سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

پاکستان، نبرد قدرت و ماجراجویی آمریکا


پاکستان، نبرد قدرت و ماجراجویی آمریکا
اوضاع سیاسی پاکستان هنوز از بحران خارج نشده است و این موضوع را می توان در حوادث اخیر به خوبی مشاهده کرد. هنوز چند روز از کناره گیری رئیس جمهور مشرف نگذشته بود که اختلافات زیادی دامنگیر دولت ائتلافی شد و حزب مسلم لیگ شاخه نوازشریف از آن کناره گیری و به صف مخالفان پیوست.
در ۲۵اوت سال ۲۰۰۸ نوازشریف نخست وزیر سابق پاکستان که رهبری حزب مسلم لیگ را برعهده دارد، از ائتلاف با دولت زرداری به دلیل محقق نشدن درخواست هایش از جمله بازگشت به کار ۹۰قاضی که مشرف در سال ۲۰۰۷ آنها را برکنار کرده بود، کناره گیری کرد وی در توجیه اقدام خود گفت: ما این موضع را هنگامی اتخاذ کردیم که امید خود را از زرداری برای جامه عمل پوشاندن به تعهداتش در ائتلاف از دست دادیم و اوضاع پیش آمده ما را مجبور کرد که حمایت خود را از وی قطع کنیم و در مجلس بر روی صندلی مخالفان دولت بنشینیم.
این رویداد برای آنانی که مسائل پاکستان را دنبال می کنند دور از ذهن و ناگهانی نیست، چرا که از ابتدا ائتلاف پایه و اساس محکمی نداشت و تنها عاملی که موجب وحدت شده بود، همانا سرنگونی مشرف بود. اما به طور کلی همانطوری که در گذشته نیز مشاهده می شود حزب مردم، رقیب تاریخی حزب مسلم لیگ است که با برخی گروه های اسلامی و طالبان روابط خوبی دارد و به این دلیل از طرف اسلامگراها با مخالفت هایی روبه رو بوده است. همچنین حفظ شان و منزلت قضات و دفن میراث مشرف که باعث بحران های پاکستان شده از اولویت های نواز شریف به شمار می رود.
در حالی که حزب مردم به رهبری آصف علی زرداری علاقه دارد از برخی از میراث و خط مشی بجا مانده از مشرف، مانند اتحاد با آمریکا در برخورد با طالبان و القاعده و به عقب انداختن موضوع بازگشت قضات که در رأس آنها افتخار چودری رئیس دیوان عالی کشور پاکستان که به ضدفساد مالی شهرت دارد، سود ببرد. پیش بینی می شد در صورت بازگشت به کار چودری پرونده های فساد مالی زرداری را که در سال ۲۰۰۷ براساس توافق بی نظیر بوتو نخست وزیر سابق پاکستان با مشرف رئیس جمهور وقت بسته شده بود، دوباره به جریان بیندازد.
● بحران انتخابات ریاست جمهوری
کناره گیری نوازشریف از ائتلاف فقط بخاطر نکوهش آصف علی زرداری به دلیل انجام ندادن تعهدش مبنی بر بازگشت قضات برکنار شده، نبود، بلکه بیشتر به خاطر این موضوع بود که حزب مردم در ۲۴اوت وی را نامزد پست ریاست جمهوری پاکستان کرد و برخلاف توافق قبلی، زرداری نیز آن را پذیرفت و درست یک روز پس از کاندیداتوری زرداری نوازشریف رهبر حزب مسلم لیگ کناره گیری خود از ائتلاف را اعلام کرد.
چراکه وی معتقد بود، دستیابی زرداری به کرسی ریاست، با همان اختیارات گسترده مانند انحلال پارلمان که مشرف دارا بود، از اصول دموکراسی به دور است و باعث قبضه قدرت توسط حزب مردم خواهد شد و فساد و استبداد ادامه خواهد یافت.
نگرانی های نوازشریف در این مورد زمانی افزایش یافته که وی خواستار اصلاح قانون اساسی درمورد محدود کردن اختیارات رئیس جمهور شد ولی حزب مردم این پیشنهاد را نپذیرفت.
نواز شریف براین اعتقاد بود که پیروزی زرداری در انتخابات ریاست جمهوری، دوباره باعث احیای قدرت و پایانی بر آرزوها در پاکستان خواهد بود و ادامه تسلط حزب مردم بر دولت و ریاست جمهوری را درپی خواهد داشت و لذا بر اصلاح قانون اصرار کرد، همچنانکه با نامزدی رهبر یک حزب برای پست ریاست جمهوری به شدت مخالفت کرد.
«چودری علی خان» یک نماینده وابسته به حزب مسلم لیگ در پارلمان پاکستان نیز طی پیشنهادی خواستار انتخاب رئیس جمهور آینده از استان های کوچکتر کشور شد که طی ۹ سال حکومت نظامی مشرف باعث شده بود، خود را از سایر استان های کشور جدا بدانند.
وی «عطاءالله مینگال» را که یک سیاستمدار اهل بلوچستان و از منطقه قبایلی است به عنوان نامزد ریاست جمهوری پیشنهاد کرد.
این سخنان دلیل خوبی بر این موضوع است که نوازشریف مایل است که رئیس جمهور یک فرد غیرحزبی و از مناطقی باشد که دارای محبوبیت مردمی است تا وی دوباره به ائتلاف برگردد.
● آینده دولت ائتلاف
به رغم کناره گیری نوازشریف از ائتلاف حاکم، این امر باعث برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی نخواهد شد، چراکه، حزب مردم، هنوز از حمایت اکثریت نمایندگان مجلس برخوردار است.
اما پیش بینی می شود، دولت آصف زرداری به رهبری حزب مردم به تنهایی نخواهد توانست، کشور را از بحران های موجود خارج کند که از مهم ترین آنها موضوع اعاده به کار قضات و تصدی ریاست جمهوری است. گرچه، اوضاع امنیتی و اقتصادی پاکستان که روزبه روز بدتر می شود، نیز مزید برعلت است. حتی اگر زرداری به عنوان رئیس جمهور پاکستان انتخاب شود، این بدان معنا نیست که اوضاع در طولانی مدت بر وفق مراد او خواهد بود.
علت این امر به چند دلیل است که مهم ترین آنها این است که حزب مسلم لیگ به عنوان حزب مخالف، مانع تراشی خواهد کرد.
موضوع بعدی این است که ارتش به دلیل موضوع فساد مالی از زرداری تبعیت نخواهد کرد. اضافه براین، زرداری تجربه راهبرد امور سیاسی چندانی ندارد و تکیه بر «یوسف رضا گیلانی» نخست وزیر فعلی برای پیشبرد امور کشور کرده است.
مسئله آخر اینکه، با مخالفت شدید اسلامگراها در پاکستان که معتقدند دست او در دستان آمریکاست، مواجه خواهد بود. این احتمال نیز وجود دارد که وی در آخرین لحظه از نامزدی پست ریاست جمهوری انصراف دهد، اگرچه نقش رئیس ستاد ارتش... کیانی که نفوذ زیادی دارد، دراین مورد بی تأثیر نخواهد بود.
برخی نیز معتقدند، احتمال کودتای نظامی در صورتی که دولت جدید به رهبری حزب مردم شکست بخورد، وجود دارد، همچنانکه این رویداد در سال های ۱۹۸۸و ۱۹۹۶ اتفاق افتاد و احزاب از حکومت ساقط شدند.
یا اینکه، مصالحه ای بین زرداری و شریف برای تقسیم قدرت و حل قضیه صورت بگیرد، با این ضمانت که پرونده سوءاستفاده مالی رهبر حزب مردم دوباره به جریان نخواهد افتاد. تمام این حدس و گمان ها، در روزهای آینده روشن خواهد شد.
اما در آنجا برخی مسائل پیچیده وجود دارد که مهم ترین آنها، حمایت نکردن آمریکا از پرویز مشرف است در زمانی که در محاصره بحران های گوناگون قرار داشت.
همچنانکه این موضوع قبلاً در مورد شاه ایران تجربه شد و این درسی برای کسانی است که قصد دارند، جانشین مشرف شوند.
آنچه که امروز در پاکستان در حال انجام است، کشور را از منافع ملی، بسیار دور کرده است. همه احزاب سیاسی برای به دست آوردن گوشه ای کوچک از قدرت به نزاع با یکدیگر برخاسته اند و کسی به فکر مردم عادی که با مشکلات زیادی از جمله افزایش قیمت های مواد غذایی و کالاهای اساسی است، نیست.
خاموشی ها در پاکستان، افزایش نرخ بیکاری، ناامنی، بی ارزش شدن واحد پول و افزایش ۲۵ درصدی تورم، اینها موضوعات لاینحلی است که احزاب به آنها توجهی ندارند.
موضوع مهم دیگری که وجود دارد این است که رئیس جمهور آینده، با موضوع ناامنی ها درمناطق قبایلی چگونه کنار خواهد آمد. قربانی شدن هزاران نفر و نبود توسعه و پیشرفت، باعث شده که مردم این منطقه نسبت به طالبان و القاعده احساس همدردی کنند و طالبان رشد و نمو کند.
● اقدام نظامی آمریکا
بالطبع آمریکا از چنین وضعیتی راضی نیست و گزارش های خبری حاکی از آن است، آمریکا خود را برای یک عملیات نظامی گسترده در منطقه قبایلی آماده می کند.
چنانچه اوضاع مضطراب ادامه یابد، مانع از دست یابی القاعده و طالبان به سلاح های اتمی می شود.
در ۲۳اوت ۲۰۰۸ روزنامه «لس آنجلس تایمز» فاش کرد: دولت بوش برای انجام عملیات نظامی در منطقه قبایلی، آماده شده است، تا بدین وسیله ناکامی های خود را در عراق و افغانستان و ناتوانی اش در برابر ایران را پنهان کند ونامزد جمهوری خواهان را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، سربلند کند.
روزنامه نیویورک تایمز نیز در گزارشی به نگرانی شدید مسئولان آمریکایی از اوضاع ناآرام پاکستان و افزایش توان طالبان و القاعده اشاره کرد ونوشت: واشنگتن در روزهای گذشته، یادداشت های تهدید آمیز به دولت و ارتش پاکستان ارسال و تاکید کرد: اسلام آباد باید در زمینه دستگیری «اسامه بن لادن» رهبر القاعده و جلوگیری از حملات طالبان با آمریکا همکاری کند. در غیر این صورت، با حملات آمریکایی ها در داخل خاک کشور رو به رو خواهد شد.
این روزنامه اضافه کرد: در نشست غیرعلنی در کاخ سفید با حضور، «دیک چینی» «معاون بوش»، «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه و مسئولان بلندپایه امنیت ملی برگزار شد، در باره اقدام، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و ارتش در منطقه قبایلی بر ضد جنگجویان القاعده و طالبان تصمیم گیری شد.
روزنامه «هرالدتریبیون» نیز فاش کرد: آمریکا، مصمم است در صورتی که اسلامگراها در پاکستان به قدرت برسند، تاسیسات هسته ای این کشور را منهدم یا به دست بگیرد.
مضاف بر اینکه، نیروهای ویژه و دانشمندان اتمی، آماده دریافت، فرمان از سوی مقامات مسئول برای دستیابی به نزدیک به ۶۰ کلاهک اتمی هستند.
جوزف سیرینسون معاون دبیر کل امنیت ملی و روابط بین المللی در «مرکز پیشرفت آمریکا» اخیراً در مقاله ای به صراحت اعلام کرد، آمریکا از سوی ایران و عراق با تهدیدی روبه رو نخواهد شد، بلکه این تهدید از پاکستان خواهد بود.
وی گفت: حکومت متزلزل، مواد کافی برای ساخت ۵۰ تا ۱۰۰ بمب اتمی، به اضافه تاثیر فراوان اسلام گراها، باعث می شود که پاکستان، خطرناکترین کشور در روی زمین برای ایالات متحده آمریکا باشد.
وی ادامه داد: گمان می رود که سلاح های اتمی پاکستان در جای امنی نگهداری می شود، اما بی ثباتی فزاینده در این کشور باعث خواهد شد که ارتش دچار اختلاف شود یا اینکه، اختلافات، باعث شود که یگان های حفاظت کننده از مواد اتمی، راه را در مقابل سلطه اسلامگرایان باز کند.
در آخر باید این را گفت که کشور پاکستان در دوره بسیار حساسی قرار دارد و از همان جامی نوشیده است که افغانستان و عراق قبلا از آن نوشیده بودند. لذا باید امیدوار باشیم که همگان در این کشور به زبان عقل و گفت وگو و رعایت مصالح ملی تن در دهند.
● کناره گیری مشرف از قدرت
هیچ راهی مانند استعفای ناگهانی مشرف، او را خوار و خفیف نکرد و این موضوع نشان می دهد که اوضاع در پاکستان روز به روز سخت تر می شود.
به خصوص پس از اینکه نیروهای طالبان توانستند تسلط خود را بر مناطق مشخصی در پاکستان که در گذشته نقطه آغاز آنها برای سلطه بر افغانستان بود، گسترش دهند. این مسئله روز به روز مشخص تر می شود که اراضی پاکستان، نقش موثری در بازگشت طالبان به صحنه، آنچه که آمریکا، آن را جنگ بر ضدتروریسم عنوان می کند، دارد.
این بدان معنا است که در نبود قدرت مرکزی، برای مقابله با تروریسم در پاکستان و افغانستان، این جنگ بی فایده خواهد بود.
سخن واضح تر اینکه، جنگ بر ضد تروریسم محدود به افغانستان نیست، چرا که طالبان به عنوان نقش آفرینی لاینفک از حوادث پاکستان قابل جدا کردن نیست، همچنانکه در افغانستان این گونه است. در این مورد نیاز به دلیل نیست، چرا که حمله اخیر طالبان به نیروهای فرانسوی وابسته به ناتو، که ضربه ای مهلک برای نیروهای خارجی در افغانستان به شمار می رود، موید این قضیه است که البته با انفجار در پاکستان همراهی شد و طالبان مسئولیت آن را برعهده گرفت. استعفای پرویز مشرف تنها دلیل برای شکست راهبرد آمریکا در افغانستان و پاکستان در آن واحد نیست، بلکه گمان می رود، عجله رئیس جمهور مستعفی پاکستان برای کناره گیری از مسندش، در بستری فراتر از پاکستان باشد.
در واقع این شکستی برای سیاستی است که از اواخر دهه ۷۰ در قرن گذشته اتخاذ شده بود، مبنی بر اینکه پاکستان در مرحله مشخصی در جنگ سرد و در مرحله آخر در جنگ بر ضد تروریسم به کار گرفته شود. نتیجه آن این بود که آمریکا، در نهایت، آنچه که با دست خود کاشته بود، درو کرد و آن اسامه بن لادن و اعوان و انصارش بود. گرچه این سؤال وجود دارد که آیا امکان دارد پاکستان را از افراط گرایی دور کرد یا اینکه، باید از این کشور مایوس شد؟ ۹ سالی که پرویز مشرف در پاکستان بر مسند قدرت بود، دلیلی برای اوضاع خطرناک فعلی در پاکستان است.
این موضوع نشان می دهد که بدون اتخاذ یک استراتژی منطقه ای که در آن هند و سایر کشورهایی که با پاکستان و افغانستان مرز مشترک دارند امکان پذیر نیست.
پرویز مشرف که در سال ۱۹۹۱ بر اثر یک کودتای نظامی که حتی قطره ای خون در آن ریخته نشد و در میان استقبال مردمی و روی گردانی از بی نظیر به قدرت رسید، در این اواخر خود را گرفتار، افراط گرایی و ناتوانی در انجام هر کاری دید.
نباید این را فراموش کرد که پرویز مشرف به همان نقطه ای رسید که الان رسیده است و زمانی بود که ضرورت استقرار آرامش سیاسی مشاهده می شد که درگیری های بین سیاستمداران که در راس آنها بی نظیر بوتو از یک طرف و رقیبش نواز شریف که مشرف او را از سلطه طرد کرد، قرار داشت، آن را از بین برده بود.
پرویز مشرف برای مدت زمان طولانی، نشان دهنده حکومت لیبرالیسم در پاکستان بود.
او به عنوان رئیس ستاد ارتش، مورد حمایت کامل آمریکا و غرب بود و چین هم در مرحله مشخصی در ارتباط با قضیه هند، از او حمایت کرد.
اما مهم تر از آن، پرویز مشرف که مدت هفت سال از زندگی خود را در دوران جوانی به همراه پدرش که به عنوان یک دیپلمات در سفارت پاکستان در آنکارا کار می کرد، از ترکیه تاثیر بسیاری گرفت.
او پس از بازگشت به پاکستان به مدارس ممتاز که برنامه های آنها غربی بود، پیوست و پس از رسیدن به حکومت خود را ملزم به مقابله با افراط گرایی دید.
بهترین دوران او زمانی بود که آمریکا برای مقابله با طالبان در پی حوادث سپتامبر ۲۰۰۱ که باعث شد سلطه آنها را در افغانستان از بین ببرد، مشارکت داد. در همان هنگام، پرویز مشرف فاش کرد که پاکستان با افراطیونی که نقشه های القاعده را اجرا می کنند اغماض و چشم پوشی نخواهد کرد و این موضوع فاش شد مشرف باید به ایفای نقش در دو سناریوی مختلف بپردازد که موفقیتی در پایان برایش به ارمغان نیاورد.
نقش اول او این بود که در مقابل فشارهای آمریکا، اطاعت کند و جلو افراط گرایی را بگیرد و نقش دومش این بود که به جای سیا که نقش بسزایی در روی کار آوردن طالبان داشت از افراط گرایی و فعالیت های تروریستی در آن کشور ایفا کند. این بود که در روز هفتم ژوئیه ۲۰۰۸ پرویز مشرف احساس کرد که دیگر قادر به اجرای این نقش دوگانه نیست و انفجار سفارت هند در کابل در همان روز که مورد حمله انتحاری قرار گرفت و ۵۸ کشته برجای گذشت به مثابه یک ضربه کاری به مشرف بود.
آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که تشکیلات امنیتی ارتش پاکستان از تروریسم جدا نیست و پرویز مشرف نیز قادر به چیرگی بر فعالیت های دستگاه فرمانبردار از طالبان نیست، پس بنابراین باید او عوض شود. او نه قادر به انجام خواسته آمریکاست و نه قادر به نقش آفرینی در جنگ بر ضد تروریسم است. بیشتر از آن، پرویز مشرف به عنوان معضلی برای سیاست آمریکا در هنگامی که تنها فکر و ذکرش ادامه ریاستش بود، درآمد.
پرویز مشرف رفت و دیگر امریکایی ها به او توجهی ندارند. سیاستمداران پاکستانی به صحنه بازگشتند و بگو و مگوها بین آصف زرداری شوهر بی نظیر بوتو و نوازشریف رهبر حزب مسلم لیگ و نخست وزیر سابق دوباره آغاز شده است.
همچنان که در درون حزب مردم، مخالفت هایی با نامزدی آصف زرداری برای ریاست جمهوری وجود دارد.
پاکستان اتمی به کدام سو خواهد رفت اما سوالی که گریزی از طرح آن وجود ندارد، این است که آیا امکان حل مشکل در پاکستان و افغانستان بدون یکدیگر وجود دارد؟
هر روز که می گذرد مشخص می شود که اشغال افغانستان، آن قدری که مشکلات اشغال برای آن کشور و پاکستان به وجود آورده، چیزی را حل نکرده است. افغانستان که روزی نقطه ضعفی برای شوروی سابق بود، اکنون به نقطه ضعف برای آمریکایی ها و پاکستان تبدیل شده است.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید