پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


بازتاب دنیایی وارونه از عشق و زنانگی


بازتاب دنیایی وارونه از عشق و زنانگی
<حالا‌ نام دیگری دارم> دومین مجموعه شعر از ساغر شفیعی است. دفتر اول سروده‌های او با عنوان <وقتی باران پیانو می‌زند> در سال۱۳۸۱ به چاپ رسید. با کمی ‌تامل در دومین مجموعه اشعار او درمی‌یابیم که شاعر از تجربه‌های پیشین خود در قالب‌های سنتی شعر فارسی فراتر رفته و اشعار این مجموعه ادامه تلا‌ش او در چارچوب‌های شعر امروز فارسی است. به دلیل احاطه شاعر بر الگوها و اوزان شعر سنتی در این اثر با اشعاری مواجهیم که به لحاظ زبانی از ساختاری نسبتا قدرتمند و حسی برخوردارند و با بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی همچون تشبیه، استعاره و به‌خصوص استفاده از آرایه <حسن تعلیل> و نوعی نگرش استعاری که وجه مشترک اشعار کلا‌سیک و امروزی است، موفق به ارائه زبانی نرم، شفاف و عاری از هر گونه پیچیدگی شده است. <من آرامش کسالت‌آور مردابم / موجی بیفکن / با سنگ نه / با نگاه.( >ص۹۶) این زبان به خوبی قادر به بیان جهان ذهنی شاعر است و در سیر تکاملی آن با واژگانی روبه‌رو می‌شویم که راه به فردیتی شاعرانه می‌برد و وامدار نحله‌ای خاص یا رویکردی تقلیدی نیست.
اغلب اشعار با تصاویری ساده آغاز می‌شوند و فضای کلی شعر با روندی خطی و یکنواخت ادامه می‌یابد و در پایان، شعر با کلا‌می ‌ناگهانی مخاطب را با خود درگیر می‌کند، به شکلی که سعی در دوباره خواندن آن دارد، نه به دلیل درک دیگر آن بلکه برای یافتن حظی دوباره از آن در خوانشی دیگر... <همیشه سر به راه / همیشه سر به زیر / همیشه چشم بسته راه رفته‌ام / در ضیافت دلخواه زلیخا / من تنها احمقی بودم / که ترنجم را / پوست کندم / آیا بهشت خواب مرا خواهد دید / من که گلدان‌های حسن یوسف را هم / چشم بسته آب می‌دهم.( >ص۳۵)
در برخی از اشعار با تصاویری مواجه می‌شویم که عمق و اعتبار دیگر تصاویر را ندارند و در آنها نوعی تکرار و سستی به چشم می‌خورد تا جایی که‌ این امر می‌تواند به کلیت شعر آسیب وارد کند. ‌ <لپ‌های تابستان گل انداخته است / آخر صدای تیر آنقدر بلند بود که بهار را فراری داد.(>ص۱۴) ارائه دال‌هایی کلی و مفاهیمی‌ گاه متعالی با ساختار و بافتار ساده ‌این اشعار سنخیت چندانی ندارد و گویی شاعر در کاربرد آنها چندان مصر نیست اما گهگاه از وسوسه کاربرد آن رها نمی‌شود. کلماتی مثل غرور، جسارت، خشم و... تازیانه‌های رام و یا اسب‌های وحشی ترکیب‌هایی هستند که در دایره واژگانی این اشعار نمی‌گنجند و به ناچار در حد تجربه‌هایی ابتدایی و خام باقی می‌مانند. گویی کلیت روایت آنچنان عینی است که تنها در بستر محسوسات قادر به رشد و بالندگی است.
از نظر محتوایی در این اثر با روایتی زنانه از عشق به زندگی و جهان مواجهیم که بار عمده آن را تغزل و بیان حسی و عاطفی حاکم بر آن بر دوش می‌کشد. اغلب اشعار روایتی است خطی با زاویه دید اول شخص که‌ این امر در ایجاد حس همذات‌پنداری در مخاطب تاثیر بسزایی دارد. <هی نپرس/ تا هی سکوت کنم / چیزی از من بیرون نخواهی کشید / کلید زنگ زده‌ای که داری به قلب من نمی‌خورد / به خدا خودم هم دیگر / رمز این گاوصندوق را از یاد برده‌ام.(>ص۱۸)
<حالا‌ نام دیگری دارم> بازتاب دنیایی وارونه از عشق و زنانگی است. سرگشتگی‌ها، یاس‌ها و دلهره‌هایی انسانی که بر کلا‌می ‌زنانه جاری می‌شود و شکلی تازه به خود می‌گیرد و گاه از مرزهای شکوه و گلا‌یه‌های متداول فراتر می‌رود، به شمولی چندگانه می‌رسد و اینجاست که صدای شاعر در لا‌به‌لا‌ی سطور درهم شعر گم می‌شود و مخاطب را با ذهنیتی مواجه می‌کند که شاید همان درک شاعرانه پدیده‌ها است. لا‌یه‌های عمیق حسی که شاعر با نشان دادن آن چهره‌ای دوباره از عشق و تنهایی را رقم می‌زند؛ دنیایی که با تلا‌شی بیشتر می‌توانست افق‌هایی جدی‌تر را دنبال کند و به چالشی عمیق با زندگی بپردازد، از مرزهای تغزل و نگرش اعترافی به شعر بگذرد و ساده‌انگاری را در سطوح ابتدایی آن رها کند و به عمق بیشتری برسد. در برخی از اشعار، شاعر در خلق این فضاها موفق بوده است اما گاهی نتوانسته از تکرار بپرهیزد . رویکرد عمیق حسی و عاطفی هم در برخی از اشعار انکارناپذیر است و ستودنی... ساغر شفیعی با زبانی ساده از جهانی سراسر پیچیده و رمزآلود سخن می‌گوید. او در برابر هیچ پدیده‌ای نمی‌ایستد، درگیر رویارویی با هست و نیست نمی‌شود، از چارچوب‌های خشک و نابهنجار حاکم بر روزمرگی‌های تودرتو شکوه نمی‌کند، بلکه در مرز بین جنون و فرزانگی، بر لبه دشوار شاعری ایستاده است. او تنها نگاه می‌کند و می‌سراید..
فرزانه قوامی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید