پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


مرگ الکساندر سالژنیتسین


مرگ الکساندر سالژنیتسین
پس از رفتن سالژنیتسین کسی که بتواند مدعی نقش وجدان ملت ، یک شخصیت اخلاقی در کشور باشد، نیست.
در کشوری که نویسندگان و دانشمندان به دستاورد ملی دست پیدا نمی کنند بلکه دستاورد آن ها انحصار گاز است، مکانی برای آرمان ها و قهرمانان نیست.
الکساندر ایزایویچ سالژنیتسین پس از بازگشت به روسیه در سال ۱۹۹۴ به عنوان کلاسیک زنده شناخته شد، سیاستمداران از روسای جمهور گرفته تا فرمانداران با او ملاقات کردند و نشان حکومتی را به سالژنیتسین اعطا نمودند، اما با این وجود درهمه این سالها آثار او به سختی قابل قیاس در روسیه یلتسین با روسیه پوتین است. با آثاری چون «یک روز ایوان دنیسوویچ» یا «مجمع الجزایر گولاگ» در شوروری سوسیالیستی تاثیر می گذارد.
سالژنیتسین حتی با مقبولیت رسمی در کشور و جهان با اثر حماسی و سرنوشت بشری ، بر پایه بیشترین تحلیل ها ، موفق نشد شخصیت اخلاقی ملت سوسیالیستی روسیه شود.
مشکل از سالژنیتسین نبود، در آن هنگام نه طرفداران و نه مخالفان معتقد به صمیمیتش در نظرات سیاسی مورد بحث او تردیدی نداشتندـ مشکل در خود ملت و حکومتش بود.
چنان که فرد دیگر روزگار حماسی لو گومیلیوف می گوید « هست اعصاری که در آن انسان ها راحت زندگی می کنند اما نفرت انگیز ». سالژنیتسین در دوره پوتین بی شک راحت تر از دوره استالین زندگی می کرد. به طور حتم پیروزی مصلحت ها بر آرمان ها ، استفاده دائم بحث ها در مورد ارزش های والا به ویژه درباره ی وضع چارچوب تمایلات مغرضانه سران حاکم موجب از بین رفتن نشانه های اخلاقی شدند. چرا سالژنیتسین یک شخصیت اخلاقی شد؟ برای اینکه با رژیم سنگدل رو در رو نجنگید، دوران تبعید را گذراند و توانست داستان هایی درباره گولاگ و انقلاب روسیه خلق کند. او مانند یک خشم مطلق به مقابله با نیروهای عظیمی که بسیاری از مردم متفکر و با وجدان درک می کردند، برخاست، در ضمن این نیرو خود را پشت آرمان هایی که به میلیون ها مردم از لحاظ صداقت نزدیکتر می شدند پنهان می کرد.
اکنون اساسا زمان دیگری است. هر چند در سال های اخیر، روسیه واپس گرایی دنباله دار را از آزادی شهروندان کامل می کند و آزادی های اقتصادی را کاهش می دهد، تمام حکومت کنونی برحسب سخت گیری و سرکوب شخصیت ها با دوره استالین و حتا برژنوسکی قابل قیاس نیست. روسیه قرن ها تلاش می کرد تا خصوصیت نجات بخش را به پیش ببرد ـ از ساختار « روم سوم » تا تزار کمونیستی عدالت گستر روی زمین، در این هنگام حکومت دائما به آرمان های بشردوستانه مسیحی و تمایالت نجات بخش خود خیانت می کرد.
در شکاف بین طرح های ملی و جهانی و حکومت مداوم سنگدل ، شخصیت های اخلاقی متولد شدند.
واضح است که در روسیه معاصر، کشور اخلاقا رو در روی قدرت به مراتب سازگارتر( آزادی بیشتر ، گردانه سرکوبگر حکومت، خوشبختانه ، هنوز به اندازه ی دوره استالین بسط داده نشده است) و هیچ گونه مسائل جهانی به غیر از اجرای استراتژی نیمه افسانه ای سال ۲۰۲۰ ، قرار نمی گیرد.
در چنین موقعیتی دست کم شخصیت اخلاقی به سختی ظاهر می شود. اما ملت نیز بی اندازه سخت ظاهر می شود. این موضوع البته به این معنا نیست که تلاش جدید در پشت سراب ها به ضرر کمونیسم به طور جداگانه در کشور اشغال شده باشد.
اما نخست در طول سال های طولانی ، هر چند یک قرن نیست، در روسیه موقعیت منحصر به فرد ایجاد شد: برکناری عادی ملت از قدرت روی سلامت نسبی اقتصاد تاثیر گذاشت و در حکومت به وضوح فقدان هدف جهانی پیشرفت تعیین شده است. این شرایط آرمانی برای روفتن ملتی است که علایق مشترک ، آرمان های قابل درک ندارد.
مبارز عقیدتی آشتی ناپذیر با الکساندر سالژنیتسین ماهیتا ، همیشه از طرح امپراتوری دفاع می کرد ، کاملا با رهبران کمونیستی اختلاف نظر داشت- طرحی که در موقعیت حذف دائم ملت و کاهش تاثیر کشور بر جهان باقیمانده است که اکنون کاملا خیالی به نظر می رسد. معلوم است «زندگی بر پایه دروغ» ( هنوز چنین تعبیر وجدانی «زندگی کردن برپایه دروغ» وجود دارد)برای خود انسان و هر شخص محترمی چه در حال و چه در هر زمانی دیگر مهم است . زمان ها انتخاب نمی شوند ، انسان ها در آن ها زندگی می کنند و می میرند.
اما به سختی می توان در کشوری شخصیت اخلاقی شد، جاییکه تبلیغات انحصار گاز را به عنوان « دستاورد ملی » اعلام می کنند نه نویسنده ، نه شاعر، نه فیلسوف و نه دانشمند را، جاییکه می توان ندادن رای به « روسیه واحد » و شکست در انتخابات دروغین رییس جمهوری ( ضمن این که در این بین برای تو چیزی نخواهد بود ) ، جاییکه تلویزیون به گونه ای آزاردهنده « نام روسیه » را از ظالمان و شکست خوردگان اعصار گذشته انتخاب می کند را حرکت اخلاقی شمرد.
در پی این مسئله تا زمانی که کشور راه روشنی ندارد ، اسم هم ندارد. کشور می تواند دانشمند بزرگ یا نقاش خلق کند، اما در آن شخصیت بزرگ اخلاقی بشری در مدرسه ابدی زندگی شدن ممکن نیست.
الکساندر سالژنیتسین بی شک شخصیت اخلاقی بود، اما در کمترین حد برای روسیه امروزی که رد آن کمونیسم منفور برای او رسما وجود ندارد و نیز در کشور برای اولین بار در زندگی با قدرت هم فکر نبود.
او تمام سرمایه اخلاقی خود را در دوره های دیگر قرار داد. او رفت در حالی که برای ما فقدان اخلاقی را در ملتی که پیدا کردن نشانه های گمشده ، ساختن واحد های اخلاقی و متولد کردن شخصیت های اخلاقی را در پیش رو دارد. در سال های اخیر زندگی هیچ گاه تا این حد کم سالژنیتسین را نمی شنیدند و نه به او گوش می کردند . حتی چگونگی این امر تشخیص بیماری روسیه امروزی به حساب می آید.
سمانه علیپور
منبع:
http://gazeta.ru


همچنین مشاهده کنید