پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

ایرلند


ایرلند
فرض کنید در یک دادگاه در پی اعلام رای برائت از سوی هیئت منصفه، رئیس دادگاه به دادستان مجددا اجازه اقامه دعوی داده و اینبار متهم را به اعدام محکوم نماید. چراکه نه، مگر نه اینکه در ١٢ ژوئن پس از رای اکثریت ایرلندی ها به رد طرح لیسبون، بیشتر رهبران اروپا اعلام داشتند که روند پذیرش این طرح ادامه پیدا خواهد کرد، البته با «احترام به اراده» مردم ایرلند. در حالیکه از لحاظ قانونی رای مثبت تمام بیست و هفت کشور برای اجرای آن ضروری است. اینکه نخبگان به حقوق ملی مردم پشت کنند برای «اروپا» یک عادت شده است، حتی این امر به نماد اصلی آن تبدیل شده بویژه وقتی اروپا خود را قلمروی دمکراسی بر روی کره خاکی معرفی می کند.
یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ایرلندی ها را نماد یک « دمکراسی عوام »( پوپولیستی) معرفی می کند چرا که جرات کرده و طرحی آنچنان « ساده شده » را رد کرده اند که نخست وزیر ایرلند آقای بریان کاون(Brian COWEN) مجبور شد اقرار کند که خود موفق نشده آنرا در تمامیت اش بخواند. همان نماینده اروپائی سپس به همکارانش می گوید : « بی دلیل نیست که رفراندوم ابزاری است که بیشتر از سوی دیکتاتورها بکار گرفته می شود»(١). و رئیس پارلمان اروپا، آقای هانس گرت پوترینگ(Hans-Gert Pöttering) بنوبه خود اعلام می دارد: « رای "نه" ایرلندی ها نمی تواند آخرین کلام به حساب آید». بدین ترتیب یک رفراندوم دیگر برای طرح لیسبون در راه خواهدبود و چرا نه یکی دیگر پس از آن (سومین رفراندوم). در دوبلن (Dublin) آنقدر رای گیری خواهد شد تا آنکه رای تائید اکثریت مردم به طرح لیسبون به دست آید. و این خواست دولت هائی است که حتی در این مورد از مردمشان نظر خواهی نکرده اند.
ایرلندی ها گناهکار ، نمک نشناس، خودخواه و عامی هستند و نمی توانند خود را تاسطح رهبران از خودگذشته و گشاده دست شان ارتقا دهند. البته مگر زمانی که همین رهبران را به قدرت می رسانند تا « رفرم های شجاعانه » را به اجرا در آورند. هر چند در اینگونه موارد رای گیری دوباره ای در کار نیست چرا که از این منظر آنها واقعا اروپائی هستند.
مثال فنری که از جا در رفته باشد، اروپای مدام در حال گسترش، خود را نماد صلح، رونق اقتصادی، عدالت و برابری معرفی می کند. در آفیش های زیبایش آسمانی بسیار آبی نمایانده می شود و کودکانی که دست در دست هم می رقصند . ارتشی از خبرنگاران و هنرمندان، با ایمانی خستگی ناپذیر به «تولید اروپا» مشغولند با همایش ها، جلسات و یارانه هائی که مانند آسیاب بادی ای در گردش مدام، فرو می بارند . اما با اینهمه رنگ های اروپا هیچ کس را به وجد نمی آورد. هویت اروپا آنچنان بی رنگ است که تنها تصویری که بر روی پول مشترک آن حک می شود ، نمادگرانی است.
اروپا از صلح حرف می زند اما در کنار ارتش امریکا در تدارک جنگ است . ادعای پیشرفت دارد ، اما قوانین کار را زیر سوال می برد. از فرهنگ می گوید و رهنمودی برای تلویزیون بدون مرز می دهد که تنها حاصل اش افزایش حجم تبلیغات است. از محیط زیست دم می زند و از امنیت قضائی و در همان حال تحریم یازده ساله واردات مرغ های امریکائی را برمی دارد که در استخری از کلر غوطه خورده اند(٣). و بالاخره از آزادی می گوید و رهنمودی « شرم آور» را تدارک می بیند که در آن پیش بینی شده که خارجیانی که در شرائط غیر قانونی بسر می برند را می توان تا ١٨ ماه پیش از اخراج حبس نمود.
وعده می دادند که اروپا سطح همه چیز را در جهت بالا هماهنگ می کند: آزادی ها، قوانین اجتماعی، مالیات های تدریجی ، استقلال. اما برعکس به بهانه اتحاد اروپا دستاورد های دولت های پیشرفته تر نابود شد و بازداشت نامحدود افراد، کارشبانه برای زنان، تجارت آزاد و آتلانتیسم برقرار گردید. این چنین است که اینبار یک اروپای اجتماعی واقعی پدید آمده است : همانی که « نه » می گوید. هفته نامه اکونومیست (The Economist) با مشاهده این امر که در ایرلند زنها، جوانان بین ١٨ و ٢٩ سال، کارگران و حقوق بگیران بطور وسیع به متن پیشنهادی « نه » گفتند، با مزاح می نویسد: « یک رای گیری به سبک قرن نوزدهم، یعنی محدود به مالکان مذکر می توانست رای مثبت وسیعی را برای طرح لیسبون تضمین کند»(٤). اما با بازگشت به رای گیری که درآن فقط افرادی حق شرکت دارند که به حد نصاب مالیاتی معینی می رسند (suffrage censitaire)، چگونه اروپائی می تواند ساخته شود ؟
نویسنده
Serge HALIMI
دبیر هیئت تحریریه لوموند دیپلوما تیک
برگردان: شروین احمدی
١- Respectivement M. Jean-Louis Bourlanges sur France Culture le ۲۲ juin ۲۰۰۸ et M. Alain Lamassoure dans Le Figaro, le ۱۶ juin ۲۰۰۸.
٢- Le Monde, ۱۷ juin ۲۰۰۸.
٣- آقای خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اروپا توضیح می دهد : « سد گذاشتن در مقابل این واردات مخالف قوانین تجارت بین المللی ارزیابی خواهد شد» . مجله اکسپرس ١٩ ژوئن ٢٠٠٨
٤- The Economist, Londres, ۲۱ juin ۲۰۰۸.


همچنین مشاهده کنید