پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
گریزهای ناگزیر
«شیراز نام دیگر من» گزیده شعرهای «منصور اوجی» است از اغلب کتابهای منتشر شدهاش (گزیدهای از ۱۶ کتاب منتشر شدهاش). شاعر این مجموعه قریب به ۵۰ سال است که شعر میگوید و مینویسد... «اوجی» طی سالهای طولانی شاعریاش همواره شاعر پرکاری بوده است و طی این راه پشتکار و استمرار در جهانواره شعرش را از یاد نبرده است.... بیتردید همینها و همانها بوده است که از «اوجی» شاعری ساخته است که شعرش هنوزاهنوز خواننده دارد و به راهش ادامه میدهد. او خیلی زود زبان و جهان شعرش را به نفع خویشتن شاعرش مصادره کرد و آن را جایی برد که ردی از شوخیهای دم دست این روزهای ادبیات وطن در آن نباشد؛ جایی که درخت سرو یا نارنجی به قدر همتش سایهسار شعرهایش باشد. گزیده اشعار هر شاعری سوای ساختن چشماندازی کلی از منظرههای دور و نزدیک در جهان ذهن شاعر، لابد که باید متر و معیاری هم باشد برای سنجیدن آثارش طی دورههایی که از سر گذرانده است و نیز معدلی برسازد از آثار متفاوتی که طی سالیان خلق کرده است.
درباره شعر اوجی زیاد نوشتهاند: او شاعری است طبیعتگرا که بنمایه شعرش طبیعت است و سیر و سلوک شاعر در طبیعت اتفاق میافتد و بیرونیترین دلیلشان هم بسامد و فراوانی واژههای وامگرفته از طبیعت است نظیر: ماه، آسمان، آفتاب، باد، ستاره، درخت، گل، برگ، کاج، یاس، کلاغ، گنجشک، تیهو، سار، اسب، گرگ و... کمی جزئینگرتر... شنیدهایم که او شاعر میوههاست و باز لابد دم دستترین دلیل، فراوانی میوهها در شعر اوست: لیمو، سیب، هندوانه، انار، زیتون، انجیر، نارنج و... گاه حتی شنیدهایم که شاعر رنگهاست اگر رنگ را از طبیعت جدا بدانیم.
«اوجی» شاعری است با زبانی ساده و سلیس که آن را به خوبی مبدل به زبانی کرده است خاص خودش و شعرهایش امضای زبان او را دارند و توانسته است آن را به درستی در ساختمان به دور از پیچیدگی شعرش به کار گیرد.
این را نیز شنیدهایم که «اوجی» کوتاهنویس ماهری است در عرصه شعر و با دستیابی به ایجاز مشحون شعرهایش در شعر معاصر ایران به فراز تازهای رسیده است، طوری که او را شاعر شعر کوتاه نیمایی و «بیژن جلالی» را شاعر شعر کوتاه منثور لقب دادهاند. و حتما خواندهایم که «اوجی» در شعرهای بلندش به نسبت اشعار کوتاهش چندان موفق نیست و بهتر همان که کوتاه و موجز بسراید چرا که او قناعت رازآلود کلمه را دریافته است و سخاوت در شعرش، همانا قناعت با داشتههای کلماتش هست و همان بهتر که از پراکنش آنها اغلب پرهیز میکند، وسواس درست با هم نشستن و برخاستن و جانشین شدن کلمه با کلمه در جهان ساده شعرهای کوتاه «اوجی» در موفقیت آنها بیتاثیر نیست، شعر ساده کوتاه نوشتن کار دشواری است آن هم در سرزمینی که پر است از پرگویی و آشفتهگوییهای محال... . ساختن یک شعر در زمینی کوچک با مصالحی اندک و معماریای ساده کار هر معماری نیست، مگر اینکه شکل، ساخت و فضاهای مخصوص شعر کوتاه برای او خوب شناخته شده باشد.
از همین سمتهاست که در ادامه دانستههایمان درباره شعر «اوجی» شنیدهایم که شعر او نوعی «هایکو» است و آنها که به اشتباه و در تاریکی شعر او را «هایکو» خواندهاند دلایلشان همانا اشتراکات ظاهری و نادرست شعر «اوجی» با «هایکو» بوده است، چیزهایی شبیه کوتاهی هر دو شعر و نوشتن آنها در دو سه سطر، استفاده از المانهایی از طبیعت، و شکل ساده زبان و محتوای شعر و... در صورتی که میان شعر کوتاه «اوجی» با «هایکو» تفاوتهای اساسی وجود دارد که میشود درستتر و دقیقترشان را در مقالاتی که اتفاقا این روزها درباره «هایکو» در مطبوعات چاپ شده است مطالعه کرد. روایت و مسیر روایت در شعرهای «اوجی» را نباید از قلم انداخت، حتی شعرهای کوتاهش که شاید در برخورد بیرونی و به سبب کوتاهی به نظر روایتپذیر نیستند، صاحب روایت هستند و همین موضوع روایت در ساخت شعرهای «اوجی» و ترکیب آن با اهمیت محتوا و مضمون در شعرها، خود از مشخصههای بارز شعرهای اوست.
اینها را از شعر «اوجی» نوشتم و ننوشتم تا بتوانم جمعبندی کنم و برسم به موضوعی که در پیدا و پنهان شعر او موج میزند و بیش از همه نظرم را به خود جلب کرد.... زمان. زمان در شعر «اوجی» مفهومی است که همیشه حضور دارد چه در بیرون و چه در درون شعرش چه در روایت شعر، چه در شکل ایجاز شعرها، چه ناپیدا باشد و چه پیدا که خیلی پیداست از فراوانی واژههایی مثل: اسفند، عصر، غروب، دقیقه، ساعت، پاییز، زمستان، بهار، شب، روز، ظهر، مرداد، هزاران سال، در ابتدای تاریخ، نیمه راه عمر، گذشته، عمر کوتاه، لحظه و....
جدای مفهوم اولیه و عینی و بیرونی از زمان که منظور همان گذشت ساعت و روز و تاریخ تقویمی است به گمانم مفهومی دیگرتر از آن را نیز میشود در شعر «اوجی» ردیابی کرد، مفهومی که با معنایی که نزد ارسطو از زمان هست متفاوت باشد، اینکه زمان راهی است مستمر که امور اکنون در آن اتفاق میافتند. ردپاهای این تفاوت را میشود در شکل روایت، ایجاز حضور طبیعت و زمانمندی حاضر در شعر او پیدا کرد. آیا زمان مرگ این تن/ جان این من نیست؟ (ص ۱۷۲)
«دازاین» نزد «هایدگر» واژهای است که آن را به «هستن آنجا» برگرداندهاند و کلیدواژهای است که برای دریافت مفهوم زمان و هستی و ارتباطشان با هم از آن گریزی نیست: (دازاین هستندهای است که خود را در کلمه «من هستم» مشخص میکند)۱؛ (دازاین، هرآنیت من است و میتواند هرآنیت را در امر آینده داشته باشد)۲؛و دازاین «امر هستنده در هستی خودش»۳ است.
«هایدگر» پس از بسط دادن معنای «دازاین» نزد خود به توضیح مفهوم زمان و ارتباط آن با «دازاین» میپردازد (در کتاب هستی و زمان و سخنرانی مفهوم زمان) و میرسد به جمله مشهورش که: «دازاین زمان است»۴و «زمان بیمعناست، زمان زمانمندی است»۵ و در آخر (اگر دازاین را در نهاییترین امکان هستیاش دریابیم، خودمان است).۶ با کمی اغماض میخواهم مفهوم زمان و «دازاین» و ترکیب آنها را نزد «هایدگر» خلاصه کنم به اینکه: انسان «دازاین» است، «دازاین» زمان است و زمان انسان است و رسیدن به این باور که هستن و هستندگی هست که هم هستی است هم هستنده با در زمان بودن است که معنا مییابد. در پایان میخواهم خوانندگان شعر «منصور اوجی» را دعوت کنم تا این بار از این دریچه به شعر او بنگرند و سعی کنند بنمایههای طبیعت، انسان، مرگ و... را با مفهوم زمان در شعرهای او بسنجند. در آینده به مفهوم زمان در اشعار «احمدرضا احمدی» نیز خواهم پرداخت.
رسول رخشا
پینوشت
۱، ۲، ۳، ۵ و۶ از کتاب مفهوم زمان- مارتین هایدگر- ترجمه علی عبدالهی- نشر مرکز چاپ اول ۱۳۸۳
۴) از کتاب هایدگر و پرسش بنیادین- بابک احمدی- نشر مرکز- چاپ سوم ۱۳۸۴
عنوان مطلب نام یکی از کتابهای «محمد حقوقی» است.
پینوشت
۱، ۲، ۳، ۵ و۶ از کتاب مفهوم زمان- مارتین هایدگر- ترجمه علی عبدالهی- نشر مرکز چاپ اول ۱۳۸۳
۴) از کتاب هایدگر و پرسش بنیادین- بابک احمدی- نشر مرکز- چاپ سوم ۱۳۸۴
عنوان مطلب نام یکی از کتابهای «محمد حقوقی» است.
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید