پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


خیابان همینجاست!


خیابان همینجاست!
سوال اینجاست که پایگاه نظری برای تحلیل خیابان در ایران چه ویژگی هایی باید داشته باشد،آیا این پایگاه می تواند لم یلد و لم یولد باشد؟! آیا این پایگاه می تواند با جامعه شناسی و جامعه و مدیریت موجود ایران بی ارتباط باشد؟ آیا اگر این پایگاه با اصول و واژه هایی تدوین شود که در ایران معنا ندارند ( مانند شهروند و دولت و ..) این پایگاه می تواند مفید باشد؟ و از همه مهمتر این پایگاه باید چه شرایط داشته باشد تا شهر ایرانی را به زبان خودش بفهمد و تفسیر کند؟ از طرف دیگر علم طراحی شهری و شهرسازی و حتی معماری ماهیتی پست مدرن و رنسانسی و یونانی دارند، ما تاثیر استشراق بر معماری را نمی دانیم و از چارچوبی که ممکن است فلسفه مشا برای جامعه و شهر تدوین کند بی خبریم اما تحلیل پوپ و گدار بر بناها و شهرهایمان را یگانه منابع معتبر می دانیم!
می خواهم این جمله بدیهی را با بحث بالا مطرح کنم که این پایگاه باید با دو مقوله متضاد اما اجبارا مربوط به خیابان یعنی "علم طراحی شهری" و "شهر ایرانی" ارتباط داشته باشد و در عین حال با ما نیز بیگانه نباشد! پس باید با جریان های فکری ایران نسبتی داشته باشد چراکه این جریانها در مقیاس کلی تر همین مسائل را مطرح کرده اند و بیش از هر چیزی با "ما" نسبت دارند... به طور خلاصه چند جریان می توان تشخیص داد، اول سنتی که درک درستی از مدرنیته ندارد و اساس وارد آن نمی شود اما به شدت آن را نقد می کند و غلط می داند به نحوی اعتقاد دارد کتاب و سنت و روش ها برای ما و بشریت کافی است و در حالت متحورانه نو آوری درون مجموعه با ارزش و راه گشا می داند( مانند علامه طباطبایی)، دوم جریان سنت گرا که تمامی آنچیزی که غیر مدرن است چه دین شینتو و چه مسیحیت و چه اسلام را سنت می داند به وحدت ادیان و اعتبار و اتحاد امر قدسی و سنت اعتقاد دارد و عالم را مانند سنتی ها یکپارچه می داند و البته از مدرنیته بی نیاز است( مانند نصر) جریان سوم جریان کاملا مدرن که می خواهد سراپا غربی شویم، این دیدگاه بیشتر محصولات را نگاه می کند( مانند ملکم خان) دیدگاه چهارم می خواهد خوبی های غرب و شرق را جمع کند، این دیدگاه خیلی خوش بین است! ( مانند سید جمال الدین اسد آبادی) دیدگاه پنجم روشنفکری دینی است که اعتقاد به سازگار کردن مدرنیته با دین دارد( مانند کدیور) دیدگاهی نزدیک اما متفاوت با این دیدگاه وجود دارد که رفرمیست دینی است ( مانند آیت الله منظری) دیدگاه ششم که از نظر غربی ها پست مدرن است به هم زیستی و ارتباط همسطح اما جهشی جزایز هویتی اعتقاد دارد( شایگان)یک روش هم که گاها مورد استفاده دیدگاههای مختلف قرار می گیرد پیدا کردن هم زبانی غرب و شرق است ( روش تطبیقی مانند کربن و فردید)...
این لیست بی پایان است و هم پوشانی دارد و نسبت به منبع مورد استفاده من تصرف دارد اما برای این هدف ابزار مناسبی است! باید میان این دیدگاهها دیدگاهی را پیدا کنیم که ارتباطهای مورد نیاز در آن "امکانپذیر" باشد!
( نخستین بار دکتر سروش موضوع هویت سه سطحی ایرانی را مطرح کرد که بعدا مورد استفاده اردکانی و شایگان و آشوری و ... واقع شد، خلاصه مطلب اینست که ایرانی بودن سه سطح هویت ایرانی ، قبل از اسلام که حاصل جمع ساسانیان و هخامنشیان و اشکانیان و ...هویت اسلامی که با حمله اعراب آغاز شد و هویت مدرن که با غرب و مدرنیته مطرح شد، می باشد. در میان این سه سطح سطح اول و دوم با تلاش امثال فارابی و سهروردی سازگار شدند اما سطح سوم با آن دو سطح ارتباطی معنا دار بر قرار نکرد...)
با تعریف هویت های سه گانه جریان فکری که مورد استفاده پایگاه نظری می باشد باید میان سطح ناسازگار و دو سطح دیگر رابطه ای معنا دار و تعریف شده ایجاد کند( فراموش نکنیم که ابزار ما یعنی علم طراحی شهری پست مدرن است ما با فقه مواجه نیستیم که موضوعش درون دو سطح اول تعریف شده باشد. البته باید خدارا شکر کنیم که طراحی شهری اساسا پست مدرن است و اجازه حضور صدای دیگر را به ما می دهد!!!) از میان دید گاهها، اشخاصی مانند هانری کربن ( که با ابزار قوی پدیدارشناسی به سراغ سهروردی می آید) و فردید ( که ارتباطی میان فلسفه ابن عربی و هایدگر پیدا می کند و جهان را با این ارتباط تحلیل می کند) و شایگان( که با تحلیل هویت چهل تکه به همزیستی همه سطوح آگاهی بشر در عالم مدرن معتقد است) گزینه های مناسبی هستند، ما با این مبانی شاید بتوانیم رابطه ای میان خیابان(اینجا منظور ترجمه هیچ لفظی نیست!) و طراحی شهری نسبتی بر قرار کنیم. و در عین حال با جریانهای دیگر علوم نسبتی داشته باشیم و در نهایت پایگاه ایجاد شده به هدف نهایی خود یعنی یک نظریه کاربردی ختم شود، خواه این ارتباط عرفان امروزی و قاره گم شده روح باشد، چه کلیدی که کربن از هیدگر گرفت و در درک شیخ اشراق یاورش بود ، چه عوالم ابن عربی و تحقق قهاریت خدا! این فلسفه ها " یک امکان" را فراهم می کنند...
هومن فروغمند اعرابی
http://shahrvand۶۳.persianblog.ir


همچنین مشاهده کنید