جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


می خواستم خاطرات گذشته را برای تماشاگران زنده کنم!


می خواستم خاطرات گذشته را برای تماشاگران زنده کنم!
تهران، سال ۱۳۴۹. علی، پهلوان محل و رضا، جوان بیکار، طی یک درگیری خیابانی با هم آشنا می شوند. این آشنایی به رفاقتی منجر می شود که گذر سالها هم آن را کمرنگ نمی کند ...
این روایت یک خطی، داستان«سربلند»،اولین فیلم بلند سینمایی«سعید تهرانی» کارگردان و بازیگر سینماست.به بهانه نمایش این فیلم و حرفها و صحبتهایی که به دنبال داشت، با او به گفتگو پرداختیم تا درباره اینکه در شرایط فعلی چه دلیلی برای ساخت این فیلم وجود داشته بیشتر بدانیم. هر چند به اواخر دوره اکران این فیلم رسیده ایم و دوست داشتیم که می شد این گفتگو زودتر از اینها چاپ شود. اما همیشه همه چیز آن جور که می خواهیم نمی شود!
▪ شما در فیلم «سربلند» تماشاگر را به سالهای قبل برده اید، به دهه چهل سینمای ایران و شاید هم قبل از آن. آیا قصد داشتید «فیلمفارسی» بسازید و به اصطلاح این نوع سینما را دوباره زنده کنید؟!
ـ «فیلمفارسی» نه. من فقط می خواستم فیلمی متفاوت بسازم !دلم می خواست فیلمی تک رنگ(منوکروم) بسازم و دنبال داستانی می گشتم که بتواند این قابلیت را داشته باشد. به طور معمول وقتی ما از گذشته صحبت می کنیم، تصاویر در ذهن ما به طور سیاه وسفید شکل می گیرند، به خاطر همین موضوع هم بود که من قصه ای را طراحی کردم که از سال ۱۳۴۹ شروع می شود و طبیعتا سعی کردم به کمک طراحی صحنه و فیلمبرداری سیاه و سفید این فضا را برای بیننده ملموس تر کنم و البته صدای چنگیز جلیلوند هم شما را ناخودآگاه به آن فضا می برد. قصدم بیشتر، تغییر ذائقه تماشاگر بود. من هنوز هم نمی دانم که چرا وقتی اسم «فیلمفارسی» می آید، یاد فیلم های سخیف می افتیم. فیلم من، «فیلمفارسی» نیست، تکنیکال است. من به مضمون فیلم کاری ندارم، اما نمی دانم چرا به جای موضوع، تکنیک فیلم، ذهن کسی را درگیر نکرده است؟!
▪ چرا احساس کردید که تماشاگر به دیدن فیلمی مثل «سربلند» نیاز دارد؟!
ـ من احساس کردم جامعه ما هنوز هم از دیدن فیلم های قدیمی لذت می برد. به خاطر همین موضوع خواستم تا یک بار دیگر مردم را به گذشته ها ببرم و خاطرات گذشته را برایشان زنده کنم!
▪ اینجا این سؤال پیش می آید که آیا شما این شیوه ساخت را برای داستان این فیلم انتخاب کردید یا این داستان را برای اجرای این شیوه ساخت؟
ـ سؤال به جایی است !ببینید، من داستان را برای اجرای این شیوه انتخاب کردم. داستان رئال امروزی را که نمی شود با این روش ساخت، مگر اینکه یک معنای فلسفی در آن بگنجانی !من می خواستم یک قدم جلو بروم والا قدم زدن و در جا زدن که به درد نمی خورد !قرار نبود شبیه کسی فیلم بسازم.
▪ چیزی که در نظر اول تماشاگر را جذب می کند وبه یاد فیلمفارسی های گذشته می اندازد، شیوه فیلمبرداری سیاه وسفید فیلم است. در این مورد ...
ـ «سربلند» را به صورت دیجیتال کار کردم. فیلم را ابتدا به صورت رنگی فیلمبرداری کردیم و به جز آن چیزهایی که می خواستم رنگی باقی بمانند، بقیه را سیاه و سفید کردیم. آنها که فیلم را دیده اند حتما به این موضوع پی برده اند که استفاده از رنگ در پلانهای فیلم کاملاً حساب شده بوده و من دقیقا می دانسته ام که قرار است چه کاری را انجام بدهم. ۸ ماه تمام روی گرافیک این فیلم کار کردم و بیش از ده روز، رندر کردن این فیلم زمان برد. باید در استودیوی مجازی و با استفاده از رنگ های صحنه و رنگهای مخصوص، رنگ مطلوب فیلمتان را بسازید و ما توانستیم این کار را انجام دهیم.
▪ در جایی گفته بودید که برای انتخاب بازیگر هم با مشکل مواجه بودید؟
ـ بله، البته من برای انتخاب همه نقشها با مشکل مواجه بودم !بازیگری که من می خواستم که فیزیکش هم به این کاراکتر بخورد وجود نداشت !شما الان کدام بازیگر سینما را سراغ دارید که بتواند در یک صحنه درگیری خیابانی ظاهر شود؟!
▪ و مجبور شدید خودتان نقش «علی پهلوان» را بازی کنید؟
ـ مجبور که نه !به نظرم فیلمنامه خوبی بود و از قضا بر اساس نقشی که من بازی می کنم نوشته شده بود، اما برای نقشی که در فیلم «سروش صحت» آن را بازی می کند هیچ بازیگری را سراغ نداشتم که با نقش همخوانی داشته باشد، ضمن اینکه مردم سروش صحت را قبلاً یک بار در چنین نقشی در فیلم «رسم عاشقی» دیده اند و بنابراین حضورش برای مردم باور پذیر بود. من اصلا بازیگر گیشه ای نمی خواستم، بلکه فیزیک بازیگر برایم مهم بود. فیزیک سروش صحت به شکلی است که همزمان می تواند دو نقش را بازی کند. اودر این فیلم، شبیه هیچ کدام از نقشهایش ظاهر نشد و به نظر من که نقش، خیلی خوب روی بازی او نشست. بقیه نقشها هم همین طور، مثلاً برای نقش«رؤیا» (که «عسل بدیعی» نقش او را بازی می کرد) از کدام بازیگر می توانستم استفاده کنم که با همان نگاه اول کل داستان را لو ندهد، در حالی که تماشاچی از نگاه بدیعی نمی تواند هیچ چیزی را بفهمد و حتی «ابوالفضل پورعرب» هم در نقشی ظاهر شده که قبلا آن را تجربه نکرده بوده.
▪ و با این انتخابها، از پیش زمینه ذهنی مردم استفاده کردید و او را به گذشته بردید؟
ـ بله، مثل «رابرت رودریگوئز» که در فیلمی که به صورت منوکروم ساخت و با قصه آن فیلم، تماشاگرش را به دهه ۶۰ ۵۰ آمریکا برد !من هم می خواستم بگویم، همه ما در تاریخ سینمای خودمان، به دهه های مختلف نظیر دهه ۴۰ تعلق خاطر داریم، و با تلفیق تکنیک ، قصه و خاطره خواستم فیلمی بسازم که وقتی مردم ازسالن سینما بیرون می روند فیلمی دیده باشند که شبیه هیچ فیلم دیگری نباشد. اینکه مخاطب احساس کند به گذشته های خاطره انگیز برده شده است.
▪ و صدای چنگیز جلیلوند بر چهره بازیگر نقش اول فیلم هم قرار بود تأکیدی بر این مسأله باشد؟
ـ بله، ولی حضور آقای جلیلوند در این فیلم کاملا اتفاقی بود. هر چند مردم ما خاطرات زیادی با صدای چنگیز جلیلوند دارند، ولی دوبله این فیلم و حضور آقای جلیلوند فقط یک اتفاق بود. صدای فیلم دچار اشکال شد و زمانی که می خواستیم صداها را دوباره بگیریم آقای جلیلوند داشت از کنار اتاق ما رد می شد و یک دفعه آمد درون اتاق و پرسید این کدام فیلم است؟ و در نهایت با توجه به شباهتی که من با یکی از بازیگران سینمای گذشته دارم، خواست تا این فیلم را دوبله کند و ما هم از این موضوع استقبال کردیم و وقتی صدای ایشان روی تصویر آمد، همه حیرت کردیم. من معتقدم که مردم ما حق دارند که به سینما بیایند و فیلمی خاطره انگیز تماشا کنند. حالا اگر منتقدان اسمش را «فیلمفارسی» می گذارند، مهم نیست !ولی آیا واقعاً فیلم «سربلند» مؤلفه های«فیلمفارسی» ها را دارد؟
▪ این یعنی شما از اینکه منتقدان «سربلند» را فیلمفارسی معرفی می کنند، ناراحتید!
ـ اتفاقا نه !چون من با دانستن همین موضوع، صحنه آبگوشت خوردن را در فیلم گنجاندم، چون یک زمانی آبگوشت، غذای متداول مردم بود و به خاطر همین هم در فیلمهای قدیمی استفاده می شد، چون جزئی از زندگی مردم بود. حالا اگر وجود آبگوشت نشانه «فیلمفارسی» بودن یک فیلم است حرفی نیست، ولی من واقعاً خواستم ذائقه مخاطبان تغییر کند و با طعم جدیدی از فیلم در دهه ۸۰ آشنا شوند. روی هم رفته، از اینکه فیلم مورد اقبال تماشاگر قرار گرفته خوشحالم و این مهم است!
▪ از وضعیت اکران فیلم در شهرستانها راضی بودید؟
ـ خوشبختانه وضعیت اکران فیلم در شهرستانها تقریبا برابر با تهران بوده است.
▪ در جایی خواندم که گفته بودید امکانات تبدیل فیلم به نگاتیو ۳۵ میلی متری را نداشته اید. آیا واقعا این امکانات دراختیار تان نبود؟
ـ نه، ما در ایران امکانات تبدیل فیلم با فرمت مونوکروم روی نگاتیو را نداریم. من خیلی دلم می خواست از ابتدا یک فیلم ۳۵ میلی متری سیاه و سفید بسازم، زیرا که ساخت فیلم ۳۵ میلی متری برای خودش تبلیغ می آورد و در صفحات خاصی از روزنامه ها بر روی آن تبلیغ می شود، اما ما واقعاً در کشور هیچ مرکزی را نداریم که بتوانیم کارهای گرافیکی روی نگاتیو ۳۵ میلی متری انجام بدهیم و جلوه های تصویری فیلم لو نرود. ما در فیلمهای جنگی مان یک اسپشیال افکت انفجار را می گذاریم و کاملاً معلوم است که ما یک برش تصویر را روی نگاتیو گذاشته ایم و آنقدر مردم ما فیلمهای متنوع دیده اند که حرفه ای شده اند و یک انفجار غیرحرفه ای و یا یک اسپشیال افکت معمولی، اساس یک فیلم را زیر سؤال می برد. من دوست داشتم مخاطب، فیلم را خیلی جدی بگیرد و برای هر صحنه فکر کند که چرا این صحنه رنگی شد؟ !در این شرایط، مثل خیلی از فیلمها اصلا تبلیغات نکردم که مثلا «فلان جای فیلم را باید در خارج از کشور درست کنیم» که شاید اگر این کار را انجام داده بودم، فروش فیلم بسیار متفاوت تر از این می شد. هر فیلمسازی که فیلم را دید به من گفت فیلم ات یک روایت صادقانه است سعی نکردی هیچ فیلمی را کپی و به مخاطب قالب کنی!
▪ خیلی از منتقدان نسبت به این فیلم واکنشهای تندی نشان دادند...
ـ من نمی دانم چرا این اتفاق افتاد. خیلی از فیلمهایی که ما می بینیم، بازسازی شده خیلی از فیلمهای دیگر هستند، پس جبهه گیری در مقابل یک فیلم چندان معنی ندارد.
▪ و در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
ـ بزودی فیلمی را با نام «روشنایی های روز» کلید خواهم زد. فیلمی اکشن و تلویزیونی که نقش اول آن را خودم بازی می کنم و الان هم در حال رایزنی با چند بازیگر برای نقش مقابل خودم هستم که احتمالا از لادن طباطبایی(همسرم) برای ایفای این نقش استفاده خواهم کرد.
تکتم بهاردوست
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید