جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

عدالت در پرانتز


عدالت در پرانتز
روزهای دشواری است، اما نه برای پدری که به پستی و بلندی این دنیا آشنا است و نه برای مادری که شب را در هراس فردای فرزند خود روز می‌کند. آنها سال‌ها است که به این دشواری‌ها خوگرفته‌اند. من به نسل جدیدی فکر می‌کنم که تازه مرحله نوجوانی را پشت‌سر گذاشته‌است و ناگهان خود را در برابر واقعیات پیچیده جامعه ایران بی‌پناه و تنها می‌بیند. این نسل چقدر زود با دشواری زندگی در ایران آشنا شده‌است، در همان اولین روزهای جوانی!
می‌گویند جوانی به داشتن رویاهای دور و دراز است و اندیشه‌های بلندپروازانه، اما متاسفم که نسل جدید در اولین گام متوجه پوچی رویاهای خود می‌شود. واقعیت چیز وحشتناکی ا‌ست، به‌خصوص اگر هیچ نسبتی با <منطق زیسته> آدم برقرار نکند. کودکان و نوجوانان ما چنین می‌آموزند که هر علتی از معلولی ناشی می‌شود. در منطق ساده آنان کار نیک مستحق پاداش نیک است و اگر تلا‌ش کنی به موفقیت دست می‌یابی، اما نمی‌دانند در جامعه پیش‌بینی ناپذیری همچون ایران، این منطق کارایی ندارد و هر چیزی را باید به حساب شانس و اقبال گذاشت. نسلی که دو سال قبل با غول کنکور دست و پنجه نرم کرد این بخت و فرصت را یافت که بی‌دغدغه طرحی به نام <سهمیه‌بندی جنسیتی> قدم به کارزار بگذارد. نسلی که سال قبل در کنکور شرکت کرد، گرچه وضع بهتری نسبت به نسل‌های پیشین خود نداشت، اما حداقل این شانس را پیدا کرد که به مانعی همچون <سهمیه بومی- استانی> برنخورد، حال نسل جدید چطور؟ ‌
خوش آمدید بچه‌ها! اما راستش را بخواهید، انتظار نداشتیم که این‌قدر زود کنار ما بایستید. یاد فیلم جدید فرانسیس فورد کاپولا‌ افتادم؛ <جوانی بدون جوانی.> واقعیت جامعه ما همین است، بخواهید و نخواهید این است. هر چند که عادلا‌نه نیست. نه به هیچ‌وجه عادلا‌نه نیست. می‌توان انگیزه‌های زیادی را پشت این برنامه وزارت علوم تشخیص داد؛ انگیزه‌هایی که قطعا دولت انکارشان می‌کند، اما جلوی شایعه‌ها را که نمی‌توان گرفت. ‌
آدم‌های خوشبین می‌گویند که دولت به خاطر کمبود امکاناتی همچون خوابگاه و... چنین طرحی را اجرا می‌کند، اما همیشه و همه‌جا آدم‌های بدبین هم پیدا می‌شوند. آنها می‌گویند که دولت نگران اقامت دختر خانم‌های شهرستانی در تهران است و برای اثبات حرف‌های خود از پیشنیه دولت می‌گویند و طرح‌جداسازی سالن غذاخوری پسرها و دخترها در دانشگاه را مثال می‌زنند یا اینکه می‌گویند، دولت نمی‌خواهد مردم استان‌ها و شهرستان‌های مختلف با یکدیگر تعامل داشته‌باشند‌‌و...
خیلی زود بود که با این سیاسی‌کاری‌ها آشنا بشوید بچه‌ها! کاری که از ما برنمی‌آید، اما امیدواریم که مجلس شورای اسلا‌می مقابل چنین طرحی ایستادگی کند. هر چند که وزارت علوم ادعا کند قانون را اجرا کرده‌ است، اما اگر این قانون خود مصداق بی‌عدالتی باشد چه؟ قانون که وحی منزل نیست. ‌
به باور ما و شما اجرای طرح <سهمیه بومی -استانی> عین بی‌عدالتی‌است. آنکه در شهرستان‌های دورافتاده ایران زندگی می‌کند، به خودی خود از امکانات بسیاری محروم است؛ امکاناتی که تنها پایتخت‌نشینان از آن برخوردارند، در صورتی که مطابق همین قانون می‌باید به نسبت یکسان در همه جای ایران توزیع شود. راستی، چرا پیش از اجرای این طرح به وضعیت دانشگاه‌ها در شهرستان‌ها رسیدگی نمی‌کنند؟ و مگر نه آن است که پیش از اجرای هر طرحی، ابتدا برآورد امکانات می‌کنند؟ ‌
عجیب است. طرح <سهمیه بومی - استانی> بیش از هر چیز ویژگی‌ها و قوانین یک نظام <کاستی> را به ذهن متبادر می‌کند. در این نظام‌ها همه چیز در یک دور محدود و بسته قرار گرفته‌است. هیچ کس امکان حرکت صعودی ندارد، کشاورز همان کشاورز باید باقی بماند و پینه‌دوز هم یک پینه‌دوز. آنها و فرزندانشان تا ابدالا‌باد محکوم به کشاورزی و پینه‌دوزی هستند و ثروتمندان محکوم به ثروتمندتر شدن. همه محکوم به زندگی در همان <کاست> خود هستند. مثال امروز دانشجویان ایران است. آنها که در شهرستان‌های پرت و دورافتاده به دنیا آمده‌اند ناگزیرند در دانشگاه‌های همان شهرستان ادامه تحصیل دهند، حتی اگر صلا‌حیت نشستن بر سر کلا‌س بهترین دانشگاه‌های ایران را داشته‌باشند و آنها هم که در پایتخت هستند از سر جبر زمانه می‌باید روانه دانشگاه‌های خوب شوند، حتی اگر هیچ صلا‌حیتی نداشته‌ باشند. ‌
واقعیت غریبی ا‌ست. این‌طور نیست، بچه‌ها؟ اما می‌توان از واقعیت امری مطلوب ساخت، نه تقدیری تلخ. می‌توان در برابر این طرح‌ایستادگی کرد. تا اینجای کار که راه را خوب رفته‌اید و به جای درستی پناه برده‌اید. مجلس باید از حق شما دفاع کند و حداقل می‌توانید توانایی‌های نمایندگان شهرتان را محک بزنید. ‌
احسان عابدی
عنوان مطلب برگرفته از نام مجموعه داستانی از ایساک بابل، نویسنده روس است
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید