جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


سازوکارهای وحدت در شرق


سازوکارهای وحدت در شرق
در تاریخ ۴۱ مهرماه گفت وگویی درباره کتاب «اتحادیه مردم شرق» اثر شاپور رواسانی در این صفحه چاپ شد که چالش های زیادی را درمورد تاریخ ایران، وجوه مشترک ما با گستره جغرافیایی باستانی و بعضی نمادهای ملی برمی انگیخت. یادداشتی که پیش رو داریم به تحلیل و نقد کتاب و ایده موردنظر می پردازد.
کتاب جامعه بزرگ شرق نوشته شاپور رواسانی ازجمله کتاب های مطرح در سال ۱۳۸۷ است که از سوی انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده است.
مؤلف با دسترسی به منابع متعدد فارسی و لاتین توانسته است یکی از مسائل مهم جوامع شرقی را پیش رو قرار دهد. این که چرا در شرق با وجود سوابق تاریخی مشترک و آبشخورهای تمدنی همسان، موفقیتی در ایجاد سازمان ها و تشکل های بین ملت های شرق شکل نگرفته و سازمان های موجود هم نتوانسته اند در راستای وحدت و همکاری های منطقه ای موفقیت های چندانی به دست آورند. در حالی که در غرب با وجود کثرت در فرهنگ ها و تمدن ها، موفقیت های چشمگیری در پدید آمدن روحیه همکاری های جمعی که منجر به تشکیل نهادها و سازمان های بین الدولی و سازمان های مردم نهادی شده است که در روند حرکت به سوی جامعه مدنی به کار گرفته شده اند. سؤال اصلی و عمده مؤلف در این راستا این است که جامعه شرق با وجود پیشینه تاریخی درخشان و زیرساخت های تمدنی و فرهنگی مساعد که در درازنای تاریخ فرهنگ و تمدن این ملت های همگون را پدید آورده، نتوانسته است از این بستر مناسب بهره گیرد. رواسانی همچون دیگر اندیشمندان این حوزه ، غرب را مسئول این نابسامانی می داند و جامعه شرقی را هوشیار می سازد که خود باید در این راه کوشا باشد. به زعم او، تاریخ و فرهنگ جامعه شرقی، بیشتر حاصل کوشش غربی هایی است که آن را با سیاست درآمیخته و خواسته های خود را در شناخت و شناساندن تاریخ و تمدن شرق منظور داشته اند و سبب شده اند جوامع شرقی با وجود هرآنچه می توان آن را عناصر وحدت بخش فرهنگ و تمدن نامید، در عین تفرقه و جدایی به سر می برند.
اما نویسنده محترم علت وجودی این مسائل را آسیب شناسی نمی کند. به نظر می رسد این کتاب با وجود کوشش های فراوان نتوانسته است در پاسخ به پرسش هایی که خود آنها را پیش رو می گذارد، دستاوردهایی داشته باشد.
باید یادآور شد که غرب، بویژه اروپا در یک مورد به وحدت رسیده است و آن این که نیازمند وحدت است تا بتواند در عین کثرت با هم همپوشانی داشته باشد.
این نگرش سبب تقسیم کار در این جامعه شده و به سرانجام نیکو رسیده است و این نگرش در شرق پدید نیامده و به جهت جغرافیایی هم، واحدها و شهرهای دور از هم به علت بعد مسافت و نبود روحیه همکاری، هر کدام راه رشد خود را طی کرده اند.
تشکیل اتحادیه اروپایی، حاصل برآیند نیروهایی است که جامعه اروپایی را ساخته اند.
قلمرویی که شاپور رواسانی درنظر دارد، قلمرو جغرافیایی امپراتوری هخامنشی است که ملت های تشکیل دهنده آن، در یک نظام فدرالی، با حفظ فرهنگ و آئین ها و باورهای خود، با ملت های دیگر امپراتوری با هم در تعامل بودند. اگرچه ظهور و سقوط حکومت های بعدی، سبب جلوگیری و انقطاع فرهنگ ها نشد و مردم کماکان ارتباط فرهنگی خود را حفظ کرده اند، اما ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان و سپس گسترش آن به مناطق پیرامونی، ساختارهای کهن گذشته را دگرگون کرد.
اما جامعه شرقی که دکتر رواسانی آن را به تصویر می کشد، بیشتر یک اتوپیای آرمانی است. اکنون در هزاره سوم، که دولت ها در چارچوب مرزهای سیاسی، کشورها را پدید آورده اند و جغرافیای سیاسی جهان را ترسیم کرده اند، آیا بازگشت به گذشته و باوراندن مردمان گوناگون به داشتن ریشه های تاریخی - تمدنی یکسان، سبب اتحاد آنان خواهد شد این پرسش دشوار، پاسخی دشوارتر خواهد داشت.
مؤلف کتاب در به تصویر کشیدن جامعه بزرگ شرق، از شرق آغاز می کند، از حوزه رود سند و سپس حوزه تمدنی فلات ایران و ورارودان (ماوراءالنهر دوره اسلامی و آسیای مرکزی کنونی) سخن می گوید. آنگاه به بین النهرین (میانرودان = جزیره) می رود، آسیای صغیر، قفقاز و لوانت (سوریه و لبنان) را مورد مطالعه قرار می دهد و شواهدی از تعامل و بده بستان های فرهنگی و تمدنی را برمی شمارد.
همه این ها بجا و درست. آیا همه مردمان ساکن در این سرزمین ها در این باور می توانند با مؤلف کتاب هم نظر باشند آیا مردم عادی که به دنبال زندگی روزانه خود درگیر هستند و از سوی برخی از همنوعان و حتی مردمان همین حوزه مورد تعدی قرار می گیرند (فساد، رشوه، قاچاق موادمخدر، تجارت انسان، تروریسم، جنگ و.‎/‎/) فرصت اندیشیدن به این موضوع را دارند دولتمردان چطور آنهایی که خود در صدد ساختن هویتی جدید برای کشورهای خود هستند و با اندیشه «قلمرو خواهی» (Territorialism) می خواهند بر قلمرو حکومتی خویش بیفزایند و از اندیشه راتزل همچون نازیها بهره گرفته و قلمروهای از دست رفته تاریخی موردنظر خود را بازیابند و بر اقتدار و منافع خویش بیفزایند، آیا در این تفکر با مؤلف محترم هم رأی هستند اکنون می ماند روشنفکران و اندیشمندانی که به دور از تعصب و عصبیت، می توانند با مؤلف کتاب گفت و گو کنند.
در اغلب جوامع برشمرده شده در قلمرو ادعایی مؤلف، این طبقه اثرگذاری اندکی دارند که نمونه آن را می توان در پاکستان، جمهوری های آسیای مرکزی، جمهوری های قفقاز، ترکیه، عربستان، عراق، مصر و.‎/‎/ مشاهده کرد. در هیچ یک از این کشورها، اندیشمندان و روشنفکران نتوانسته اند در موضوع ضرورت همبستگی جامعه شرقی (حتی در چارچوب اندیشه والای اسلامی) آنان را در حول یک محور وحدت بخش گردآورند.
ایران به دلیل وضعیت مذهب حتی از سوی کشورهای منطقه مورد بی مهری قرار می گیرد. آنها گاه در پاسخ به ضرورت وحدت جامعه مسلمانان سکوت اختیار می کنند، اگر دشمنی نکنند. بدین سان در ژئوپلیتیک منطقه، هر واحد سیاسی برای خود هویتی جداگانه تصویر می کند. در جمهوری آذربایجان، اطلسی تاریخی در سال ۲۰۰۷ از سوی آکادمی علوم چاپ می شود که قلمرو ایران دوره صفوی را قلمرو آذربایجان در دوره صفوی نامگذاری می کند. مشاهیر و بزرگان علم و ادب ایران را مصادره می کنند، نام های جغرافیایی ایرانی را تحریف می کنند و.‎/‎/ در چنین فضایی چه کسانی و چه دوایری با مؤلف محترم جامعه شرق هم آواز و هم نوا هستند
ایران کشوری با پیشینه تاریخی کهن، دارای تمدنی شکوفا و جزو انگشت شمار تمدن هایی است که ارتباط خود را با گذشته تاریخی، با دگرگونی های شکلی و معنایی، هنوز هم حفظ کرده است.
به نظر ما، می توانیم آغاز جامعه بزرگ شرق را ابتدائاً در ایران تمرین کنیم، آنگاه در صورت پاسخ مثبت به این آزمون تمدنی، آن را به الگویی فراگیر تبدیل و به منطقه معرفی نماییم. آنهایی که بین اقوام ایرانی تفرقه می اندازند و زبان ها و لهجه های محلی، پوشاک ملی و قومی، آداب و رسوم و آئین های ایشان را به سخره می گیرند، از این موضوع آگاهند که کاری بس سخیف و بی ارزش انجام می دهند !
پرسش اصلی نگارنده هنوز بر جای خود باقی است. چگونه می توان اندیشه جامعه بزرگ شرق را به درون این جامعه تسری داد آنهایی که در بین اماکن مذهبی و مقدس بمبگذاری می کنند، انفجارهای انتحاریراه می اندازند، ترورهای کور انجام می دهند و نمازگزاران را به خاک و خون می کشند آیا از اعضای جامعه شرق نیستند سیاستمدارانی که بر طبل جنگ می کوبند و دیگران را به صورت دشمن تصویر می کنند، می توانند در اندیشه پدید آوردن جامعه ای بزرگ به نام جامعه شرق باشند
روند امور نشان می دهد که در شرق، بویژه در قلمروهای پیرامونی ما حداقل در آینده ای دور ، به امکان پدید آمدن جامعه بزرگ شرق، نمی توان امید داشت. بیکاری، فقر، بی سوادی، رشوه، فساد، رکود اقتصادی، سوءتغذیه و تروریسم، دشمنانی هستند که در سرراه تشکیل جامعه بزرگ شرق ایستاده اند. باید جهل و بی سوادی و بیماری و تباهی را از سرراه برداریم.باید رفاه را در بین مردم گسترش دهیم، آنگاه شاید بتوانیم آزادی را احساس کنیم و همفکرانی را پدید بیاوریم که در راه سعادت مردمان ساکن در حوزه و قلمرو جامعه بزرگ شرق مساعی خود را به کار گیرند.
دکتر بهرام امیر احمدیان
استاد دانشگاه و پژوهشگر مطالعات اوراسیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید