سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

اسوه های زندگی


اسوه های زندگی
گزارش های قرآنی از اشخاص و یا جوامع و اقوام بخاطر آن است که نسبت به اشخاص موفق واکنش های مثبت نشان داده و آنان را به عنوان الگوهای عملی و عینی زندگی خویش برگزینیم و یا از اشخاص منفی پرهیزکرده و از رفتارها و عقاید آن ها دوری نماییم. از این رو خوانش آیات قرآنی می بایست با توجه به مسئله تقلید و الگوپذیری و اسوه یابی عملی و علمی و عینی باشد. این نوشتار تلاشی است تا نقش اسوه ها و تقلید در زندگی بشر براساس تحلیل قرآن دانسته شود. با هم این نوشتار را از نظر می گذرانیم.
● جایگاه و اهمیت تقلید
انسان به طور طبیعی موجودی مقلد است. تقلید از دیگری در حوزه های مختلف امری است که می تواند به شکل شمشیر دولبه ای عمل کند. از این روست که داوری ارزشی درباره تقلید تا زمانی که متعلق و هدف آن دانسته و معلوم نشود، نادرست و غلط است. بسیاری از تقلیدها نه تنها مفید و سازنده نیست بلکه موجبات عقب ماندگی شخصی و یا جمعی را فراهم می آورد و آدمی و یا جامعه را از دستیابی به کمال باز می دارد؛ با این همه انسان از راه تقلید زندگی خویش را می سازد و اگر تقلید در انسان به طور طبیعی و فطری وجود نمی داشت آدمی نمی توانست سخن بگوید و یا از دانش و تجربیات دیگران بهره برد و همواره هر کسی در سرخط و خطا بود. به این معنا که هرکس و یا جامعه ای می بایست چیزی که دیگران به تجربه و آزمون و خطا به دست آورده اند دوباره تجربه کرده و در خطا و آزمون به دست آورد و از این جهت همواره درسرخط و یا خطا بود.
تقلید به آدمی و جامعه این فرصت را بخشیده است تا از دانش ها و تجربیات دیگران بهره ببرد وکارهای خویش را از آن جایی آغاز کند که دیگران به پایان رسانده اند. تقلید موجب می شود تا در حوزه و جامعه پذیری و مدنیت و امور اجتماعی و فردی هرکس و یا جامعه ای بتواند راه رشد و تعالی و تکامل را سریع تر و پرشتاب تر از گذشته بپیماید.
نگرش قرآن به تقلید نگرشی همراه با توجه به متعلقات آن است. از این روست که آیات بسیاری با نگرش به متعلقات برخی از تقالید آنها را مذموم و ناپسند شمرده است و برخی دیگر را تایید کرده و بلکه از آنها به عنوان بهترین و کامل ترین و ساده ترین راه تکاملی یاد کرده است. از این روست که مسئله اسوه و معرفی آن و اسوه پذیری به عنوان اصلی اساسی آموزه های قرآنی مطرح می باشد.
● نقش الگوها در تربیت
در حوزه تربیتی و پرورشی مسئله الگوها و تقلید از مسائل مهم و اساسی است. به نظر روان شناسان اجتماعی بی تقلید و الگوهای تربیتی نمی توان به پرورش و تربیت نسل های آینده جامعه امید بست. هرکسی در دوره نوجوانی با توجه به دیگری مهم و یا دیگران مهم خویش است که رفتارها و بینش ها و نگرش های خود را سامان و شکل می بخشد.
نوجوان برای دستیابی به هویت مستقل و بازشناسی خود از دیگری نیازمند آن است که از خود بازتعریفی به دست دهد. دراین میان برای پاسخ گویی و شناسایی من شخصی ناچار می شود تا خود (من) را با توجه به دیگری معنا کند که شخص هرگز نمی تواند (من) خود را تعریف و یا از دیگری بازشناخته و تفکیک کند مگر آن که دیگری را بشناسد. از این روست که گفته شده (من) همواره در جامعه و در نسبت با دیگری معنا و مفهوم می یابد.
با این همه از آنجایی که انسان نمی تواند خود را ا ز دیگری به طور مستقل معنا کند و نیازمندیهای مختلفی چون پاسخ گویی به نیازهای عاطفی و احساسی او را به دیگری وابسته می کند و می کوشد تا (من) مستقل خویش را در حد معقول و قابل امکان تعریف کند و درعین وابستگی به دیگری خودش را نیز متمایز و جدا سازد.
دراین حالت است که آدمی برای هماهنگی با جامعه و دستیابی به پاسخ های مناسب و ارضای نیازهای خویش، به دیگری توجه کند که از نظر او کامل و یا در بخشی کامل است و به نظر شخص خود از آن بهره ای نبرده است. دراین جاست که تعریف های بزرگترها و جامعه خود را نشان می دهد. هنگامی که در رسانه های جمعی و همگانی و یا در محیط خانواده و اجتماع از شخصی و یا امری تعریف می شود و درباره آن حرف و حدیث بسیار است به طور طبیعی کودک و نوجوان می کوشد تا خود را به شکلی مرتبط با آن شخص و یا امر نماید. از این روست که رسانه ها و تبلیغات خانگی و یا اجتماعی می توانند برای کودک امری و یا شخصی را مهم جلوه دهند و یا از ارزش آن بکاهند.
اگر امری و یا شخصی برای نوجوان مهم شود وی می کوشد تا خود را با آن شخص و یا امر همانند سازی کند و به این شکل نه تنها خود را در موقعیتی قرار دهد که بتواند به نیازهای خویش به کمک دیگری پاسخ دهد بلکه خود را به شکلی متمایز سازد و وجه متمایزی برای خود کسب کند.
نوجوان در مرحله خودسازی و استقلال یابی به دیگری مهم و دیگران مهم می اندیشد. در این جاست که می کوشد تا در اموری حتی لباس پوشیدن و یا امور ظاهری از الگوی مهم و دیگران مهمی که برای او الگوشده اند پیروی و تبیعت کند که در اصطلاح از آن به تقلید یاد می شود.
اگر رسانه ها شخص و یا امری را مهم جلوه دهند به طور طبیعی نوجوان برای خودنمایی و جلب نظر دیگران نیز شده می کوشد تا رفتاری مشابه شخص در پیش گیرد و یا آن امر مهم را در خود ایجاد و یا تقویت و بروز دهد. این گونه است که اگر در جامعه ای مسئله فوتبال به عنوان امری ارزشی مطرح شود و بازیگران این میدان به عنوان افراد و اشخاص سرشناس مطرح شده و ستاره گردند، نوجوان می کوشد تا بدان سمت و سو رود. در زمان اوج گیری بازی های جام جهانی چنین حالتی پدید می آید که البته به شکل موج است ولی دربرخی از کشورها این مسئله به شکل غرقه سازی انجام می شود و همگان دچار آن می شوند به گونه ای که هیچ یک از مسئولان ریز و درشت کشوری و همچنین مردم کوی و برزن بی دغدغه نسبت به آن نیستند و همه فکر و ذکر ایشان را به خود مشغول می دارد. دراین زمان است که آن امر برای همه نوجوانان به عنوان امر مهم و بازیگران به عنوان ستارگان دنیای بازی به عنوان دیگران مهم مطرح می شوند و جامعه می کوشد تا خود را با آنان همانندسازی کند.
بنابراین نمی توان ازمسئله تقلید و اسوه گرایی و نقش رسانه ها و تبلیغات در این حوزه چشم پوشید. جامعه خواسته و یا ناخواسته الگوهای ذهنی و یا عینی را مطرح می سازد که بخش اعظم جامعه را با خود درگیر می کند و آنان را به سمت و سویی هدایت می کند که برای سرنوشت فردی و جمعی مهم و اساسی است.
● الگوهای قرآنی
از آنجایی که آموزه های وحیانی قرآن در راستای ایجاد زمینه ها و بسترهای مناسب تکاملی و هدایت بشر به سوی کمال فروفرستاده شده است دربردارنده همه مسائل و مطالبی است که برای تامین این هدف مهم است. از این روست که قرآن هم به مساله تقلید و هم الگوها توجه داشته است.
چنان که گفته شد گزارش های قرآنی در بسیاری یا در همه موارد ناظر به مساله الگودهی و الگوپردازی است. الگوهایی را به عنوان الگوهای مهم و مفید مطرح کرده و یا مومنان را از الگوهای زیانبار و گمره کننده باز می دارد. به عنوان نمونه در سوره تحریم به صراحت و وضوح از دو زن به عنوان الگوهای هدایتی و مفید و از دو زن دیگر به عنوان الگوهای ضد کمالی یاد می کند. (تحریم آیات ۱۰ تا ۱۲)
خداوند پیامبران (ع) را به عنوان الگوهایی که آدمی را به کمال مطلوب می رساند مطرح کرده و از مردم می خواهد تا با پیروی از ایشان خود را به کمال برسانند؛ چنان که جوامعی را نیز به عنوان جوامع نمونه و برتر یاد کرده و از مردم می خواهد تا با پیروی از روش ها و شیوه ها و اهداف آن جوامع خود را به شکل آن جوامع درآورند و از نعمت هایی که آنان برخوردار بودند بهره مند گردند. (انعام آیات ۸۳ تا ۹۰ و نیز نحل آیه ۱۱۲)
با این همه خداوند از جامعه ای که ما آن را به عنوان مدینه الرسول می شناسیم به عنوان جامعه برتر و نمونه یاد می کند و از شخص پیامبر (ص) نیز به عنوان شخص کاملی یاد می شود که می تواند آدمی را به کمال برساند. بنابراین به صراحت می فرماید: لکم فی رسول الله اسوه حسنه؛ برای شما در شخص رسول خدا الگوی نمونه و نیکی است.
تاکید قرآن بر اسوه نیک و الگوی خوب از آن روست که اسوه ها می توانند خوب و یا بد باشند. بنابراین نمی توان در الگوبرداری هر کس و یا هر جامعه ای را الگو خود و یا جامعه قرار داد. قرآن با آن که حضرت ابراهیم(ع) را مردی بزرگ و در مقام عالی و والا می شمارد ولی او را در همه امور الگو قرار نمی دهد و دست کم در یک مورد وی را از الگو بودن استثنا می کند. (ممتحنه آیات ۴ و ۶)
از نظر قرآن تنها پیامبر اسوه کامل است که می توان از سرتاسر زندگی او الگو گرفت و از او پیروی کرد؛ زیرا او در بینش و نگرش و عمل کردهای نمونه کاملی است که هیچ خطا و اشتباه در زندگی او نبوده است و حتی ترک اولی نیز انجام نداده است. از نظر قرآن پیامبر اکرم (ص) دارای «خلق عظیم» است و زندگی او سرشار از همه کمالات انسانی است بی آن که خطا و اشتباهی در آن باشد. او در مقام عمل آن گونه بوده که خداوند وی را به عنوان صاحب عزم می شمارد. صاحب عزم کسی است که به درستی می اندیشد و در انجام آن کوتاهی نکرده و هرگز از مسیر کمالی بیرون نرفته واز انجام متقین آن کم نمی آورد.
● معیارهای اسوه پسندیده
قرآن برای اسوه والگوهای خوب و پسندیده شرایط و ویژگی هایی را برمی شمارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود.
از جمله مهم ترین ویژگی هایی که برای الگوهای خوب مطرح شده است دارا بودن بینش و نگرش درست به خود و هستی است. بینش درست که برخاسته از دانش های وحیانی و یافته های بشری است می تواند رفتار و نگرش آدمی را سامان درستی بخشد. شناخت درست از خود و جهان زمانی امکان پذیر است که شخص خداوند را چنان که هست بشناسد و از توحید کامل برخوردار باشد.
ایمان به توحید پس از شناخت درست از توحید است که شخص را در عمل و رفتار متعادل می سازد. از این روست که در قرآن توحید افعالی (ممتحنه آیه ۴) و ثبات بر ایمان و توجه به خدا در همه حالات و زمان ها (تحریم آیه ۱۱) و باور به رستاخیز و معاد (ممتحنه آیه ۴) به عنوان ویژگی های اصلی برای اهل اسوه یاد شده است؛ زیرا کسی که دارای شناخت کامل از خدا و الوهیت و ربوبیت اوست و نیز خود را همواره در محضر خدا می یابد به گونه ای رفتار می کند که مورد رضایت و پسند خدا باشد و عملی را مرتکب نمی شود که خداوند از آن ناخشنود وناراضی گردد. از این روست که به همگان از بشر و غیر بشر محبت می ورزد و رفتارهای نیک و پسندیده ای در پیش می گیرد و چون علم و احاطه علمی خدا به آشکار و نهان و حتی دل ها و پندارها را می داند تفکر و خیال و پندار باطلی نسبت به کسی به دل راه نمی دهد.
اسوه کسی است که در همه حال فرمانبردار خداست و اطاعت او را بر هر چیزی مقدم می دارد. بنابراین می کوشد تا در رفتارهای خویش براساس اصول عقلی و عقلایی و شرعی رفتار نماید و خود را در مسیر شیطان و وسوسه های او قرار ندهد و به خود و دیگری ظلم نکند (تحریم آیات ۱۱ و ۱۲)
تقوا و پاکدامنی و عفت به عنوان مسیر کمالی (همان) برای او مطرح است و در هنگام سختی ها و دشواری برای آن که در دام ابلیس نیافتد و رفتاری از سر ظلم و ستم در پیش نگیرد به خداوند توکل کرده (ممتحنه آیه ۴) و از ترس رفتار خطا و اشتباه به خدا پناه برده و به درگاه او انابه و تضرع می کند. (همان)
از شرک و مظاهر آن چون ظلم و بی عدالتی و بیداد دوری می ورزد (همان) و نسبت به مومنان و مردم مهربان و رئوف است.
الگوهای قرآنی انسان هایی معتدل هستند و از آن جایی که نمونه عینی در زندگی روزمره و با همه سختی ها و مشکلات آن است کسی نمی تواند مدعی شود که امکان عمل به کارهای درست در زندگی دنیوی به سبب محیط اجتماعی و مانند آن را نداشته است. از این روست که از نظر قرآن افراد واشخاصی که معرفی می شوند به عنوان الگوهای شاهد نیز می باشند. به این معنا که همانند دانش علوم اجتماعی که برای سنجش و آزمون درستی و یا نادرستی گروهی به عنوان گروه نمونه و گروهی به عنوان گروه شاهد درنظر گرفته می شود، خداوند الگوهایی را که مطرح می سازد به عنوان الگوهای شاهد مطرح می سازد تا در آینده کسی نگوید که این مسایل تنها در حوزه نظر و نظریه بوده و یا فرضیه اثبات نشده است.
خداوند در آیه ۱۴۳ سوره بقره از اهل بیت پیامبر (ص) که انسان های معتدل و همانند ما بشر بودند که با پیروی از پیامبر (ص) و عمل صد در صدی به آن به انسان های کامل و نمونه ای تبدیل شده اند به عنوان گروه شاهد مطرح می کند که در آینده به وجود آنان بر دیگران اعتراض می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: اهل بیت پیامبر (ص) همان امت وسط و گروه معتدل شاهدی هستند که خداوند آنان را بر امت و مردمان شاهد و گواه قرار داده است؛ چنان که پیامبر (ص) نیز برای آنان فرد شاهد به شمار می رفت. (نورالثقلین ذیل آیه) به سخن دیگر، پیامبر نمونه شاهد و معیار سنجش برای اهل بیت (ع) و اهل بیت (ع) نیز شاهد وگواه و معیار داوری امت و مردمان خواهد بود.
خداوند در قیامت اعمال مردم را براساس معیاری به نام امامان (ع) می سنجد و عمل امامان (ع) را براساس عمل رسول خدا (ص) داوری می کند.
از این روست که گفته اند «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ علی با حق است و حق همواره با علی می گردد. بنابراین هر یک از امامان و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) این گونه هستند که معیار سنجش حق از باطل هستند و در حقیقت «قسیم النار والجنه» می باشند و خداوند به میزان علی و امامان(ع) است که رفتار مردمان را می سنجد و آنان گواه و شاهد بر امکان و یا عدم امکان عملی و یا درستی و یا نادرستی آن می باشند.
باشد که با پیروی از اسوه های کامل و نیکی که از نظر قرآن و خداوند با عمل و رفتار خویش امکان عمل درست و کامل در دنیا در زندگی معمولی را نشان داده اند در مسیر کمالی قرار گرفته و جامعه ای نمونه و کاملی را ارایه دهیم.
حسن خلیلی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید