چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


شما چه کسی هستید؟


شما چه کسی هستید؟
شاید شما فکر کنید که خودتان را می شناسید، اما اشتباه می کنید. دانشمندانی که در باره نحوه شکل دادن به هویت و رفتار توسط مغز تحقیق می کنند می گویند که ما نسبت به اینکه واقعا که هستیم در واقع کاملا ناآگاهیم. بیشتر آن چیزی که محرک رفتار و شکل دهنده شخصیت ما است، ناآگاهانه است.
روانشناسی به نام ازکیل مورسلا از دانشگاه ییل می گوید، ماهیت آگاهی از دیرباز برای روانشناسان و دانشمندان علوم ادراکی معما بوده است اما تحقیقات جدید کم کم دانشمندان را به اجماعی در این باره می رساند.
مورسلا توضیح می دهد که:”اگر مغز را مجموعه ای از کامپیوترهای مختلفی فرض کنیم که هر یک کارها و فرایندهای پیچیده ای را انجام می دهد، آگاهی مانند شبکه ای بی سیم است که کار این کامپیوترها را با هم ارتباط می دهد به نحوی که بتوانند با هم در یک مجموعه کار کنند”.
مثلا برای حمل یک بشقاب غذای داغ تا روی میز، یکی از کامپیوترهای مغز ما به ما می گوید آن‌را بیندازیم چون که داغ است در حالی که یک کامپیوتر دیگر می گوید آن‌را نگهدارید تا غذا روی زمین نریزد.
مغز به “شبکه بی سیم” آگاهی نیاز دارد تا کامپیوترهای مختلف آن بتوانند با همکاری هم اوضاع را تحلیل و بررسی کنند و تعیین کنند که انسان باید چه کار کند.
مورسلا می گوید چیزی که سیستمهای مغز را با یکدیگر ادغام می کند یک وضعیت فیزیکی است که در غیر این صورت سیستمهای مختلف مغز نمی توانستد با هم ادغام شده و همکاری کنند.
● نهاده در مغز
ژوزف لدو از کارشناسان مغز و اعصاب دانشگاه نیویورک می گوید بنابراین زمانی که نوبت به اقدام ما می رسد آگاهی واقعا زمینه انجام آن کار را فراهم می سازد. بیشتر آنچه که انگیزش کارهایی است که می کنیم، در داخل شبکه های یاخته های عصبی مغزمان نهاده شده و واقعا ذهن آگاه به آن دسترسی ندارد.
مورسلا می گوید:”تفکر ذاتی معمول ما در باره احساس خویشتن بودن و کنترل آن بر رفتار به اندازه اعتقاد به کروی نبودن زمین، غلط است. هرچند ما خود را عواملی مستقل تصور می کنیم اما این‌طور نیست. هر کاری که ما انجام می دهیم تحت نفوذ عوامل ناخودآگاه و محیط است.”
وی می افزاید:”به عنوان مثال، در حالی که ما بر برخی از انگیزش های خودمان آگاهی داریم، اما اغلب در مورد فرایندهایی که آن انگیزش را ایجاد می کند ناآگاهیم. شاید چشم من از عکس یک همبرگر در مجله ای تصویر برداری کرده باشد، و چند دقیقه بعد انگیزشی در من (برای خوردن همبرگر) پدید می آید. ما از منابع تکاملی بسیاری از رفتارهای خود آگاهی نداریم”.
اما گاهی ما حتی از انگیزش هایی که داریم هم آگاه نیستیم. مثلا تحقیق نشان داده است که در مقایسه با آنچه که از احتمالات انتظار می رود، در آمریکا اکثر مردانی که “کن” نام دارند برای زندگی به “کنتاکی” می روند و بیشتر “فلورنس” ها برای زندگی به فلوریدا می روند؛ بیشتر مردانی که دنیس نام دارند دندانپزشک )Dentist( می شوند و بیشتر “لورا” ها وکیل. )Lawyer(
به گفته جان بارگ، از روانشناسان دانشگاه ییل، این یافته های تعجب برانگیز به احتمال زیاد نتیجه جذب شدن افراد به لحاظ انگیزه های تکاملی به چیزهایی است که شباهتهایی با آنها دارد. انگیزش مذکور ریشه در این تفکر دارد که انسانها به واسطه انگیزش تکاملی، به هنگام انتخاب شریک زندگی، معمولا کسی را انتخاب می کنند که شباهتهایی به خودشان داشته باشد چرا که در آن صورت احتمال دارد که آن شریک زندگی ژنهای این افراد را بهتر به نسلهای بعدی منتقل کنند.
البته اکثر مردم اصلا نمی دانند که چنان انگیزش هایی دارند. براگ در باره یافته هایش می نویسد:”واضح است که این انگیزش ها تحت نفوذ عوامل ناشناخته به‌وجود می آیند و کسی نباید فقط بگوید که مثلا فقط شباهت نام فرد با نام شهری باعث شده که او به هنگام اتخاذ یکی از مهمترین تصمیمات زندگی - یعنی انتخاب محل زندگی - این‌گونه عمل کند. “
● درک خود
با توجه به نقش محدودی که تفکر آگاهانه در شکل دادن به رفتار و شخصیت انسانها دارد، و با توجه به پیچیدگی تمام سیستم ها و عوامل دیگری که بر رفتار ما تاثیر دارند، درک اینکه ما چگونه به افرادی که هستیم تبدیل شده ایم، کار آسانی نیست.
لدو می گوید:”امروزه در تمام تحقیقات درباره مغز توجهات معطوف بر این است که سیستمهای منفرد چگونه کار می کنند اما شاید لازم باشد که علم راه دیگری به بررسی مغز بپردازد - یعنی با طراحی آزمایشاتی که فعالیت سیستمهای متعدد مغز را همزمان بررسی کند.”
او در پایان افزود:”لازم است که ما بفهمیم که اطلاعات چگونه توسط سیستمهای مختلف مغز، هم به‌طور آگاهانه و هم به‌طور ناخودآگاه، پردازش می شود و سیستمهای مختلف مغز چگونه به‌طور همزمان تعیین می کنند که ما چطور فکر کنیم، رفتار کنیم، احساس کنیم و به‌طور کلی تر اینکه بفهمیم چطور شده است که ما اینی بشویم که هستیم.”
نویسنده: ملیندا ونر
ترجمه: مهشید بابایی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید