جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

طرح « اسرائیل بزرگ» چگونه ابطال شد


طرح « اسرائیل بزرگ» چگونه ابطال شد
«من دیگر نمی توانم به اسرائیل بزرگ فکر کنم و فکر می کنم باید فلسطینی ها را هم در منطقه خاورمیانه دید. به این نتیجه رسیده ام که ایده موجودیت «اسرائیل بزرگ» عملی نیست و هر که از آن سخن بگوید خود را فریب داده است.»
در نگاه اول به این عبارت تصور می شود که یکی از فلسطینی ها و یا یهودیان منتقد رژیم صهیونیستی در خارج از سرزمین های اشغالی این پیش بینی هشدار گونه را کرده است. اما واقعیت غیر از این است ‎ این جملات آخرین حرف های ایهود اولمرت در مقام نخست وزیری است که متأسفانه با آنکه رنگ یک اعتراف تاریخی را داشت اما در هیاهوی ماجرای انتقال قدرت در تل آویو گم شد.
اولمرت در نشست هفتگی کابینه اش در حاشیه بحث ارائه غرامت به آوارگان فلسطینی برگزار شد، گفت: « ایده اسرائیل بزرگ دیگر به سود ما نیست و این رؤیا دست نیافتنی است»این سخن در همان نگاه اول تفسیرش این است که سران و نخبگان این رژیم دکترین معروف این رژیم را که بر پایه « گسترش ارضی» استوار بود کنار نهاده اند و وصیت معروف مؤسس این رژیم مبنی بر توسعه مرزهای آن از نیل تا فرات دیگر در شصتمین سال حیات اسرائیل به بایگانی تاریخ سپرده شده است.اما بحث این است که سخن اولمرت آن هم در روزهای خداحافظی او از صدارت چه پیام و مقصودی دنبال می کند
از چند جنبه می توان به این سؤال پاسخ داد:
۱) نخستین پاسخ در اظهارات قبلی و بعدی اولمرت نهفته است. اولمرت سعی دارد به گفته های خویش لباس یک واقعیت بین المللی بپوشاند. البته او از بیان این که ارتش اسرائیل دیگر قادر به اجرای این اهداف بلند پروازانه نیست یا تل آویو دیگر نمی تواند همانند چهار جنگ گذشته دامنه مرزها را تا عمق خاک اعراب گسترش دهد ابا دارد اما با تردستی سعی می کند این اتفاق را نشانه جبر زمان نشان دهد. لذا برای قانع کردن طیف تندروهای اسرائیل می گوید « جامعه بین الملل نگرش خود را برای ایجاد یک کشور دوملیتی تغییر داده است دیگر نمی توان به رؤیاپردازی ها دل بست و باید با واقعیت کنار آمد حتی اگر این واقعیت به مذاق کسی در اسرائیل خوش نیاید».
۲) در نگاه دیگر می توان این حرکت اولمرت را ، تلاش تازه جناح او و مذاکره کنندگان اسرائیل برای پیشبرد پروژه هایی دانست که در دوره این مقام اسرائیل کلید زده شد. اولمرت از این واقعیت باخبر است که هر سه پروژه مطلوب او یعنی مذاکره با سوریه ، تبادل اسرا با حماس و حزب الله و پیمان تشکیل نظام دو دولتی با محمود عباس اکنون با مقاومت جدی در داخل اسرائیل روبه رو است. اولمرت از یک طرف زمانی برای پیگیری این طرح ها ندارد از طرف دیگر برآن است که دو همقطار او در حزب حاکم کادیما ، تزیپی لیونی و شائول موفاز، در صورت تصدی کرسی نخست وزیری او این بخش از تفکر وی را تداوم بخشند.
فایده این بخش از کار اولمرت برای جانشینان بعدی او در این است که اندیشه «گسترش سرزمینی » از تابوها و خط قرمزهای تاریخی این رژیم بوده که کسی را یارای نفی آن نبوده است، حال اولمرت با شکستن این تابو راه را برای همکاران خویش هموار کرده است.
از این نظر دیدگاه اولمرت بازتابی از کشمکش تازه ای است که میان جناح های درون حاکمیت اسرائیل بر سر تنظیم دکترین امنیتی و سیاسی آن در خاورمیانه در گرفته است.شواهد دیگری در جلسه جنجالی کابینه که اولمرت سخن وصیت گونه اش را مطرح کرد نشان از این دارد که او با مهر ابطال زدن بر یکی از بنیادهای فکری جناح رادیکال های اسرائیل در پی مهیاساختن افکارعمومی این رژیم برای امضای سازش های تازه با طرف های عربی است. این نکته را از اشاره زیرکانه ای که او به طرح کمپ دیوید دوم باراک در ۲۰۰۰ می کند می توان دریافت. از همین روست که او در بخش دیگر سخنانش شهرک نشینان تندروی اسرائیلی را که علیه فلسطینی ها حملات وحشیانه انجام می دهند، انذار می دهد و خواستار برقراری سازش کامل و فوری با فلسطینی ها و سوری ها می شود. می گوید «اگر اسرائیل با تشکیل کشور فلسطین موافقت نکند ناچار خواهد شد کشوری دو ملیتی را بپذیرد که این امر موجب فروپاشی ما خواهد شد». کاملاً واضح است که اولمرت حتی دیگر برای ارتش و دولت اسرائیل شانس یا توفیقی در اداره غزه و رام الله - دو مقر فلسطینیان داخل اراضی اشغالی - نمی بیند. می گوید: «از ۴۰ سال پیش ما با بهانه تراشی های مختلف می خواهیم سیاست های خود را در دوری کردن از هر طرحی برای سازش با فلسطینی ها بر پایه «دو دولت» پیش ببریم ‎/ این سیاست ما به نفع اسرائیل نبود.»
اولمرت ، باراک و دیگر سران تل آویو بشدت از خشمی که بویژه در منطقه محاصره شده غزه انباشته شده نگران هستند ‎/ به تعبیر یکی از فعالان بین المللی که اخیراً از غزه دیدن کرده است این جمعیت یک ونیم میلیون نفری غزه در چشم سران اسرائیل به صورت بمب ساعتی در آمده است ‎/ اولمرت نیز در این سخنانش نسبت به تهدیدات نهفته در این سرزمین هشدار می دهد اما اشتباه او این است که به این گمان است که راه گریز از این موج انفجار و انتفاضه آینده در این است که یک نظام دو دولتی با طیف سازشکار فلسطین در رام الله برپا کند. لذا مدعی می شود که «بسیاری از فلسطینی های ناامید از مذاکرات نیز به فکر راه حل یک دولت واحد افتاده اند. تعدادی در غرب از جمله برخی از دوستان ما در ایالات متحده آمریکا نیز از این راه حل سخن می گویند».جالب تر این که پیش از این ایهود باراک نیز در اظهاراتی جنجالی گفته بود که یهودیان فلسطین اشغالی برای رسیدن به امنیت ناگزیر از دادن امتیازاتی دردناک به دشمنان سرسخت شان در لبنان و سوریه و فلسطین هستند.
۳) اما واقعیتی که هیأت حاکمه امروز اسرائیل درباره دلایل ابطال نظریه اسرائیل بزرگ از بیان آن طفره می روند حوادثی است که در فاصله سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ موازنه قدرت را در این منطقه علیه این رژیم تغییر داد. در این دو سال سخت ، تل آویو بالاترین حملات خویش را با هدف فروپاشی دو جنبش پیشتاز مقاومت به اجرا گذارد. در هر دو عملیات ، دولت اولمرت به پشتیبانی همه جانبه امریکا و حتی اعراب منطقه عملیات نظامی جولای ۲۰۰۶ علیه لبنان و عملیات نظامی - سیاسی محاصره غزه را برای براندازی دولت انقلابی حماس به اجرا در آورد. نتیجه این دو آزمون بویژه جنگ ۳۳ روزه این بود که برای نخستین بار تصور شکست ناپذیری ارتش فوق مدرن اسرائیل زیر سؤال می رود. بنابراین شاهد شکل گیری نوع جدیدی از تهدیدات برای ساکنان فلسطین اشغالی هستیم که در آن موشک ها و راکت های حماس و حزب الله عمق امنیتی اسرائیل را هدف قرار می دهد و با چنین شرایطی روشن است که دیگر تل آویو نمی تواند به آرزوی توسعه اراضی و سلطه خویش در فراسوی فلسطین بیندیشد.
سلیمان دعویسرا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید