پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


همه فقط حرف می‌زنند


همه فقط حرف می‌زنند
شاید در میان مردان اقتصادی تنها عده معدودی باشند که سه دهه همکاری و همراهی با تمام دولت‌های پس از انقلاب را تجربه کرده باشند. علینقی خاموشی رئیس سابق اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران روزگار بسیاری را در کنار مردان دولتی به سر برد و به دفاع از بخش خصوصی مشغول شد. او به لحاظ خط سیاسی با دولت‌هایی سازگار بود و با برخی همخوانی نداشت ولی خود روایت می‌کند که در مواجهه با تمام دولت‌ها راه اعتدال را پیش گرفته است. روایت‌های علینقی خاموشی از اقتصاد ایران چنان طولانی شد که تنها گزیده‌ای از آن را انتخاب کردیم. او هنگامی که قصد داشت به مرور تفکرات اقتصادی دولت‌های پس از انقلاب بپردازد برش‌هایی از وقایع تاریخی را مطرح می‌کرد و به سرعت اضافه می‌کرد، اکنون قضاوت با شما؟‌ خاموشی به‌طور حتم در دسته مردان شاخص اقتصاد ایران قرار می‌گیرد که نقل قول‌هایش از سه دهه اقتصاد ایران تاریخ دولت‌هایی را بیان می‌کند که هرکدام ادعاهای بسیاری داشتند. اصل بحث ما آقای خاموشی بررسی تفکرات اقتصادی دولت‌های پس از انقلاب است. اگر اجازه بدهید از دولت آقای بازرگان شروع کنیم.
از نظر اقتصادی شروع انقلاب در یک فضای جدیدی رخ داد. از یک طرف فضای اقتصادی حکومت قبلی روشی متمرکز بود که آن را به هزار فامیل تعبیر می‌کردند. در مقابل آنچه شکل گرفته بود نظامی کمونیستی و سوسیالیستی بود. اگر به خاطر داشته باشید در مقطع انقلاب، در شعارهای خیابانی نیز از شعارهای کمونیستی استفاده می‌شد و از این سبک فکری نشأت می‌گرفت. البته نمی‌گویم که مردم کمونیست بودند ولی آنچه رخ می‌داد عکس‌العملی بود در مقابل حکومت پهلوی که در آن فساد اقتصادی وجود داشت. ضمن اینکه کانون‌های طرز فکر سوسیالیستی و کمونیستی هم به افزایش دامنه چنین رفتارهایی کمک می‌کردند. مردم در آن زمان برای انقلاب دلشان می‌تپید. ما هم در بخش اقتصادی چنین احساسی داشتیم به همین دلیل وارد جریانات انقلابی شدیم. اولین محلی هم که رفتیم کمیته تنظیم اعتصابات بود. در آن زمان اعتصابات به صورت گسترده آغاز شده بود. این جریان مانند یک تیغ دولبه بود چراکه هم حکومت پهلوی را تحت تاثیر خود قرار می‌داد و هم برای حکومت بعدی ایجاد مشکل می‌کرد. نهادهای اقتصادی از این اعتصابات متضرر می‌شدند. لذا ما اولین فکری که کردیم این بود که حتما اعتصابات کنترل شده باشد. یعنی کنترل آن به دست نیروهای انقلابی باشد و یا حداقل مانع از آن شویم که نیروهای کمونیستی آن را هدایت کنند. در خدمت بزرگان وقت انقلاب این جریان را مطرح کردیم و با اجازه امام کمیته تنظیم اعتصابات شکل گرفت. این اولین قدمی بود که گروه ما برداشت. کمیته تنظیم اعتصابات فعالیت‌های بسیاری انجام داد ولی وارد بحث آن نمی‌شوم.
▪ در مقطع پس از انقلاب دولت موقت فعالیت‌های خود را آغاز کرد.این دولت ازنظر تفکرات اقتصادی چگونه بود؟
ـ دولت موقت در شرایط خاص انقلابی شکل گرفته بود. اقداماتی هم که انجام می‌داد براساس شرایط زمان بود. این دولت برای وزارتخانه‌های گوناگون وزیر منصوب می‌کرد. آنها تماما افرادی بودند که تاکنون سابقه وزارت نداشته بودند و دولت موقت اولین حضورشان بود. آنها هیچ کدام پیش از این تجربه دولت‌داری نداشتند. این شرایط وزرا بود از سوی دیگر به دلیل اعتصابات وضعیت صنایع و کارخانه‌های کشور به شدت به‌هم ریخته بود. احساس شد که برای برطرف کردن این نابسامانی باید کمکی صورت گیرد.
▪ از طرف چه کسانی؟
ـ از طرف افرادی که زیاد به عنوان چهرهای شاخص در دید نباشند. یعنی افرادی با تجربه باشند که وارد دستگاه دولتی هم نشوند. به همین جهت پیشنهاد شد که گروهی به اتاق بازرگانی بروند که ساختاری خصوصی دارد. این نهاد می‌توانست بر وزارتخانه‌های کشور نظارت داشته باشد. این جریان به اطلاع بزرگان انقلاب رسانده شد. آنان هم موافقت کردند و امام نیز گفتار آنها را تایید کرد. اولین اقدام ما کمک به کارخانه‌ها بود تا فعالیت‌های خود را از سرگیرند. دومین اقدام نیز مبارزات ایدئولوریک بود. یعنی قصد داشتیم با شورش‌های اقتصادی در واحدهای اقتصادی مبارزه کنیم. ما افرادی را به واحدهای صنعتی می‌فرستادیم که در مقابل شورش‌ها ایستادگی کنند. در بخش دیگر موضوعی برای استفاده از منابع مالی کشور مطرح بود. سیستم بانکی برای تزریق پول به این واحدها بسیار مشکل داشت. ما هم برای کمک به این واحدها وارد عمل شدیم. بانک مرکزی و وزارت اقتصاد وقت هم پیشنهادهای ما را قبول کردند. قرار شد که در آن زمان برای فعالیت موسسات اقتصادی فرجه زمانی خاصی درنظر گرفته شود. بانک مرکزی آن زمان می‌گفت که نمی‌تواند اعتمادی به این موسسات داشته باشد. به همین جهت اتاق بازرگانی و صنایع و معادن قدم پیش گذاشت و اعلام کرد ضمانت خواهد کرد. در آن زمان مقدار قابل توجهی اعتبار از بانک مرکزی دریافت شد. ما در اتاق بازرگانی روی موسسات اقتصادی مطالعه می‌کردیم و به بانک مرکزی اعلام می‌کردیم که به هر واحد صنعتی چقدر باید پرداخت شود.
▪ این کمیته در اتاق مستقر بود؟
ـ بله، دو نفر از گروه هفت نفره این وام‌ها را امضا می‌کردند. خوشبختانه همین الان هم وقتی بررسی می‌کنند می‌گویند یکی از وام‌هایی که هیچ زمان سوخت نشد همین وام‌ها بود. دوران دولت موقت، ایام خاصی بود که بیشتر به دعواهای سیاسی می‌گذشت. در این دوران مثلا صنف کامیون‌داران اعتصاب می‌کردند و ما باید برای رفع این مشکل قدم جلو می‌گذاشتیم. در واقع تمام زمان ما صرف چنین اموری می‌شد. دولت هم به شدت درگیر این جریان بود. به یاد داریم که حتی روزی وزیر بازرگانی را گروگان گرفته‌اند. کارمندان می‌گفتند که باید حقوق آنها را پرداخت کنند تا وزیر آزاد شود. ما هم پس از اطلاع به وزارت بازرگانی رفتیم و پول کارمندان را دادیم تا وزیر آزاد شود.این شرایط خاص آن دوران بود. پس در این وضعیت نمی‌توان گفت که دولت موقت چگونه تفکراتی داشته است چراکه این دولت خود درگیر حواشی بسیاری بود.
▪ در مقاطع بعدی چطور؟
ـ اجازه بدهید اتفاقات تاریخی را بررسی و براساس آنها در مورد تفکرات اقتصادی دولت‌ها قضاوت کنیم. در مقطع بعدی موضوعی که خیلی حساسیت ایجاد کرد خروج ارز از کشور بود. در این زمان پیمان ارزی هم وجود نداشت. این پیمان پیش از انقلاب حذف شده بود. در آن دوره به سرعت از گمرک درخواست کردیم که به صورت موقت پیمان ارزی را از صادرکنندگان بگیرد. همین جریان سبب شد تا آنهایی که قصد داشتند کالایی را خارج کنند، از انتقال کالاها خودداری کنند. پس از آن با بانک مرکزی هماهنگی کردیم که پیمان ارزی را بازهم فعال کنند.
▪ این در زمان چه دولتی بود؟
ـ در دولت آقای بازرگان بود. آن زمان اتاق هر درخواستی داشت به صورت کامل مورد موافقت دولت قرار می‌گرفت. ما هم از قوانین اطلاع کامل داشتیم و به همین جهت طوری رفتار می‌کردیم که به هدفمان برسیم.
در مقطع بعدی موضوع نرخ بهره مطرح شد. آن زمان می‌گفتند باید بهره صفر شود ولی ما پیشنهاد دادیم که چنین نباید رفتار کرد. شرایط اقتصادی این‌گونه نیست که نرخ بهره به صورت یک‌دفعه صفر شود. در این مقطع دولت آقای بازرگان قدری جان گرفته بود. اتاق پیشنهاد داد که نرخ بهره به صورت ناگهانی کاهش نیابد ولی آنها مخالفت کردند. ولی اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که اگر همان زمان به صورت منطقی کار کرده بودند اکنون به این میزان دردسر وجود نداشت. همان زمان هنوز سازمان صنایع ملی راه نیفتاده بود. ما هم پیشنهاد دادیم که تمامی واحدها که به بانک‌ها بدهکار هستند، این بدهی تبدیل به سهم بانک‌ها از کارخانه‌ها شود. یعنی بانک‌ها با آنها شریک شوند ولی متاسفانه با این کار هم موافقت نکردند. اگر این کار را کرده بودند اتفاقات دیگری رخ می‌داد و مدیریت‌ها برهم نمی‌خورد. یعنی توان اصلی اداره کارخانه‌ها سرجای خود می‌ماند. در همین مقطع بنیاد مستضعفان تشکیل شد. در اردیبهشت سال ۵۸ این نهاد شکل گرفت. مرحوم دکتر بهشتی از من خواست که به بنیاد مستضعفان بروم. آن زمان هم داستان‌های بسیاری وجود داشت. بنده شاید یکی از افتخاراتم این باشد که در بنیاد مستضعفان از تندروی‌ها جلوگیری کنم. حالا گروهی می‌گویند که رفتارهای آن زمان چپ بود. ولی من این را نمی‌گویم. آن زمان شرایط خاصی حاکم بود که این تفکرات هم از آن نشأت می‌گرفت. همان زمان هم با برخی دوستان اختلافاتی داشتیم. مثلا آن زمان با دیدگاه‌های مرحوم مطهری خیلی همراه بودیم ولی با برخی دیگر دوستان اختلاف‌نظر داشتیم. ماه‌‌ها تجربه کار داشتیم ولی آن دوستان شاید زیاد کار اقتصادی نکرده بودند در این مقطع قانون توسعه حفاظت تدوین شد. اتاق یکی از اعضا کمیته قانون توسعه حفاظت بود. ما به شدت مخالف تندروی‌ها بودیم. پس از آن هم شروع کردیم به ایراد گرفتن شرعی و قانونی به رفتاری که صورت می‌گرفت. در این راه ما خیلی ناسزا شنیدیم. سرانجام هم موفق شدیم به کمک رهبر انقلاب جلوی این قانون را بگیریم.
▪ چه زمانی این اتفاق افتاد؟
ـ دولت آقای میرحسین موسوی بود. دوستانی که اکنون حضور دارند شاهد هستند در جلساتی که ما شرکت می‌کردیم چگونه با ما برخورد می‌کردند و چه حرف‌هایی به ما می‌زدند. اما خوشبختم در تمام این مراحل خداوند عنایت کرد که بنده از جاده صبر و شکیبایی خارج نشوم. هیچ کدام از این موضوعات را نیز مطبوعاتی نکردم ولی داستان‌های بسیاری داشتیم که همگی پشت پرده بود. دوستانی هم که اکنون ساز دیگری می‌زنند و از اقتصاد آزاد دفاع می‌کنند آن زمان رفتار دیگری داشتند. ما هم تهمت می‌شنیدیم و توهین‌ها را تحمل می‌کردیم.
▪ این زمان اوج تفکرات چپ بود؟
ـ نمی‌توان گفت آنها چپ بودند. شاید موقعیت زمانی ایجاب می‌کرد که آنها چنین رفتار کنند. بنده پیش از انقلاب ۱۵ سال در رده‌های بالا کار می‌کردم و با سیستم کارگری سروکار داشتم. به همین جهت اطلاع داشتم که در کشور چه می‌گذرد. اما دوستانی که آمده بودند عمدتا تجربه نداشتند. البته دولت مرحوم بازرگان افراد کارکشته هم داشت. به همین جهت دولت ایشان را باید از سایرین جدا کرد. البته همان کار‌کشته‌ها پیش از انقلاب هم در دسته افراد موفق نبودند. به هر حال در آن دوره با حمایت مقام معظم رهبری که رئیس‌جمهور بودند در مقابل قانون توسعه حفاظت ایستادیم. بخش دیگری از فعالیت ما در زمان تدوین قانون اساسی بود.
▪ در دولت آقای میرحسین موسوی اقتصاد کاملا متمرکز بود. این جریان به دلیل جنگ بود و یا تفکرات افراد چنین شکل گرفته بود؟
ـ این مقطع ابتدای جنگ بود، ضرورت‌های جنگ هم اقتصاد متمرکز را ایجاب می‌کرد ولی صرف نظر از این جریان افرادی که در دولت بودند نیز چنین تفکری داشتند. یعنی آنها دنبال اقتصاد متمرکز بودند چه جنگ باشد و چه جنگی نباشد. در این شرایط کار کردن خیلی مشکل بود. اصل ۴۴ هم در همین دوران مطرح شده بود. در ابتدای قانون اساسی نوشته که باید همه چیز موافق شرع باشد. در اصل ۴۴ بازهم آمده که قوانین با شرع مخالفت نداشته باشد.
چرا اینجا بازهم ذکر می‌کند که با شرع مخالف نباشد؟ این حاکی از این است که عده زیادی از دوستان شک داشتند که این با شرع مخالف است. نمی‌گویم که رابط آن با شرع را به صورت کامل اطلاع داشتند ولی اگر نظرشخصی باشد می‌گویم می‌دانستند. به هرصورت جو آن زمان اجازه نمی‌داد که چنین موضوعاتی اشاره شود. در بند دوم آمده بود که مخالف سایر بندهای قانون اساسی نباشد.حالا در بند ۴۳ آمده بود که دولت کارفرما نمی‌تواند باشد.کارفرمای مطلق یعنی اینکه از ۵۰ درصد بیشتر در اختیار دولت باشد. بازهم با آوردن این بند در زیر اصل ۴۴ دلشان آرام نگرفت به همین دلیل گفتند به شرط اینکه باعث رشد و توسعه شود بازهم دلشان آرام نگرفت و گفتند به شرطی که به توسعه ضرر نزند. یعنی در تدوین قانون اساسی برای اصل ۴۴ چهارشرط این‌گونه‌ای گذاشتند.
این نشان می‌دهد که افرادی که رای می‌دادند همگی شبهه داشتند. اما این پایان داستان نبود. پس از مدتی بازهم تندروی‌ها آغاز شد. ما برای مقابله به مقام معظم رهبری نامه نوشتیم. به ایشان گفتیم که به موجب زیرنویس اصل ۴۴ برخی کارها که انجام می‌شود مخالف قانون و اصل ۴۴ است. این نامه در سال ۱۳۶۱ نوشته شد. آن زمان نوشتن چنین نامه‌ای جرأت می‌خواست. همه مخالف این نامه بودند. اکنون ۲۶ سال گذشته است و حالا همه حرف دیگری می‌زنند.
▪ در مجلس سوم طبق اصل ۴۴ حدود فعالیت بخش خصوصی را تعیین کردند. یعنی در مجلس مشخص شد که بخش خصوصی چگونه باید فعالیت کند. این دیدگاه که محدودیت ایجاد شود از چه تفکراتی نشأت می‌گرفت؟
ـ بله، بنده آن زمان هم در وزارت بازرگانی بودم و هم اتاق. این موضوع کاملا تحت تاثیر تفکرات سوسیالیستی بود. آن زمان قصد داشتند که همه چیز دولتی شود. می‌گفتند رابطه بخش خصوصی با ارز باید قطع شود صادرات و واردات از طریق نهادهای دولتی صورت گیرد. می‌گفتند که بخش خصوصی تنها در داخل کشور فعالیت کند. این موضوع در مجلس هم دوبار تصویب شد. هر دو بارهم ما تلاش کردیم و این لایحه از شورای نگهبان بازگشت. پس از این دولت لایحه را پس گرفت.
▪ ایرداتی که به این لایحه گرفتید، شرعی بود؟
ـ بله ما از شرع کمک گرفتیم. واقعا بازگشت این لایحه بخش خصوصی را نجات داد. در آن زمان اعمال فشار می‌کردند که وضع واردات نابسامان است. این جریان به اتاق منتقل شد. ما در آن زمان پیشنهاد تاسیس مراکز خرید کالا را دادیم ولی پس از آن این جریان هم از دست ما در رفت. متاسفانه دولت مراکز خرید را تشکیل داد و آنقدرها جلو رفتند که بحران ایجاد شد. یکی از اشتباهات ما پیشنهاد تاسیس این مراکز بود. الگوی آن را هم از سوئد گرفته بودیم.آن زمان برای ارز هم پیشنهادهایی داشتیم ولی دولت مخالفت کرد.
آقای میرحسین موسوی خیلی تلاش کردند که نرخ ارز تغییر نکند ولی شرایط کلی اجازه نمی‌داد. آن زمان نرخ ارز را بالا بردند که به اعتقاد من یکی از خطاهای بزرگ اقتصاد کشور همین بود.
▪ این از طرف چه طیفی بود؟
ـ این داستان چپ و راست را از ذهن بیرون کنید. همه تقریبا به یک شکل فکر می‌کردند منتها هرکس تحت تاثیر شرایط خاصی بود. مثلا دوستان خیلی مومنی بودند ولی تفکراتی نزدیک به چپ داشتند ولی واقعا چپ نبودند. آنها دیدگاه خاصی داشتند ولی چپ نبودند.
این داستان نرخ ارز در سال‌های بعدی هم همچنان مطرح بود.
بله، در دوران تعدیل هم ادامه یافت که خود برای اقتصاد کشور بحران‌های بسیاری ایجاد کرد. متاسفانه هم‌اکنون نیز که همه در مورد تورم صحبت می‌کنند، تنها یک نفر گفته که باید تثبت قدرت ریال صورت گیرد وگرنه هیچ‌کس اشاره نکرد که افزایش نرخ ارز از ۷ تومان به ۹۵۰ تومان تنها گرانی را دامن می‌زند. از سال ۱۳۷۶ که یورو ۱۳۰ درصد رشد داشته است، تنها گرانی ایجاد می‌کند. سیاست تغییر نرخ ارز موجب شده که این اتفاقات رخ دهد.
▪ در زمان دولت آقای هاشمی اصلی‌ترین مبانی اختلافی شما با دولت در چه موردی بود؟
ـ در این دولت اصلی‌ترین بحث یا شاید ابتدایی‌ترین بحث ما پیمان ارزی بود. ما به شدت دنبال آن بودیم که پیمان ارزی برداشته شود. آن زمان آقای عادلی در بانک مرکزی حضور داشتند. سرانجام آنها پذیرفتند که پیمان ارزی برداشته شود.
▪ شما این داستان پیمان ارزی را از دولت آقای موسوی آغاز کردید؟
ـ بله ولی تا دولت آقای هاشمی ادامه یافت.
▪ دولت آقای هاشمی را در چه دسته فکری قرار می‌دهید؟
ـ دولت ایشان ایام پس از جنگ بود. سال‌ها براساس ضرورت گفته بودند که نداشتن ارزش است و داشتن ضدارزش به شمار می‌آید. حالا که برنامه پنج ساله اول نوشته شده و قراراست که بخش خصوصی وارد کار شود چه کسانی باید فکرها را عوض کنند. یعنی چه کسانی باید به مردم بفهمانند که داشتن ارزش است. ما در این دوره فعالیت‌های خود را آغاز کردیم و در سخنرانی‌های متوالی به این موضوع اشاره می‌کردیم. به یاد دارم که در تبریز طی سخنرانی گفتم که روزی برای صادرات انتخاب کنیم تا از صادرکنندگان نمونه تقدیر شود. این یکی از اقدامات ما بود تا فضای فرهنگی کشور تغییر کند. در آن زمان اصلا کسی جرأت نداشت که بگوید سرمایه‌ای در اختیار دارد. ما این پیشنهاد را مطرح کردیم و وزارت بازرگانی هم به سرعت قدم جلو گذاشت. دوستان هم این جریان را به نام خود ثبت کردند. البته برای ما هم فرقی نداشت تنها دنبال این بودیم که کار انجام شود. پس از آن پیشنهاد روز صنعت را دادم. ما دنبال این بودیم که ضدارزش به ارزش بدل شود. اکنون در دوران انقلاب اقتصادی بودیم. این انقلاب هم سربازهای خود را می‌خواهد. سرباز این انقلاب تفنگ ندارد، او سرمایه‌های خود را صرف سازندگی می‌کند. هرکسی سهمش در تولید ناخالص ملی بیشتر از دیگران باشد باید مجسمه او را ساخت. هرکسی تعداد بیشتری کارگر داشته باشد باید از او به نیکی یاد کرد ولی در آن زمان می‌گفتند فردی که کارگر دارد استثمارگر است. حالا ما قصد داشتیم که این فضای فکری را تغییر دهیم. ایثارگر دوران همین‌ها بودند. این حرف‌ها را زدن شوخی نبود. به یاد دارم که در تبریز گفتم آقای وزیر وقتی سرمایه‌دار وارد وزارتخانه می‌شود، تو وزیر باید در مقابل او بلند شوی. این حرف خیلی سنگینی بود. البته من از فرمایشات امام استفاده می‌کردم منتها آن را به صورت کامل باز می‌کردم. به یاد دارم که در یکی از همین سخنرانی‌ها فردی از میان جمعیت بلند شد و به شدت اعتراض کرد ولی او را حسابی کوبیدم.
▪ حالا دولت آقای هاشمی چه تفکری داشت؟
ـ بازهم دولت ایشان در آن دسته‌بندی مرسوم قرار نمی‌گیرد. اصلا هیچ دولتی در ایران در چارچوب تئوریک چپ و راست نبود. عرض کردم مرور وقایع تاریخی و بررسی عکس‌العمل‌های دولت‌ها به خوبی این جریان را نشان می‌دهد. بازهم به جریان تاریخی دیگری اشاره می‌کنم. در این مقطع موضوع جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی مطرح شد. در این مقطع بحث امتیاز و یا انحصار سرمایه‌گذاری خارجی مطرح شد. ما رفتیم و صورت جلسه مجلس خبرگان را پیدا کردیم که در آن به صراحت اشاره شده بود امتیاز. حالا این امتیاز شده بود انحصار. طیف مقابل ما می‌گفت که این امتیاز یعنی انحصار یعنی فرد خارجی حق ندارد وارد کشور شود و شرکتی را تاسیس کند. مطابق اصل ۸۲ قانون اساسی هم این حرف را می‌زدند. در مورد دیگر می‌گفتند اتاق نباید کارت بازرگانی صادر کند ولی ما در مقابل آنها ایستادیم و سرانجام هم کارت بازرگانی صادرکردیم. حالا اجازه بدهید از دوستان خودم مثالی بزنم. مرحوم زواره‌ای که در ثبت حضور داشتند تا روز آخر می‌گفتند که من حرف تو را قبول ندارم و نباید شرکت‌های خارجی در کشور ثبت شود. اما ما ایستادیم تا این راه باز شود. دوبار به ریاست جمهوری وقت نامه نوشتم تقاضا کردم که از شورای نگهبان بخواهد تا تفسیر این قانون را ارائه دهد ولی آنها قبول نکردند. این جریان ادامه داشت تا زمانی که در وزارت اقتصاد و در بخش سرمایه‌گذاری خارجی در آیین‌نامه‌ها دو سه ماده گذاشته بودند که کل جریان قفل شد. خدا می‌داند چقدر زمان گذاشتیم که این دو ماده حذف شود. پس از آن بازهم کار را آغاز کردیم تا این قانون سرمایه‌گذاری خارجی اصلاح شود. پس از آن وارد فازدیگری شدیم. در اینجا بحث حضور بانک‌های خارجی مطرح شد. ما اعتقاد داشتیم زمانی که فضا برای سرمایه‌گذاری خارجی باز شود، بانک خارجی هم می‌تواند در کشور حضور داشته باشد. این جریان در مجلس هم تصویب شد. اما در زمانی که این قانون ابلاغ شد، یک شیر پاک خورده‌ای اضافه کرده بود که بانک‌های خارجی نمی‌توانند حضور داشته باشند. ۱۵ سال پیش رخ داد.
▪ اینجا تضادهایی ایجاد می‌شود. شما از سرمایه‌گذاری خارجی به عنوان مبانی فکری که دارید دفاع می‌کنید، دوستانی مانند آقای نبوی هم از همین جریان دفاع می‌کردند. این چگونه اتقاق می‌افتد؟
ـ این دوستان اکنون چنین حرف می‌زنند. آن زمان که داستان‌های دیگری داشتند. البته آن زمان هم من حرفم را می‌زدم و هیچگاه کوتاه نمی‌آمدم. به همه هم احترام می‌گذاشتم.به قول معروف « سفره پهن کرده بوی مشک می‌دهد»
من کاسبی نداشتم که دوستان تصور کنند برای آن چنین رفتار می‌کنم. موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم قانون معادن است. یکی از آقایان روزی از جاده دماوند عبور می‌کردند. ایشان می‌بینند که در این جاده مشغول جمع‌آوری شن هستند، ایشان سوال کردند که اینها برای چه کسی است؟ به او می‌گویند که صاحب آن خانمی است. او تعجب می‌کند و با تعجب می‌گوید صاحب آن یک خانم است؟ پس از این جریان شن و ماسه هم وارد قانون توسعه و حفاظت معادن شد و آن هم ملی شد. پس از آن شورایی هم در وزارت صنایع و معادن ایجاد کردند که ما با آن هم به شدت درگیر بودیم. آنها می‌گفتند فلان معدن یا خیلی بزرگ است یا ذخایر زیادی دارد یا هر چیز دیگری ولی آن را وارد معادن ملی می‌کردند. یعنی همه را به هر عنوانی ملی می‌کردند. البته این جریانات که عرض کردم به لحاظ زمانی با هم تداخل دارد. تنها می‌خواهم اتفاقات تاریخی را روایت کنم تا شما خودتان در مورد دولت‌ها قضاوت کنید. در این مورد خاص هم ما خیلی عذاب کشیدیم تا زمان آقای محلوجی این داستان ادامه داشت. ایشان که آمدند فشارها برداشته شد و ورق برگشت.
▪ این برای دولت آقای هاشمی است؟
ـ بله، در دولت ایشان بود. آقای محلوجی مطلع شد که چه شرایط بدی در کشور حاکم است.
▪ در دولت آقای هاشمی حداقل شعارهایی داده می‌شد که با مبانی فکری بخش خصوصی همسو بود. این جریان به همکاری بیشتر شما به عنوان اتاق بازرگانی با دولت آقای هاشمی کمک می‌کرد؟‌
ـ بله، البته ما با تمام دولت‌ها همسو بودیم. حتی با دولت آقای موسوی هم همراهی داشتیم. ایشان نخست‌وزیر بودند و ما باید قبول می‌کردیم. شاید به همین دلیل باشد که ۲۸ سال در اتاق حضور داشتم. باید توجه داشته باشید که هرچه زمان جلو رفت وضعیت فکری دولت‌ها تغییر کرد. به طور مثال در دولت آقای هاشمی سرمایه‌گذاری‌ها آغاز شد ولی تغییرات دولت‌ها و قوانین موجب می‌شد که چرخش‌های مدام صورت گیرد.
▪ دولت آقای خاتمی هم شاید برای شما مطلوبیت بیشتری داشت؟
ـ مجلس ششم از نظر اقتصادی بسیار فعال بود. بسیاری از تصمیمات مهم اقتصادی در همین مجلس ششم اتخاذ شد که این مجلس هم مصادف شده بود با دولت اصلاحات به همین دلیل می‌شد قضاوت کرد که این دوره زمانی فضای خوبی بر اقتصاد حاکم بوده است. به غیر از این مورد اتفاق فوق‌العاده دیگری در دوره ‌آقای خاتمی رخ نداد. برخی واژه‌ها را تنها در دوران آقای هاشمی می‌شد بیان داشت. وزرای خاصی بودند که تلخی می‌کردند. البته شخصیت وزیر با وزیر تفاوت داشت. برخی افراد تنها علاقه‌مند بودند وزیر شوند و برخی هم افرادی خاکی بودند.
▪ شما اگر بخواهید تفکر اقتصادی دولت آقای خاتمی را تحلیل کنید آن را در کدام دسته می‌دانید؟‌
ـ شما باید ترکیب کابینه را مرور کنید و بر اساس آن به تفکر اقتصادی دولت ایشان برسید. حالا قضاوت با خود شما.
بهراد مهرجو
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید