شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اوکراین، دومین کانون بحران در مرزهای روسیه


اوکراین، دومین کانون بحران در مرزهای روسیه
خروج حزب « ویکتور یوشچنکو » رئیس جمهور اوکراین از دولت ائتلافی « یولیاتیموشنکو » باعث سقوط دولت ائتلاقی شد و رئیس پارلمان اوکراین مراتب سقوط دولت ائتلافی را رسما اعلام کرده است . اگرچه « یوشچنکو » احتمال خروج خود از ائتلاف را در هفته های پیش به صورت هشدارآمیزی اعلام کرده بود ولی دولت ائتلافی در این مدت بر روی راهکارهای احتمالی برای خروج از بحران رایزنی می کرد و لی هیچ یک از راهکارهای موردنظر به نتیجه نرسید و دولت سقوط کرد.
خانم « تیموشکنو » نخست وزیر در این فاصله سعی داشت رئیس جمهور و اطرافیانش را به ادامه همکاری با دولت ائتلافی با شرایط جدید متقاعد کند ولی توفیقی در این زمینه به دست نیاورد. حتی درخواستهای نخست وزیر برای میانجی گری قدرتهای خارجی و بویژه نقش آفرینی واشنگتن برای ادامه حیات سیاسی دولت « تیموشنکو » نیز بی نتیجه ماند.
دولت ائتلافی همچنین نتوانست « وزنه جایگزین » در پارلمان را برای پرکردن جای طرفداران رئیس جمهور بیابد. چرا که با درنظر گرفتن موقعیت سیاسی و تعداد آرا طرفداران رئیس جمهور در پارلمان اوکراین جایگزینی این تعداد آرا عملا امکان پذیر نبود.
بحران سیاسی کنونی اوکراین از آنجا شدت گرفت که طرفداران خانم « تیموشنکو » نخست وزیر با تصویب طرحی در پارلمان این کشور برای کاهش اختیارات رئیس جمهور عملا در برابر طرفداران یوشچنکو قرار گرفتند و درصدد تضعیف رئیس جمهور و طرفدارانش با استفاده از ظرفیتهای قانونی پارلمان برآمدند. البته تیموشکنو و هوادارانش واقف بودند که این اقدام آنها بدون واکنش نخواهد بود ولی سعی داشتند از این فرصت برای تقویت جبهه خود و تضعیف نسبی رئیس جمهور و هوادارانش بهره گیری کنند. همین موضع گیریهای سیاسی باعث شد که رئیس جمهور علیه نخست وزیر و هوادارانش در پارلمان هشدار دهد و آنها را به « کودتای سیاسی » علیه خود متهم کند. اصرار تیموشنکو و طرفدارانش برای ادامه راه در جهت کاهش اختیارات ریاست جمهوری باعث تشدید بحران و سقوط دولت ائتلافی شده است .
دولت اوکراین مطابق مفاد قانون اساسی این کشور بایستی از حمایت اکثریت نمایندگان پارلمان برخوردار باشد. این بدان معنی است که با کناره گیری طرفداران رئیس جمهور از ائتلاف پایه های دولت خانم تیموشنکو به قدری سست و ناپایدار شده که چاره ای جز استعفا برایش باقی نگذاشته است . البته تا زمان تشکیل دولت جدید وی عهده دار مسئولیتهای نخست وزیری خواهد بود اما برای اتخاذ تصمیمات کلیدی در خارج از قلمرو مسائل روزمره مجاز به اقدام نخواهد بود.
بدین ترتیب شکاف در جبهه دولت مخملین اوکراین ابعاد تازه ای به خود گرفته و بنظر می رسد که ریشه های این بحران سازی به سفارت آمریکا در « کیف » ختم می شود. مسئله اینست که استراتژی واشنگتن در قبال روسیه و کشورهای پیرامونش در پرتو تحولات قفقاز دچار تغییراتی شده و مولفه های جدیدی بر آن افزوده شده که تا پیش از این موضوعیت نداشت یا حتی ضرورتی در این زمینه احساس نمی شد. ماجرای « اوستیای جنوبی » و تهاجم نظامی گرجستان با تمامی پیامدهایش نیازمند آرایش سیاسی ـ نظامی جدیدی نزد متحدین واشنگتن در کشورهای همسایه روسیه است .
طرح موضوع کاهش اختیارات ریاست جمهوری از جانب هواداران خانم تیموشنکو در پارلمان در واقع فرصتی برای تدارک وی و همدستانش برای کسب اعتبار بیشتر نزد آمریکا به منظور انجام ماموریتهای بعدی تلقی می شود. شاید نخست وزیر با در نظر گرفتن موقعیتش در پارلمان که توانسته است طرح کاهش اختیارات ریاست جمهوری را به تصویب برساند برای ادامه این بازی وسوسه شده است . کاملا طبیعی است که نخست وزیر و هوادارانش انتظار واکنش اعتراض آمیز رئیس جمهور و طیف هوادار وی را داشته اند ولی گویا در مورد سقوط دولت بر اثر خروج رئیس جمهور از ائتلاف مطمئن نبوده اند.
احتمال جدی تر اینکه اوکراین امروزه به صحنه ای برای زورآزمائی علنی مسکوـ واشنگتن تبدیل شده و آنچه اکنون در این کشور شاهد آن هستیم پیامدهای همین زورآزمائی ها می تواند باشد. واشنگتن در پرتو تحولات قفقاز خواستار تسریع در روند پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو است ولی متحدین اروپائی واشنگتن در ناتو اعتقاد چندانی به پرشتاب کردن روند توسعه ناتو ندارند و معتقدند « خیز ناتو » به سمت مرزهای روسیه بایستی سنجیده تر و با پیامدهای سیاسی ـ اقتصادی کمتر و قطعا بدون پیامدهای نظامی باشد.
متحدین اروپائی واشنگتن اگرچه با آمریکا در بسیاری از جهات همکاری می کنند ولی با درنظر گرفتن موقعیت استراتژیک روسیه و تاثیر آن بر « امنیت انرژی اروپا » مایل نیستند رهبران کرملین را با اتخاذ تدابیر و اقدامات تحریک آمیز علیه خود بشورانند. این نکته دقیقا به اصلی ترین « وجه تمایز » سیاستهای دوسوی آتلانتیک تبدیل شده و دولتهای اروپائی مراتب نگرانی و تردید خود را نسبت به تصمیمات واشنگتن در این زمینه پنهان نمی سازند.
دقیقا به همین دلیل است که بی ثباتی امروز اوکراین تمامی مشخصه های مورد انتظار بعنوان یک « طرح آمریکایی » را با خود بهمراه دارد و دومین اقدام نه چندان پنهان واشنگتن برای بحران سازی در پشت مرزهای روسیه ارزیابی می شود. وجوه مشترک بحران اوکراین و بحران گرجستان کم نیستند اگرچه وجه تمایز این دو پدیده نیز قابل توجهند. بررسی فهرست وجوه تمایز و اشتراک این دو پدیده درک بهتری را برای ما ایجاد کند.
۱) هر دو کشور تا قبل از فروپاشی اتحاد شوروی جزو اقمار کرملین و حیاط خلوت روسیه محسوب می شده اند .
۲) در هر دو کشور دافعه های نسبتا شدیدی نسبت به مسکو وجود دارد که عموما علنی شده و به وضوح بطور رسمی بیان می شود و مبنای تصمیم سازیهای آشکار قرار گرفته است .
۳) هر دو کشور درصدد پیوستن به ناتو هستند و اگرچه برای انجام این دیدگاه خود بی میل نیستند . ولی از عواقب آن و مشخصا از واکنش های احتمالی روسیه نگرانند.
۴) آمریکا و ناتو برای جذب هر دو کشور به جمع اعضای ناتو اشتیاق فراوان دارند و بلکه حریصند . انگیزه های اصلی آمریکا برای پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو در ظاهر افزایش امنیت این دو کشور و تضمین منافع ملی آنها معرفی شده ولی هدف اصلی آمریکا و ناتو خیز برداشتن در جهت مرزهای روسیه و استقرار ارتشها و شبکه راداری و استراق سمع ناتو در پشت مرزهای روسیه است .
۵) در هر دو کشور اختلاف نظر شدیدی در میان سیاستمداران در خصوص پیوستن یا نپیوستن به ناتو و همچنین شیوه زمان و شروط موردنظر برای نزدیکی بیشتر به ناتو و آمریکا وجود دارد و بعضا معتقدند که نبایستی تصمیمات آنها باعث تحریک مسکو به انجام اقدامات خصمانه و تنبیهی شود.
البته وجوه تمایز نیز قابل توجهند. اوکراین یک کشور کمابیش صنعتی اروپائی محسوب می شود ولی گرجستان از چنین موقعیتی برخوردار نیست و ضمن آنکه فاقد ظرفیتهای صنعتی است در آسیا واقع شده که البته فاصله قابل ذکری با بدنه ناتو دارد. این موارد هریک به تنهایی می تواند حاوی « مزیت نسبی » برای اوکراین و گرجستان باشد و در میدان عمل باعث شده است که انگیزه های آمریکا و ناتو برای پیوستن آنها بیش از انگیزه های « کشورهای هدف » باشد.
تصادفی نیست که امروزه واشنگتن و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تعمدا سعی دارند اهداف و برنامه های خود را به این دو کشور تحمیل کنند و خواسته های خود را در پوششی ارائه کنند که « نیاز » گرجستان و اوکراین معرفی شود!
اینکه بحران سیاسی اوکراین به کجا ختم می شود و چه پیامدهایی را به همراه داشته باشد کاملا روشن نیست ولی دریک نکته تردید نیست که روند کنونی تحولات این کشور دقیقا مرتبط با موضوع پیوستن اوکراین به ناتو و « وزن کشی جناحهای سیاسی اوکراین » در صحنه شکل گیری ساختار سیاسی جدید این کشور است . این پدیده در تعیین جدول زمانی برای پیوستن اوکراین به ناتو یا حتی تعلیق موقت یا دائم این طرح نقش اساسی خواهد داشت .
استراتژی واشنگتن در قبال روسیه و کشورهای پیرامونش در پرتو تحولات قفقاز دچار تغییراتی شده و مولفه های جدیدی بر آن افزوده شده که تا پیش از این موضوعیت نداشت یا حتی ضرورتی در این زمینه احساس نمی شد .
اوکراین امروزه به صحنه ای برای زورآزمائی علنی مسکوـ واشنگتن تبدیل شده و آنچه اکنون در این کشور شاهد آن هستیم پیامدهای همین زورآزمائی ها می تواند باشد. واشنگتن در پرتو تحولات قفقاز خواستار تسریع در روند پیوستن اوکراین و گرجستان به ناتو است ولی متحدین اروپائی واشنگتن در ناتو اعتقاد چندانی به پرشتاب کردن روند توسعه ناتو ندارند و معتقدند « خیز ناتو » به سمت مرزهای روسیه بایستی سنجیده تر و با پیامدهای سیاسی ـ اقتصادی کمتر و قطعا بدون پیامدهای نظامی باشد.
بی ثباتی امروز اوکراین تمامی مشخصه های مورد انتظار بعنوان یک « طرح آمریکایی » را با خود بهمراه دارد و دومین اقدام نه چندان پنهان واشنگتن برای بحران سازی در پشت مرزهای روسیه ارزیابی می شود
انگیزه های اصلی آمریکا برای پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو در ظاهر افزایش امنیت این دو کشور و تضمین منافع ملی آنها معرفی شده ولی هدف اصلی آمریکا و ناتو خیز برداشتن در جهت مرزهای روسیه و استقرار ارتشها و شبکه راداری و استراق سمع ناتو در پشت مرزهای روسیه است .
اینکه بحران سیاسی اوکراین به کجا ختم می شود و چه پیامدهایی را به همراه داشته باشد کاملا روشن نیست ولی دریک نکته تردید نیست که روند کنونی تحولات این کشور دقیقا مرتبط با موضوع پیوستن اوکراین به ناتو و « وزن کشی جناحهای سیاسی اوکراین » در صحنه شکل گیری ساختار سیاسی جدید این کشور است .
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی