پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سعی کردم از بازیگرانی استفاده کنم که در سریال‌های عطاران بازی نکرده‌اند


سعی کردم از بازیگرانی استفاده کنم که در سریال‌های عطاران بازی نکرده‌اند
نام «مجید صالحی» که به عنوان کارگردان در تیتراژ سریال «سه در چهار» قرار گرفت، خیلی ها تصمیم گرفتند این سریال یک شب در میانی را دنبال کنند. نام صالحی خاطره خوبی در ذهن بیننده هایی است که طنز او را از مجید دلبندم تا ترش و شیرین دنبال کرده بودند و به این ترتیب «سه در چهار» با حضور بازیگران شناخته شده ودر کنار سریال «ترانه مادری» که به دنبال تکرار تجربه موفق نرگس بود، در شب های تابستان جای خود را باز و بیننده های خودش را باز کرد.تکه کلام هایی که در همین مدت کوتاه از زبان بازیگران سریال، به زبان بیننده ها آمد، نشان داد که سه در چهار موفق شده است. البته نباید تاثیر نام «محمد حسین لطیفی» به عنوان مشاور پروژه و «رضا عطاران» به عنوان مشاور کارگردان، را در جذب مخاطب فراموش کرد. هرچند که «سه در چهار» ضعف هایی هم داشت.بهتر است نا گفته های این سریال را از زبان «مجید صالحی» بخوانید:
▪ «سه در چهار» ابتدا پروژه ای بود که محمد حسین لطیفی قصد داشت بسازد، آن زمان تورا به عنوان بازیگر مد نظر لطیفی بودی یا وقتی کار به صورت جدی شروع شد،به عنوان کارگردان وارد پروژه شدی؟
ـ محمد حسین لطیفی پس از انصراف از ساخت سریال ، من را برای کارگردانی «سه در چهار» پیشنهاد داد.ابتدا شبکه یک با کارگردانی من موافقت نکرد و خود من هم آن زمان با دو شبکه برای تله فیلم قرار داد بسته بودم. بعد رامبد جوان پیشنهاد داده شد. اما رامبد با متن هایی که علیرضا مسعودی نوشته بود، ارتباط برقرار نکرد.
▪ از چه زمانی درگیر پروژه سه در چهار شدی؟
ـ از همان روز اول که طرح سریال برای ساخت تصویب شد .
▪ از همان زمان متن ها کامل نوشته شده بود یا در زمان تصویربرداری هم نگارش آن ادامه داشت؟
ـ ۱۰ قسمت فیلمنامه نوشته شده بود و پس از اینکه رامبد با متن ها ارتباط برقرار نکرد، دو نفر از دوستان نویسنده اش متن های تازه ای نوشتند که این بار شبکه با این متن ها موافقت نکرد و اعلام کرد که همان متن های اولیه که توسط علیرضا مسعودی نوشته شده بود، با خواسته های ما مطابقت دارد.
▪ سریال سه در چهاری هم که محمد حسین لطیفی قصد داشت بسازد، براساس همان متن های علیرضا مسعودی بود؟
ـ بله! چون طرح کار از خود لطیفی بود. داستان دو باجناقی که می خواهند شرکت خدماتی تاسیس کنند و قرار بود سریال به شکل اپیزودیک ساخته شود و هر قسمت یک داستان جداگانه داشته باشد.
▪ سریالی که تو ساختی براساس همین متن و طرح اولیه بود یا تغییراتی در آن داده شد؟
ـ همین ۱۰ قسمت اولی بود که دیدید. قسمت ۹ و ۱۰ سریال، داستان پیرزنی که بچه ها برای نظافت به خانه اش رفتند، کاملا متفاوت بود.ولی به ناچار همان را کار کردیم. در واقع از زمانی که قرار شدم من این کار را بسازم با مشورت آقای لطیفی و رضا عطاران تصمیم گرفتم از حالت اپیزودیک بیرون بیاییم و قصه حالت رمان وار و دنباله ای داشته باشد. در انتخاب بازیگر و عوامل پشت صحنه را هم خودم حضور داشتم و انجام دادم. دنبال کسانی مثل مهرداد میرکیانی و محمد کاسبی رفتم تا در پروژه حضور داشته باشند و همه هم کمکم کردند.
▪ کارگردانی اپیزودیک راحت تر نبود؟
ـ چرا راحت تر بود. هر دفعه یک بازیگر می آمد و در ۴۰ دقیقه یک قصه را شکل می دادیم و تمام می کردیم و خیلی چیزهای دیگر. اما هدف من بیشتر جلب رضایت مخاطب بود و حس می کنم در این مقطع داستان رمان وار و دنباله دار بیشتر بیننده را جذب می کند و وادار می کند که داستان را ببیند.شاید تماشای سریال اپیزودیک برای بیننده راحت تر باشد که یک قسمت را ببیند و یک قسمت را نبیند ولی دوست داشتم این ارتباط را با ببیننده برقرار کنم. البته یک زمانی اپیزودیک خیلی موفق بود مثل «همسران» و «خانه سبز» که کارهای فوق العاده ای بودند.
▪ زمانی که قرار بود سریال اپیزودیک باشد، خط اصلی داستان چه بود؟
ـ همان شرکت خدماتی که قرار بود باجناق ها و خانواده شان به هر محلی که برای نظافت می روند یک اتفاق بیفتد ،گره افکنی و گره گشایی بشود و در قسمت بعد ببینیم که جای دیگری می روند.
▪ لطیفی در طول تصویر برداری اصلا سر کار آمد؟
ـ او پس از آغاز تصویربرداری دیگر در جریان کار نبود چون درگیر کار نردبامی بر آسمان شد. اما من از او متشکرم چون لطیفی انگیزه کارگردانی این سریال را در من به وجود آورد و گفت که این کار یک طنز ایرانی است و من چون در این نوع طنز کار کرده ام می توان آن را انجام دهم. او مرا به گروه برای کارگردانی پیشنهاد داده بود و تشویق کرد. من ابتدا نمی خواستم این کار را قبول کنم.چون من با کارهای دیگر قرارداد داشتم .»
▪ ابتدا گفتی که داستان از قبل نوشته شده بود اما بعد گفتی که داستان پیرزن از همان طرح اپیزودیک باقی مانده بود.
ـ قسمت ۹ و ۱۰ قصه ای بود که از آنجا وارد اپیزود ها می شدیم اما داستانی که می خواستم بسازم از قسمت ۱۱ با رفتن به خانه منوچهر و تمیز کردن آنجا، شروع می شد که منوچهر به آنها پیشنهاد کار با دستمزد بالا می داد.
▪ قصه از ابتدا قرار بود چه مسیری را طی کند؟ داستان قاچاق از ابتدا هم وجود داشت یا در میانه کار و با توجه به شرایط تولید تصمیم گرفتید آن را در داستان بگنجانید؟
ـ از همان اول دوست داشتم این قصه دنباله دار را روایت کنیم و از همان اول علیرضا مسعودی پیشنهاد کرد که مسئله اعتیاد را که واقعا معضل است ،به صورت این داستان دنباله دار روایت کنیم. اما از طریق طنز. اما شرایط تولید و پیشنهاد ها هم بی تاثیر نبود.
▪ بازیگرانی که انتخاب کردی کسانی هستند که قبلا به نوعی با هم کار کرده بودید. مثل محمد کاسبی که در خوش رکاب با هم بودید. این بازیگران چطور انتخاب شدند، به خاطر خودت آمدند یا نه؟
ـ یکی از چیزهایی که در انتخاب بازیگران رعایت کردیم این بود که ساختار شکنی کنیم و با کارهایی که تا به حال انجام شده بود، متمایز باشد و از بازیگران جدیدی در ژانر طنز استفاده کنیم. مثلا من بسیاری از بازیگران طنز را دوست دارم و کارشان هم خوب است ولی در این کار دوست داشتم از کلیشه ها فاصله بگیریم و کسانی را بیاوریم که در زمینه طنز آنها ندیده ایم و بیننده ذهینیت طنز از آنها نداشته باشد. ضمن اینکه وقتی با عطاران مشورت کردم گفت که به بازیگرانی که او در کارهایش استفاده کرده، برای بازی در نقش دو با جناق فکر نکنم که بگویند شبیه کار رضا عطاران است. سعی کردم از بازیگرانی که در کارهای عطاران نبودند و خودم از آنها شناخت داشتم که می توانند در کار طنز بازی کنند، استفاده کنم.
▪ ولی بیشتر بازیگرانی که ما در سریال می بینیم، به نوعی طنزشان را به مردم نشان داده بودند.محمد کاسبی در خوش رکاب و یا مهران رجبی که اصولا به دلیل نوع گویش و گفتارش بین مردم محبوبیت پیدا کرده است. می خواستی از قابلیت های آنها به شکل تازه ای بهره ببری و یا فکر می کردی تا به حال از طنز این بازیگر ها به خوبی استفاده نشده است؟
ـ جنسی که به طور مثال مجمد کاسبی در طنز بازی کرده،مثل خوش رکاب و دلبر آهنی ،متفاوت بود. ضمن اینکه چند سال از پخش آنها می گذرد و کارهایی که در این چند سال از او دیده ایم سریال های صاحبدلان و سرنوشت بود و طنز هم نبود. یا درباره مهران رجبی که کارهای صرفا کمدی از او ندیده ایم. در مارمولک کمی اینطور بود اما در سریال های راه بی پایان و روزگار قریب نقش او کمدی نبود. وقتی مجید صالحی قرار است کاری را بسازد ناخودآگاه ذهن ها به اکیپ قدیمی یعنی حمید لولایی ،علی صادقی و .. برمی گردد.ما نمی خواستیم این ذهنیت تکرار شود.
▪ پس به این ترتیب به حمید لولایی فکر نکردی.
ـ بله.من خودم حمید لولایی و بازی او را بسیار دوست دارم و شاید در کار بعدی از او استفاده کنم و به این دلیل او را انتخاب نکردم که بیننده فکر نکند این کار شبیه کارهای رضا عطاران است و بازیگرانش هم همان ها هستند.می خواستم این ذهنیت از بین برود. تنها بازیگر مشترکمان علی صادقی بود که او هم یک بازیگر حرفه ای است و فقط در کارهای من و عطاران بازی نمی کند و نویسنده برای شخصیت بیژن از همان ابتدا علی صادقی را در ذهنش داشت. البته فقط من بازیگران را انتخاب نمی کردم. مشورت می کردیم. با محمد حسین لطیفی، بهرام بهرامیان، علیرضا مسعودی و رضا عطاران. مثلا من محمد کاسبی را دوست داشتم و خودم هم پیشنهاد دادم. موافق و مخالف هم داشتیم یا مهران رجبی را عطاران پیشنهاد داد و گفت که از قابلیت های کمدی او استفاده کنیم و آقای لطیفی هم موافق بود.جاهایی هم همه چیز در دست ما نیود و بودجه اجازه نمی داد یک بازیگر شناخته شده بیاوریم. البته در کل از اتفاقی که در این زمینه افتاد خوشحال هستم.
▪ بازی خودت چطور؟ هم تو و هم رضا عطاران وقتی جلوی دوربین بازی می کنید،شاید تسلطی که پشت دوربین دارید دیگر نداشته باشید. تو هم از قسمت ۱۱ و ۱۲ آمدی جلوی دوربین. به نظر می رسید که آن قسمت های اولیه بهتر بود. یعنی جذابیت های بازیگری باعث می شود که بخواهید حتما بازی کنید و جلوی دوربین بروید؟
ـ در سه در چهار هم من از قسمت ۱۸ آمدم . قبول دارم که با این کار تمرکز از دست می رود اما وقتی که من با مهرداد میرکیانی و رضا عطاران مشورت می کردم که باز ی کنم یا نه، بعد از ۱۵ یا ۱۶ قسمت بازی آنقدر برای بچه ها جا افتاده بود که من نگران آنها و نوع بازیشان نبودم و خودم آمدم. وقتی زمانی که من بازی می کردم ، به رضا عطاران که سر صحنه بود یا به محمدرضا فاضلی می گفتم که حواسش به بازی من باشد. این یکی از حسن های دو دوربین هست که وقتی چیزی ضبط می شود ما دوباره می توانیم آن را ببینیم و در عین اینکه جلوی دوربین هستیم،بازی ها را هم بعد از برداشت ها کنترل کنیم.
در بازی عطاران کم کم این اتفاق افتاد. در کارهای اول مثل سیب خنده ،قطار ابدی و دلبندم رضا عطاران اصلا جلوی دوربین نبود ودر خانه به دوش هم کمتر بود و از قسمت های میانی آمد. این بخشی به پیشنهاد شبکه و تهیه کننده برمی گردد که می گویند حضور رضا عطاران به دلیل علاقه مردم به او، وزنه ای برای کار محسوب می شود.
▪ به نظر می رسد فرمول خاصی برای ساخت سریال های طنز چه نود شبی و چه هفتگی به وجود آمده است. خانواده ای که درگیر داستان های ساده ای می شوند که گره آنها چندان هم جدی نیست که بیننده ها را درگیر کند و چند شخصیت بامزه هم در این میان موقعیت های طنز ایجاد می کنند، سعی کردی این ساختار را بشکنی و فرمول تازه ای برای یک سریال طنز داشته باشی؟
ـ در سریال های مناسبتی مثل سریال های ماه رمضان که مایه های کمدی هم دارند، داستان های دنباله دار روایت می شود اما وقتی قرار است کمدی غیر مناسبتی ساخته شود، باید اپیزودیک باشد مثل چهارخونه. اما من این قالب را دوست نداشتم.یعنی سریالی که برای مناسبت ها ساخته نشود اما اپیزودی هم نباشد و دنباله دار باشد. ما سعی کردیم یک سری تعلیق ها را در داستان به وجود بیاوریم. مثل منوچهر که ابتدا چهره مثبتی دارد اما خلاف آن ثابت می شود و شخصیت های دیگری که ابتدا تصور دیگری درباره آنها می شد اما واقعیت چیز دیگری بود. ما سعی کردیم تعلیق هایی باشد که بیننده نتواند آنها را حدس بزند. اما فرق کار طنز با جدی این است که اگر قرار باشد در کار جدی این تعلیق ها را داشته باشیم خیلی متفاوت تر با طنز خواهد بود. در کار طنز ما این درگیری و همذات پنداری را در مخاطب تا حدی که در کار جدی وجود دارد، ایجاد نمی کنیم. حتی در کمدی مشکلات به شکل جذاب و شیرینی نشان داده می شود
▪ محدودیت هایی برای شوخی با یکسری آدم ها و موقعیت ها معمولا وجود دارد. توهم دچار این محدودیت ها شدی؟
ـ بالاخره این مشکلات وجود دارد و ما با آنها کنار آمده ایم. طنز سعی می کند نابهنجاری های جامعه را مورد بررسی قرار دهد و با آنها انتقادی برخورد می کند. الان روحیه انتقادپذیری در جامعه بالا رفته و این فرهنگ انتقاد پذیری شکل می گیرد. قبلا با پلیش نمی توانستیم شوخی کنیم و یا هیچ نهاد دیگری. اما من در این سریال با پلیس شوخی کردم و از چند سرهنگ نیروی انتظامی شنیدم که از چهره شیرین و متفاوتی که از پلیس نشان داده شده، راضی بودند.در واقع ممیزی ها دستمان آمده که چه طور شوخی کنیم.
▪ بیژن یک شخصیت تحصیلکرده است اما شوخی ها و نوع ارتباطی که با شوهر خاله اش دارد، ادبیات خوبی نیست و شبیه یک جوان تحصیلکرده نیست.هرچند که خانواده تا حدودی روی او حساب می کند. نمی ترسیدی که از این بابت و برای پخش این شوخی ها دچار مشکل شوی؟
ـ شوخی ها تا جایی بوده که شبکه یک، که یک شبکه ملی است، آن را تائید کرده و شوخی های بدی نبوده. به بی احترامی و بی ادبی نرسیده است. در جامعه واقعی شخصیت هایی هستند که بذله گو و تکه پران هستند. ممکن است این شخصیت یک پزشک باشد. حتی یک روحانی که ممکن است شوخی هایی با اطرافیانش بکند اما این شوخی ها به کسی برنمی خورد. به طور مثال روحانی که در سریال حضور داشت و پسر عموی خودم هست،بسیار انسان شوخ طبع و بذله گویی است و من حس می کنم او طنز را بسیار بیشتر از من می شناسد اما این شوخی ها به بی ادبی نمی رسد. ضمن اینکه درباره بیژن سکانسی داشتیم که می گوید:« خودم را زدم به بهلول وار زندگی کردن و شرایط جامعه من را وادار کرده به اینجا برسم.» یک جاهایی هم می بینید که آدم جدی است. همانطور که احساس مسئولیت پذیری داشت و دوست داشت اتفاق تازه ای در خانواده به وجود بیاید.یک آدم طغیانگر بود و رها زندگی می کرد.
▪ در قسمت های اول تا زمانی که قضیه وارد شرکت و ماجرای قاچاق می شود، می بینیم که حجم بیشتر شوخی ها به شخصیت بیژن برمی گردد و بیننده با او ارتباط بیشتری برقرار می کند و تمرکز خود کارگردان و نویسنده هم روی بیژن است. اما از این بخش به بعد شوخی های او به تکرار افتاد و بار طنز کمدی و خنده کم شد.
ـ در ۱۰ قسمت اول شوخی ها در متن بود. کمدی قصه هم بیشتر روی بیژن بود که جذابیت آنها به متن خوب علیرضا مسعودی و بازی علی صادقی بر می گشت . اینها مقدمه چینی تا مخاطب را جذب کنیم. این اتفاق تا قسمت ۱۰ و شکل گرفتن شرکت ،افتاد ضمن اینه بقیه هم مثل کیوان و سیروس، حنا و طلا و رحمان هم جذابیت های خودشان را داشتند. اما مرحله دوم ورود قصه جدید بود که آدم های جدیدی در آن به وجود می آیند و مرحله آخر بازهم آدم های دیگری مثل جاسم وارد کار شدند که هرکدام طنز خاص خودشان را داشتند که برای جذب بیننده و قصه پردازی، ما اینها را در کل قصه تقسیم کردیم.
▪ بده بستان ها و دیالوگ های علی صادقی و مهران رجبی،چقدر در متن وجود داشت و یا تکه کلام ها و جملاتی که علی صادقی داشت،در متن بود و با توجه به شناخت مسعودی از علی صادقی نوشته شده بود؟ صادقی چقدر در این کار نقش داشت ؟
ـ همه با هم بود. در بعضی قسمت های متن شوخی هایی وجود داشت و من می دیدم که متن به ما اجازه می دهد که چیز دیگری به آن اضافه کنیم و پربارترش کنیم. با نویسنده هم من هر شب در تماس بودم با اینکه از قسمت ۱۰ به بعد که ما تصویربرداری را شروع کردیم، نویسنده در حال نگارش بود و از قسمت ۲۰ به بعد متن و تصویربرداری همزمان شد. من هر سکانسی که می گرفتم با علیرضا مسعودی صحبت می کردم و چیزهایی را هم که اضافه کرده بودیم به او می گفتم. او هم از همین ها برای نوشتن و پربارتر کردن متن های قسمت های بعدی استفاده می کرد. یک چیزهایی را علی در کار می گفت و من استقبال می کردم و حتی چیزهایی را علی خارج از کار تصویربرداری می گفت و من پیشنهاد می کردم که در بازی هم استفاده کنم.حتی خودش بعضی وقت ها ترس داشت که این جمله را داخل کار نیاورم اما می می دیدم جذاب است و می گفتم نترس، لطمه ای به شخصیت نمی خورد. در کل اعتمادی برای این کارها بین من و بازیگر ها و من و نویسنده وجود داشت.
▪ شخصیت باجناق ها شبیه فرمول های کلاسیک است. یکی از این باجناق ها ساده تر و دیگری یکی عاقل تر است.در طراحی این شخصیت ها چقدر از همان الگوی کلاسیک مثل لورل و هادری استفاده کردی؟
ـ نوشته شدن این دو شخصیت بر ای اساس نبود اما بعد ها که مشورت می کردیم سعی کردیم از این الگوی کوتاه و بلند یا چاق و لاغر استفاده کنیم. این که رحمان محکم تر است و رحمان شل تر. اینها چیزهایی است که همیشه در کمدی ها جواب می دهد. از قدیم وجود داشته و هنوز هم وجود دارد و ما هم از این قابلیت استفاده کردیم.
▪ ماجرای حذف شخصیت رحمان را هم بگو؟
ـ در قصه ای که علیرضا مسعودی از ابتدا طراحی کرده بود، قرار بود رحمان و سیروس فرار کنند و امیر، داماد خانواده و بیژن همراه خانوده در طرف دیگر قصه قرار بگیرند .اما محمد کاسبی به دلیل کسالت و مشکلاتی که با بخش تهیه و تولید داشت، دیگر در پروژه حاضرنشد. ما از این بابت لطمه خوردیم. اما وقتی ما رحمان را دیگر نداشتیم به ناچار نویسنده قصه را طوری طراحی کرد که بیژن و سیروس فرار کنند. به این ترتیب مسیر قصه تا حدودی عوض شد.
بعد قرار شد علیرضا مسعودی داستان های میانی برای شخصیت رحمان در زندان بنویسد که ارتباط ما با این بخش از داستان و فعالیت های پلیس در ستاد قطع نشود ولی در روزهای آخر تصویرداری تهیه کننده گفت که نیازی به گرفتن این صحنه ها نیست. اما من می دانستم این نیاز هست به خصوص اینکه مردم علاقه زیادی به شخصیت رحمان داشتند و با آن اتباط برقرار کرده بودند و جای خالی آن را احساس خواهد کرد و از بابت ضربه خوردیم.
▪ اسم سه در چهار چطور انتخاب شد؟گویا قرار بود این اسم عوض شود.
ـ بله !اما سریال با این اسم و به دلیل خبرهایی که از آن منتشر می شد، جا افتاده بود. بعد از اینکه برنامه شما و سیما با این اسم گزارشی درباره سریال تهیه کرده و در ویژه برنامه عید و مصاحبه با من هم این اسم اعلام شد، ترجیح دادم عوض نشود. این اسم پیشنهاد تهیه کننده بود. اما در آن مقطع اسم شبیه چهارخونه بود و من نمی خواستم که دو اسم شبیه هم باشد اما بعد از اینکه پخش +به تعویق افتاد و بین این دو سریال فاصله به وجود آمد، با این اسم مشکلی نداشتم.
▪ چندبار تو و بازیگرانی مثل علی صادقی به مشکلات تهیه و تولید سریال در پشت صحنه اشاره کردید،چه مشکلاتی وجود داشت؟
ـ شاید بیشترین مشکلات به این برمی گشت که تهیه کننده اولین کارش را تجربه می کرد. مثلا تهیه کننده باید خودش عامل آرامش در کار باشد اما تهیه کننده ما خودش استرس و فشار روی گروه ایجاد می کرد.این بیشتر به تجربه بر می گردد.در صورتی که اگر آرامش وجود داشت ،من و گروه خیلی بهتر می توانستیم کار کنیم.
▪ تو پیش از این با رضا عطاران کار کرده بودی. این تجربه چه نتیجه هایی از لحاظ فنی و تکنیکی برایت داشت ؟
ـ من از رضا عطاران یاد گرفتم که فقط نباید به متن تکیه کرد. اینکه این دیالوگ در متن هست و بازیگر از یک جا تا جای دیگر این دیالوگ را می گوید، چیزی است که در ذهن نویسنده می گذرد اما ما وارد لوکیشن شده ایم و ممکن است این لوکیشن قابلیت ها و زوایه هایی باشد که می توان از آنها بسیار استفاده کرد.
شاید یک بازیگر دیالوگ متن را به شکل دیگری بگوید که از چیزی که در متن نوشته شده جذاب تر باشد ولی در جهت اهداف نویسنده باشد و با کار لطمه نزند. در واقع به بازیگر ها و قابلیت هایی که دارند اعتماد کنیم و چیزهایی که دارند و از آنها استفاده نشده بیرون بکشیم. به قول رضا عطاران همه بازیگران بامزگی های خاص خودشان را دارند که نویسنده به آنها اشاره نکرده چون نمی داند چه کسی قرار است این نقش را بازی کند. مثلا در سه در چهار فقط بازیگر بیژن یعنی علی صادقی در ذهن نویسنده بود اما به بازیگرهای دیگر فکر نکرده بود. وقتی بازیگر ما مهران رجبی است ما سعی می کنیم قابلیت های طنز او را که در کارهای دیگر استفاده نشده، بهره ببریم. رضا عطاران این جسارت را در من به وجود آورد. اینکه نترسیم و با هرچیزی که امکان دارد شوخی کنیم اینکه ریسک کنیم و به زندگی واقعی بیشتر نزدیک بشویم. ممکن است دو دیالوگ گفته شود و در جهت داستان هم نباشد اما ما را به زندگی واقعی نزدیک تر می کند.
▪ یعنی رضا عطاران می گوید به متن تکیه نکنیم و به بداهه برسیم؟
ـ نه! جاهایی هم هست که اتفاقا رضا می گوید این سکانس نباید کوچکترین تفاوتی با متن داشته باشد.نمی گوییم که حتما باید متن را تغییر بدیم. یک جاهایی می بینیم که همه چیز آنقدر درست و سر جای خودش قرار دارد که هیچ چیز نباید تغییر کند و اگر هم ما چیزی را جا به جا می کنیم چیزی است که به تم داستان و کار نویسنده لطمه نخورد و خود متن این اجازه را به ما بدهد.در واقع متن خوب به کارگردان اجازه می دهد تغییراتی را ایجاد کند.
▪ فاصله ای بین کارهایی افتاد که شما کارگردانی کردید. یعنی از آشتی کنان تا سه در چهار. با اینکه آشتی کنان در مقایسه با کارهای دیگر بد نبود اما دوستان دیگر شما در کارهای طنز، در این فاصله کارگردانی کردند اما توجه شما به بازیگری معطوف شد. پیشنهادی برای کارگردانی نبود یا خودتان سمت کارگردانی نرفتید؟
ـ اتفاقا پیشنهاد زیاد بود،اما خودم می خواستم کارگردانی را با یک کار قوی تر و بهتر شروع کنم.بعد کارهایی هم بود که به مشکلاتی بر می خورد، پیشنهادهایی بود که قصه کار را دوست نداشتم که بسازم .اما در همین زمان سعی کردم که دور از کارگردانی نباشم. در همان زمان و بعد از آشتی کنان که درگیر کوچه اقاقیا شدم، سعی کردم در کنار رضا عطاران کارگردانی را جدی تر دنبال کنم. زمانی که در سریال «کوچه اقاقیا» اسم کارگردان در تیتراژ نمی آمد، زمانی بود که رضا عطاران لطف می کرد و به من اعتماد داشت و من آن قسمت ها را کارگردانی می کردم اما برای احترام به عطاران دوست نداشتم و نمی گذاشتم اسمم را به عنوان کارگردان در تیتراژ بیاورند. در کارهای دیگر در پشت صحنه و کنار کارگردان بودم. مثلا در ترش و شیرین به عنوان مشاور کارگردان بازهم کنار عطاران بودم و سعی کردم تجربه های جدیدی کسب کنم و خوشحالم از اینکه این کارگردانی دیر اتفاق افتاد. در ترش و شیرین یا «جاسوس بازی، تله فیلمی با محمدرضا فاضلی کار کردم ، اتفاقات جدیدی در کارگردانی برای من افتاد و سعی کردم چیزهای جدیدی یاد بگیرم که برای کار جدیدم لازم بود.
▪ پس از پخش این سریال، پیشنهاد ها برای کارگردانی بیشتر نشد؟
ـ چرا دو شبکه برای ساخت دو سریال نود شبی و چند تله فیلم به من پیشنهاد کرده اند. پپیشنهاد ساخت دو فیلم سینمایی از دو دفتر بسیار معتبر هم دارم. اما عجله ای ندارم و دوست دارم همه چیز به وقتش انجام شود.
▪ پس اگر الان به تو پیشنهاد بازیگری هم شود آن را قبول می کنی و رد نمی کنی؟
ـ نه اصلا. چون من هنوز کارگردان نشده ام و قرار هم نیست کارگردان مطلق باشم. ضمن اینکه به بازیگری خیلی علاقه دارم و دوست دارم نقش های متفاوت تر بازی کنم و دوست دارم با آدم های دیگر کار کنم و بازیگرشان باشمو در این کارها مطیع می شوم و به کارگردانم اعتماد می کنم و مطلق بازیگرم. ضمن اینکه دوست دارم با گروه های دیگر کار کنم و از تجربه کارگردان های آنها در این زمینه استفاده کنم.
▪ نظرت را راجع به این افراد بگو؟
ـ رابین هود: خود مجید صالحی قطار ابدی
ـ عطاران: رفیق و استاد
ـ مهران مدیری: دکترای کمدی را در تلویزیون دارد
ـ ایرج طهماسب: (با مکث) یکی بود و یکی نبود. دوست دارم یک بار دیگر با او کار کنم.
ـ بهمن مفید: طوقی،قیصر و گاو یکی بود،یکی نبود
ـ سپهر آزادی: یادش بخیر
ـ مجید دلبندم:آن هم یادش بخیر
ـ رامبد جوان: صاحب سبک است و سبک خودش را دارد.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید