جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی ناسزاگویی


آسیب شناسی ناسزاگویی
فحاشی و دشنام یکی از پدیده های نابهنجار در مناسبات اجتماعی است. از طرفی با توجه به آثار روانی و اجتماعی دشنام در تخریب وجه ظاهری شخص و درنهایت تخریب شخصیت او اسلام نسبت به این موضوع حساسیت نشان داده و در آموزه های قرآن ضمن پرداختن به آثار تخریب و زیانبار آن، حکم حرمت را بر آن بار کرده است. در این نوشتار تلاش بر آن است تا نقش و کارکردهای دشنام در حوزه های روان شناسی و روان شناسی اجتماعی بازخوانی و تحلیل و تبیین قرآن از این موضوع ارائه گردد. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● مفهوم دشنام و ناسزاگویی
یکی از نابهنجاری اجتماعی دشنام و فحش است. دشنام به معنای این است که دیگری را با گفتارها و سخنان ناسزا و ناروا و زشت مورد خطاب قرار دهند و مخاطب تحت تأثیر آن، واکنش انفعالی نشان دهد. دشنام در اصطلاح و کاربردهای عمومی شامل عیب جویی و گفتن عیب دیگران نیز می شود. بنابراین دشنام و ناسزاگویی هرگونه سخنی زشتی است که موجب رنجش شخص شود و تحت تأثیر آن منفعل گردد.
انسان به طور طبیعی و فطری گرایش به شنیدن سخنان زیبا و شیوا داشته و ستایش و مدح دیگران را دوست می دارد. می کوشد تا در چشم دیگران بزرگ نماید و محبت و دوستی دیگران را به خود جلب کند.
بسیاری از رفتارهای آدمی برای خوشایند دیگران انجام می شود و هر کسی به طریقی می کوشد تا مورد ستایش و تمجید قرار گیرد و احترام و تکریم دیگران را نسبت به خود برانگیزد. از این رو هرگونه گفتار و سخن و یا رفتاری که موجب تحقیر وی شود، عاملی مهم در ایجاد فروپاشی شخصیتی است.
شخصی که از سوی دیگران به ویژه در مجامع اجتماعی با گفتار و یا رفتاری زشت و ناپسند، تحقیر می شود احساس می کند که وجود و شخصیت وی خرد شده و نمی تواند در مسیر درست حرکت کرده و یا بایستد. از این رو به شدت واکنش های احساسی و عاطفی نشان می دهد و از نظر رفتار حرکت هایی از خود بروز می دهد که بیانگر فروپاشی شخصیتی است.
تکریم و احترام موجب می شود تا شخص، خود را بسازد و اگر کوتاهی و عیب و نقصانی دارد به گونه ای آن را بازسازی نماید و از آن برهد تا موجبات احترام و اکرام بیش تری را فراهم آورد و در حقیقت تکریم و احترام عامل مهمی در پرورش شخصیت سالم افراد بازی می کند. در برابر این رفتار، هرگونه رفتاری چون دشنام و تحقیر گفتاری موجب می شود تا شخص خود را گم کند و شخصیت خویش را مخدوش یابد. این گونه است که دشنام، عاملی برای فروپاشی شخصیتی و درنهایت دور شدن از مسیر درست و تکاملی می شود. البته تکرار دشنام و گفتارهای زشت و ناسزا، هرگونه حرمت و احترامی را از شخص سلب می کند و بستری برای دور شدن از تکامل را فراهم می آورد. از این رو دشنام و تکرار آن نه تنها موجبات انفعالات لحظه ای و احساسی را فراهم می آورد بلکه تداوم و استمرار آن فروپاشی شخصیتی و درنهایت دوری از کمال و کمالیات را به دنبال خواهد داشت.
● آثار دشنام
قرآن برای دشنام دو دسته از آثار را مطرح می سازد. دسته ای از آثار که به دشنام دهنده تعلق می گیرد و دسته ای که به دشنام شونده باز می گردد. درحقیقت دشنام چاقوی دو دم و دو لبه ای است که هم گوینده و هم شنونده را تحت تأثیر آثار مخرب و زیانبار خود قرار می دهد.
دشنام دهنده با بیان القاب زشت و نام های ناروا و زننده و ناسزاگویی خویش، به سبب این که از اعتدال رفتاری بیرون می رود، در زمره ستمکاران قرار می گیرد. ازنظر قرآن هرگونه ناسزاگویی و بیان نام های زشت و القاب ناروا و زننده از سوی گوینده آن، خروج از مرز اعتدال کلامی است و شخص را در گروه ظالمان و ستمگران قرار می دهد. (حجرات آیه ۱۱)
اگر دشنام دهنده این دشنام ها و ناسزاگویی ها را برپایه بینش و نگرش خاصی بیان کند و در حقیقت نه به عنوان عادت و یا تفریح و سرگرمی بلکه به سبب بینش و نگرش خاصی که دارد اقدام به دشنام نماید، در ردیف پست تری قرار می گیرد. به این معنا که گاه شخص، دیگری را به سبب تفریح وشادی و یا به عنوان عادت به نام ها و القاب زشت خطاب می کند. چنین شخصی در زمره ستمگران و کسانی که از مرز قانون و اعتدال بیرون رفته اند قرار می گیرد؛ ولی گاه این عمل برای آن است که بینش و نگرش در پس آن قرار دارد مانند کسی که به پیامبران و یا امامان معصوم(ع) نام های زشتی می دهد که برخاسته از عناد و دشمنی وی با ایشان است. چنین افرادی در حوزه کفر قرار می گیرند و به عنوان کافر به آنان نگریسته می شود. از این رو خداوند در آیه ۱۰۴ سوره بقره از یهودیانی که پیامبر(ص) را با واژگان زشتی موردخطاب قرار می دادند به عنوان کافر یاد می کند؛ زیرا آنان از روی نگرش خاصی که نسبت به اسلام و پیامبر(ص) داشتند وی را به القاب زشت و ناروا می خواندند.
براین اساس می توان گفت که هرگونه دشنام و ناسزا و گفتار زشت و نام ها و القاب ناروا از آن جایی که خروج از اعتدال در گفتار است به حکم ظلم، موجب می شود تا شخص در قیامت و دنیا به عنوان ظالم و ستمکار محاکمه و مجازات شود. اما اگر این گونه رفتار و گفتار برخاسته از بینش عنادی با اسلام و دین و پیامبران و امامان معصوم باشد کفر دانسته می شود و شخص به عنوان کافر می بایست مجازات شود؛ زیرا این گونه رفتار و دشنام ها تنها به هدف تهدید شخص و شخصیت نیست بلکه برای طعن در دین است. (نساء آیه ۴۶)
● دشنام گویی، نشانه ای از اتراف
در تحلیل قرآنی، دشنام گویی و فحش و ناسزا، نوعی اتراف (رفاه زدگی) است و کسانی که تجری می کنند و به خود جرأت جسارت و دشنام را می دهند انسان های مترف شمرده می شوند (مؤمنون آیه ۶۴ تا ۷۶)
اتراف و رفاه بسیار، خود عاملی برای تجاسر و جرأت افراد مرفه می شود به گونه ای که دیگران از طبقه ضعیف تر اقتصادی را افراد پست می شمارند و به خود این جرأت را می دهند که با ایشان به نام های زشت و ناروا سخن گویند و سخنان زشت بر زبان رانند. به این معنا که برتری اقتصادی و طبقه ای در میان مترفان، این زمینه را فراهم می آورد تا دیگران از طبقات اقتصادی پائین تر را انسان های فرومایه بشمارند و به خود جرأت دهند تا با خروج از اعتدال، ایشان را به نام زشت بخوانند و شخصیت ایشان را تحقیر کنند.
● آثار دشنام در شنونده
دشنام در شنونده آثار زیانبار به جای می گذارد. تحقیر شخص و شخصیت ازجمله آن هاست. شخصی که دشنام می شنود در مرحله نخست، شخص وی تحقیر می شود و از این رو چهره اش گلگون شده و آثار شرم و حیا در رخسارش نمایان می گردد. در مرتبه بعد هنگامی که با خود خلوت می کند و به ارزیابی نگرش و بینش دیگران نسبت به خود می نشیند شخصیت خویش را نامتعادل و ناقص می یابد. بدین ترتیب ازنظر شخصی و شخصیتی، تحت تأثیر دشنام، خرد می شود و امکان رفتاری متعادل از وی سلب می گردد. به ویژه اگر شخص در هنگام برخورد با دشنام نتواند خود را در جامعه توجیه کند و یا جامعه تحت تاثیر دشنام، واکنش نشان دهد و با وی براساس همان دشنام و بازتاب های آن برخورد نماید؛ زیرا بسیار دیده شده است که افراد جامعه تحت تأثیر دشنام ها واکنش نشان می دهند و القاب و نام های زشت و یا عیب ها را باور کرده و بدان، شخص را می سنجند و نسبت به وی داوری می کنند. از این رو جایگاه اجتماعی دشنام شنونده با دشنام تهدید می شود و نقش اجتماعی و کارکردهای آن دگرگون و متحول شده و از جایگاه واقعی و سازنده بیرون می رود.
● دشنام منافقان به پیامبر(ص)
در برخی از آیات به دشنام منافقان و کافران نسبت به پیامبر (ص) اشاره می شود که در آن منافقان و کافران پیامبر(ص) را اذن (یعنی پذیرنده هر چیزی که می شنود و زودباور است) معرفی می کنند. این بدان معناست که پیامبر(ص) انسانی است که برپایه شنیده هایش عمل می کند و انسانی دهن بین و زودباور است. این لقب دادن عاملی مهم در تزلزل شخصیتی پیامبر به حساب می آید. به این معنا که شخصی که می شنود پیامبر انسانی دهن بین و زودباور است وی را انسان عاقل و متعادل و اهل تدبیر نمی شمارد. بنابراین نمی توان به چنین شخصی به عنوان پیامبر خدا اعتماد کرد.
خداوند در این جا به نقش تخریبی این لقب اشاره می کند و در پاسخ می فرماید که اگر پیامبر اذن و زودباور است، این زودباوری و دهن بینی وی برای شما خیر است؛ زیرا وی که آگاه به اسرار و باطن است نمی خواهد شما را بدنام کند و باطن شما را آشکار سازد بلکه می کوشد تا براساس ظاهر و گفتارهای شما داوری و با شما تعامل کند که این به نفع شماست که انسان های زشتکار و دروغ گو و منافق هستید.
قرآن، هم چنین نقش دشنام را در شنونده به حوزه خلق و خوی شخص باز می گرداند و می گوید که دشنام در شنونده موجب می شود که در خلق و خوی وی تأثیر بگذارد و رفتارهای خویش را برپایه دشنام و واکنش به آن تنظیم کند.
البته انسان هائی که به اعتدال کامل شخصیتی رسیده باشند و در حقیقت شاکله وجودی ایشان به درستی و کمال شکل گرفته باشد، تحت تاثیر دشنام قرار نمی گیرند چنان که پیامبر(ص) به جهت کمال شخصیتی و خلق عظیم و خوی بزرگ و کامل خویش، هرگز تحت تاثیر دشنام های دشمنان خویش قرار نگرفته است. (قلم آیه ۴و ۱۳)
قرآن تصویری زشت از دشنام دهنده در رستاخیز به دست می دهد تا مردمان از دشنام گویی دوری و پرهیز کنند. تصویری که قرآن ارایه می دهد این است که شخص دشنام گو در قیامت دارای بینی ای چون خرطوم فیل می شود که روی زمین به خواری و خست کشیده و بینی اش به خاک مالیده می شود. بیان تصویری چنین زشت و خوار، هم به عنوان عذاب برای دشنام گو و هم عامل بازدارنده برای افراد دیگر است تا اقدام به دشنام گویی نکنند. (قلم آیه ۱۳و۱۶)
● علل دشنام و خاستگاه آن
ریشه و خاستگاه دشنام را می بایست در دشمنی اشخاص جست. دشمنی انسان ها موجب می شود که واکنش های متفاوت و متعددی از خود نشان دهند. از جمله این واکنش ها می توان به مبارزه و مقابله به شکل گفتاری اشاره کرد. شخص می کوشد به اشکال مختلف دشمنی خویش را آشکار و به دشمن خویش ضربه و زیان وارد سازد.
ترور شخصیت از راه دشنام یکی از مهم ترین کارهایی است که دشمنان انجام می دهند تا شمار یاران و پیروان وی را بکاهند و او را در منگنه قرار دهند. از این رو عامل اصلی در دشنام گویی را می بایست در ترور شخصیت جست که از سوی دشمنان انجام می شود. پس، کینه و عداوت، خاستگاه و ریشه اصلی بسیاری از دشنام ها و ناسزاگویی هاست. (انعام آیه ۱۰۸)
عامل دیگری که می توان برای ناسزاگویی ها جست، جهل و نادانی است. بسیاری از افراد از روی جهل و نادانی به دو مفهوم آن دیگری را می آزارند و به وی دشنام می دهند. یکی جهل به معنای آن که نمی دانند این گونه رفتار هم درگوینده و هم در شنونده آثار بد و زیانباری به جای می گذارد ولذا ناآگاهانه القاب زشت و ناروا به دیگری می دهند و یا به عیب جویی دیگری می پردازند. دیگر آن که از روی جهل به معنای نادانی نسبت به کمال شخص اقدام به دشنام می کنند. به این معنا که چون شناخت کامل و درستی از شخص ندارند و برخی از امور را در وی عیب می بینند او را از روی جهل و نادانی دشنام می دهند و گمان می کنند که چنین عیبی در شخص وجود دارد. بنابر این گاه خاستگاه و ریشه دشنام و ناسزاگویی، این دو مفهوم از جهل است. (انعام آیه ۱۰۸)
از دیگر خاستگاه های دشنام می توان به حوزه بینشی اشاره کرد. البته می توان این علت را بخشی از علت پیش گفته یعنی دشمنی دانست. برخی از انسان ها به جهت تضاد و اختلاف بینشی و نگرشی از اعتقادی، دیگری را متهم به امور و یا عیوبی می کنند و بر آن اساس داوری کرده و دشنام می دهند. از این رو کفر و نفاق خود عاملی برای دشمنی و دشنام می باشد. (نساء آیه ۶۴)
● راهکارهای قرآن برای مقابله با دشنام و ناسزا گو
قرآن راهکارهایی برای مقابله با دشنام و دشنام گو بیان داشته که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می شود.
قرآن بیان می کند که برخی از دشنام ها ریشه درجهالت شخص گوینده دارد.برای پرهیز و دور ماندن از دشنام بهتر آن است که نسبت به افرادی از این دست به گونه ای رفتار شود که زمینه ای برای عیب جویی و دشنام گویی نیابند. یکی از راه ها آن است که رفتارها و گفتارهای آنها را به نقد نگذارید و به اصطلاح معروف با آن دهن به دهن نشوید.
اگر برای تصحیح رفتار افرادی مطالبی به آنان گوشزد شود واکنش های تندی از خود نشان می دهند و دهان به ناسزا می گشایند بهتر است نسبت به ایشان هیچ گونه گوشزد انجام نشود و به خودشان واگذار شوند.
قرآن نمونه ای از این افراد را کافران و بت پرستان معرفی می کند که بر این باور بودند که بتان از جایگاه برتر و بالایی برخوردارند. ایشان در برابر نقد، واکنش های تندی از خود نشان می دادند. هرگاه مومنان به عیب جویی بتان می پرداختند و اشکالات و ناتوانی های را گوشزد می کردند آنان از روی جهل به خدا دشنام و ناسزا می دادند. از این رو خداوند می گوید به عیب جویی بتان نپردازید تا آنان از روی جهل به حریم قدس الهی تجاوز نکنند و دشنام ندهند. (انعام آیه ۱۰۸)
از دیگر روش هایی که قرآن برای مقابله با دشنام بیان می دارد، برخورد شایسته با دشنام گویان است. چنانکه دراین باره پیشنهاد می کند اگر دشمنان به شما دشنام دادند با ایشان دوستی و مهربانی کنید. اگر دشنام ایشان کلامی است به ایشان سلام کنید و با کرامت نفس و بزرگواری از کنار ایشان بگذرید و نشینده بگیرید. (فرقان آیه ۶۳)
تهدید دشنام گویان در رستاخیز و هشدار به ایشان یکی دیگر از راهکارهای مقابله با دشنام گویان است؛ زیرا بسیاری از دشنام گویان از روی ناآگاهی نسبت به آثار مخرب و زیانبار روحی و روانی و اجتماعی دشنام، به دشنام گویی می پردازند. تبیین آثار وتهدید ایشان از روش هایی است که می توان به مقابله با این نابهنجاری اجتماعی نسبت به این دسته افراد پرداخت (قلم آیه ۱۳ و ۱۶)
این ها نمونه هایی است که قرآن برای مقابله و بازسازی نابهنجاری دشنام بیان می کند و تحلیل و تبیین همه ابعاد و آثار مساله نیازمند بررسی همه آیات و بازخوانی همه آموزه های قرآنی است که دراین مجال کوتاه نمی گنجد.
محمد حامدزاده
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید