پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ناقوس مرگ سینمای وطنی به صدا در آمده است


ناقوس مرگ سینمای وطنی به صدا در آمده است
۱) احتمالاً شما هم مثل من با دیدن این خبر روی سایت یکی از خبرگزاریها، یا دهان به دهان چرخیدن آن، متعجب و البته ناامیدتر از قبل شدید. فکرش را می شد کرد که چنین میخهایی بر تابوت سینمای وطنی کوبیده شده باشد، اما بالا بودن آمار و اختلافهای فاحش، خیلی ها را به تأمل اندر احوالات سینمای بیمار ما واداشت.
منظورمان خبر افت ۳۰ تا ۴۰ میلیونی تعداد تماشاچی های فیلمهای داخلی در یک دوره زمانی حدوداً ۱۵ ساله است.
البته خیلی روی اصالت این آمارها نمی توان تمرکز کرد که این سینمای بی در و پیکر و باری به هر جهت چه چیز اصولی و مشخصی دارد که بخواهد آمار و گزارش دهی مدون و قابل اعتمادی داشته باشد!...
۲) چقدر در طول سه چهار سال اخیر در باد فروشهای چند صد میلیونی تک فیلمهایی معلوم الحال خوابیدیم و دلخوش کردیم، به صفهایی که ۵ شنبه ها و جمعه ها برای تعدادی از کمدی های آبکی سینمایی بسته شد و می شود !چه قدر آمار فروش آثار ضعیفی چون «اخراجی ها»، «توفیق اجباری»، «آتش بس» و «همیشه پای یک زن در میان است» را سرمستانه با هم مقایسه کردیم که کدام پر فروش ترین فیلم وطنی است؟ اینکه تحفه ای مثل «زن ها فرشته اند» توی جدول فروش بالاتر قرار می گیرد یا خزعبلی مثل «ده رقمی» و یا فیلمهای محمد رضا گلزار چقدر فروخته و بهرام رادان چقدر و مهناز افشار چه...!
باد در غبغب می انداختیم و می اندازیم که صنعت فیلمسازی ما به سمت جذب مخاطب و آشتی با سینماروها رفته و طرح نیمه بها کردن بلیت، سینمای ملی را نجات داده و سالنها پر شده اند از چشمهای مشتاق و عشق فیلم و ذائقه شناسی تهیه کنندگان و کارگردانان ما درست کار می کند و حال همه ما خوب است !اما این آمار هر چند غیر رسمی، خبر از فاجعه ای دارد که سینمای ما را به مرده ای متحرک تبدیل خواهد کرد.
۳) یادم می آید سالهای ۷۳ و ۷۴ که چطور با برخی از همکلاسی ها از دبیرستان جیم می شدیم (امیدوارم بدآموزی نداشته باشد) و برای دیدن جمشید هاشم پور یا فرامرز قریبیان یا (...) مشتاقانه مسیر دبیرستان تا سینما را می پیمودیم . این را گفتم تا برسم به قیمت بلیت سینمای آن موقع که ۲۰ تا ۳۰ تومان بود و مقایسه کنم با الان که قیمت نیم بهای این بلیت آن هم در شهرستانها ۱۵ برابر شده است !پس می شه حدس زد که فروشهای چند صد میلیونی برخی فیلمهای امروز ما نه به خاطرافزایش مخاطب که به دلیل افزایش قیمت بلیت است.
اما اینکه مخاطب پنجاه و چند میلیونی به زیر ۲۰ میلیون برسد (متوسط سالانه بیش از ۲ میلیون ریزش) غافلگیر کننده بود.
اگر بخواهیم آماری تر نگاه کنیم، یعنی تعداد مخاطب در سالهای اخیر با احتساب سینما روهایی که بیش از یک بار در هفته، ماه یا سال به سینما می روند، می شود کمتر از ۵ میلیون نفر تماشاچی در سال !به نظر شما اینکه ۷۰ میلیون ایرانی در طول سال حتی یک بار هم سینما نمی روند چیزی جز مرگ هنر هفتم در کشور ماست؟ باز هم تأکید می کنم گول برخی فروشها و سر و صداها را نخورید که به طور متوسط از ۴۰ فیلم اکران اول در سال، فقط ۱۰ فیلم می توانند گلیم خود را از آب بکشند و بقیه نه تنها سودی به جیب تهیه کنندگانشان نمی ریزند که حتی نیمی از این فیلمها اکران شده فروشهای غیرقابل باور زیر ۵۰ میلیون دارند (با توجه به اینکه حداقل و پایه هزینه برای ساخت یک فیلم سینمایی بدون احتساب تبلیغات ۲۰۰ میلیون تومان است و با احتساب ۵۰ درصد سهم سینمادار و سهم توزیع کننده و شهرداری و مالیات و ...) متوجه می شوید این روزها تهیه کننده ها را باید جزء قابل ترحمها دانست.
به هر حال، هیچ جوری نمی شود به این سینما دل بست. گر چه کمدی های آبکی و نازل این روزها با بلیت ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ تومانی، «پر فروش» لقب می گیرند اما ریزش چند ده میلیونی سینماروها که همچنان هم ادامه دارد، نشان از روزهای طوفانی و ابری سینمای ملی دارد. حال دلیل این قهر مردم با سالنها را هر چه می خواهید عنوان کنید... کیفیت پایین و ضعیف فیلمهای تولید داخل که بیشتر کمدیهای نحیف هستند و جهت خنداندن، عدم تنوع در فیلمهای اکران شده (حساب کنید چند وقت است سینمای اجتماعی، سینمای سیاسی، سینمای کودک، سینمای اکشن و خیلی ژانرهای دیگر نماینده ای در نوبت نمایش نداشته اند و همه فیلمها یکدست شده است)، فیلمنامه ای سوراخ سوراخ و بازیگران تکراری و عدم نوآوری و خلاقیت در فیلمها، تبلیغات ضعیف، سالنهای نمایش غیراستاندارد، پیشتازی تلویزیون و اقبال عمومی به فیلمها و سریالهای سیما، دغدغه های پر رنگ تر مردم که مجال ۲ ساعت وقت را برای تماشای فیلم نمی دهد، قیمت بلیت، در دسترس بودن CDفیلمها و گسترش شبکه های ماهواره ای و ... نمی دانم هر چیز دیگری هم می خواهید می توانید اینجا بگویید... مهم این است که زنگ خطری برای سینمای ایران به صدا درآمده و همین روزهاست که ناقوس مرگش به صدا درآید و برای حلالیتش دست به دعا برداریم و حلوایش را نوش جان کنیم... همین.
وحید ضرابی نسب
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید