جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

رکود سیاسی امریکا و اسرائیل و تاثیر جهانی و منطقه یی آن


رکود سیاسی امریکا و اسرائیل و تاثیر جهانی و منطقه یی آن
● چارچوب نظری
پاییز امسال شاهد تعلیق بسیاری از مسائل جهانی و برخی مسائل منطقه یی است، چرا که در ایالات متحده امریکا مبارزات انتخاباتی شروع شده و در منطقه خاورمیانه، اسرائیل شاهد تحولات سیاسی درونی در شکل کناره گیری ایهود اولمرت و تشکیل دولت جدید است. در نتیجه ملاحظه می شود بسیاری از مذاکرات و توافقات در عرصه جهانی متوقف شده یا تکلیف نهایی آن به نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور موکول شده است. در منطقه خاورمیانه نیز به دلیل تحولات سیاسی اسرائیل همه روندها متوقف شده یا با کندی حرکت می کند. نتیجه گیری اولیه این معادله این است که ایالات متحده امریکا به عنوان یک بازیگر بزرگ در عرصه جهانی به دلیل ضرورت ها و مقتضیات سیاسی داخلی قادر به اتخاذ تصمیم در مورد بسیاری از مسائل جهانی نیست.
در نتیجه در بسیاری از کانون های جهانی نوعی رکود سیاسی ملاحظه می شود. اسرائیل نیز به عنوان یک بازیگر منطقه یی و به عبارتی پایگاه منطقه یی ایالات متحده با گرفتاری ها و مشکلات سیاسی داخلی دست به گریبان بوده و قادر به اتخاذ تصمیمات قطعی درباره روندهای منطقه یی از قبیل مذاکرات صلح با فلسطینی ها، مذاکرات غیرمستقیم با سوریه و چگونگی حل و فصل تراژدی نوار غزه نیست، در نتیجه همه چیز در منطقه دستخوش رکود شده است. نتیجه گیری دوم این است که رکود کنونی در عرصه جهانی و منطقه یی نشان می دهد هر گاه ایالات متحده و اسرائیل ثقل سیاسی خود را از عرصه جهانی و منطقه یی به مسائل درونی خود منتقل می کنند، جهان شاهد آرامش، رکود و به عبارتی رخوت و سکون است و بالعکس هر گاه ثقل ایالات متحده و اسرائیل به خارج از قلمروهای مرزی شان منتقل می شود، تنش و ناآرامی و بحران و در خوشبینانه ترین قضاوت روندها و کانون ها و گسل های موجود فعال می شوند. نتیجه گیری سوم این است که ناظران سیاسی بین المللی می توانند بی آنکه خصومتی با قدرت های بزرگ جهانی و منطقه یی داشته باشند به این قضاوت نزدیک شوند که ایالات متحده امریکا در بسیاری از تحولات جهانی دخالت دارد و این دخالت صرفاً در چارچوب رایزنی و تبادل نظر و توافق محدود نمی شود، بلکه این دخالت جنبه حیاتی دارد و بسیاری از رفتار دولت ها و منافع آنها و حتی حوزه امنیت ملی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. این قضاوت در مورد اسرائیل و نقش آن در بسیاری از تحولات، ناآرامی ها و ددمنشی ها نیز قابل سرایت است.
نتیجه گیری چهارم این است که برخی کشورهای جهان (با هر میزان از قدرت تاثیرگذاری جهانی یا منطقه یی) معتقدند اگر ایالات متحده امریکا دخالت خود را در هدایت تحولات جهانی متوقف کند، جهان بهتر یا حداقل جهان آرام تری پیش روی نسل ها و ملت های کشورهای گوناگون خواهد بود و نیز اگر اسرائیل از سوی خانواده بین المللی مهار شود، منطقه خاورمیانه آرامش بیشتری خواهد داشت و بسیاری از بدبینی ها و بی اعتمادی های موجود میان ملت های منطقه و قدرت های بزرگ حامی اسرائیل به ویژه ایالات متحده امریکا رو به کاهش خواهد گذاشت. نتیجه گیری پنجم این است که اگر فرضیه ها و نتیجه گیری های فوق صحت داشته باشد، چرا وجدان های بشری از خواب غفلت بیدار نمی شود؟ چرا رسانه های گروهی جهان و روشنفکران و سازمان های مدافع حقوق بشر در برابر واقعیت های تلخ جهانی و نقش ویرانگر قدرت هایی نظیر ایالات متحده در فجایع و ناآرامی های جهانی موضع نمی گیرند؟ این سکوت جهانی در قبال معادله فوق می تواند برای آینده جهان زیانبار و بلکه فاجعه بار باشد، زیرا حرکت ها و اقدامات تکروانه ایالات متحده امریکا در سطح جهانی و نیز اقدامات بحران ساز اسرائیل در خاورمیانه که با حمایت پیوسته واشنگتن صورت می گیرد، ممکن است فاجعه یی به بار آورد که ندامت در مورد آن دیگر چندان ارزشی نداشته باشد. با این مقدمه نظری به روندهای راکد جهانی و منطقه یی می پردازیم که در اثر رکود سیاسی داخلی امریکا و اسرائیل به وجود آمده است.
۱) در ایالات متحده امریکا همه چیز معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است. سیاست خارجی واشنگتن تقریباً شبه تعطیل است و رایس صرفاً به دیدارهای پروتکلی به این سو و آن سوی جهان اکتفا می کند. ناظران امریکایی دیدارهای رایس را از کشورهای گوناگون جهان روابط عمومی شخصی توصیف می کنند. دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری یعنی باراک اوباما نامزد دموکرات ها و جان مک کین نامزد جمهوریخواهان به انتقاد از برنامه های یکدیگر می پردازند. نکته جالب اینکه باراک اوباما همه آنچه را که در فرضیه های فوق مطرح شده به عنوان پیامدهای منفی سیاست خارجی امریکا در دوره جرج بوش تلقی می کند. وی آشکارا می گوید سیاست های جرج بوش به ویژه در عراق و افغانستان و خاورمیانه، امریکا را در میان خانواده بین المللی در انزوا قرار داده است.
جان مک کین نیز به نوبه خود رقیب خود را به بی تجربگی سیاسی متهم می کند. نکته مهم این است که گفتمانی در ایالات متحده شکل گرفته که نشان می دهد حداقل بخشی از افکار عمومی امریکا، دخالت های کشور متبوع خود را در مناطق گوناگون جهان برای منافع ملی ایالات متحده زیانبار می داند، اما متاسفانه این گفتمان جنبه موقتی دارد و عمدتاً به انتخابات ریاست جمهوری این کشور و رقابت های سیاسی دو حزب رقیب محدود می شود. پرسش این است که اگر اظهارات باراک اوباما در مورد سیاست های زیانبار امریکا در عرصه جهانی حتی چگونگی رفتار واشنگتن با متحدان اروپایی اش درست است چرا این سیاست ها در دوره بعدی دولت امریکا مورد تجدید نظر جدی قرار نمی گیرد؟ مذاکرات ایالات متحده امریکا با بسیاری از کشورهای جهان و در موضوعات گوناگون جهان دچار وقفه و رکود مبهم و تردیدآمیز شده است. این رکود سیاسی فقط در مورد خاورمیانه یا کانون های شعله ور منطقه یی نظیر عراق و افغانستان و موضوع کشمکش اعراب و اسرائیل محدود نمی شود. مذاکرات امریکا در مورد مسائل جهانی نظیر گرم شدن کره زمین، معاهده کیوتو، معاهده محدود کردن سلاح های استراتژیک با روسیه و مذاکرات امریکا با کشورهای امریکای جنوبی همه و همه متوقف شده تا نتایج انتخابات ریاست جمهوری این کشور روشن شود. حتی بحران مالی امریکا از قبیل ورشکستگی لیمان برادرز و دیگر نهادهای مالی و اعتباری و نیز بحران مستغلات این کشور تحت تاثیر رکود سیاسی قرار گرفته است و اگر نتایج نظرسنجی ها حصول پاره یی پیشرفت ها در کمپین انتخاباتی جان مک کین را نشان نمی داد، احتمال اقدام سریع دولت جرج بوش برای نجات پاره یی نهادهای ورشکسته مالی کاهش می یافت.
رکود سیاسی در ایالات متحده امریکا در عرصه جهانی به ویژه در خطوط تماس منافع و حوزه های امنیت ملی کشورها و دیگر قدرت های جهانی نیز تاثیر گذاشته است. شما ملاحظه کنید رهبران روسیه موضوع حل و فصل بحران سیاسی خود را با گرجستان بر سر دو ایالت اوستیای جنوبی و آبخازیا، به دوره یی موکول کردند که رکود سیاسی در ایالات متحده حاکم شود. زمانبندی و عکس العمل سریع روسیه در مورد موضوع گرجستان بسیار هوشمندانه بود، به گونه یی که نه ایالات متحده امریکا و نه پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) قادر به کوچک ترین عکس العمل جدی و همه جانبه نبودند. بحران روسیه و گرجستان از سال ۲۰۰۳ شکل جدی به خود گرفت و تلاش مسکو برای منحرف کردن رهبران گرجستان از پیوستن به پیمان ناتو بی نتیجه ماند، اما روسیه اقدام عملی خود را به دوره یی موکول کرد که سردرگمی بر یکی از مهم ترین پایتخت های جهان حاکم باشد. البته نباید از یاد برد که ناکامی های پیوسته ایالات متحده امریکا به ویژه در دوره دوم ریاست جمهوری جرج بوش در جبهه های عراق، افغانستان و امریکای جنوبی به روسیه این فرصت طلایی را داد که تقریباً از دو دهه خواب عمیق خود بیدار شود و مجدداً به نقش آفرینی در عرصه جهانی بپردازد. به نظر می رسد این ناکامی های امریکا رکود سیاسی این کشور را تشدید کرده و رهبران دولت بعدی امریکا را وادار به تجدیدنظر در بسیاری از سیاست های خود خواهد کرد.
۲) منطقه ناپایدار خاورمیانه نیز در اثر رکود سیاسی ایالات متحده امریکا و اسرائیل دستخوش رکود و بی وزنی شده است. همه طرف های مهم خاورمیانه در انتظار تعیین تکلیف ریاست جمهوری امریکا و تشکیل دولت جدید در اسرائیل هستند. مذاکرات میان فلسطینی ها و اسرائیل متوقف شده است. از یک سو فلسطینی ها که خود نیز دچار دودستگی آشکار شده اند، در انتظار روی کار آمدن دولت جدید در اسرائیل هستند تا با این دولت مذاکرات خود را دنبال کنند. البته آشکار است که دولت محمود عباس به دلایل داخلی فلسطینی ها (بحران حماس و فتح) و بحران سیاسی اسرائیل در مورد نتایج مذاکرات خود با اسرائیل بدبین است. در اسرائیل نیز هنوز در مورد مسائل سرنوشت ساز مذاکرات با فلسطینی ها نظیر سرنوشت قدس، مساله آوارگان و سرنوشت شهرک های یهودی نشین و بالاخره موضوع مرزهای کشور فلسطین اجماع به دست نیامده است.
کمیسیون چهارجانبه به این نتیجه رسیده است که امید چندانی در مورد اعلام موجودیت کشور مستقل فلسطین تا پایان سال جاری مسیحی به دلیل تحولات سیاسی اسرائیل وجود ندارد. در نتیجه همه چیز در محور مذاکرات فلسطینی ها و اسرائیل به حالت تعلیق درآمده است. در محورهای دیگر نیز اوضاع چندان رضایت بخش نیست. مذاکرات غیرمستقیم سوریه و اسرائیل که با میانجیگری ترکیه جریان داشت، به درخواست دولت اسرائیل به حالت تعلیق درآمده است. در واقع هرگاه اسرائیل در معرض تصمیمات جدی قرار می گیرد، بحران داخلی افزایش یافته و توافق بر سر اقدامات سرنوشت ساز ناممکن می شود. اصلی ترین موضوع مذاکرات سوریه و اسرائیل، باز پس دادن بلندی های جولان بر مبنای فرمول صلح در برابر زمین است و این موضوع هنوز در اسرائیل به نتیجه قطعی نرسیده است. در محورهای دیگر نیز اوضاع جنبه تعلیقی پیدا کرده است. ایهود باراک وزیر دفاع کنونی اسرائیل هنوز برای حزب الله لبنان خط و نشان می کشد. به عبارت دیگر موضوع عقب نشینی اسرائیل از کشتزارهای شبعا تا روشن شدن مالکیت این منطقه از سوی سازمان ملل متحد به حالت تعلیق درآمده است.
بدین ترتیب ملاحظه می شود هنگامی که اسرائیل دچار بحران سیاسی داخلی می شود همه محورهای خاورمیانه و روندهای آن متوقف شده و حتی مذاکرات قبلی نیز به حالت تعلیق درمی آید. نکته جالب اینکه دولت های بعدی در اسرائیل آماده از سرگیری مذاکرات صلح از نقطه یی که دولت های قبلی بدان دست یافتند، نیستند. معنای این سیاست اسرائیل این است که سرنوشت بحران اعراب و اسرائیل در تل آویو رقم می خورد نه در پایتخت های عرب.اگر بخواهیم به موضوع اصلی این نوشتار بازگردیم باید به این واقعیت اشاره کنیم که نقش ایالات متحده امریکا در امور جهانی و منطقه یی و نقش اسرائیل در خاورمیانه در تحریک یا تعلیق روندها آنقدر زیاد است که هیچ حرکتی بدون اخذ موافقت واشنگتن و تل آویو در خاورمیانه قابل اجرا نیست. بدین ترتیب این پرسش مطرح می شود که دولت های مهم جهان عرب نظیر مصر و عربستان سعودی و نیز نهادهایی نظیر اتحادیه عرب چه جایگاهی در قضایای سرنوشت ساز خاورمیانه دارند؟ پرسش بعدی این است که اگر وزن و ثقل ایالات متحده و اسرائیل در حل و فصل یا در ابقای بحران های خاورمیانه تعیین کننده است، چرا کشورهای عرب خاورمیانه برای برقراری موازنه منطقه یی یا تشکیل یک جبهه وسیع از ایران تا فلسطین برای رویارویی با وزن و ثقل امریکا و اسرائیل کوشش نمی کنند؟ در واقع اسرائیل از ضعف کشورهای عربی برای تحمیل موجودیت و ثقل خود بهره گیری می کند.
ایالات متحده امریکا نیز با در دست داشتن سلاح کمک های اقتصادی به دولت مصر و اردن ثقل این کشورها را در جیب خود ریخته و وزن خود را افزایش می دهد. تغییر این معادله چندان دشوار نیست. کشورهای عربی می توانند ثقل و وزنی مستقل از امریکا در منطقه خاورمیانه ایجاد کنند، بدین ترتیب که اگر منظومه جهان عرب به ویژه منظومه نفتی بنیه اقتصادی کشورهایی نظیر مصر و اردن را تقویت کنند، تعهدات خارجی مصر و اردن کاهش یافته و در مقابل تعهدات منطقه یی این کشورها افزایش می یابد. در نتیجه منظومه جهان عرب قادر خواهد بود ابتکار عمل امریکا و اسرائیل را در منطقه خاورمیانه کاهش داده و ابتکار عمل خود را به منصه ظهور برساند. چنین وضعیتی در صورت تحقق، روندهای خاورمیانه را از اسارت متغیرهای داخلی اسرائیل و ایالات متحده امریکا خارج کرده و نقش و نفوذ آنها را کاهش می دهد. این وضعیت حتی برای افزایش اهمیت جایگاه جهانی منظومه عرب نیز مفید است، زیرا امریکا و اسرائیل دیگر قادر نیستند دیدگاه ها و تمایلات خود را بر اعراب تحمیل کنند. همچنین کشورهای عربی دیگر نباید از احتمال تهاجم نظامی اسرائیل بیمناک باشند. اسرائیل در اثر شکست های پی درپی سال های اخیر دیگر قادر به تغییر جغرافیای خاورمیانه با تکیه بر فرمول جنگ نیست.
سیدحسین موسوی
ہرئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید