سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا


روش‏های تحقیق در جامعه‏شناسی هنر


روش‏های تحقیق در جامعه‏شناسی هنر
دکتر فرخزاد از مکاتب ساختارگرایی، کارکردگرایی و آنومی (anomy)یا مالی (یا نابسامانی)، به عنوان دیدگاه‏های اصلی مورد استفاده در جامعه‏شناسی هنر یاد کرد و گفت: در دیدگاه ساختاری، همه عناصر، ارزش‏ها و پدیده‏های هنری باید به صورت هیأتی کلی مورد بررسی قرار گیرند. او به نقل از پیر فرانکستل جامعه‏شناس فرانسوی در این باره، مشاهده‏های هم‏زمان ویژگی‏های مختلف اجتماعی و کشف نوع ارتباط میان آنها را به عنوان تنها روشی که توسط آن می‏توان یک قانون کلی اجتماعی در زمینه هنر ارائه داد معرفی کرد و گفت که مدافعان این روش معتقدند این‏گونه تحقیقات جامعه‏شناسانه شناخت و ارتباط نزدیک میان جامعه و هنر را میسر می‏کند.
وی در ادامه، ”تبیین عناصر از طریق شناخت وحدت کارکردی مجموعه“ را به عنوان تعریفی از کارکردگرایی ارائه کرد و یادآور شد که با این دیدگاه هدف غایی عناصر، جریان عملکرد و شیوه اعمال کارکردهای آنها شناسایی می‏شود.
او افزود: در این روش وحدت مجموعه (کارکردی) با کلیت مجموعه در ساختارگرایی معنای مشابهی را به ذهن القاء می‏کند امّا تنها تفاوت این دو در توجه به جنبه‏ کارکردی بودن آنها در دیدگاه اخیر است.
فرخزاد ادامه داد: آنومی که نابسامانی، آشوب، هرج و مرج و ... ترجمه شده است، شکل پیچده‏ای از نظمی عالی‏تر است؛ چراکه آنچه ما نابسامانی می‏نامیم، از دید محققان این روش به سبب نقض در تعریفمان از نظم است و اگر مجموعه عوامل را در سطح بسیار بسیار گسترده‏تری بتوان برای حدوث یک رویداد در نظر گرفت، آنگاه احتمالاً نظم وسیع‏تری در آنچه بی‏نظمی نامیده شده، محاسبه یا حس خواهد شد.
بدین ترتیب روش علمی در این دیدگاه، در واقع بررسی یکی از اجزاء یا شکنه (fraction) های مجموعه‏ای گسترده‏تر است و از آنجا که هنر آفرینشی است که ریشه و منشأ آن ناشناخته است، شاید بتوان از آزادی عملی که در آنومی برای یافتن یک روش علمی تازه یا حداقل، غیرمتداول ولی پاسخ دهنده به مسائل بررسی و تبیین وجود دارد، استفاده نمود و روشی را ابداع نمود که با طبیعت پیچیدة بازتاب‏های اجتماعی نسبت به هنر سازگارتر باشد.
این مدرس جامعه‏شناسی هنر به گفته ماکس وبر در این مورد اشاره کرد که ”نقش یک روش پیش بردن دانش است نه دستیابی به آرمان‏های پیشین“ و در تفسیر آن متذکر شد: پژوهنده به عنوان طراح روش، برحسب شرایط آن را طراحی می‏کند؛ چرا که اصولاً هیچ روش عامی وجود ندارد و با وجود همه مشابهت‏ها محقق در انتخاب روش آزادی‏هایی دارد.
او اصول روش‏های علمی مورد توافق را به کاربردن نظم در همه تحقیقات علمی، به کار بردن روش‏های منطقی در استدلال و استنتاج، به کار بردن آمار، تدوین فرضیه ـ در صورت لزوم ـ قابلیت تکرار آزمایش و قابلیت تعمیم نتایج دانست و گفت: در جامعه‏شناسی که به عنوان یکی از پیچیده‏ترین علوم شناخته شده، قابلیت تکرار در آزمایش وجود ندارد. در مورد قابلیت تعمیم نتایج نیز می‏توان گفت که فقط تا حدی دیده می شود. فرخزاد مطابق دیدگاه فلسفی، منطق را راه درست اندیشیدن، درست دیدن و درست استدلال کردن دانست که به کمک آن روش‏های مختلف را می‏توان ابداع کرد. وی همچنین سه روش عمده را در منطق استدلال و استنتاج، روش استدلال استقرایی، استدلال قیاسی و استدلال تمثیلی معرفی کرد و توضیحاتی درباره هر یک از این روش‏ها و میزان اعتبار آنها در بررسی‏های علمی ارائه داد.
وی بحث خود را در مورد ”جامعه‏شناسی هنر“، با نقد عنوان کلی آن آغاز کرد و گفت که در زیر عنوان کلی ”جامعه‏شناسی هنر“، به سبب پراکندگی ماهیت وجودی هنرهای شناخته شده رسمی، تنها می‏توان کلیاتی را که شامل دیدگاه‏ها و نظریات فلسفی باشد، مورد بررسی قرار داد.
او افزود: در واقع جامعه‏شناسی هنر به سبب ماهیت‏های متفاوت هنرها باید همراه با نام هنری خاص مطرح شود تا بررسی با دقت بیشتری انجام شود.
وی در ادامه به نظریات پیر فرانکستل و ژان دووینیو، دو جامعه‏شناس فرانسوی، در این باره اشاره کرد. او گفت: پیر فرانکستل مسائل را در زمینه جامعه‏شناسی هنر مطرح کرده و نام جامعه‏شناسی اشیاء تجسمی و جامعه‏شناسی بیان هنری را برای آن پیشنهاد کرده است که این عنوان شاید نام کلی‏تری برای جامعه‏شناسی هنر باشد امّا به نظر من در این مورد، مسأله با تغییر نام جامعه‏شناسی هنر به جامعه‏شناسی بیان هنری چندان حل نمی‏شود.
فرخزاد افزود: فرانکستل می‏گوید موضوع جامعه‏شناسی هنر بررسی بازتاب‏هایی است که پس از ارائه اثر هنری در جامعه مشاهده می‏شود. به عبارت دیگر، موضوع جامعه‏شناسی هنر بررسی حرکتی همیشگی بین اثر هنری، ذهن هنرمند و چگونگی پذیرش یا بازتاب‏های آن در جامعه است. همچنین این محقق کشف رابطه بین نوع هنر، حکومت و تاریخ تمدن را وظیفة هنر این دانش می‏داند و معتقد است که جامعه‏شناسی هنر در زمینه هنرهای تجسمی اساساً سعی دارد به تعریف و تشریح شیء یا ساختار هنر بپردازد و همچنین روابط آثار تجسمی با سایر آثار فنی و ذهنی موجود در جامعه را بررسی نماید که با این تفسیر می‏توان بررسی اثر هنری را به دو بخش مستقل تقسیم کرد؛ نخست تحلیل ساختاری آثار هنری با استفاده از معیارهای شناخته شده و دوم بررسی هماهنگی اثر هنری با سایر هنرهای موجود. فرخزاد تحقیقات گروه دوم را منتج از تحلیل و ارزیابی چگونگی و میزان هماهنگی اثر هنری مورد توجه و سایر آثار هنری در شاخه‏های دیگر هنری دانست.
وی در مورد نظریات ژان دووینیو اظهار داشت: برای این پژوهشگر، اقدام به بررسی جامعه‏شناسی هنر در هر زمینه خاص مبتنی بر دستورالعمل‏هایی است که بدون پیشداوری هوشمندانه و یا قاطع تعیین شود و در واقع وسیله یا ابزار شناخت و تحلیل می‏تواند برحسب مورد تعیین گردد. به عبارتی، در روش او بر روی قابلیت انعطاف پژوهنده نسبت به روش‏ها تأکید شده است.
فرخزاد افزود: دووینیو از دو نقطه نظر به جامعه‏شناسی هنر می‏نگرد؛ یکی بررسی بازتاب‏های فکری هنرمند که همان اثر هنری اوست و دیگری، بررسی بازتاب‏های اجتماعی مربوط به اثر یاد شده؛ او می‏گوید هنرمند تجربه‏های اجتماعی را با بینش تخیلی خود نسبت به عصر و زمانه اعلام می‏کند و در نتیجه، برای جامعه‏شناسی اثر هنری باید گروه‏های اجتماعی در تاریخ و دوره‏ای که اثر هنری خلق شده، مورد بررسی واقع شوند تا سلیقه و دیدگاه‏های عمومی جامعه در آن زمان معین گردد.
دکتر پرویز فرخزاد ادامه داد: با توجه به امکانات روش‏شناختی (methodological) و مسائل و ابعادی که در جامعه‏شناسی هنر می‏توانند مطرح شوند، سه‏گونه بررسی نظری، تاریخی و کاربردی را می‏توان معرفی کرد که تفاوت آن با بررسی‏های انواع دیگر جامعه‏شناسی در ترکیبی که از تکنیک‏های گوناگونی که برای آنها به کار برده شده، دیده می‏شود. در گونه نظری از روش‏های اسنادی (کتابخانه‏ای) تفسیری و معناشناسی برای بررسی مقوله‏های آفرینش هنری، زیبایی‏شناسی، دیدگاه‏های ایدئولوژیک، تفسیر هنری و ... استفاده می‏شود. در گونه تاریخی، برای بررسی ژرفانگرانه امور فرهنگی و هنری به عواملی مانند تاریخچه پیدایش، ریشه‏ها، چگونگی گسترش در محیط‏های اجتماعی، نقش هنرمند و افراد دیگر، عامل‏ها و سازمان‏ها و شرایط تاریخی تأثیرگذار توجه می‏شود و در این‏گونه نیز روش‏های اسنادی، مشاهده‏ای، توصیفی، نشانه‏شناسی، تطبیقی و ... مورد استفاده قرار می‏گیرد. در گونه کاربردی، یکسری بررسی مقطعی عوامل اجتماعی ـ محیطی مؤثر در پدیداری اثر هنری مورد بحث در فضا یا محیط اجتماعی معین و به طور یکجا با هم دیده می‏شوند که در این بررسی تقارن زمانی رویدادها خیلی اهمیت دارد.
وی افزود: در این سطح علاوه بر روش‏های اسنادی، مشاهده‏ای و توصیفی از روش کل‏نگر گشتالت، روش‏های علمی تجربه‏گرایی (reductionism)یا روش قیاسی، روش استقرایی، معناشناسی و طبیعتاً روش تفسیری استفاده می‏شود و در بررسی‏های میدانی مورد عمل در این گونه، میدانی کمی برای ویژگی‏های شمارش شدنی و میدانی کیفی برای تفسیر داده‏هایی مانند ویژگی‏های اثر هنری، فکر و رفتار هنرمند و برخی ویژگی‏های محیطی قابل بررسی تفسیری استفاده می‏شود.
منبع : انجمن جامعه شناسی ایران


همچنین مشاهده کنید