سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

لطایف قرآنی


لطایف قرآنی
ازحافظان جهان کس چوبنده جمع نکرد
لطایف حکمی با نکات قرآنی (حافظ)
قرآن، چراغ راه آکدلان و حقیقت‌جویان است و هماره در پهنای زمین و وسعت زمان، نور هدایتی بوده است در فرارویی حقیقت‌طلبان.
معجزه بودن آن نیز از آن‌روست که احدی توانایی آوردن مانند آن را ندارد و از میان کتب آسمانی، تنها کتابی است که تحریف نشده است. بشر آشنا با این صحیفه بیکران، حقیقت ناب رااز چشمه زلال معرفت قرانی طلب می‌کند و راه افسانه را نخواهد پیمود.
جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه چـون ندیدند حـقیقت ره افسانه زدند
قرآن در میان مسلمانان، همچون قلب در پیکرر انسان است و هرگاه که قرآن در میان آنان حاکم بوده هیچ‌گاه غبار ندامت بر پیشانی آنان ننشسته است. اهتمام به‌قرآن در میان مسلمانان تا‌آنجا پیش‌رفته است که حتّی در ادبیات آنان، ضرب‌المثل‌های روزمره و اشعار و حکایات آنان، جایگاهی درخور یافته است. استشهادهای ظریف به‌آیات قرآنی نیز از همان جمله است کهمادر این نوشتار سعی خواهیم کرد با جمع‌آوری آنها از کتب مختلف مجموعه‌ای را فراهم آوریم که نکات و لطایف حکمی را دربرداشته باشد.
● سلطان پابرهنه
سلطان سلیمان، که از سلاطین عثمانی بوده است، روزی قصد زیارت مرقد مطهّر حضرت علی‌(ع) را در نجف کرد. نزدیکی حرم از اسب پایین آمد تا به‌احترام حضرت امیر (ع) تا حرم پیاده رود.
یکی از همراهان او که از دیدن این صحنه به شگفت آمده بود بر سلطان خرده گرفت که شما شأن خود را با این عمل پایین آوردید و سلطان در پاسخ گفت:‌احترام امیر‌المؤمنین‌(ع) بر من واجب است.
قاضی قانع نشد و اصرار کرد تا به‌قرآن تفأل زده شود. سلطان نیز چنین کرد این آیه در اول صفحه ظاهر شد:‌«فاخلع نعلیک إنک بالواد المقدس طوی؛ کفشهای خود را درآور چرا که در مکان مقدسی هستی». طه‌(۲۰)، آیه ۱۲
● بخیل زیرک
بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه‌ای را به کوزه‌گر داد. کوزه‌گر پرسید:‌بر کوزه‌ات چه نویسم؟
بخیل گفت بنویس:‌«فمن شرب منه فلیس منّی؛ یعنی هرکس از آن بنوشد از من نیست»!
کوزه‌گر پرسید:‌بر کاسه‌ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس:‌«و من لم یطعمه فأنّه منّی؛ یعنی هرکس از آن نخورد او از من است». بقره (۲)،و آیه ۲۴۹
● سهم برادری
مسکینی به نزد امیر آمد و گفت به‌مقتضای آیه «انما‌المؤمنون اخوة؛ مؤمنان برادر یکدیگرند»، مرا در مال تو سهمی است، چرا که برادرت هستم. حجرات (۴۹)، آیه ۱۰
امیر گفت تا یک دینار به او دادند. مسکین گفت: ای امیر این مبلغ کم است. امیر گفت:‌ای درویش، تنها تو برادر من نیستی، بلکه همه مؤمنان عالم برادر من هستند، پس اگر مال مرا به‌همه ایشان قسمت کنند به تو بیش از نرسد.
● زن نکته سنج
روزی زنی را نزد حجاج آوردند که قبیله او سرکشی کرده بود.
حجاج به او گفت:‌ای زن! آیه‌ای مناسب بخوان تا تو را ببخشم. زن این آیه را خواند:‌«اذا جاء نصراللّه والفتح. ورأیت النّاس یخرجون من دین‌اللّه أفواجاً».
حجاج گفت:‌وای بر تو! اشتباه گفتی، بلکه «یدخلون فی‌دین‌اللّه» درست است. زن گفت:‌‌ای حجّاج «دخلوا و انت تخرجهم؛ یعنی آن‌ها داخل در دین خدا شدند و تو آن‌ها را خارج می‌کنی».
● از ماست که بر ماست
شخصی شیر می‌فروخت و آب در آن می‌ریخت، پس از چندین سال، سیلابی بیامد و گوسفندان و اموالش را برد. به‌پسر خود گفت:‌نمی‌دانم این سیل از چه آمد؟
پسر گفت:‌ای پدر، این آبی است که به‌شیر داخل می‌کردی اندک اندک جمع شد و هرچه داشتیم برد.
«وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم؛ و آن‌چه از رنج و مصائب به‌شما می‌رسد، همه از اعمال زشت خود شما است». شوری (۴۲)، آیه ۳۰
● فیلمنامه حضرت یوسف
بدون تردید بهترین الگو برای انسان‌ها زندگی پیامبران الهی است که بحمد‌للّه در سال‌های اخیر تلاشهای زیادی برای کودکان و نوجوانان در مجلات و کتب داستانی شده است، امّا خلأ کمبود داستان‌های پیامبران و قصص قرآنی در حوزه فیلم و تصویر به‌شدت مشهود است و علی‌رغم گستردگی موضوعات و غنای سوژه‌های قرآنی، متأسفانه کمتر به‌آنها توجه شده است و می‌توان گفت مورد بی‌مهری هنرمندان قرار گرفته است.
فیلمنامه مجموعه تلویزیونی حضرت یوسف از تلاش‌های درخوری است که آهنگ جبران چنین کمبودی را دارد. جناب آقای نجف‌علی حسن‌زاده، که خود از طلاّب و فضلای برجسته و روشنفکر حوزه علمیه مشهد است، پس از دوسال تحقیق در تفاسیر و تاریخ و قصص قرآن، فیلمنامه حضرت یوسف را به رشته تحریر درآورده و در یک سریال ۱۸ قسمتی در ۳۱۶ صفحه تقدیم هنر دوستان و علاقه‌مندان داستان‌های قرآنی کرده‌اند.
داستان حضرت یوسف علاوه بر آن‌که خداوند در قرآن آن را بهتر قصه‌ها (احسن‌القصص) نامیده است، کامل‌ترین داستانی است که در قرآن آمده است و به‌همین جهت بیشترین نکات آموزنده قرآنی و مسائل اخلاقی، تربیتی، سیاسی به‌صورت سازنده و مفید در آن یافت می‌شود.
داستان حضرت یوسف داستان روز جامعه جوان ماست. تشریح عنایت پروردگار جهان به‌بنده عفیف، پاکدامن، باتقوا و عاشق خود در این داستان، حدیث دلربایی است که جان‌های پاک را به‌سوی خود می‌کشد. داستان حضرت یوسف تنها قصه‌ای است که در آن از عشق سخن می‌گوید، از عشق مجازی زلیخا و عشق حقیقی یوسف، که با بیانی زیبا و لطیف سرانجام این دو به‌تصویر کشیده شده است.
روان بودن متن گفتگوهای فیلمنامه، زیبایی این مجموعه تلویزیونی را در ایجاد ارتباط راحت‌تر و مأنوس‌تر با بینندگان خود دو چندان کرده است.
▪ با توجّه به اهمیتی که برای قرآن گفته می‌شود چرا خواندن قرآن یکی از واجبات نیست؟
ـ واجبات عبادی در اسلام مانند نماز، روزه و … از کمترین اموری هستند که فرد مسلمان با انجام آن نخستین مراحل رشد و تعالی را طی می‌کند، امّا برای تقرّب بیشتر و کسب کمالات معنوی اموری را خداوند مستحب کرده است. قرائت قرآن همراه با تفکّر و تأمل از آن امور است. پس امکان دارد یک امر از جهت کمک به رشد معنوی بسیار مهم باشد ولی واجب نباشد و خداوند خواسته افراد با آزادی و میل و رغبت بیشتر آن اعمال را انجام دهند. در عین حال باید به‌دو نکته توجه داشت:‌اوّل آن‌که در نماز، که مهمترین واجب الهی است بخش زیادی از آن سوره حمد و یک سوره دیگر از قرآن است و به عبارتی بر هر مسلمان مکلّف واجب است در روز ده مرتبه، بخشی از قرآن را به قصد نماز بخواند، و نکته دوّم آن‌که خداوند مهربان و آگاه بر حالات انسانها است و توانایی‌ها و ظرفیت‌های او را در رابطه با احکام می‌داند و چه‌بسا از این جهت قرائت همه قرآن را واجب نکرده باشد.
▪ ما که به‌زبان عربی آشنا نیستیم برای فهمیدن قرآن چه‌باید بکنیم؟
ـ فهم قرآن اختصاصی به‌طبقه خاصّی ندارد وهمه می‌توانند قرآن بخوانند و به‌اندازه استعداد و ظرفیت‌های علمی از آن بهره‌مند شوند، طبعاً برای کسانی که آشنا به‌زبان عربی نیستند ترجمه‌های خوبی از قرآن به‌چاپ رسیده است که به‌فهم قرآن کمک فراوانی می‌کند، ضمن این‌که تفاسیری نیز به‌زبان فارسی منتشر شده است که می توان برای فهم عمیق‌تر به‌آن تفاسیر مراجعه کرد.
▪ برای اینکه قرآن به قلب و روح انسان تأثیر بگذارد چه باید بکنیم؟
ـ برای تأثیر‌پذیری از قرآن کریم، روایات فراوانی از ائمه معصومین (ع) رسیده از جمله این‌که: قرآن به‌صورت ترتیل (آهسته، شمرده، روشن و واضح) خوانده شود. فرد به هنگام خواندن قرآن متوجه باشد قرآن سخن خداست و خدا با او سخن می‌گوید، به‌معنای آیات توجه کند و به‌هنگامی که به‌آیات انذار و ترس از خدا می‌رسد بترسد و آثار ترس در او نمایات شود و هنگامی که آیات رحمت و اوصاف بهشت را می‌خواند امید به‌رحمت را در خود زنده کند. و یا اینکه قرآن با صوت حزین خوانده شود و…
از همه این امور مهم‌تر آن‌که فرد هرچه طهارت و پاکی نفس و دوری از گناهان را بیشتر رعایت کند زمینه‌ای فراهم کرده که هم قرآن را بهتر می‌فهمد و هم اثر بیشتری بر او می‌گذارد چنانکه در خود قرآن کریم آمده است: که این [پیام&#۶۳۵۵۲; قطعاً قرآنی است ارجمند، در کتابی نهفته، که جز پاک‌شدگان بر‌آن دست ندارند. واقعه (۵۶) آیه ۷۷ـ۷۹
▪ چرا قرآن خصوصاً زمانی که با آهنگ حزین خوانده شود مات را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
ـ در روایات متعددی آمده است که قرآن با حزن نازل شده است و شما هم آن را با حزن بخوانید گویا صوت حزین یک نوع ارتباط، سنخیت و سازگاری بین قاری قرآن و خود قرآن ایجاد می‌کند و فرد را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. علاوه بر آن، حزن ظاهر مقدمه خشیت و نرمی دل و باطن انسان می‌شود و همین امر زمینه تأثیرگذاری سخن خداوند را فراهم می‌سازد. چنان‌که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: حزن و شکستگی دل‌ها گناهان را از بین می‌برد. البته حزنی که در این‌جا نام بردیم، حزن ممدوح و پسندیده است که آغاز حرکت است و امید به آینده را در دل روشن می‌کند،خلاف حزن بر امور دنیوی که به‌تعبیر امام علی (ع) نشانه خشم و نارضایتی از قضای الهی است و باعث رکود، تنبلی، سردی و ناامیدی می‌شود.
▪ چرا در قرآن کریم خطاب به زنان در ضمن خطاب به‌مردان و به‌صورت صیغه مذکر بیان می‌شود؟ سؤال دیگر آن‌که چرا برای خداوند ضمیر مذکر به‌کار می‌رود؟
ـ قرآن کریم بر پیامبری نازل شد که خود عرب زبان بوده و در جامعه‌ای عرب‌زبان می‌زیسته که بی‌شک نخستین مخاطبان وی به‌شمار می‌رفتند و طبیعی است که قرآن نیز خصوصیت‌های زبان وفرهنگ عربی را داشته باشد تا بتواند با مردم رابطه برقرار کند. دراین زبان قاعده بر آن است که هنگامی که مخاطبین مذکر هستند از ضمیر مذکر و زمانی که مؤنث هستند از ضمیر مؤنث و زمانی که انسان یا گروه انسان‌ها، اعم از مذکر و مؤنث مورد نظر است از ضمیر مذکر استفاده می‌شود. پس در واقع برگشت سؤال به‌این است که چرا زبان عربی چنین است که آن هم به‌دلیل اشتقاق صیغه‌های مؤنث از صیغه‌های مذکر است. بنابراین ما هیج وقت ضمایر مذکر قرآن را تا قرینه‌ای نباشد، که خصوص مردان مورد نظر هستند، به‌صورت مذکر ترجمه نمی‌کنیم، برای مثال «یا ایها الذین آمنوا» را ترجمه می‌کنیم «ای کسانی که ایمان آوردید» و نمی‌گوییم «ای مردانی ایمان آوردید». به‌همین جهت آنجا، که خداوند از ضمایر مذکر خصوص مردان را اراده کرده است ضمایر و صیغه‌های مؤنث را نیز بعد از آن ذکر کرده مثلاً در آیه۳۵ سوره مبارکه احزاب می‌فرماید:‌«مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان باایمان، و مردان عبادت پیشه و زنان عبادت پیشه…» آوردن اوصاف و ضمائر مذکر برای خداوند نیز تابع خصوصیات زبان عربی است. بنابراین اگر قرآن به‌زبان فارسی نازل شده بود هیچ تفاوتی میان مذکر ومؤنث در آن نبود.
پدیدآورنده:ابوذر ابراهیمی،
منبع : بشارت


همچنین مشاهده کنید