سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


تونل برزخ مترو!


تونل برزخ مترو!
سریال‌های تلویزیونی و به عبارت دیگر مجموعه‌های داستانی و تصویریِ منتشر شده از "سیما"ی رمضان هشتاد و هفت، البته قوّت و غنا یا جلوه و جاذبه‌ی مجموعه "میوه ممنوعه"ی رمضان هشتاد و شش را نداشت. مجموعه میوه ممنوعه بر اثر بازی گیرای هنرپیشه‌ای که نقش "هستی" را ایفا می‌کرد، به جای نام اصلی و رسمی‌اش به نام سریال هستی معروف شده بود! البته بازی هنرمندانه و استادانه‌ی علی نصیریان مثل همیشه درصدر می‌درخشید و بی‌نیاز از ستایش است.
با اینهمه، دوگونه می‌توان داوری کرد. یعنی با اشکالات و (به قول بعضی) مزخرفات موجود در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی با دو قصد و به دو صورت می‌توان مواجه شد. یا به قصد اعلام مواضع خویش و در واقع اعدام مواضع حریف(!) و ثبت در تاری و تبرّی جستن از دیگران، یا به قصد تأثیرگذاری مثبت و نشان دادن انصافِ منتقد به انتقادشونده و رهایی از اتّهام پیش‌داوری و نتیجتاً سهیم شدن در تنقیح و تکمیل و تکاملِ تلاش‌های دیگران. بنابراین ابتدا باید قصد یا هدف را لااقل برای خودمان در ذهن خودمان روشن کنیم و آنگاه به زبانی که با همان قصد یا هدف متناسب و متوازن باشد، به نقّادی اثر هنری (حتی هنری‌نما) بپردازیم.
کلام منتقدی که از یک سوی می‌گوید: "از انصاف نگذریم، در چند سال گذشته برنامه‌های تلویزیون در ماه رمضان مناسب و گاه بسیار خوب بوده و رعایت تعادل در آنها می‌شده و خوبی‌ها و بدی‌ها و گمراهان و هدایت‌شدگان در کنار هم به درستی به نمایش درمی‌آمده‌اند" و از سوی دیگر می‌گوید: "در سه سریالِ سه شبکه اصلی سیما در رمضان هشتاد وهفت، شاهد نمایش اقسام پلیدی‌ها و زشتی‌ها و نامردی‌ها و کثافت‌کاری‌ها بوده‌ایم"، قابل تأمّل و تحمّل است. زیرا نشان داده است که همه چیز و همه کس را با یک چوب نمی‌راند. سخن چنین انتقادکننده‌یی تأثیرگذارتر است. بویژه اگر گل انتقاد و انصاف را به سبزه تواضع نیز بیاراید و خود را در زمره "سست ایمانان کم مایه" معرّفی کند یا صادق و صریح بفرماید: "بنده، در جایگاهی نیستم که بخواهم این سریال‌ها را [با ادّعای محقّق و متخصّص بودن] نقد کنم یا در مورد درستی و نادرستی مسایل مطرح شده در آنها مدّعی بحث ]کامل و جامع] باشم". تجربه نشان داده که انتقاد و حتّی حمله و هجوم منتقدانه‌ی صاحبان چنین روحیّه و رویّه‌یی تأثیرگذارتر و تسلیم کننده‌تر و دلگشاتر است.
یعنی، حالا حکایت "دریچه" است؟ بله، "دریچه" هم ـ سلّمه الله ! ـ می‌فرماید: ای هنرمندان و ای آفرینندگانی که مجموعه تلویزیونی "روز حسرت" را ساختید و به موضوعاتی گونه‌گون پرداختید تا بیننده را و لابد بویژه بیننده‌ی جوان را تحت تأثیر قرار دهید و طعم تلخ خلافکاری‌ها (بی‌وفایی همسر، ازدواج قاچاق، اعتیاد به موادّ مخدّر، پول پرستی به قیمت طرّاحی نقشه قتل، پاره کردن وصیّت نامه شوهر و نظایر این تلخی‌ها و شیرینی‌های استفراغ‌آور) را به او بچشانید، دست مریزاد. امّا صرف نظر از این بحث و فحصِ تعیین کننده که می‌گوید: خلافکاری‌هایی که در متن جامعه به صورت "پخش زنده" ملاحظه می‌شود، در ذهن جوانِ بیننده‌ی ما به مراتب تأثیرگذارتر یعنی منفی‌سازتر و فرهنگ‌ (ضد فرهنگ)‌پرورتر است و با نهی و نصیحت تلویزیونی رفع و دفع نمی‌گردد(!)، اساساً چرا باید یک فیلم داستانی روانشناختی‌ و جامعه‌شناختی را از عرصه واقعیّت به عرصه خواب و خیال کشاند؟
آیا شما پرونده این مسایل و معتقدات را در جامعه ما مطالعه نکرده‌اید؟ آیا نمی‌دانید و نمی‌بینید که هر روز چه بسیار خانه‌ها و خانواده‌ها، در آتش خواب و خیال می‌سوزند؟ چه نیازی است به اینکه خانم وکیل سریال "روز حسرت" به جای بهره‌گیری از فراست دینی و عقلانی‌اش و به جای حسن استفاده از قدرت تجزیه و تحلیل و تتبّع و تحقیقش، از شدّت ناراحتی و برزخ بودن، هی (!) به عالَم برزخ مراجعه کند و از روی کتاب لغتِ (دیکشنری مصوّرِ) آنجا به حقایق زندگی مشترک با همسر و پسر پی ببرد؟
درست است که مامان نرجس خیلی متدیّن و خیلی خانم است، درست است که این خانم وکیل (به قول بعضی) خیلی آقاست(!)، امّا حقوق‌دان و وکیل هم هست. یعنی عادتاً ذهن قانونمند و ریاضی و استدلالی و برهانی و پژوهشگرانه دارد. درست است که مامان نرجس (خانم وکیل) در مصیبت فقدان عروس با اخلاق و بی‌گناهش (معصومه معصوم) سخت متأثّر و افسرده و برزخ است، ولی لازمه احوال وی این نیست که در خواب و بیداری و حتّی در واگن متروی شلوغ هم
دم‌به‌دم وارد جنگل اسرارآمیز عالم برزخ شود. آن برزخ از این برزخ سردرآورده است؟ حق با استاد دانشمندمان بهمن کشاورز است که در باب آثار منفی استفاده نابجا از این عوالم برزخی، هشدار داد و اقامه بیّنه کرد.
ناسلامتی، همینطوریش(!) و بدون آموزش تلویزیونی، اگر نگوییم بسیاری، می‌توانیم بگوییم برخی از مردم ما بویژه برخی از بانوان (به دلایلی که فعلاً جای بحثش نیست) مرتّباً چاره دردهای زندگی‌شان را ـ نه تفنّنی بلکه جدّی ـ در رجوع به فال و رمّال و حرزنویس و مهره‌ساز و چشم زخم دور کن و نعل‌آویز و شاخ‌تراش و کمر قفل کن و خواب‌بین و سرکتاب بین و تعبیرگر و بخت بازکن و دهن مادرشوهر دوز و امثال این اسباب و طرق نجات، جستجو می‌کنند. حالا تلویزیون هم نه تفنّنی و هنری یا همسبک رئالیسم جادویی، بلکه به صورت جدّی و آموزشی، تأیید و تصدیق می‌کند که حقیقت‌های پنهان زندگی خانوادگی را در برزخ خواب و خیال کشف کنید و برای فهم علل دوزخی شدن زندگی مشترکتان، روی برزخ، کلید کنید! خدا وکیلی، برخی از ما، همینطوریش(!) خودمان خودآموز خرافاتیم، وای به وقتی که خانم وکیل هم در عالم برزخ متروی تهران، تونل جدّی حقیقت یاب کشف کرده باشد. امیدمان به ذهن برهانی و تحقیقی حقوقدانانمان بود، امّا این برگ برنده یعنی وکیلمان هم (در آتش روز حسرت) سوخت!
جلال رفیع
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید