پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

پایان یک امپراتوری‌


پایان یک امپراتوری‌
بحران مالی جهانی همانطور که فروپاشی دیوار برلین موجب سقوط شوروی شد آمریکا را به زیر خواهد کشید. عصر سلطه آمریکا به سر رسیده است. توجه ما ممکن است بر فروپاشی بازارها باشد اما تحولاتی که در حال تجربه آن هستیم بیش از یک بحران مالی بزرگ است.
ما شاهد یک دگرگونی جغرافیایی سیاسی تاریخی هستیم که طی آن موازنه قدرت در جهان به نحوی برگشت‌ناپذیر تغییر می‌یابد.
عصر رهبری جهانی آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم شروع شد به پایان رسیده است. این امر را در از بین رفتن سلطه آمریکا در حیاط خلوت خود می‌توانید مشاهده کنید که هوگو چاوز، رئیس‌جمهوری ونزوئلا بدون نگرانی و با مصونیت از این ابرقدرت انتقاد می‌کند و آن را به تمسخر می‌گیرد اما شکست آمریکا در سطح جهانی نشانه‌های بارز دیگری هم دارد.
اصل بازار آزاد آمریکا با ملی کردن بخش‌های حیاتی نظام مالی این کشور دست به نابودی خود زده در حالی که درستی کار کشورهایی که کنترل کامل بازار را حفظ کردند، به اثبات رسیده است. در تغییری با عوارضی به فراگیری و گستردگی سقوط اتحاد شوروی، یک الگو و مدل کال دولت و اقتصاد فرو‌پاشیده است.
از زمان پایان جنگ سرد، دولت‌های متوالی آمریکا درباره ضرورت در پیش گرفتن سیاست مالی درست به کشورهای دیگر موعظه کرده‌اند. اندونزی، تایلند، آرژانتین و چند کشور آفریقایی متحمل کاهش‌های شدید در هزینه‌ها و رکود عمیق به عنوان بهای کمک دریافتی از صندوق بین‌المللی پول شدند که در‌پیش گرفتن سیاست‌های آمریکا آن را تحمیل می‌کرد.
با چین به بهانه ضعف نظام بانکداری بی‌رحمانه و قلدرانه برخورد می‌شد اما موفقیت چین بر تحقیر مداوم و نادیده گرفتن توصیه‌های غرب استوار بوده و این بانک‌های چینی نیستند که دچار بحران کنونی شده‌اند. پیاده‌روی فضانوردان چینی در فضا در شرایطی که وزیر خزانه‌داری آمریکا به زانو درآمده چه اهمیت نمادینی داشت.
آمریکا علی‌رغم اصرار لاینقطع به کشورهای دیگر برای در‌پیش گرفتن روش اقتصادی و تجاری مورد نظر خود، همیشه یک سیاست اقتصادی برای خود داشته و سیاستی دیگر برای بقیه جهان.
در تمام سال‌هایی که آمریکا داشت کشورهایی را مجازات می‌کرد که توصیه‌های مالی آن را نادیده می‌گرفتند، خود به مقیاسی عظیم قرض می‌گرفت تا کاهش مالیات‌هایش را تامین کند و بودجه تعهدات نظامی بی‌حد و حصر خود را فراهم سازد.
امروز در حالی که امور مالی دولت فدرال آمریکا به شدت به مبالغ هنگفت سرمایه خارجی وابسته است، این کشورهایی که سرمایه‌داری مدل آمریکایی را نپذیرفتند خواهند بود که آینده اقتصاد آمریکا را شکل می‌دهند.
این که هانک پولسون، وزیر خزانه‌داری و بن برنانکه، رئیس بانک مرکزی آمریکا چه نسخه‌ای برای نجات نهادهای مالی آمریکا تجویز خواهند کرد چندان مهم نیست. مهم این است که این راه نجات چه معنی و مفهومی برای موقعیت آمریکا در جهان خواهد داشت. داد و قال عوامفریبانه‌ای که در مورد مدیران طماع بانک‌ در کنگره به راه انداخته‌اند برای انحراف اذهان از دلایل واقعی این بحران است.
شرایط بحرانی بازارهای مالی آمریکا نتیجه فعالیت بانک‌های آمریکایی در یک محیط بدون مقررات و کنترل است که در آن هرکس فقط برای منافع خود عمل می‌کند، محیطی که خود همین قانونگذاران آمریکایی آن را به وجود آورده‌اند. این طبقه سیاسی آمریکا است که با در پیش گرفتن ایدئولوژی عدم نظارت و رهاسازی تجارت که به حد خطرناکی ساده‌لوحانه است، مسوول بحران کنونی است.
در شرایط کنونی، گسترش بی‌سابقه دولت تنها راه گریز از فاجعه بازار است. اما از عوارض آن این خواهد بود که آمریکا به‌طور علنیتر به قدرت‌های جدید در حال ظهور جهان وابسته خواهد شد. دولت فدرال در حال گرفتن وام‌های حتی بزرگتر است که وام‌دهندگان آن ممکن است به درستی نگران باشند هرگز بازپرداخت نخواهد شد.
دولت ممکن است وسوسه شود با افزایش تورم که سرمایه‌گذاران خارجی را با زیان‌های عظیم مواجه خواهد کرد، خود را از شر این بدهی‌ها خلاص کند. در چنان شرایطی آیا دولت‌های کشورهایی که مقادیر هنگفتی از اوراق قرضه و بهادار آمریکا را می‌خرند مثلا چین، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و روسیه آماده ادامه حمایت از نقش دلار به عنوان پول ذخیره جهان خواهند بود؟ یا این کشورها از این وضع به عنوان فرصتی برای بر هم زدن بیشتر تعادل قدرت اقتصادی به سود خود استفاده خواهند کرد؟ در هر حال کنترل رویدادها دیگر در دست آمریکا نیست.
سرنوشت امپراتوری‌ها اغلب به تاثیر متقابل جنگ و بدهی گره خورده است. این وضع درباره امپراتوری بریتانیا، که وضع مالی آن پس از جنگ جهانی اول رو به افول نهاد و اتحاد شوروی صدق می‌کند.
شکست در افغانستان و فشار اقتصادی ناشی از تلاش برای واکنش نشان دادن به برنامه جنگ ستارگان رونالد ریگان، که از نظر فنی ناقص اما از نظر سیاسی بی‌نهایت موثر بود از عوامل حیاتی در تسریع فروپاشی شوروی بودند.
سرنوشت آمریکا نیز علی‌رغم همه چیز تفاوتی نخواهد داشت. جنگ عراق و بحران مالی، برتری اقتصادی آمریکا را به حد مرگباری ضعیف کرده‌اند. آمریکا تا مدتی همچنان بزرگترین اقتصاد جهان باقی خواهد ماند اما این قدرت‌های در حال ظهور جدید هستند که پس از خاتمه بحران، همه آنچه را که از ویرانه‌های نظام مالی آمریکا دست نخورده مانده باشد، خریداری خواهند کرد.
در هفته‌های اخیر حرف‌های فراوانی درباره مرگ نهایی اقتصاد سرمایه‌داری مطرح شده است. در واقع هنوز راهی طولانی تا پایان سرمایه‌داری باقی است. بحرانی که در واشنگتن ادامه دارد نشانه گذر فقط یک نوع از سرمایه‌داری است؛ نوع ویژه و به شدت بی‌ثباتی که در طول ۲۰ سال گذشته در آمریکا وجود داشته است.
این تجربه در موافقت با توسعه مالی تجارت خصوصی بدون کنترل دولت به آخر خط رسیده است. در شرایطی که تاثیر این فروپاشی و شکست در همه جا احساس خواهد شد، آن دسته از اقتصادهای بازار که در مقابل بی‌نظارتی و بی‌قانونی ویژه آمریکایی مقاومت کردند به بهترین وجه این توفان را پشت سر خواهند گذاشت. انتظار می‌رود بریتانیا به شدت آسیب ببیند.
کاهش قدرت آمریکا، در مقیاسی که ما شاهد آن هستیم رویدادهایی با حرکت آرام و کند نیست. این حرکتی سریع و آشوب‌ساز با عوارض جانبی به سرعت گسترش یابنده است.
رهبران سیاسی آمریکا شرایطی را ایجاد کردند که باعث بزرگترین بحران مالی تاریخ شده و به نظر می‌رسد قادر به درک ابعاد خطرهایی نیستند که آمریکا اینک با آنها مواجه است.
آنان غرق در جنگ‌های فرهنگی سرشار از نفرت و در میان قیل و قال‌های میان‌تهی خود به نظر می‌رسند و متوجه آب شدن سریع رهبری جهانی آمریکا نیستند. دنیای جدید به صورتی تقریبا آرام و بی‌سروصدا دارد تشکیل می‌شود، دنیایی که آمریکا فقط یکی از چند قدرت بزرگ آن و با آینده‌ای نامطمئن مواجه است.
نوشته: جان گری
ترجمه: علی کسمایی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید