شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نقد فیلمهای Leatherheads و The Bucket List


نقد فیلمهای Leatherheads و  The Bucket List
قانونی در هالی وود هست که براساس آن بهار فصل فیلمهای بیس بالی است، پاییز فصل فیلمهای فوتبالی. معمولاً رسم بوده است که کلیه فیلمهای ورزشی از این قانون تبعیت کنند اما Leatherheads بی هیچ توجهی به این موضوع ساخته شده است.
این فیلم که تم و موضوعی ورزشی دارد با فضایی کاملاً ترکیبی طی هفته آغازین بیس بال به نمایش درآمده است. هر کس که فیلم را ببیند براحتی تصدیق می کند که فوتبال در فیلم Leatherheads، جنبه تزئینی، دکور و صحنه آرایی دارد. به هر حال این فیلم به خودی خود یک فیلم ورزشی نیست (اگر چه در سکانس هایی به اوج می رسد و لحظه بزرگ بازی نمایان می گردد). این فیلم یک کمدی ابلهانه است با ظرافت ها و حساسیت دهه ۴۰، اگرچه فیلم در دهه ۲۰ تعریف شده است. دیالوگ فیلم به ویژه بسیار غنی و شوخ طبعانه است. مشاجره لفظی بین جرج کلونی و رنی زلوگر که بطور غرض مندانه بازتابی است از نبردهای بین اسپنسر تریسی و کاترین هپبرن می باشد، یادآور نیم قرن گذشته است.
فیلم از مدافتاده و محافظه کار "Leatherheads" ممکن است جوانترها را به سرسام بکشاند. از کلونی بیش از این انتظار می رفت. اگرچه حداقل به عنوان یک کارگردان به کشش ها و جاذبه های اصلی فیلم به مفهوم هدف ابتدایی و اول وی توجه نکرده است.
بطور کلی علیرغم، ژانر کمدی فیلم، Leatherheads مختصراً اشاره به چند موضوع پیچیده کند. البته به هیچ یک با توان کافی و اشتیاق لازم پرداخته نشده است. کلونی در این فیلم بر عاملی مشترک با فیلم Flags of Our Fathers به کارگردانی کلنیت ایستوود تأکید دارد که درست در زمانی که قهرمانان حضور ندارد، اما به طور ناگهانی خلق می شوند. درمورد شخصیت و نقش کارتر، حقیقت در کنار افسانه جمع نمی گردد لیکن بسیاری که در جریان هستند قصد دارند با روش دیگری قضیه را بررسی کنند.
نکته دیگر قابل ذکر زمان طولانی فیلم است که در سکانس آخر احساس نیش داری به مخاطب القاء نماید. از سوی دیگر کمدیهای ابلهانه از روال عادی سایر کمدی ها برخوردار نیستند. با این حال Leatherheads را می توان نوعی تفریح دانست.
▪ عنوان فیلم: "Leatherheads" ۲۰۰۸
▪ زمان: ۱۱۴ دقیقه
▪ ژانر: کمدی، درام
▪ کارگردان: جرج کلونی
▪ نویسندگان: دانکن براقلی
▪ تهیه کننده: جرج کلونی
▪ بازیگران: جرج کلونی، رنی زلوگر، جان کرسینسکی، جاناتان پریس
▪ خلاصه داستان:
داج کونلی که کلونی نقش آن را بازی می کند، کاپیتان خوش تیپ تیم فوتبال است اما در اولین باخت، تیم از هم می پاشد،...
● نقدی بر "The Bucket List"
اخیراً هر زمان که فیلمی از «راب رینر» را نقد می کنم، از پسرفت حرفه ای این فیلمساز متأسف می شوم.
باید اعتراف کنم که «رینر» در آغاز کارش به اوج رسید اما عجیب است که کارگردان فیلمهای The Princess و This Is Spinal مسئولیت ساخت فیلمهایی شبیه Rumor Has It را برعهده داشته باشد. جای تشکر است با اینکه The Bucket List «رینر» را دوباره به اوج شهرت برنمی گرداند، لیکن حرمت حرفه ای وی را محفوظ می دارد. قابل ذکر است که اجرای خوب و رابطه دوستانه این دوستانه باتجربه سینما نقوص فیلمنامه این اثر را جبران می کنند. غنیمت است که توانستم بدبینی خود را کنار بگذارم و از فیلم در حد خودش لذت ببرم حتی با اینکه در آخر از یک طرف هم اشکم جاری بود و هم حالت تهوع داشتم. اگر «فرانک کاپرا» اینجا بود حس خوبی داشت (نوه اش به عنوان دومین تهیه کننده در لیست اسامی فیلم می باشد).
«ادوارد کل» (جک نیکلسون) و «کارتر چمبرز» (مرگان فریمن)، هر دو سرطان دارند. «ادوراد» مدیرعامل ثروتمندی است که کسی به جز دستیار او (شان هایز) در طول دوران شیمی درمانیش به ملاقاتش نمی آید. «کارتر» مکانیکی است که همسری ۴۷ ساله به نام ویرجینیا (بورلی تاد) و دو پسر و یک دختر دارد. علاوه بر اینکه این دو مرد یک اتاق را در بیمارستان شریک هستند طول عمر باقیمانده به مرگشان نیز تقریباً یکی است: از ۶ ماه تا یک سال. آن دو تصمیم می گیرند که این زمان باقیمانده را هدر ندهند. لیستی را تهیه می کنند از یک سری از کارهایی که قبل از مرگشان می بایست انجام دهند. ثروت «ادوارد» همه چیز را ممکن می سازد بنابراین آنها به سرعت تصمیم می گیرند که از اهرام ثلاثه مصر، تاج محل و دیوار بزرگ چین و دیگر اماکن بازدید کنند. همینطور با هم به چتربازی و مسابقه اتومبیل سواری نیز می روند. در آخر مسائل شخصی کوچکتری، برای دو مرد ارزش پیدا می کنند. فیلم اساساً در مورد رابطه دوستی این دو شخص می باشد که به واسطه مرگ زود رسشان که عاملی نیرومند و قابل تصور است، سرنوشتشان به هم گره خورده است. آنها در مورد خدا، ایمان و مذهب بحث و گفتگو می کنند و «ادوارد» ایده تولد دوباره را رد می کند زیرا نمی تواند دریا بد که یک حلزون چه باید بکند تا در زندگی پس از مرگش موقعیت بهتری نصیبش شود. نویسنده فیلم «جاستین زکام» شاید در تلاش بوده که حقیقتی جهانی را کشف کند اما زیاد موفق نبوده است. حرفهای سنگین که بین دو مرد ردوبدل می شود زیاد مهم و شگفت انگیز نیستند اما کمی محرک به نظر می رسند. با اینکه اوضاع آن دو فوق طبیعی است (مگر چند نفر در آخر عمرشان قادرند به آرزوهای خود برسند؟)، حضور پررنگ «نیکلسون» و «فریمن» فیلم را جالب نگه می دارد. گذشته از تمام قاره پیمایی ها صورت گرفته، دو کاراکتر اصیل خود را نمایان می کنند: مردانی که علی رغم سفر پر از تجربه شان از اینکه آینده چطور خواهد بود، می ترسند و در تلاش برای درک عظمت چیزی هستند که قرار است با آن روبرو شوند. با اینکه لحظاتی وجود دارد که بازی نیکلسون ضعیف می شود اما در بسیاری از صحنه ها او نقش خود را بسیار محکم و قوی بازی می کند و در کاراکترش، شک و ابهام جایگزین رفتار مردانه و پرابهت او می شود. «فریمن» نیز مانند همیشه به کاراکتر خود جسم می بخشد. «ادوارد» و «کارتر» هر دو دچار مسائل احساسی می شوند که به صورت مجزا اما موازی با فیزیکشان برایشان اتفاق می افتد. خاتمه فیلم متمرکز روی کتابهای یک کتابخانه است که در شروع فیلم نیز نشان داده می شوند.
در طول فیلم طنز کافی برای دورکردن آن از زیاده روی در جدی بودن وجود دارد. The Bucket List فیلمی ساده است. داستان سفر و فیلم جاده ای است که انعکاس عاطفی عمیق تری از فیلمهای مشابه خود دارد. آشکار است که این اثر طراحی شده تا کارت ویزیتی باشد برای ملاقات «فریمن» و «نیکلسون» از جایزه «اسکار»‌ و لیکن مشخص نیست کدام یک از آنها به این موفقیت دست پیدا کنند. البته اجرای قوی و نامهای بزرگ آنها کمکشان خواهد کرد اما نادیده نگیریم که بسیاری دیگر نیز در این رقابت حضور دارند. (نیکلسون خوب است اما من «فیلیپ سیمور هافمن» را به او ترجیح می دهم).
The Bucket List فیلمی احساسی است اما آن قدرها هم غیرواقعی نیست که شخصی به خاطر ریختن یکی دو قطره اشک در انتهای فیلم سرافکنده شود. خلوص محسوس در فیلم موجب جبران برخی از دشواریهای آن می شود و پس از دیدن فیلم و ترک سینما احساس شما این است که چیزی باارزش و لیکن عادی را تجربه کرده اید.
منتقد: جیمز برار دنیلی
Reel Views
منبع : سوره سینما


همچنین مشاهده کنید