سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

استراتژی متأخر گفتمان لیبرالیسم دانشجویی


استراتژی متأخر گفتمان لیبرالیسم دانشجویی
از اوایل دهه هفتاد تاکنون، لیبرالیسم دانشجویی به عنوان یکی از گفتمان های برجسته در دانشگاه های ایران حضور داشته است. حتی می توان گفت که در دهه های هفتاد و هشتاد، فضای سیاسی و فرهنگی دانشگاه های ایران مبتنی بر دو قطبی «گفتمان اسلامی» و «گفتمان لیبرالیستی» بوده است. در طول این دو دهه، گفتمان لیبرالیسم دانشجویی، نوسانات و دگرگونی هایی را تجربه کرده اما یادداشت حاضر به دنبال توصیف و تبیین آخرین استراتژی گفتمان یاد شده است که شامل دو بخش است:
بخش اول) هدف و آرمان لیبرالیسم دانشجویی،
بخش دوم) طریق و وسیله آن برای نیل به هدف.
هدف جریان لیبرالیسم دانشجویی در ایران، دست یابی به یک «نظم دموکراتیک» از طریق برچیدن ساختار و نظم سیاسی دولت مطلقه غیر دموکراتیک (به تعبیر خودشان) و انجام اصلاحات دموکراتیک و ساختاری است. از نظر آن ها، فرایند «گذار به دموکراسی» نیازمند انجام «اصلاحات بنیادین و اساسی» است. دانشجویان دموکراسی خواه مدعی اند که راه حل مشکلات و معضلات کشور، حرکت در امتداد اصلاحات ساختاری و دموکراتیک، به منظور متحقق ساختن آرمان های «دموکراسی و حقوق بشر» است. از دیدگاه آن ها، در ایران کنونی، «سلطه بنیادگرایی دینی» و «نقض مستمر حقوق بشر» مانعی جدی در برابر حرکت به سوی ساختار دموکراتیک ایجاد کرده است. آرمان و هدف یاد شده را می توان از دو منظر نقد کرد:
۱) کانون گفتمان لیبرالیسم دانشجویی، «دموکراسی خواهی» ست؛ در حالی که کانون گفتمان انقلاب اسلامی، «اسلام خواهی» بود. اسلام خود در بردارنده تمامی ارزش ها و آرمان های انسانی است. اما با تعریف و مبانی الهی و قدسی. بنابر این، انقلاب اسلامی، اصول و آرمان هایی از قبیل عدالت، برابری، آزادی، مردم سالاری و را در محتوای معارف و تعالیم اسلامی جستجو می کرد و به دنبال الگویی اسلامی از آن ها بود. در مقابل، در منطق سکولاریستی گفتمان لیبرالیسم دانشجویی، دموکراسی به عنوان یک ارزش مطلق، صدرنشین فهرست ارزش های انسانی می شود و هیچ اعتنایی به دین و شریعت الهی ندارد. در انقلاب اسلامی، مردم ایران معتقد بودند که اسلام راهگشای نیل به سوی جامعه ای بهتر است. از این رو، انقلابی «اسلامی» خلق کردند نه انقلابی «دموکراتیک». حساسیت منفی نسبت به دموکراسی در حدی بود که امام خمینی(ره)، در همان آغاز راه، تعبیر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را برای نامیدن نظام سیاسی جدید نپذیرفتند! بنابر این، بدیهی است که گفتمان لیبرالیسم دانشجویی، کاملا از چارچوب فکری و ارزشی انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن، خارج است.
۲) مسأله و دغدغه اصلی، اولی و ذاتی گفتمان لیبرالیسم دانشجویی، معطوف به حوزه «سیاست و قدرت سیاسی» است. فرایند دموکراتیزاسیون هنگامی به نتیجه می رسد که ساخت قدرت سیاسی تغییر کند و الگوهای دموکراتیک جایگزین الگوهای مطلقه شود. سایر اهداف و برنامه ها، فرعی و حاشیه ای به شمار می آیند.
این واقعیت در رویکرد اصلاح طلبان نیز وجود داشت. نظریه پردازان و گروه های تأثیرگذار اصلاح طلب در طول هشت سال حاکمیت و حضور در قدرت سیاسی عمیقا معتقد به تقدم «توسعه سیاسی» و «دموکراسی» بر سایر شعارها و شؤون بودند. یکی از دلایل افول و سقوط اصلاح طلبان و رویگردانی افکار عمومی از آن ها نیز، همین «یکسویه نگری» و «تک ساحتی اندیشیدن» بود. در درون جنبش دانشجویی نیز به همین سبب، دانشجویان لیبرال نتوانستند از عقبه دانشجویی چشمگیری برخوردار شوند؛ به صورتی که برای رفع این معضل و تنگنا، همواره از طریق القاء هیجانات کاذب و ایجاد موج های تبلیغاتی احساس مدار، سعی می کردند تا دانشجویان را با خود همراه و همسو نمایند.
در بخش دیگر این نوشته، باید به این پرسش پاسخ بدهیم که جریان مذکور، چه طریق و وسیله ای را برای گذار به دموکراسی به کار گرفته است؟ این جریان در سال های آغازین دهه هفتاد، از رهگذر کتاب ها و مقالات و سخنرانی ها و سایر فعالیت های تبلیغاتی روشنفکران لیبرال، به تدریج شکل گرفت و بسط یافت. در اوایل سال ۶۱۳۷ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، جریان مذکور به اردوگاه اصلاح طلبان روی آورد و تمام توان خود را برای پیروزی نامزد آن ها به کار گرفت. پس از این، دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان، به شاخه دانشجویی احزاب اصلاح طلب و دنباله اجرایی - عملیاتی آن ها تبدیل شدند. اما در اوایل دهه هشتاد بنا به دلایلی، تفرق و واگرایی میان اصلاح طلبان و دانشجویان لیبرال جانشین وفاق و همگرایی شد و این امر همچنان تاکنون ادامه یافته است. در واقع، این بخش از جنبش دانشجویی به یکی از منتقدان سرسخت روش و رویه اصلاح طلبان تبدیل شده اند.
رویگردانی لیبرالیسم دانشجویی از احزاب و گروه های اصلاح طلب، موجب نزدیک تر شدن آن ها به سه جریان اجتماعی شده است:
الف) برخی روشنفکران سکولار که چهره ای فراجناحی و اپوزیسیون دارند.
ب) نیروها و گروه های ملی-مذهبی
ج) جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش های زنان، کارگران، دانشجویان، قومیتگرایان، معلمان و
جریان لیبرالیسم دانشجویی به یقین می داند که به تنهایی قادر به ایجاد شرایط جدید دموکراتیک نیست. ا ز این رو، تمایل به خلق یک «جنبش فراگیر اجتماعی» دارد؛ بدین معنی که دریافته تنها با یکپارچگی گروه های فکری و سیاسی و همبستگی جنبش های اجتماعی مختلف می تواند به ظهور آینده ای دموکراتیک امیدوار باشد. در واقع، امکان تأثیرگذاری عمیق و ساختاری بر فضای سیاسی کشور، متوقف بر پیدایی «جنبش عام دموکراسی خواهی ایرانیان» است؛ جنبش اجتماعی که حامی تحولات دموکراتیک است. آن ها معتقدند که به منظور دگرگون کردن موازنه قوای سیاسی و اجتماعی، باید یک جنبش اجتماعی قدرتمند تشکیل داد.
مهدی جمشیدی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید