چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سرگذشت معنوی ریتم


سرگذشت معنوی ریتم
در پشت جلد (آخرین صفحه کتاب) همراه با عکس مولف، نوشته کوتاهی جهت معرفی او درج شده است که: «لین ردموند پنج آلبوم ضبط کرده، در برنامه NPR با نام روی هم رفته [Allthings Considered] حضور داشته و در نیویورک تایمز و سایر مجلات و نشریات معتبر معرفی گردیده است. او در ایالات متحده و سایر کشورها به اجرا و تدریس نیز پرداخته است. ردموند نخستین زن موسیقیدانی است که برنامه دایره‌نوازی خود را با رمو [pRemo] به اجرا در آورده است. او در حال حاضر ساکن نیویورک است. در سرتاسر تاریخ پیش از مسیحیت و در فرهنگ‌های مدیترانه و خاورمیانه، دایره‌نوازی بستری بوده است برای برقراری پیوند و ایجاد معنویت و نیز راهی برای کشف خودآگاهی نسبت به جهان پیرامون، شیوه‌های رازورزانه از این دست که در سنت نیرومند پرستش الهه و زن آسمانی ریشه داشتند. در معابد و زندگی دنیوی رواج یافتند تا آن هنگام که با ظهور مسیحیت و به وادار آن یکسر از میان رفتند...»
کتاب مزبور پس از مقدمه مولف با بخش (پاره) اول با عنوان زن آسمانی که شامل دو فصل است
فصل اول) در جست‌وجوی قدسیان
فصل دوم) زن اول شخص» خواننده را غافلگیر می‌نماید، دو فصلی سرشار از طرح‌ها و عکس‌ها پیکره‌ها، سنگ‌نوشته‌ها،‌حجاری‌ها و تجسمی‌هایی که به یاری متن و ادعاها و نظرات گردآورنده می‌آیند و سروده‌هایی از شاعران و سخنوران سده‌های قبل از میلاد و همچنین چاپ نقشه‌ای که جغرافیایی پیدایش و تولد ساز‌های کوبه‌ای را نشان می‌دهد. بخش‌های پنج‌گانه کتاب که با نام (پاره) ترجمه شده است ۱۳ فصل را در بر می‌گیرد و در انتها نیز (یادداشت‌ها - کتاب‌شناسی، دیسک شناسی، فهرست معادل‌های پیشنهادی - نمایه) اطلاعات جنبی را به خواننده می‌رساند.
فصل سوم) الهه آغازین ریتم
۴) مادرانه که به ثمر نشسته
۵) الهه میوه فراموشی
۶) ملکه آسمان
۷) زرین
۸) مادر خدایان
۹) محافظ بزرگ
۱۰) خدای توفان
۱۱) پیروزی با کره
۱۲) فناوری ریتم
۱۳) هستی بخشیدن به خود (نام فصل‌های این کتاب است) «... منابع قدیمی به ما می‌گویند که دف فقط نماد قدرتمند حضوری معنوی نبود بلکه ابزاری حیاتی برای تجارب معنوی بسیار به‌شمار می‌آمد. کاهنه‌های الهه در به کارگیری آن به‌راستی کارشناسانی بی‌نظیر بودند. آنها می‌دانستند که این عامل چه آهنگی و نیروی حیات را در درون تخم‌گیاه تازه کشت شده به تکاپو می‌دارد و کدامین آهنگ‌ طفل را با حداقل درد و عذاب مادر راهی این جهان می‌کند کدام یک خلسه ‌نشئه‌آور تعالی معنوی را در وجود القا می‌کند. این دف‌نوازان نظر کرده می‌توانند به دلخواه ضمیر خودآگاه خویش را دگرگون کنند و از سه دنیای الهه - آسمان‌ها، زمین‌، جهان زیرین- بگذرند...»
۱فصل دوازدهم کتاب با عنوان «فناوری ریتم» به تعبیری مهم‌ترین و پرمحتواترین فصل کتاب است با مجموعه شگرف از اطلاعات علمی و تجربی، مطالعات میدانی و آزمایشی، پندارها و انگاره‌های مولف، که مبتنی بر پیش‌فرض‌ها و در عین حال دستاوردهای حسی و عاطفی اوست. به بخش‌های دیگری از این فصل توجه شما را جلب می‌کنم. «... مغز دارای دو نیم کره است که به اتفاق هم کار اداره فعالیت‌های ذهنی را انجام می‌دهند... مغز راست به عنوان مرکز آفرینش... مرکز خاطره‌های دیداری، شنیداری و عاطفی است... مغز چپ نقش اداره‌کننده را داراست، همان که ما گهگاه خرد منطقی می‌نامیم... نه تنها عملکردی کاملا متفاوت دارند، بلکه همچنین معمولا ریتم‌شان نیز مختلف است. در همان لحظه که مغز چپ در حالت بتا است، مغز راست ممکن است امواج آلفا را تولید نماید... در حالت‌های خلاقیت شدید یا مکاشفه عمیق یا تحت‌تاثیر آوای موزون ممکن است هر دو نیم‌کره فعالیتی هماهنگ و همزمان با یک ریتم را شروع بکنند این حالت از عملکرد یکپارچه و یکنواخت در مغز را همزمانی نیم کره‌ای می‌نامند...» ۲
فصل سیزدهم (هستی بخشیدن به خود) شامل مباحثی متنوع و خواندنی تحت تیترهایی چون: ریتم‌های زنانه، دسته فرشتگان، کوره‌ راه‌های قدیمی ـ شروع مجدد ـ دگرگونی ـ وحی، مرگ و باززایی در تصویر او زمین به منزله الهه و... خود به تنهایی با بسیاری از کتاب‌های موسیقی امروزین برابری می‌کند این فصل سرگذشت و بیان تجربیات شخصی و گروهی و بر پایه مشاهدات و حوادث و عینیات استوار است و تاکید و تایید بر هدفمند بودن استمرار و استقامت داشتن و اثبات این نکته که «پشتکار از استعداد مفید‌تر است» را اعلام می‌نماید و با جمله جامع و جادویی نویسنده که چکیده بسیار منتشره اهداف و باورهای اوست به پایان می‌رسد: «من با ضرباهنگ دایره‌ام و تپش قلبم محرابی جاودانه برای الهه بنا خواهم ساخت.»۳ به‌هر حال کتاب سرشار از استدلالات و ادعاهای نویسنده مبتنی بر این نکته است که قبل از پیدایش ادیان ابراهیمی (یهود، مسیحیت، اسلام) جهان و کار جهان به‌دست و درایت یک «خدای بانوی بزرگ» که اهمیت ریتم و ارزشمندی ضرباهنگ را و همچنین نوازندگی و کوبش سازهایی چون دایره و دف را به نیکی می‌دانستند. اداره می‌شده و با ظهور ادیان ابراهیمی و به‌ویژه مسیحیت در غرب، این «خدا بانو حاکمی» اندک‌ اندک جای خود را به حکومت مردان داد و... نام‌های مختلف در فرهنگ‌های متفاوت چون: هائور، ایزایس، سخمت، اینانا، ایشتار، استارتد، آفرودیت،‌سی‌بل، دمتر، آرتمیس، آریادنه، پرسفونه، آنات و ... الهه‌هایی تاریخی بودند که همه از الهه عظمای عصر دیرینه سنگی ریشه می‌گرفتند (توضیح) عمده نکات قابل اشاره را می‌توان اینگونه بر شمرد:
۱) ترجمه کتاب در بسیاری از موارد می‌توانست به یاری مولف در جهت شرح و بیان و توضیح برآید اما گویا فقط به «ترجمه دیکشنری گونه» بسنده شده و متن کتاب با استفاده از فرهنگ لغات به پارسی برگردانده شده است و به همین دلیل در کل کتاب فقط دو یا سه پانوشت موجود است در حالی‌که پانوشت‌ها و توضیحات مترجم بعضا بسیار ضروری می‌نماید و اشخاص و اماکن و... بیشماری وجود دارد که فقط نامشان دیده می‌شود (به تعبیر اهل فضل پانوشته‌ها، بیان‌کننده دانش و اطلاعات مترجم هستند.) ویراستاری کتاب نیز اندکی قابل بحث است.
۲) نمادها: در اغلب و اکثر موارد مولف از کتیبه‌ها و حجاری‌ها و مجسمه‌ها به نیکی و شایستگی در جهت اثبات مدعا، استفاده (حسن استفاده) نموده است فقط در برخی از نمادها، دچار نوعی سطحی‌نگری شده یا تحت تاثیر فرویدیسم رایج در فرهنگ غربی، خود را بی‌نیاز از مطالعه دقیق و یافتن حاق و جان مطلب، نشان داده است (چون می‌پنداشته به اصل ماجرا پی‌برده است) مثلا در نماد «سرگاو» و تفسیر اینکه نماد مزبور سر گاو نیست بلکه نماد زایش و ادامه نسل و آفریدن و... به شمار می‌آید (از دید مولف) باید گفت که این سطحی‌نگری و ساده‌انگاری مثل این است که مثل «مبرنارد دوس‌پیر» معتقد باشیم: «خداوند، خربزه را، برای آن از بیرون خط‌خط آفریده که اعضای خانواده بتوانند آن را خوب قاچ کنند»
۴و یا مثل برخی افراد که کاسه ساز ویلنسل را نماد نیم تنه بالایی بانوان می‌دانند و شواهد و امثله دیگر... در حالی‌که گاو در فرهنگ‌ها و تمدن‌های قدیم غیرایرانی نمادی از قدرت و قداست و بعضا زورمندی بدون عقل محسوب می‌شود، علامتی که امروزه اروپائیان با استفاده از انگشت اشاره و انگشت کوچک، یک دست درست می‌کنند و مفهوم منفور و ناشایسته‌ای را دارد، دلیل این باور آن است و درباره قداست گاو هم این نکته بس که خشایارشاه چون گاو ممفیس را کشته در مصر و اروپا شخصیت نامحبوبی است برعکس جمشید و اسفندیار و مهر کادووس، در فرهنگ ایرانی (چهار موجود برتر اسطوره‌ای گاوکش) بوده‌اند و داستان سومری و گوساله و گرویدن مردم به او و .... اشاره بر اهمیت گاو در فرهنگ عبرانیان دارد و غلبه شیر بر گاو در باور پیش زردشتی ایرانیان نیز نشان دیگر اهمیت گاو یا خلاف آن (اهمیت شیر) در دو فرهنگ متفاوت است.
علیرضا پورامید
(توضیح ۱ و ۲ و ۳ متن کتاب مزبور، ۴: لذات فلسفه (ویل لورانت)
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید