جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


رمزپیروزی ما، رهایی ازدیکتاتوری اقتصاد است


رمزپیروزی ما، رهایی ازدیکتاتوری اقتصاد است
مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه ی تولید، یعنی امکان توسعه ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاند(۱) ـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه ی غربی است. در کتاب «علم اقتصاد»(۲) نوشته ی «ارنست ماندل»(۳) آمده است: چرخهای تولید با چنان سرعتی می چرخد که کوچکترین درنگ مصرف کننده در خرید، تمامی بنای اقتصاد را به لرزه تواند افکند. متخصصان تکنیک های جدید، از بازاریابی گرفته تا روابط عمومی، کارشناسان تبلیغات... برآنند که این «درنگ» را از میان بردارند یا آن را پیش بینی کنند.... این آلت فعل شدن مصرف کننده که دفاع از سرمایه داری را به عنوان نظامی که آزادی مصرف کننده را تضمین می کند به باد تمسخر می گیرد، به حادترین شکل بیگانگی انسان منتهی می گردد: به کار بستن وسایل توده گیر اقناع افراد که نیروهای ناخودآگاه و غریزی انسان را بیدار می سازد، تا به خریدن و «انتخاب کردن» وادارش کند و مستقل از اراده و آگاهی خود عمل کند.(۴)
در همان کتاب می خوانیم: مجله ی «فورچن» می نویسد: «شهروند آمریکائی از دمیدن روز تا لحظه ای که به بستر می رود، در یک حالت محاصره بسر می برد. عملاً همه ی آنچه او می بیند، می شنود، لمس می کند، می چشد یا احساس می کند مجسم کننده ی کوششی است که بدو چیزی فروخته شود... تبلیغات، برای آنکه به درون غشاء استحفاظی او رخنه کند، بایستی مدام بر او ضربه های ناگهانی بزند، آزارش دهد، اعصابش را مسخر سازد، گمراهش کند یا آنکه به وسیله ی روش ص
شکنجه با قطره های آب چینی، یعنی از راه تکرار بی انقطاع، مقاومتش را درهم شکند.»(۵)
روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است: تبلیغات تجاری (به شیوه ی غربی) بیش از آنکه مایه ی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است: بیش از یکصد هزار نفر کارمند آژانسهای تبلیغاتی، شب و روز در پی ایجاد «واکنش های شرطی» در مردم اند تا آنان را در برابر «آفیش»ها ـ سرلوحه ها ـ و فیلمهای تبلیغاتی تلویزیونی، تأثیرپذیر (و شاید بهتر باشد بگویم آسیب پذیر) سازند.شیوه ی بنیادین کار این مؤسسات غربی تبلیغات تجاری بر فرمول معروفی که «هیتلر» در کتاب خود «نبرد من» در مورد «پروپاگاند» مطرح کرده است، استوار است: «وقتی
می خواهید جامعه یی را به سوی چیزی بکشید، حیوانی ترین و پست ترین غرائز او را آماج و نشانه ی پروپاگاند یا تبلیغات خود قرار دهید. غده ی آب دهان او را برای آگهی یک ص کنسرو و غریزه ی جنسی او را برای آگهی یک جوراب یا یک اتومبیل آخرین سیستم، تحریک کنید.«(۶)
و به راستی سردمداران قافله ی مدنیت در مغرب زمین چه خوب به این توصیه عمل کرده اند! رعایت عفت عمومی به ما اجازه نمی دهد که عمق فجایع تبلیغاتی را بیشتر از این بشکافیم. تبلیغات تجاری در سراسر دنیا بر وجود حیوانی بشر و کثیف ترین امیال و آمال او بنا شده است و هیچ چاره ای جز این نیست: برای حفظ سیستم کنونی اقتصاد آزاد و دست آوردهای آن که فرآورده های تمدن کنونی مغرب زمین باشد، باید از یک سو دوام و ماندگاری تولیدات کارخانه ها را تقلیل داد و از سوی دیگر مردم را به مصرف هر چه بیشتر و اسراف و تبذیر وادار کرد. تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه ی روند کنونی توسعه ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران هایی آن همه عظیم خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است. از یک سو اقتصاد بر همه ی وجوه دیگر زندگی بشر غلبه یافته است و انسان را در محدوده ی مادی وجود خویش محصور ساخته، و از جانب دیگر، اقتصاد نیز ـ با مفهومی که امروزه پیدا کرده است ـ بنیان توسعه ی خویش را بر پست ترین امیال و آمال حیوانی بشر استوار داشته است. موجبیت اقتصاد ـ یا به قول شوماخر دیکتاتوری اقتصاد ـ به ناچار تمدن امروزی بشر را به جانبی متخالف با غایات حقیقی آفرینش انسان و حوائج واقعی او می کشاند.
تولید هر چه بیشتر ضرورتاً مصرفی هر چه بیشتر را ایجاب می کند و بر همه ی آنان که احاطه ای هر چند محدود در زمینه ی اقتصاد دارند روشن است که جلوگیری سیستم اقتصادی امروز از شتاب فزاینده ای که در زمینه ی تولید دارد، به چه معناست. جلوگیری از شتاب فزاینده ای که امروز در زمینه ی تولید کارخانه ای وجود دارد، حتی برای لحظه ای چند، بدون شک به فروپاشی ابرقدرت های اقتصادی و تحولاتی بسیار عظیم و غیر قابل پیش بینی در سیستم واحد اقتصاد کنونی کره ی زمین منجر خواهد شد.
هیچ کس کوچک ترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرت ها و ادامه ی سلطه ی آنها بر جهان از طریق کارتل ها و تراست ها و دست های پنهانی سرمایه داران بین المللی اعمال می شود و آنان نیز حاکمیت خویش را بر عادات و نقاط ضعف بشریت بنا کرده اند و سعی می کنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدم ها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطه گری چه می توان کرد؟ آیا می توان از همان طریقی که این ابرقدرت ها حکومت جهنمی خویش را بر کره ی زمین مستدام می دارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راه هایی خارج از سیستم های شناخته شده ی کنونی جست و جو کرد؟
پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی توان از همان طرقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به خوبی می تواند از عهده ی بیان حقیقت برآید و همین طور، قیام عاشورا اسوه ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می سازد. اگر جبهه های جنگ ما امروز بر همان سلاح هایی متکی بود که خود ابرقدرت ها می سازند و اگر ادامه ی جنگ ما موکول به تهیه ی سلاح های مدرن می شد، مطمئناً امروز هیچ اثری از انقلاب اسلامی در جهان باقی نمانده بود و حتی یادگار آن نیز از کتاب های تاریخ پاک شده بود. سر پیروزی ما در جبهه های جنگ با ابرقدرت ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می شد، همان طور که عرض شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب های رسمی تاریخ شسته بودند، چه برسد به اینکه نظام جمهوری اسلامی بتواند همانند امروز مجرای تحقق اراده ی حق تعالی و اقامه ی قسط و عدل در کره ی زمین قرار بگیرد.(۷)
رمز پیروزی ما در این است که خود را از دیکتاتوری اقتصاد رها کرده ایم، و یا بهتر بگویم، در راهی قرار داریم که به نفی دیکتاتوری اقتصاد می انجامد. دشمن نیز بر این واقعیت به خوبی آگاهی دارد و می داند که شکست ما آنجاست که اقتصاد بتواند بر سایر وجوه زندگی ما غلبه پیدا کند و اگر اینچنین نبود و دشمن بر این حقیقت وقوف نداشت، بدون شک همه ی تلاش خود را در این جهت تمرکز نمی بخشید. جنگ نفت و حملات سازمان یافته دشمن به مراکز صنعتی ما نشان دهنده ی همین واقعیت است که استکبار جهانی می خواهد با تحمیل فشارهای تحمل ناپذیر اقتصادی، ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرف نظر کنیم. آنها می خواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، همین است و لاغیر.
ابرقدرت ها در هیچ یک از مقاطع تاریخ حاکمیت خویش به موردی چون انقلاب اسلامی ایران برنخورده اند. آنها همواره توانسته اند که نهضت های اعتقادی را با فشارهای اقتصادی سرکوب کنند یا حداقل به انحراف بکشانند. تاریخ قرن های اخیر در کره ی زمین مملو از شواهد و مصادیقی است که می توانند این ادعا را تأیید کنند. در بعضی از این موارد همچون شیلی، شکست کامل بوده است و در بعضی دیگر مثل کوبا، رهبران انقلاب ناچار شده اند که از ترس شغال به گرگ پناه ببرند و از چاله به چاه بیفتند.
ماهیت اقتصاد مبتنی بر تکنولوژی هم، همچون علتی مزید به این فجایع کمک رسانده است. در تکنولوژی مدرن، کوچک ترین درنگ معنای نابودی دارد و این واقعیت، ضرورت ها و موجبیت های ناخواسته ای را بر تمام جوامع در سراسر کره ی زمین تحمیل کرده است. اقتصاد امروز در سراسر کره ی زمین مبتنی بر تکنولوژی است و از آنجا که اقتصاد نیز بر سایر وجوه حیات بشری غلبه یافته است، پر روشن است که کوچک ترین وقفه در چرخ های بی رحم تکنولوژی چه معنایی دارد. امروزه در همه جای کره ی ارض، بلا استثنا، حکومت ها همه ی ساختارها و سازمان بندی های اجتماعی را به گونه ای تنظیم کرده اند که از این وقفه اجتناب کنند. بشریت برای پرهیز از این وقفه ناچار شده است که همه چیز خود را بفروشد و فدا کند؛ فرهنگ، اخلاق، عشق، عاطفه... همه چیز فدای استمرار حرکت چرخ های تکنولوژی شده است، و البته همان طور که عرض شد، تکنولوژی فی نفسه دارای اینچنین قدرتی نیست؛ ماده گرایی بشر است که قدرتی این همه به تکنولوژی بخشیده است.
در اینجا مناسبت دارد که بار دیگر اشاره ای کوتاه به مفهوم «توسعه» داشته باشیم. لازمه ی دستیابی به توسعه یافتگی این است که ما همه ی ساختارها و سازمان بندی های اجتماع را در جهت رشد اقتصادی تنظیم کنیم و بدین ترتیب فرهنگ نیز تابعی از اقتصاد خواهد شد. آیا اسلام ما را در این راه مجاز می دارد یا خیر؟
ضرب المثل مشهوری می گوید «شکم گرسنه دین و ایمان نمی شناسد» و این معنا تقریباً شبیه به محتوای این حدیث است که می فرماید: کاد الفقر ان یکون کفرآ.(۸) سؤال اینجاست که آیا انسان اجازه دارد خود را به محتوای این ضرب المثل تسلیم کند یا خیر. آیا حضرت رسول اکرم(ص) و یاران و اصحاب معدود ایشان در محاصره ی اقتصادی شعب ابی طالب خود را به این معنا تسلیم کردند؟ مشهور است که در طول این سه سال بسیار بود روزهایی که آنها هر یک به دانه ای خرما یا کمتر از آن اکتفا کردند و استقامت ورزیدند و در برابر مشرکان تسلیم نشدند.
موجبیت یا دیکتاتوری اقتصاد با اختیار و اراده ی آزاد انسانی منافات دارد. تنها در یک صورت ما مجاز هستیم که همه ی نظامات اجتماعی را بر محور رشد اقتصادی تنظیم کنیم و آن اینکه رشد و توسعه ی اقتصادی با تکامل و تعالی روحانی ما انطباق پیدا کند. در جهان امروز، بالعکس، توسعه اقتصادی همواره در مسیری است که با تعالی روحی بشر منافات دارد و رشد اقتصادی به ابتذال اخلاقی بشر می انجامد. یک بار دیگر به گفته ی هیتلر در کتاب «نبرد من» رجوع کنیم که گفت: «وقتی می خواهید جامعه ای را به سوی چیزی بکشید، حیوانی ترین و پست ترین غرایز او را آماج و نشانه پروپاگاندش یا تبلیغات خود قرار دهید. غده ی آب دهان او را برای آگهی یک کنسرو و غریزه ی جنسی او را برای آگهی یک جوراب یا یک اتومبیل آخرین سیستم، تحریک کنید.»
پانوشت ها:
۱ propaganda
۲ Marxistirche Wirtschafts Theorie
۳ Ernest Mandel
۴. ارنست ماندل، علم اقتصاد، هوشنگ وزیری، خوارزمی، تهران، ۱۳۵۹، ص ۲۲۳.
۵. علم اقتصاد، ص ۲۲۲.
۶. هشدار به زندگان، ص ۵۰۳.
۷. حضرت امام امت نیز در بخش های متعددی از پیام الهی خویش به حجاج بیت الله الحرام (سال ۶۵ هجری شمسی، ذی الحجه ۱۴۰۵ هجری قمری) به همین مهم اشاره فرمودند: «... و سلام بر مسلمانان صدر اسلام که با اندک تدارکات جنگی به سلاطین جور روم و ایران تاختند و از کمی یاران به خود ترس راه ندادند... و سلام بر حسین بن علی که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلم غاصبان خلافت بپاخاست و از ناچیز بودن ع ده و عده به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد و فریاد «هیهات منا الذله» اش را به گوش حق طلبان رساند که در نظر دنیاگرایان و ملت پرستان، آنچه از این اولیای معظم الهی صادر شده بر خلاف عقل و شرع است. قیام بدون تجهیزات کافی را عقل آنان نمی پسندد...» صحیفه ی نور، ج ۲۰، ص ۱۶.
۸. نزدیک باشد که فقر به کفر منتهی شود.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید