پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


آمیزه ای از تخیل و هراس


آمیزه ای از تخیل و هراس
مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» دومین مجموعه داستان پیمان اسماعیلی بعد ازمجموعه «جیب های بارانی ات را بگرد»است،اسماعیلی در روند داستان نویسی امروز به عنوان یک صدای تازه مطرح است و کارهای او به زعم بسیاری از صاحب نظران حوزه ادبیات داستانی حاوی پیشنهادهایی نو برای عالم داستان به حساب می آیند.
یکی از مشخصات بارز اسماعیلی در مقام داستان نویس این است که برای نوشتن یک داستان خوب نهایت تلاشش را به کار می گیرد و اصولا بحث داستان نویسی برای او امری بسیارجدی است.
اسماعیلی با اولین مجموعه اش نشان داد که نویسنده ای هوشمند است وابزارداستان را به خوبی می شناسد و برای وقت و انرژی خود احترام زیادی قائل است زیرا در تک تک داستان هایش رگه ای از سخت گیری به خود دیده می شود که نشان از یک حساسیت بالای ادبی دارد.
حال و هوای مجموعه «برف و سمفونی ابری» تا حد زیادی با مجموعه اول این نویسنده متفاوت است،در مجموعه تازه اسماعیلی در تک تک داستان های این مجموعه نوعی هراس موج می زند که خواهی نخواهی ذهن مخاطب را به درون خود می کشند،هراس هایی که در تاروپود وضعیت داستانی نهادینه شده اند وبه یک نوع ایجاد حس باور رسیده اند. با حال و هوایی«گوتیک» مواجهیم که در اغلب داستان ها جریان دارد،موضوعی که ظاهرا در این سال ها عمده دل مشغولی های او را به خود اختصاص داده است.
در تک تک داستان های این مجموعه نوعی هراس موج می زند که خواهی نخواهی ذهن مخاطب را به درون خود می کشند،هراس هایی که در تاروپود وضعیت داستانی نهادینه شده اند وبه یک نوع ایجاد حس باور رسیده اند.
اسماعیلی در این داستان ها شیوه برخورد با یک موضوع رعب آور را در حدی قابل قبول از کار درآورده و بر خلاف داستان های مشابه از نویسندگان دیگر به دامان شیوه های فانتزی نیفتاده است.
آنچه که در این داستان ها حضوری فعال دارد نقش روان آدمی در ساختن موجوداتی هراس آور است،موضوعی که گاه در قالب پرهیب یک موجود مولد ترس تجلی می یابد.
شاید توفیق نویسنده در رسیدن به مرزهای گونه«گوتیک» در داستان«مرض حیوان» بیش از داستان های دیگر باشد،زیرا در این داستان عنصر دلهره از همان آغاز با روح مخاطب پیوند می خورد و همراه با روند داستان به اوج خود می رسد:«دیر آمدی!تا غروب منتظرت ماندند،نیامدی.آن ها کاری که اسماعیلی در این داستان به خوبی از عهده اش بر آمده تکنیک کاشت اطلاعات است،اطلاعاتی پراکنده که بهد ها معنای واحدی به خود می گیرند:«....مثلا این که اگر کسی چیزی بخورد که قبل اش حیوانی از آن خورده،مرض حیوان می گیرد.بسته به این که آن حیوان چه خصلتی داشته باشد همان خصلت را می گیرد.از این جور خرافات دیگر.نشنیده بودی؟....» هم ماشین را برداشتند و رفتند کمپ جدید.ساختمان اش را تازه تمام کرده اند.حالا می رسیم خودت می بینی.خیلی بهتر از جای قبلی مان است.خب یکی باید می ماند تا تو را برساند آن جا.سوال کردن ندارد.خودت می آمدی پیدا نمی کردی.فقط کاش راننده را مرخص نمی کردی.حالا باید این همه راه را پیاده برویم.خب بله.حرفت را قبول دارم.شبانه زیاد سخت نیست...»
ظاهر این داستان مربوط به چند مهندس است که باید به اجبار مسیری را در دل بیابان طی کنند وگفت و گوی آن ها در میانه راه شکل کلی داستان را می سازد.
راوی داستان در میان حرف هایش از گودال هایی حرف می زند که توسط یک مهندس دیگر ایجاد شده اند،گودال هایی که درابتدای داستان هیچ جایگاهی ندارند، اما آرام آرام به محیط های مرموزی تبدیل می شوند که باید از آن ها ترسید.
کاری که اسماعیلی در این داستان به خوبی از عهده اش بر آمده تکنیک کاشت اطلاعات است،اطلاعاتی پراکنده که بعدها معنای واحدی به خود می گیرند:«....مثلا این که اگر کسی چیزی بخورد که قبل اش حیوانی از آن خورده،مرض حیوان می گیرد.بسته به این که آن حیوان چه خصلتی داشته باشد همان خصلت را می گیرد.از این جور خرافات دیگر.نشنیده بودی؟....»
نکته جالب توجه در این داستان عملی شدن ماجراهایی است که راوی مدام به خرافات بودنشان تاکید می کند اما نویسنده با ترفندهایی به خواننده اش می فهماند که یک سرماجراهای هراس آوری که اوبرای یکی دیگر از داستان های درخشان این مجموعه داستانی به نام«میان حفره های خالی» است که به لحاظ استفاده نویسنده ازتکنیک های منحصر به فرد کاری قابل تامل است،این داستان که پیش از منتشر شدن در این مجموعه موفق به کسب چند جایزه ادبی شده بود اثری لایه لایه است که چند ماجرای داستانی را به موازات هم به پیش می برد. همراه اش تعریف می کند به خودش ختم می شود:«یادم نیست اشتباه کداممان بود.اصولی جلو راه می رفت یامن.اصلا یادم نمانده.فقط یادم مانده که هردوتای مان توی یکی از گودال ها بودیم . اصولی از درد جیغ می کشید.حواست به روبرویت باشد.هیچ بعید نیست که همان بلا به سراغمان بیاید.می دانی،گاهی به فکر آن کف پایی می افتم که روی شکم آن مرد دیدم.بعضی شب ها می آید توی خوابم....»
یکی دیگر از داستان های درخشان این مجموعه داستانی به نام«میان حفره های خالی» است که به لحاظ استفاده نویسنده ازتکنیک های منحصر به فرد کاری قابل تامل است،این داستان که پیش از منتشر شدن در این مجموعه موفق به کسب چند جایزه ادبی شده بود اثری لایه لایه است که چند ماجرای داستانی را به موازات هم به پیش می برد.
آن چه که بیش ازموارد دیگر دراین داستان نمودی واضح دارد عنصر فضاسازی است،موضوعی که به جهت ابعاد تخیل نویسنده کاملا حسی عینی پیدا کرده است،آن چه در این داستان می گذرد بیش از خوانده شدن دیده می شوند و همین امر باعث می شود که مخاطب به ناگاه خود را در فضایی ببیند که نویسنده برایش مهیا کرده است.
حفره های رازآلود و گاه خوفناکی که در دل خود هزاران حرف را نهفته اند در جاهایی از داستان فضایی جنگی را القا می کنند و در جاهایی مسائلی عاطفی را:«می گفت فرمانده بی سرباز نمی ماند،پیدا می کند برای خودش»اولش آن چه که در این داستان ها حضوری فعال دارد نقش روان آدمی در ساختن موجوداتی هراس آور است،موضوعی که گاه در قالب پرهیب یک موجود مولد ترس تجلی می یابد. نفهمیدم.گفتم:«چی پیدا می کند؟»گفت:«سرباز»گفتم:«حتما پسر کریم را گیر انداخته آن تو برای خودش»گفت:«بترس از این چیزها.سرباز معلم یادت رفته؟»گفتم :«آن بدبخت که افتاده بود توی دره»گفت:«نعشی پیدا نشد برایش.....»
یکی از محاسن داستان «میان حفره های خالی »این است که نویسنده همه شخصیت ها را به گونه ای خلق کرده که گویی شخصیت نخست داستان هستند،یعنی این که خواننده پس از اتمام کار به خوبی در نمی یابد که حرف اول کار را کدام شخصیت می زند زیرا همه در این کار روایتی منحصر به فرد را پی ریزی می کنند.
مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» حاوی هفت داستان کوتاه است که به ترتیب«میان حفره های خالی»،«مرض حیوان»،«لحظات یازده گانه سلیمان»،«مردگان»،«یک هفته خواب کامل»،«یک تکه شازده در تاریکی» و« گرای پنجاه و پنج» نام دارند.
این مجموعه سال ۱۳۸۷در شمارگان ۱۷۵۰نسخه و قیمت ۱۸۰۰تومان توسط انتشارات چشمه عرضه شده است.
رسول آبادیان
منبع : خبرگزاری کتاب


همچنین مشاهده کنید