پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

ستاره ها هم افول می کنند!


ستاره ها هم افول می کنند!
علی دایی می تواند خرده بگیرد که این همان مهدوی کیایی است که همراه با دیگر لژیونرها بعد از جام ملتهای آسیا یا حتی پیش از آن به پایین آمدن میزان تعصب و علاقه نسبت به تیم ملی متهم شده بود.
پس چرا امروز سنگش را به سینه می زنید. شاید حق با او باشد!
به یاد بیاورید موج انتقادهایی را که از لژیونرهای سرشناس فوتبال ایران طی سالهای اخیر مطرح شده است. مهدوی کیا در برهه ای از زمان به حفظ ساقهایش متهم شد و علی کریمی تافته جدا بافته ای خوانده شد که به خودش اجازه می دهد هنگام تعویض در جام جهانی با لگد به ساک پزشک بکوبد و زیر لب غرولند کند.
فوتبال ملی ما مدتهاست بر سر دو راهی داشتن یا نداشتن ستاره هایش ایستاده و کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته است. خود علی دایی شاید هرگز مزه بیرون گذاشته شدن از تیم ملی در اوج را نچشیده باشد و به این دلیل که همیشه انتخاب اول مربیان ملی بوده است، نداند و نفهمد امروز بر مهدوی کیا و کریمی چه می گذرد اما تجربه فشار بر یک بازیکن بزرگ در مواقع حساس را که احیاناً نمایشی در خور نام خود هم ارائه نکرده است، خوب می فهمد.
زمانی اصرار به بیرون نشستن دایی بود و وقتی این اتفاق افتاد، تازه متوجه شدیم که مهاجمی در این کلاس نداریم تا جایگزین کنیم. شاید دایی درون خود به این قضاوت رسیده باشد که در دوران بازیگری نسلی از مهاجمان جوان پشت او سوختند بدون آنکه فرصت عرض اندام و رسیدن به استانداردها را پیدا کنند و حالا نمی خواهد این اتفاق در مورد دیگران بیفتد.
این تغییر نسل سرانجام باید یک جایی انجام شود و یک نفر هم بهایش را بپردازد. دایی داوطلبانه به آن همت می گمارد و عواقب آن را هم می پذیرد. تا دو سال دیگر مهدوی کیا و کریمی بازنشسته روی دستش نمانده باشند که درون زمین راه بروند و بعد آماج پیامهای تلفنی ویرانگر قرار گیرند. آنها نامهای بزرگی هم دارند که شاید تیم جوان دایی که که دور اول را به سلامت پشت سر گذاشته است، توان هضم آن را نداشته باشد. اما چرا فوتبال ایران معدود دست پرورده هایش را که به اسم و رسمی هم می رسند، نمی تواند ببلعد و به جای کمک حال بودنشان، به گره ای در حلقوم آن تبدیل می شوند.
دایی را کسی نمی توانست خط بزند.
خداداد عزیزی شلوغکار بود. کریم باقری حال و حوصله دردسرهای تیم ملی را نداشت و خیلی زود دلش را زد. وحید هاشمیان خودش تعیین می کند که از چه مرحله ای در کنار تیم ملی باشد و علی کریمی که خودش یک تیم است و به ستاره ای شورشی در حساس ترین مقطع از فوتبالش یعنی جام جهانی تبدیل می شود. اگر غلامرضا رضایی ها و میداوودی ها و رحمتی های جوان امروز که اول راه ستاره های نسل قبل هستند، وقتی به مرحله تجربه و ثمررسانی رسیدند، به همان مسیری بروند که نامبرده ها رفتند چه؟ چه تضمینی وجود دارد که حس مالکیت بر تیم و حکمرانی بر فضای آن احتمالاً با چاشنی یاغیگری در آنها حلول نکند.
حقیقت این است که ما هنوز درست بزرگ کردن ستاره هایمان را نمی دانیم. با بالا رفتن سابقه، حس مالکیت بر تیم هم در ایشان بیشتر می شود و انتظارهای ما هم سر به فلک می کشد. این گونه است که ستاره ها همیشه باید در اوج باشند و برای ما معجزه کنند و اگر نتوانستند و یا نتوانستیم به کارشان بگیریم ، طردشان می کنیم. مهدوی کیا و کریمی تاریخ مصرفشان تمام نشده، اما از اینکه بیایند و بعد نتوان کنارشان گذاشت، می ترسیم.
ما حتی هنوز نحوه تعامل و برخورد با ایشان را هم نمی دانیم. ما هنوز تکلیفمان را با تصمیم خود در رابطه با آنها هم نمی دانیم و این گونه است که اسمشان را می نویسیم و بعد آن را خط می زنیم. ما ستاره ها را بزرگ می کنیم تا حیف و میلشان کنیم.
رضا خوش نویس
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید