پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


روشن دلان و حقوقی که نادیده گرفته می شود


روشن دلان و حقوقی که نادیده گرفته می شود
برگ برگ تقویم را که ورق می زنی، بالای صفحه یا پایین آن می بینی که مطالبی نوشته شده است که یکی از آن مطالب اسم روزهاست.دفترچه ات را ورق می زنی، می رسی به مهرماه، ورق می زنی و می رسی به روزهای آخر. به برگه ای می رسی که بالایش نوشته اند ٢٤مهر . اسم این روز، روز جهانی نابینایان است، روز عصای سفید.رسم شده است که اسم روزها ما را به یاد آدم ها بیندازد. روز مادر که می رسد بعد از هفته ها به دیدار مادرهایمان می رویم، روز پدر، «پدر دیدنمان» گل می کند و اسم ها و نام ها یا بهانه هایی که به یادمان می آورند آدم هایی با این نام ها وجود دارند.نام امروز را گذاشته اند روز جهانی نابینایان. امروز در صفحه خانواده و سلامت ما ٢ مهمان داریم، ٢ مهمانی که فقط آمده اند تا از مشکلات صاحبان این روز بگویند و از کمی ها و کاستی ها.
امیر ابراهیمی و علی رضا سرخه که رضایتی از واژه روشن دل ندارند و آن را نوعی بزرگ نمایی به حساب می آورند، در تبیین مشکلات نابینایان به ذکر همه موارد می پردازند. اشتغال، مسکن و ازدواج ٣ نکته ای است که از نداشتن یا نبودن قانونی برای نابینایان درخصوص آن ها گلایه مندند.امیر ابراهیمی لیسانس علوم اجتماعی دارد و در شرکتی خصوصی به عنوان اپراتور کامپیوتر فعالیت می کند و علیرضا سرخه هم که تحصیل کرده رشته روان شناسی است هم اکنون بعد از ١١ سال کار در یک کارخانه به دلیل آن که بیش از توانایی اش از او توقع و انتظار داشته اند، بیرون آمده و مشغول انجام کارهای هنری است.ابراهیمی سرصحبت را این گونه باز می کند که:ما هدف مان مطرح کردن مشکلات تمام بچه های نابیناست، نمی خواهیم کسی بگوید مشکل شخصی خود را بیان کرده اند، از طرفی هم زیاد به این که بخواهد به این مشکلات ترتیب اثر داده شود، امید نداریم. فقط می گوییم و امیدواریم که حداقل مسئولان بخوانند.اولین مشکل ما اشتغال است که درباره آن بحث های مختلفی مطرح می شود.
● اشتغال و انتظاراتی فراتر از توانایی
در بحث اشتغال، افراد به توانی که ما داریم، بسنده نمی کنند و بیش از توانایی ما انتظار دارند. بچه های نابینایی که فوق لیسانس اند، به خاطر همین تبعیض ها مجبورند با حقوقی که یک فرد سیکل اما بینا می گیرد کار کنند. خیلی ها به یک دید دیگر به ما نگاه می کنند این دید که انگار ما نمی توانیم، درحالی که ما به دلیل ایجاد ارتباطات کمتر و ندیدن اطراف و جذابیت ها بیشتر دل به کار می دهیم.علی رضا سرخه می گوید: من الان بیمه بی کاری می گیرم. البته این بیمه تا پایان سال به من تعلق می گیرد و بعد از آن هم خدا بزرگ است.ابراهیمی باز ادامه می دهد: حتی کار اپراتوری کامپیوتر را هم به نابینا نمی دهند و می گویند نیاز نداریم و حتی قانون ٣درصد را هم اجرا نمی کنند. از طرفی علاوه بر پاسخ گویی تلفن، انتظار جواب گویی مراجعان، تایپ، فاکس، کپی و حتی نگهبانی را هم از یک اپراتور نابینا دارند. کارهایی که حقیقتا از عهده ما برنمی آید. سرخه ادامه می دهد: بچه های ما یا باید اپراتور شوند یا بروند بسته بندی کنند یا مقابل حرم دستفروشی کنند و یا گدایی!
● بی کاری و بی روحی
سرخه ادامه می دهد: خیلی ها به توانایی های نابینایان پی برده اند اما نمی خواهند آن ها را قبول کنند. یک نابینا حکم یک دفترچه تلفن همیشه در دسترس را دارد که این برای مسئولان می تواند خیلی مفید باشد. اما گذشته از این حرف ها من الان یک سال و ٢ ماه است که در خانه نشسته ام، این وضعیت بر روحیه من اثر می گذارد. در روزنامه ها می نویسند که سالانه این تعداد نابینا سرکار می روند و یا رادیو و تلویزیون خبر از اشتغال معلولان می دهد، ولی ما هنوز ندیده ایم، من نمی دانم که چه کسانی سرکار برده می شوند! چندی پیش هم برای یکی از مسئولان نامه نوشتیم که مشکل اشتغال داریم، ٢ سال بعد که جواب نامه آمد گفته بود بروید با ٧ نابینای دیگر جمع شوید تا وام اشتغال بدهیم و شما کاری را در دست بگیرید. نمی دانم چرا با خودشان فکر نکرده بودند که اول از همه این ٧ نفر را از کجا بیاوریم و دوم هم آمد و این ٧ نفر پیدا شدند، چطور به هم اعتماد کنیم؟ علاوه بر این، چه کسی در شرکتی که متعلق به ٨ نابینا است سرمایه گذاری می کند؟
● مسکن مشکلی دیگر
ابراهیمی ادامه می دهد: هیچ قانونی نیست که از ما حمایت کند. زمانی با وام زمین هایی داده می شد، ولی الان هرچه به بهزیستی مراجعه می کنیم جوابی نمی گیریم! سرخه باز می گوید: می گویند که بلیت برای نابینایان نیم بهاست، اگر بخواهیم از این خدمت استفاده کنیم باید ٢ روز کامل دنبال برگه بدویم. تازه به بهزیستی هم که مراجعه می کنیم می گویند ما وظیفه نداریم جواب بدهیم.
● نابینایی و چه کنم های زندگی
سرخه در ادامه می گوید: خیلی وقت ها می مانم که برای مخارج بچه ام چه کنم. مشکل اساسی ما این است که اگر به بچه هایمان نرسیم، فکر می کنند که چون نابیناییم ، آن ها این مشکلات را دارند. بچه های امروزی خیلی باهوشند. بچه من ٧ ساله است چند روز پیش پرسید بابا! چون نابینایی سر کار نمی روی! بچه های کلاسمان می پرسند بابای تو چه کاره است! آن ها می گویند تو چون نابینایی سر کار نمی روی! من دوست ندارم یک بابای نابینا داشته باشم!هیچ جا حقوق نابینایان درنظر گرفته نمی شود، در قوانین راهنمایی و رانندگی هم عصای سفید جایگاهی ندارد. خیلی وقت ها در خیابان عصای من شکسته است و مجبور شده ام خودرو بگیرم. چشم دارها نمی دانند که عصا چشم ماست، ما ٧٠ درصد جهت یابی هایمان را با عصا انجام می دهیم. خیلی وقت ها پیش آمده که خودروها عصایمان را شکسته اند و طلبکار هم شده اند. می گویند: تو که نمی بینی چرا می آیی بیرون؟
● مشکل سوم، مشکل ازدواج
ابراهیمی می گوید: بر سر راه ازدواج یک نابینا موانع زیادی وجود دارد، که یک قسمت باز به همان اشتغال باز می گردد، ولی برخی مشکلات هم به ناآگاهی خانواده ها از توانایی های نابینایان باز می گردد. خیلی ها به نابینا دختر نمی دهند برای همین خانواده بچه های نابینا، دنبال اشخاصی می گردند که مشکل داشته باشند یا معلول باشند. نمی دانم که چرا نمی دانند یا نمی خواهند قبول کنند که ٢ نابینا یا یک نابینا و یک ناشنوا نمی توانند با هم زندگی کنند.
● نابینایی و ترحم های دنیایی
سرخه ادامه می دهد که یک نابینا نیازی به ترحم و دل سوزی ندارد بلکه باید درک شود، نابینا نیاز به دوست دارد.به تولیدات رسانه ای نگاه کنید. نابینا یا فلوت می زده یا گدایی می کرده یا نیازمند به دیگران بوده است. به نحوی نابینا را نشان می دهند که گویی ناتوان است. ابراهیمی حرف دوستش را این گونه تمام می کند که: ما به خاطر همین حرف ها در محیط های مختلف، خیلی مراقب رفتار یا اطرافمان می باشیم. اگر میز یک نابینا یا لباس یا چهره اش نامرتب باشد می گویند نابیناست. نمی گویند که نرسیده تمیز کند و این در حالی است که این اتفاق برای یک فرد بینا هم می تواند رخ دهد.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید