شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

هفت پرده از شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن زمانی برای مستی چشم‌ها


هفت پرده از شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن زمانی برای مستی چشم‌ها
هنوز فاصله ای بیشتر از سه ساعت با افطار و تناول خوان گسترده الهی اش و صد البته تلاش خوان نشینان حضرتش برای رسیدن به منزل را، داریم و این یعنی خیابان های نسبتا خلوت که اگر دراین بینابین، خلوتی مشغله ها اجازه دهند می توانی سری هم به یکی دیگر از تکراری های ماه مبارک بزنی که تکرار همیشه هم بد نیست اگر که خود به همان تکرار مبتلا نشود! و... بگذریم که به امید بدیهیات رهسپار مصلای تهران شده ایم و چه بسا که تک و توک بیلبوردهای تبلیغاتی میلیونی شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم آن هم تنها در حوالی و کمی اطراف جغرافیای نیمه کاره ای که سالهاست به نیمه کاره بودنش عادت کرده ایم، درتولد این امید بی تاثیر نبوده باشد... نکویی سال است و بهارش دیگر! اصلا قرارمان این نبوده و نیست که در این «نمایش»
● پرده اول؛ لطفا سه روز بعد تشریف بیاورید!
اگراز در ورودی که وارد شده ای چند پله ای را به سمت بالا طی کنی به طبقه بالایی نمایشگاه می رسی(!) که هنوزخبری از فعالیتی مبنی بر عنوان اصلی نمایشگاه دیده نمی شود و البته که «ان الله یحب الصابرین»... سمت راست طبقه مذکور غرفه فروش بلیط نمایش زیبا و دلنشین «شب آفتابی» است که کاشف مان به عمل می آید اگر بلیط ها را امروز بخرند سه روز بعد می توانند «افطاری و نمایش» را در قطعه ای از زمین خدمت گزاران سبز پوش شرق تهران بخورند و ببینند و بماند که در همین راستا چه ثوابی نصیب وزارت فرهنگ دوست ارشاد شده که تمام هزینه بلیط ها را تقبل کرده است آن هم هر بلیطی به بهای ۱۰ هزار تومان، و حساب کن که این خودش به تنهایی چه قدر تبلیغ است برای فرهنگ اسلامی درنمایشگاه بین المللی قرآن کریم برای نمایش تئاتر مذهبی «شب آفتابی».
● پرده دوم: غنیمت تخفیف و غربت تقدیر
در برهوت تخفیف های دانشجویی و طلبگی امسال چه در نمایشگاه کتاب وچه در همین دو طبقه قرآنی فعال دریک ماه جاری؛ نوبریست این تخفیف ۵۰درصدی کتاب های پیر تواشیح ایران، مرحوم استاد عبدالغنی قیم، هم به نوعی تبلیغ است و هم معرفی چهره مهجور مانده دیگری از اساتید قرآنی که طبق عادت مذموم مان باید دنیا را وداع گفته تا این چنین معرفی شوند ویا هراز گاهی همای سعادت بر صفحه ای از مطبوعات، آن هم قرآنی اش، بنشیند که با مصاحبه ای و یا ذکر لوح های تقدیر و مدال هایشان به یادگار، چند سطری، چاپی شوند! وحدیث غریبی است این غرفه «یاد بود خادمان فقید قرآن»؛ یاد بود استاد عبدالغنی قیم؛ پیر تواشیح ایران، آیت الله امامی شیرازی؛ محقق عالی قدر و مترجم برجسته قرآن کریم؛ محمد مهدی فولادوند.
● پرده سوم: عجیب دنیایی است!
فکرش را بکن در صحافی های
ام القرای جهان کفر هم برگه های مصحف شریف و کریم وحی الهی چاپ می شود؛ محل چاپ:لندن و آدیس آ بابا و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا که در زیر قاب های شیشه ای «بخش ترجمه قرآن کریم به زبان های خارجی» دیده می شود. حالا بنشینند و کتاب های ضداسلامی منتشر کنند و مبلغ لائیک مداری و پوچی شوند... و راستی که هنوز هم این دنیا عجیب است...«این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان رمل های فکه زیسته اند. همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه هم بر کازینوهای لاس وگاس تابیده است و هم برحسینیه دوکوهه و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خداو عشق به او می گریستند. دنیای عجیبی است، نه؟!» راستی می دانید در همین دانمارک موهن، پرفروش ترین کتاب سال و پرفروش ترین هدیه کریسمس چه بود... لازم است بگوییم که معجزه ماندگار پیامبر اعظمی که در دانمارک برایش کاریکاتور کشیدند؟ و مکرواو مکرالله...
● پرده چهارم؛ یک انقلاب سی ساله
البته که یاد آقا مرتضای آوینی در بحبوبه غرفه های شانزدهمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم چندان هم عجیب نیست که درست بعد از غرفه موزه ای! قرآن های ترجه شده (که هر سال همین است که هست!)، می رسی به «بخش ویژه سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی» که چندین غرفه متوالی به همین نام دایر است. در اولین ورودمان به اتاقکی می رسیم با سقف مزین شده به مزار فرزند روح الله؛ شهید گمنام، آن هم با نورپردازی خاص خودش و صدای راوی فتح فرزندان روح الله (رضوان الله تعالی علیه)... از آقای نجفی که کارت پرس شده و نصب شده بر روی سینه اش نشان از بار مسئولیتش در این غرفه عریض و طویل دارد، می پرسم: «این غرفه ها همه اش برای یک بخش است؟» توضیح می دهد که «این بخش خودش شامل سه بخش مجزا از هم است؛ برش های تاریخی که سیر تحقیقی بخش را به بازدید کننده نشان می دهد و دیگری سیر قرآنی و سیر دکورهای حجمی که فضای انقلاب در آن ترسیم شده است. که در کل شامل شانزده بخش و یا اصطلاحا غرفه است که به ترتیب غرفه خلقت، قیام، حرکت، تبعید امام(ره)، ۱۵ خرداد، شکنجه، شهادت، پیروزی، دفاع مقدس، استکبار، آفت های انقلاب، منافقین، رحلت امام(ره)، دستاوردها و دو غرفه آخر که ولایت و ظهور است.»
و به قول همین آقای برادر این «بخش ویژه سی امین سال انقلاب اسلامی» از اتفاقات خوب نمایشگاه امسال است که او این طور توضیحش می دهد: «ما عقیده مان این است که پشتیبان انقلاب و نظام اسلامی حضرت امام(ره) نشات گرفته از نگاه قرآنی ایشان است که این درغرفه پانزده خردادمان کاملا مشخص است که حضرت امام می فرمایند: انقلاب ما در راستای انقلاب حسین بن علی(ع) است و پشتبند آن ما سیره قرآنی اهل بیت(ع) را آوردیم و همه موفقیت های کشورمان برای همین قرآن مدار بودن ماست»... و البته که در همین راسته بخش ویژه، غرفه ای است که مطمئنم تو هم تا همین دهمین روز صیامت در عقب هر نمازت در بین دعاهای وارده، خوانده ای که «اللهم فک کل اسیر» و اگر تو هم هنوز از سال ۱۳۶۲ چشم انتظار بوده باشی حتما به یاد چهار اسیر و صاحب اصلی این غرفه می افتی و من دیگر جز آن که در این غرفه دیدم هیچ ندارم که بگویم که بیست سال است می گوییم دیگر و... قبول نداری؟!
● پرده پنجم؛ هدیه ای برای پروانه ها
بر روی میز برگه های کوچکی است که هم عکس چهار دیپلمات ها را در خود دارد و هم شماره جزئی از قرآن که خودت انتخاب می کنی و اسمت را هم می نویسند تا شاید هم که اگر حاج احمد و سه یار دیگرش آمدند بتوانیم اندکی! سر را بالا بیاوریم که در فلان ماه مبارک یک جزء برایت خواندیم ]... و من قرار بود چیزی نگویم ها![ و برگه کوچک دیگری که به هر تعدادی که خودت بخواهی می توانی برایشان هدیه کرده و بفرستی و برگه سومی هم که در آن شرح خواندن نماز جعفر طیار آمده است که هر سه مورد؛ هم ختم قرآن و هم صلوات و هم اقامه نماز جناب جعفرطیار به سفارش آیت الله بهجت است که برای آزادی این پروانه های انقلاب سفارش شده است... در حال بررسی برگه ها هستم که بنده خدایی از مسئول ثبت اسم های مذکور می پرسد:
«خانوم! شما مطمئنید این ها هنوز زنده اند؟» و او هم جواب می دهد: «اگر سوالی دارید یکی از اعضای خانواده های ایشان اینجا هستند...» و بی آن که او اسمی بیاورد، می فهمم که باید سید رائد موسوی باشد؛ تنها فرزند این چهار نفر که همیشه پای اصلی چنین یادبودهایی ست... می پرسمش: «هنوز که خسته نشده اید آقای موسوی؟» می خندد که: «خسته که چرا نمی شویم؟ بآلاخره ما هم یک توانی داریم دیگر، خسته جسمی می شویم ولی هر وقت که این خستگی می خواهد فشار بیاورد این تکلیف و احساس وظیفه که هست، انرژی می دهد؛ انرژی می دهد که ادامه بدهیم. به هر حال این ها همان هایی هستند که به دست اسرائیل که بزرگ ترین دشمن ایران و اسلام است اسارت دیده اند و شکنجه کشیده اند و در هر صورت هم این شخصیت ها در شأن این یادآوری ها هستند.» و نگاهی به غرفه می اندازد و ادامه می دهد: «همین که هر چقدر این موضوع بیشتر در بین مردم طرح شود شاید باعث شود پیگیری ها موثرتر شود و امید برای آزادیشان هم بالطبع بیشتر، برای ما قوت قلب است...» و از پی گیری ها هم که حرف می شود می گوید: «
زحمت که زیاد کشیده شده به خصوص که این دولت انگیزه بسیار خوبی دارد بر روی این قضیه و یا همین پیامی که خود آقای دکتر اخیرا داده اند ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده ایم و جا دارد که بیشتر از این تلاش کنیم، هنوز نقاطی وجود دارد که رویش کاری نشده است، من در سفری که به لبنان داشتم یک ملاقاتی با مقامات حزب الله داشتیم می گفتند در همین تبادل اخیرشان، اسرائیل ۲۰۰ جنازه به حزب الله تحویل داده، که این تعداد جنازه را نبش قبر کرده و تحویل حزب الله داده بودند چون در سی سال پیش این جنازه ها دفن شده بودن، و خود حزب الله لبنان می گفت که ما می خواستیم به اسرائیل ثابت کنیم که حتی استخوان لبنانی هم باید داخل لبنان باشد، حتی یک آقای ماهیگیری در همین لبنان که در دریا گم شده بودند که آن قدر حزب الله به اسرائیل فشار می آورد که آن ها مستاصل شدند، کلی تحقیق کردند تاهیچ لبنانی پرونده اش مبهم نماند، حالا این موضوع اسرای ما هم یک بحث حیثیتی است یعنی بحث نظام است و از آن طرف هم که بزرگ ترین دشمن ما اسرائیل است و هیچ راه کوتاه آمدنی وجود ندارد، من با همه تشکری که از مسئولین دارم باز هم انتظار دارم بیشتر کار شود.» و در جواب «حالا چرا در نمایشگاه قرآن؟» می گوید: «ببینید همین غرفه ای که ما در این جا داریم این را هم واقعا با زحمت خودمان درست کردیم.
حالا این جا هر کسی بیاید فکر می کند که یک سازمانی بوده که چقدر به ما کمک کرده و... در حالی که واقعا همه هزینه اش شخصی بوده، البته همکاری هم کردند و این جا را به ما مجانی دادند(!) ولی تمام اقلام دیگر به هزینه خودمان بوده است. اولین باری هم است که به صورت نمایشگاهی فعالیت می کنیم و بیشترین انگیزه مان هم برای حضور در نمایشگاه قرآن این است که من خودم به شخصه در این موضوع خیلی به دعا اعتقاد دارم، کما اینکه زمانی که پدرم در زمان ساواک در زندان بودن مادربزرگم تعریف می کند که آن زمان یک ختم های خاصی را در یک ماه در اوج سرمای زمستان در فضای باز و در حیاط انجام می دادند که یک هفته بعد از این سی شب پدرم آزاد می شوند، مادربزرگم می گویند من دیگر طاقت آن موقع را ندارم وگرنه باز هم با دعا محسن را می گرفتم و این را با یقین می گوید. و از آن جا که نمایشگاه قرآن بیشتر افراد متعهد و مذهبی می آیند خیلی دلمان می خواست که با این یادآوری، مردم این دعا را در دعاهای شان اضافه کنند.» سید رائد موسوی دانشجوی دکترای کامپیوتر و متولد سال ۱۳۵۹ است و این یعنی سه سالش بوده که پدرش سیدمحسن موسوی را به همراه حاج احمد متوسلیان و کاظم اخوان و تقی رستگار مقدم اسیر کرده اند و... یعنی توان همه ما هم مثل مادر سید محسن موسوی کم شده است که ...؟! و من قرار بود چیزی نگویم ها!
● پرده ششم؛ نوآوری
و شکوفایی در ۱۰ دقیقه
... و از آن جا که قرآن و اهل بیت(ع) دو یادگار جدانشدنی هستند در نمایشگاه، این نمایش نگین سنگ مقبره امام علی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به اضافه دو قطعه از کاشی کاری های قدیمی مربوط به حرم حضرت ابوالفضل(ع) و خشت گنبد امام موسی بن جعفر(ع) حدیث مکرر ثقلین است و نور قرآن و عطر اهل بیت(ع) جاری است در همین دو طبقه ای که در برخی از غرفه هایش هیچ جوابی به ارتباط حضورشان با قرآن و نمایشگاهی با همین نام مبارک، نمی بینی. مثلا همین غرفه «آموزش وبلاگ نویسی در ۱۰ دقیقه» و اصلا هم جای خوش بینی ندارد که در همین ۱۰ دقیقه می شود هم طرف را وبلاگ نویس کرد و هم متعهد که باید لزوما قرآنی بنویسد(!) و اگر غیر از این است چرا صاحبان و گردانندگان نمایشگاه بین المللی قرآن غرفه ای با چنین عنوانی بخشیده اند در طلایی ترین ایام تنفس هر بنده ای در روی کره خاکی؛ رمضان المبارک... مگر نه این که باید اقلش در این نمایشگاه، قرآن وحواشی اش تبلیغ شود؟! و نه... هر چند که از این دست سؤالات کم هم نیست حتی اگر گوشه همین سؤال به سراغ همکار خوب «نسبتا» نسل سومی کیهان رفته و از مازیار بیژنی کاریکاتوریست هنرمند، آن هم در بخش «کارگاه های هنری اساتید» نمایشگاه و در بین غرفه های معرق و تذهیب و قلم زنی و سرمه دوزی، بپرسم که: «آقای بیژنی! واقعا این کاریکاتورها به نمایشگاه قرآن مربوط می شود؟» و او هم بخندد که «گفتند امسال سال نوآوری و شکوفایی است و ما هم بیاییم کار جدیدی بکنیم و بعد فکر کردند در بخش هنری کدام بخش نو است که قبلا نبوده و به کاریکاتور رسیدند» و تو خود حدیث مفصل را بخوان لطفا! بلند بخوان لطفا!
● پرده هفتم؛ گر صبر کنی...
و باقی این که در این دو طبقه هم غرفه های کتاب فروشی است و هم «هم های» دیگر با ربط و بی ربط؛ مثل غرفه اردوی جهادی، کانون تخصصی زمین شناسی و قرآن کریم، مرکز کانون مهدویت دانشگاه ها، نشریات قرآن و عترت، جمعیت دفاع از ملت فلسطین، دبیرخانه دانشکده علوم قرآنی و ایستگاه «استودیو پخش رادیو قرآن» به همراه «تست گزارشگری ماهر از بین خواهران و برادران علاقمند و آشنا به علوم قرآنی از ساعت ۱۶ تا ۱۸» و... و حالا من به سمت ماشین های صلواتی داخل نمایشگاه تا در ورودی می روم... نمایشگاه به شب نزدیک می شود و به حضور روزه داران نزدیک تر و راستی که ای کاش بیش از پیش در طرح و برنامه ریزی هایی چنین کلان! به خروجی ها فکری می شد که هنوز دایره، دایره تکرار است و نمی خورد به کنگره ای که شانزده ساله است و برایش میلیاردها هزینه کرده اند و هیچ کم نگذاشته اند، برای همین است که دایره تکرار را نه تنها در شأن قرآن که در شأن رمضان و میهمانان الهی و میهمانان مصلی نمی بینم، حتی اگر مکان ارضی دایره عوض شود و البته که هنوز و تاهمیشه «ان الله یحب الصابرین...»
بعد از خبر... با همه اینها باید قبول کنیم که بضاعت ما همین است، همین است که نیمی از روزها و شب های نمایشگاه گذشته است و هنوز یک خط زیرنویس تبلیغ این نمایشگاه از صدا و سیمای عزیز پخش نشده است؛ حتما کسی نخواسته که پخش نشده، همین است که در روزنامه ها و نشریات و خبرگزاری ها بخش ویژه ای به نام نمایشگاه قرآن نیست؛ حتی خبرگزاری قرآنی(!؟) همین است که دورتادور شهر آگهی های فلان گوشی همراه و شبکه اینترنتی گرفته است اما... راستی آنها که در خیابان های پایتخت از گردوغبار ماشین های گشت طرح ارتقای امنیت اجتماعی فراری اند، آنها که در خیابان با ترس و لرز چهارچشمی اطراف را مراقب اند که کسی لباس های ناجورشان را نبیند، با خیال راحت به نمایشگاه قرآن بروند که کسی به کسی نیست و از تذکر معمولی هم خبری نیست حتی اگر خانم هایی- اگر بشود گفت خانم!- با پیراهن و شلوار و بیست سانتی متر پارچه نازک روی سر در میان غرفه های قرآن و محوطه نمایشگاه و خیابان های اطراف قدم بزند... شاید هم شانس ماست که عدل همان روز که رفتیم این جماعت را دیدیم... به هر حال تا دیر نشده سری به مصلی بزنید و از همه خوبی های بی نظیر این نمایشگاه دیدن کنید و بچشید طعم کلام وحی را در ثانیه های مغتنم رمضان آن هم در معماری شگفت انگیز مصلای نیمه کاره و دوست داشتنی مان! راستی این مصلا کی و با کدام طرح جهادی به اتمام می رسد؟!
لیلا سادات باقری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید