پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


موسیقی پشت ترافیک یا کاری که شجریان نمی تواند انجام دهد


موسیقی پشت ترافیک یا کاری که شجریان نمی تواند انجام دهد
بسیاری می پندارند _ به خصوص آسیب شناسها _ که تغییرات فرهنگی دردهه اخیر ایران تماما ماحصل فرهنگ دیگر ورقیب است.اصولا براین اساس کارفرهنگی ازنظرآنان، صورت بندی میدان کارزار ومبارزه با"دیگری" است.هرچند که نمی توان حقیقت این میدان را انکارکرد،اما باید به این نکته توجه کرد که بسیاری ازتغییرات فرهنگی ماحصل تغییرات اجتماعی است.ماحصل مدرنیته است .
تجدد،تغییرات ریشه ای در کیفیت زندگی روزمره پدید می آوردوبرخصو صی ترین وجوه تجربیات ما تاثیر می نهد.بااین وصف، تغییرات حاصل از نهادهای امروزین به طورمستقیم بازندگی فردی وبنابراین ، با خودما می‏آمیزند.
یکی ازریشه ای ترین تغییرات ،ظهور وحضور "سرعت" درزندگی روزمره انسان جدیداست. سرعت انتقال، از ویژگی‌های دنیای جدید است. سرعت درگردش پول، سرعت در خبر رسانی و سرعت در حمل و نقل. در دنیای جدید زمان اهمیت فوق العاده ای می یابدتا جایی که خریده میشود.ازمهمترین کارکردهای وسایل نقلیه ای همچون اتوموبیل نیز سرعت است.سرعت درجابجایی برای خریدن زمان.
هرچندانسان شهری، امروزه کندی و آهستگی را برنمی‌تابد، اما با افزایش جمعیت شهری ، پیشرفت تکنولوژی ورشدمصرف نمادین طبقه متوسط ،شهرها از اتومبیل انباشته شد واین انباشتگی منجربه این گردید که اتومبیل نوعی کژکارکرد پیدا نماید ،به این معنا که منجر به "کندی" و آهستگی گردید.
به عبارت دیگربا افزایش بهره گیری انسان های جدید ازاتوموبیل ، شهرهای مدرن ازحجم اتوموبیل انباشته گردیدومعضل ترافیک پدید آمد.ترافیک به عنوان یکی ازفرا گیرترین نمودهای شهری جدایی عین وذهن- مهمترین نتیجه پروژه روشنگری- در معنای گیدنزی اش بازتاب خواست سرعت می باشد. بی شک کندی حاصل ازترافیک نتیجه میل انسان شهری برای سرعت درحمل ونقل است. طبیعت این بار در هیاتی ثانویه و دست ساخته – اتوموبیل- ازانسان انتقام می گیرد.واقعیت موجود،یعنی کندی حرکت با میل وخواست موجود، یعنی سرعت وتندی، وضعیت پارادوکسی رابرای انسان جدید می سازد.
دراین حال انسان مدرن سعی دارد از وضعیت پارادوکسیکال خودساخته اش که همان ترافیک است، خارج شود و به یک معنا به احیا ی هژمونی دنیای مدرن که همان سرعت است، بپردازد.ترافیک (که از ویژگی‌های مهم شهرهای بزرگ است) نوعی مقاومت،تضاد ونزاع را با ذهنیت انسان جدید برقرار می‌سازد. ذهنیت انسان مدرن با داشتن میلی همچون سرعت و تندی، هنگامی که در مواجهه با ترافیک قرار می‌گیرد، به دنبال راهی برای رهایی ذهنی خویش از وضعیت پارادوکسیکال در آن گرفتار شده می گردد؛ او چه می کند؟او به موسیقی سریع و تند امروزین گوش می‌دهد.
سوال این است که چه اتفاقی رخ می دهدکه موسیقی های کلاسیک باریتم کند( مثل باخ وشجریان) پشت چراغ قرمز _با وجود علاقه سرنشینان اتومبیل به موسیقی کلاسیک_ شنیده نمی شوند؟
بوردیو معتقد است که عادت واره یا منش(habitus) محصول تعامل ساختارهای عینی وتاریخ شخصی است.وی در"نظریه کنش" می نویسد:"ساختارهایی که سازنده محیطی خاص هستند(مثلاشرایط مادی موجودکه مشخصه شرایط طبقاتی اند)منش را تولیدمی کنند". به تعبیروی منش مولدوانسجام بخش اعمال وصورت درونی شده شرایط طبقاتی و درواقع نقشه شناختی دنیای اجتماعی ومسیرهای ازپیش تعیین شده است که عمل مناسب هروضعیتی را نشان می دهد. عمل (practice) درواقع منش فعلیت یافته است.حال اگر بخواهیم سوالمان را بوردیویی بخوانیم باید بگوییم که عمل گوش دادن به موسیقی های پاپ وعامه پسند در وضعیت ترافیک محصول چه منشی است؟میانجی کنش یا منش عمل گوش دادن به موسیقی تند در کندی ترافیک چیست؟
آنچه که می تواندانسان را از پارادوکس ترافیک تا حدودی رهاکند وبه ذهن شکاف یافته وی، تخیل آرامش رابرگرداند، موسیقی مردم پسنداست. تندی موسیقی ،حدت وشدت کندی ترافیک رابه نفع میل به سرعت کاسته و روان انسان شهری گرفتارآمده درترافیک را تسلی می بخشد.درحقیقت منش این کنش (انتخاب موزیک عامه پسند درترافیک) مدرنیته، شهر،ترافیک وپارادوکس سوژه – ابژه است.البته تاریخ فرد وفرهنگ نیزدرانتخاب نوع موسیقی پاپ موثراست - توجه کنیدبه نوع پاپ ایرانی -.
اگر تئوری بوردیو رابپذیریم که کنش های ما ریشه در منش ها دارند می توانیم این آموزه مطالعات فرهنگی رابپذیریم که تمایلات هنری ما ریشه درواقعیات روزمره دارند.یعنی آنچه سلایق هنری را می سازد عناصرزندگی روزمره ما هستند؛عناصری که برای بازسازی خود نیاز به التیام های هنری دارند.عناصری همچون ترافیک. زندگی پاره پاره - یا به تعبیر هایدگر بی خانمان - انسان جدید، خالق زندگی هایی شده است که گسسته وپاره پاره اند.زیست- جهان افراد در سبک زندگی جدیدهرچه افزون ترازیکدستی خارج شده وشکاف یافته است. به سبب همین وضعیت، فردجدیددر خانه وتنهایی یک نوع موسیقی ودر ترافیک نوع دیگری ازموسیقی ودر جاده، موزیک متفاوتی رابرمی گزیند.
موسیقی مردم پسند به یکی از عناصر فرهنگ مردمی جوامع معاصر تبدیل شده است. موسیقی مردمی در همه جا حضور دارد، در خانه، اتومبیل، تاکسی، فرودگاه، هواپیما، فروشگاههای بزرگ، قطار و خلاصه در همه جا این موسیقی مردم پسند است که به گوش می‌رسد. کمتر عرصه‌ای از زندگی جمعی در جوامع معاصر دیده می‌شود که موسیقی در آن حضور نداشته باشد. بر اساس یکی از تحقیقات انجام شده، از درآمد سرانه مردم در برخی از جوامع اروپایی نزدیک به ۷۵ دلار آن صرف خریدن یا شنیدن موسیقی مردم پسند می‌شود و مردم به طور متوسط ۵/۳ ساعت در روز به این موسیقی گوش فرا می‌دهند. این تحول گویای نسبت میان مدرنیته متاخر وموسیقی عامه پسنداست.
انسان جویای هژمونی دنیای مدرن ، یعنی سرعت ، درترافیک سنگین شهری همچون تهران، توانایی تکنولوژیکی تغییر وضعیت را ندارد؛ او نمی تواند از تبعات مدرنیزاسیون فرارکند، اما این توانایی را دارد که این وضعیت پارادوکس را کمرنگ نماید. این انسان گرفتار آمده در ترافیک با گوش کردن به این نوع ازموسیقی‌ها(مردم پسند) سعی دارد این کندی و اخلال در سرعت را دوربریزد؛کاری که ازعهده موسیقی سنتی و"شجریان" برنمی آید.
انسان مدرن هنگامی که در مواجهه با ترافیک (به معنای وضعیت پارادوکسیکال) قرار می‌گیرد، به دنبال راهی برای رهایی خویش، به موسیقی تند روی می‌آورد.شاید بتوان گفت موسیقی‌های جدید (پاپ، راک، جاز و ...) تعلق روح نوستالوژیک انسان گرفتار آمده در ترافیک را ارضاء واو را ازمیانه کندی به خیال سرعت پرتاب می‌کنند.
امین بزرگیان
http://aminbozorgian.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید