پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


همسازی «زبان» و «مدرنیت»


همسازی «زبان» و «مدرنیت»
رساله پژوهشی «زبان باز» استاد داریوش آشوری دنباله و مکمل کتاب «بازاندیشی زبان فارسی» است که در چشم انداز کارنامه نویسنده نسبت به جایگاه و عملکرد زبان فارسی در گذرگاه بازاندیشی و نشان دادن دگردیسی های آن در برابر زبان های علمی و همچنین بهره گیری از «تکنولوژی زبان» در آغاز هزاره سوم بی گمان به دستاورد بهنگامی می انجامد. از آنجایی که استاد آشوری همواره به مسائل زبان فارسی در مقاطع و شکل بندی های تاریخی آن در برابر زبان علم و بازاندیشی نسبت به یافته های اهل زبان در برابر جهان مدرن نگاهی ژرف و درونی دارد، در این رساله به طرح مسائل و نکاتی در قلمرو دگردیسی زبان نوشتار و گفتار نظر دارد، بنابراین در این چشم انداز رابطه «اندیشیدن» و «پژوهیدن» مقوله یی است در قلمرو مسائل زبانی که پژوهشگر نسبت به بهره گیری و بازنگری در فضای اینجا و اکنون و با دغدغه یی ۴۰ ساله به میدان آن درآمده که از برآمد آن می توان از مناظر مختلفی به پیوند «زبان» و «مدرنیت» در روزگار امروز راه یافت.
استاد آشوری در بخش اول این رساله ضمن بررسی و نگرش به ویژگی های «زبان طبیعی» به طرح «نگره مدرن به زبان» می پردازد که در زیرمجموعه آن تاریخ و پیشینه زبان های مدرن و دگردیسی زبان های پیشتاز اروپایی نیز مورد توجه قرار گرفته از سوی دیگر بستر زبان علمی نیز در پیوند با رشد مدرنیت، تکنولوژی و توسعه زبانی و همچنین تاثیر «ترم شناسی» بر گسترش زبان های همسایه در کنش های زبانی به پرسشی بنیادین فراخوانده می شود، بی آنکه به جنبه های ماهوی مقوله «زبان شناسی» پرداخته شود. استاد آشوری در بخشی از مقدمه این رساله در خصوص ضرورت زمینه های اصلی این پرسش می نویسد؛«... پرسش از رابطه مدرنیت و زبان آن از راه درنگ در رفتار انسان اندیشه گر مدرن با زبان، یعنی در اختیار گرفتن زبان و شکل دادن به آن یکی از سرراست ترین و چه بسا سرراست ترین راه، به فهم مدرنیت و جهان آن باشد.
از راه سیر و گشت هوشیارانه و با چشم باز در فضای این زبان ها و بازگشت و بازنگریستن به فضای بومی است که می توان فرق های بنیادی ذهنیت مدرن و پیشامدرن و همچنین جهان های «توسعه یافته» و «توسعه نیافته» را در بن فهمید.
در این پژوهش ترم «اقتصاد زبانی» را به کار برده ام و داد و ستد زبانی را با داد و ستد اقتصادی قیاس کرده ام. با نگاه انداختن از چنین چشم اندازی می توان «اختلاف سطح زندگی» زبانی در این دو ساحت را فهمید. تنها با فهم بنیادی این نکته است که می توانیم به سطح فرومایه زندگی زبانی خود و از این راه به آشفتگی ذهنی و زبانی مان آگاه شویم.» (صص ۵-۴)
وی سپس در خصوص دستاورد سیر و گشت خود در قلمرو رابطه زبان های اروپایی با «مدرنیت» در برابر «واپس ماندگی زبان فارسی» به پیشتازی زبان انگلیسی اشاره می کند که می تواند با بهره گیری از زبان های کلاسیک (لاتینی و یونانی) نیاز زبان های همسایه اش را نیز پاسخگو باشد.
از طرف دیگر «چیرگی زبانی» و عبور از «زبان طبیعی» و راه رسیدن به «تکنولوژی زبانی» از منظر اهل نظر، خود می تواند زمینه ساز توسعه علمی و فنی جوامعی باشد که در قلمرو فرهنگ، فلسفه و علم فضاهای «سنت» را به سود «مدرنیت» پشت سر دارند. وی رابطه «زبان» و «مدرنیت» را امری ارگانیک می بیند که در تعامل با یکدیگر، به ایجاد گسترش و توسعه فرصت های علمی کمک می کند. گفتنی است امروزه جوامعی که در حوزه های علمی، به خصوص در علوم طبیعی و صنعت، جهش های فرهنگی ریشه داری را از سر گذرانده اند، در عرصه تکنولوژی و دستاوردهای علمی می توانند، کنش های زبانی خود را نیز به همراه کالا و دانش فنی به دیگران تحمیل کنند، چرا که زبان و دانش همزمان حرکت می کنند بنابراین آنچه که امروز، در قلمرو های «ترم شناسی»، «مهندسی زبان»، «برنامه ریزی زبان»، پیشرفت علوم و تکنولوژی به پیشرفت های مدرنیت و توسعه یافتگی می انجامد، ریشه در زبان پیشتاز و اشاعه بستر زبانی مدرن دارد که به عنوان نمونه می توان از زبان های انگلیسی، فرانسه و آلمانی نام برد. استاد آشوری در پی بررسی و ریشه یابی ساختارهای زبانی و پیوند آنها با انقلاب های صنعتی و فکری به ویژه در عهد «رنسانس» این باور را مطرح می کند که درونمایه های علمی یک زبان، در پیوند با رویکرد به مدرنیت و بهره گیری از گسترش واژه ها و واژه سازی ها در درون یک زبان توسعه یافته مقوله توسعه یافتگی را امکان پذیر می نمایاند. صدالبته این داوری خود محل پرسش های فراوانی است.
استاد آشوری در بخش دوم این رساله به سابقه و تحولات زبان فارسی در گذر تاریخ می پردازد و در خصوص پایداری نظم و نثر پارسی در برابر یورش بیگانه ها، طرح نکاتی را یادآور می شود. وی در ادامه عملکرد و تاثیر «فرهنگستان» های اول و دوم (در عصر پهلوی) و سوم در این روزگار را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و ضمن یادآوری چهره های تاثیرگذاری همچون احمد کسروی و غلامحسین مصاحب نقش و کارنامه فرهنگستان سوم در زمینه واژه گزینی و معادل یابی و پیشنهاد واژه های جدید را از نگاهی مثبت ارزیابی می کند که این مقوله هم در چشم انداز خود محل پرسش های تازه یی است. به خصوص بازتاب و تاثیر آن در میان اهل زبان. لازم به یادآوری است که استاد آشوری شاید به علت دور بودن از تحولات فرهنگی داخل کشور، در خصوص نگارش واژه نامه های تخصصی به ویژه در زمینه «واژه های زبان مخفی» (تابو) و همچنین اصطلاح نامه ها (تزاروس) و واژه نامه یی همانند فرهنگ عامیانه (استاد ابوالحسن نجفی) و... حرفی به میان نیاورده اند.
با این همه، بار دیگر در خصوص رساله «زبان باز» که در برابر «جامعه باز» «پوپر» به شکل نمادین پیشنهاد شده، باید گفت این اثر پژوهشی، در خصوص رابطه «زبان» و «مدرنیت» و همچنین بررسی مشکلات و مسائل زبان فارسی از سوی استاد آشوری مدون شده، با همه حجم کوتاهش خود چشم انداز یک بحث بنیادی و ریشه دار در حوزه زبان، به ویژه در زمینه مسائل زبان فارسی و نقش فرهنگستان این پرسش را به میان می کشد که به درستی در جهان مدرن امروز در قلمروهای علمی، چرا تکنولوژی زبان فارسی، فاقد آن پیشتازی لازم است و با همه افت و خیزهایش در شمار زبان های دست دوم به شمار می آید؟ به گمان من استاد آشوری در این پژوهش، به هویت تاریخی و تحولات توسعه یافتگی مقوله زبان به درستی پرداخته و در جهت توسعه زبانی (استفاده از پیشوند و پسوند و واژه سازی) ساختارهای بهنگامی را پیشنهاد کرده است. «زبان باز» علاوه بر نشان دادن موقعیت زبان و جهان مدرنیته در خصوص زبان فارسی و تحولات و دامنه گسترش آن، نکات سودمندی نیز دارد که بی گمان دامنه این بحث ها همچنان باز خواهد بود.
محمود معتقدی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید