پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


گوروی عشق The Love Guru


گوروی عشق  The Love Guru
▪ کارگردان: مارکو شنابل.
▪ فیلمنامه: مایک مه یرز، گراهام گوردی.
▪ موسیقی: جورج اس. کلینتون.
▪ مدیر فیلمبرداری: پیتر دمینگ.
▪ تدوین: لی هگزل، جورج پرلر، بیلی وبر.
▪ طراح صحنه: چارلز وود.
▪ بازیگران: مایک مه یرز[گورو موریس پیتکا]، جسیکاآلبا[جین بولار]، جاستین تیمبرلیک[ژاک گرانده]، رومنی مالکو[دارن روآنوک]، مگان گود[پروندنس روآنوک]، امید جلیلی[گورو ساتچابیگکنوبا]، ورن ترویر[مربی پانچ چرکوف]، بن کینگزلی[گورو تاگینماپودا]، مانو نارایان[راجنیش]، جان الیور[دیک پنتس].
▪ ٨٧ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٨ آمریکا، کانادا، آلمان.
▪ نام دیگر: Le Gourou de l&#۰۳۹;amour، Der Love Guru.
▪ ژانر: کمدی.
دارن روآنوک ستاره تیم هاکی تیم Toronto Maple Leaf به خاطر ترک همسرش پرودنس و پیوستن اش به ژاک گرانده ستاره تیم رقیب دچار استرس شده است. استرس باعث لرزش دست های وی شده و بر نتیجه بازی های تاثیر منفی گذاشته است. حامی مالی تیم جین بولارد تصمیم می گیرد برای حل مشکل به دارن از گورو پیتکا کمک بگیرد.
این تصادف شانس بزرگی سر راه گورو پیتکا نیز قرار می دهد- که همیشه خود را یک قدم از دیپاک چوپرا عقب تر می دیده-تا به برنامه اوپرا وینفری سهم یابد. پیشنهاد دو میلیون دلاری بولارد به اندازه کافی وسوسه کننده هست، اما زمانی که گورو پیتکا و جین بولارد با هم روبرو می شوند کششی عاشقانه نیز نسبت به هم در خود احساس می کنند.
اما ظاهراً مشکلی سر راه آن دو قرار داد. جین با وجود ثروتمند بودن خود را زیر سایه پدر و حتی طلسم شده و دوست نداشتنی می بیند و گورو پیتکا نیز قادر به ابراز علاقه اش به جین نیست.
گورو پیتکا با وجود مصیبت هایی که برای بازگرداندن پروندنس متحمل می شود، سرانجام با رجعت او به سوی دارن شاهد موفقیت را در آغوش می گیرد. تیم پیروز می شود و دو میلیون دلار نیز به وی تعلق می گیرد، اما گورو پیتکا دیگر در خود نشانه ای از رقابت برای پشت سر گذاشتن دیپاک چوپرا نمی بیند و از طرف دیگر سرانجام موفق می شود قفل! ابراز علاقه به جین را باز کند....
● چرا باید دید؟
مارکو شنابل فردی شناخته شده نیست. کنکاش در مراجع معتبر تنها به دستیار کارگردانی وی در آستین پاورز و عضو طلایی(و تهیه کنندگی)، ملاقات با والدین و ملاقات با فاکرها اشاره دارد و لابد از رهگذر همین تجارب است که با موجودی به اسم مه یرز بُر خوده و به مقام ساختن یکی از فیلم های وی نائل شده است. بنابر این شنابل را باید با همین اولین فیلمش در مقام کارگردان ارزیابی کرد. اما اجازه بدهید فیلم را یکی دیگر از خیل آثار تولید شده بر اساس ویژگی های مایک مه یرز و متعلق به او اعلام کنم که بدون او فیلم تقریباً شکل فعلی را هرگز به خود نمی گرفت.
اگر صداقت لازمه نوشتن معرفی فیلم باشد که هست باید بگویم گاه از شوخی های مایک مه یرز با آلتش در فیلم هایی چون سری آستین پاورز به خنده افتاده ام. شوخی های هرزه درایانه و سطحی که کاربردی لحظه ای دارند و مانند هر جوک پایین تنه ای خنده ای آنی را سبب می شوند. اغلب این شوخی ها بعدها به خاطر نمی آید چون از عمق زیادی برخوردار نیست. در نقطه مقابل وی کمدین های مانند گروچو مارکس قرار دارند که شوخی های سورئال وی هنوز مانندی به خود ندیده و در تاریخ سینما ماندگار شده است. دلیل عمده آن نه فقط نوآوری ها، بلکه عمق آنها و وجود نگاهی باریک بین به هستی و انسان و رفتارهایش در پشت آن است. مایک مه یرز چنین نیست، اما گوروی عشق لااقل در مقایسه با سری آستین پاورز که قدرت خود را از دست انداختن پدیده ای ادبی/هنری(جیمز باند) می گرفت، به جامعه هم روزگار آمریکایی نگاه می کند.
شاید فیلم گورو(مرشد) ساخته ٢٠٠٢ دیزی فون اسکرلر مه یر را دیده باشید که در آن جوان هندی جویای کار در هالیوود بعد از ناکامی در یافتن شغل دلخواه بر موج ساده لوحانه شیفتگی به آموزه های شرقی نزد آمریکایی ها سوار می شود و خود را گورو جا می زند. این یکی بر خلاف ان گورویی مثلاً واقعی را در مرکز داستان خود دارد که دست بر قضا ریشه ای غربی دارد و آموزش شرقی و تصمیم گرفته تا پوزه حریف-دیپاک چوپرا- را به خاک مالیده و قطب الاقطاب آمریکایی جماعت شود.
با چنین داستانی گوروی عشق یا مرشد عشق هجویه تمام عیار نیاز نمایشی و دروغین غرب به آموزه های شرقی است[چون گوروی عشق برای اثبات حقانیت و برتری روش های خویش نیازمند پدیده ای غربی مثل تلویزیون و مرشدهای تلویزیونی چون اوپرا وینفری است]، اما فراموش نمی کند که ریشه های همین آموزه ها را نیز به سخره بگیرد[زیر سوال بردن هدف پیتکا از گورو شدن]. حتی اگر این سخره گرفتن ها ناشی از علاقه مه یرز به استفاده از شوخی پایین تنه ای یا کثیف-به معنای استفاده از چیزهای مشمئز کننده چون مدفوع، ادرار و ...- باشد.
فیلمنامه که دست پخت خود مه یرز است مملو از نشانه های سبکی اوست. همچون بازی با کوتاه نوشته ها، شوخی با اسامی افراد مخصوصاً از نوع فرانسوی اش که نیای قدری چون بنی هیل دارد-مانند لقب ژاک گرانده Le Coq که بدیهی است از آلت مردانه عظیم وی ناشی می شود-، دست انداختن شخصیت های واقعی- که در اینجا دیپاک چوپرا، وال کیلمر، جسیکا سیمپسون نقش خودشان را بازی کرده اند- و تب معروفیت از نوع آمریکایی و البته دستیابی به ثروت که در مجموع با رقص و آوازهای هندی اجرا شده توسط مه یرز و آلبا همراه با فاصله گذاری های نمایشی به هارمونی رسیده، اما گاه بسیار شلوغ نیز می نماید. شاید همین شلوغی و انتقاد بیش از حد مه یرز از روش آمریکایی است که باعث فیلم ٦٢ میلیون دلاری وی نتواند در گیشه آمریکا بیش از ٣٢ میلیون دلار به چنگ آورد.
اما آنچه باعث تمایز و اهمیت گوروی عشق می شود، نگاه کمی فلسفی به پدیده زندگی، سکس و عشق است. اگر مثال پشت سر هر مرد موفقی یک زن قرار دارد را به یاد بیاورید، با نکته ریزی در این فیلم روبرو می شوید. دارن روآنوک و تقریباً همه مردهای فیلم نیاز دارند تا زنی را تحت تاثیر قرار دهند و زمانی که دوست داشته شدند، قادر به انجام کارهای بزرگ هستند.
اصلی که نیچه نیز بر آن انگشت گذاشته بود که اگر بخواهیم آن را دربست بپذیریم باید فاتحه زندگی و کلیت تاریخ نوع بشر را خواند. چون احتمالاً یوری گاگارین نیز زمانی که از اولین سفر فضایی بشر به خانه بازگشت، هدفی جز عرض اندام پیش محبوب نداشته اشت! زهی تاسف اگر موتور محرکه آدمی چنین باشد. اما از مه یرز برای یادآوری همین موضوع نیز باید سپاس گذار بود، چون هر چه باشد گورو با وجود ظاهر شلخته اش، جدی ترین کار اوست. حتی اگر بهترین شان نباشد!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید