چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

میهن پرستی آمریکایی


میهن پرستی آمریکایی
هنگامی که منتقدان میهن پرستی باراک اوباما را به چالش می کشند حامیان و طرفداران وی پاسخ می دهند : میهن پرستی واقعی هیچ ارتباطی با آویختن پرچم آمریکا روی سینه ندارد. میهن پرستی درباره سمبل ها نیست بلکه به عمل مربوط می شود. میهن پرستی کاری با بزرگ نمایی تاریخ گذشته آمریکا ندارد; بلکه میهن پرستی آن است هنگامی که دولت از مسیر خود منحرف می شود در مقابل آن ایستادگی کنیم . اوباما فرد نادانی نیست . ممکن است وی باور نداشته باشد که آویختن پرچم آمریکا روی سینه یا حرکات مشابه از نظر سیاستی دارای اهمیت است اما وی به خوبی تفاوت میان بایدها و عمل را می داند.
از هنگام جنگ ویتنام به بعد توجه به سمبل های میهن پرستانه تفاوت تعیین کننده میان دمکرات های پیروز و بازنده بوده است . جرج مک گاورن رقیب نیکسون در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۱۳۵۱ نتوانست رای طبقه کارگر سفید پوست را از آن خود کند فقط به این دلیل که همه اعضای کابینه نیکسون بدون استثنا پرچم کوچکی به سینه خود آویخته بودند و برعکس هیج یک از اعضای تیم انتخاباتی « مک گاورن » پرچم آمریکا را بر سینه خود نداشتند. با این وجود اکنون اوباما تلاش می کند دنباله روی « رابرت اف کندی » باشد . فردی که در سال ۱۳۴۶ درست هنگامی که از مخالفان سرسخت جنگ ویتنام بود در تصویب قانون تشدید مجازات مخالفان جنگ ویتنام که به پرچم آمریکا بی احترامی می کردند نقش بسزایی داشت . اما در مقابل همه اینها « جان مک کین » نماد متحرک پرچم آمریکا است و گذشته افتخارآمیز وی توشه رقابت وی در انتخابات است . با این وجود چیزی که دو جبهه رقیب به خوبی از آن آگاهی دارند آن است که میهن پرستی آمریکایی دارای دو چهره است ; میهن پرستی « تصدیق گذشته » که بیشتر محافظه کاران طرفدار آن هستند و میهن پرستی « انتقاد و مخالفت » که لیبرال ها از آن پیروی می کنند. اما هر دو نوع میهن پرستی می تواند همزمان ارزشمند و در عین حال خطرناک باشد. آنچه مسلم است در این دور از رقابتهای انتخاباتی نامزدی که متضمن بهترین شکل از دو نوع میهن پرستی باشد به احتمال زیاد پیروز میدان خواهد بود.
● میهن پرستی محافظه کاران :
حفظ میراث گذشته در ظاهر تعریف میهن پرستی ساده و آسان به نظر می رسد. میهن پرستی در لغت به معنی عشق ورزیدن به کشور و فداکاری برای کشور می باشد. اما پرسش آنجا است که چرا به کشور خود عشق می ورزیم و چگونه فداکاری و جان نساری خود را ابراز داریم . نکته اینجاست که با طرح این پرسش بحث تازه آغاز می شود. پاسخ محافظه کارانه به این پرسش در عنوان کتاب مک کین در سال ۱۳۷۸ « ایمان پدران من چرا باید آمریکا را دوست بداریم » نهفته است . بخشی به این خاطر که پدرانمان به آمریکا عشق می ورزیدند . به سرود ملی آمریکا بیاندیشد « آمریکا کشور من دوستت می دارم ... کشوری که پدران من در آن جان خود را از دست دادند سرزمین افتخار مهاجران » . اما اکثریت قریب به اتفاق لیبرال ها این بخش ها از سرود را بهترین ابیات آن نمی دانند. تکلیف آمریکایی هایی که پدرانشان در جاهای دیگر از دنیا رفتند چه می شود تکلیف آن همه اعمال زشت و ناپسندی که مهاجران انجام دادند چه می شود اما محافظه کاران عموما در صدد آن هستند که از گذشته حراست و پاسداری کنند و که لازمه آن تکریم گذشتگان است . از عنوان کتاب مک کین برمی آید که میهن پرستی یک انتخاب نیست ; بلکه یک میراث است . زائیده شدن در یک کشور مشابه زائیده شدن با یک مذهب یا در یک خانواده است . به این خاطر است که ممکن است وقتی به سن بزرگسالی رسیدید از شما خواسته شود دین خود را به خانواده خود ادا کنید همچنان که مک کین با پیوستن به ارتش چنین کرد.
به همین خاطر است که محافظه کاران بر این باورند که آمریکای امروز نیازمند عشق ورزیدن به گذشته خود است . آنها برای همیشه کتابهایی با عناوین « آخرین و بهترین امید » نوشته لین چنی که به کودکان آموزد از نقطه نظر تاریخی « آمریکا کشوری خوب و قشنگ و زیبا بوده است » را می پسندند. مبنای این کتابها آن است که اجداد و گذشتگان ما تا حدودی مشابه پدران و مادران حقیقی ما هستند; اگر به آنها بی احترامی کنیم به خودمان بی احترامی کرده ایم .
به همین خاطر است که محافظه کاران هنگامی که میشل اوباما اظهار داشت : « برای اولین بار در زندگی بزرگسالی خود حقیقتا به کشور خود افتخار می کنم » (سخنانی که وی چندی بعد اعلام که درست تفسیر نشده اند) بسیار ناراحت و آشفته شدند. از نقطه نظر محافظه کاران این اظهارات نمایانگر قدرناشناسی نسبت به کشوری است که امکانات بسیاری را در اختیار میشل اوباما و دیگران قرار داده است . البته محافظه کاران می دانند آمریکا کشوری کامل و بی عیب نیست . وقتی آنها آمریکا را ارزیابی می کنند احتمال اینکه به خاطر بیاورند بخش اعظم تاریخ بشری حکومتهای استبدادی هنجار غالب بوده است بیشتر است . با توجه به این معیار است که آمریکا در نظر آنها بسیار خوب و بدون نقص می نمایاند. محافظه کاران نگران آنند اگر مردم آمریکا قدردان دستاوردهای گذشته خود نباشند و آنها را تکریم و ستایش نکنند اوضاع رو به وخامت خواهد گذاشت . اما اگر محافظه کاران باور داشته باشند که آمریکا نسبتا و در مقایسه کشوری بزرگ است در اینصورت آنها به این باور می رسند که مقایسه آمریکا با کشورهای دیگر امکان پذیر نیست . آمریکا مثل خانواده شما می ماند : در اینصورت دیگر هرگز اهمیت ندارد آیا خانواده شما واقعا بهتر از خانواده دیگری باشد. شما خانواده خود را دوست دارید به این دلیل که آن خانواده خانواده شماست .
از جمله روسای جمهوری که به بهترین شکل این نوع از میهن پرستی را در اذهان زنده کرد باید از « رونالد ریگان » نام برد. پس از تحقیر جنگ ویتنام رکود و تورم و بحران گروگانهای آمریکایی در ایران ریگان بعنوان کهنسال ترین رئیس جمهوری تاریخ آمریکا تلاش کرد مردم آمریکا را دوباره با تاریخ پیوند زند. « من می خواهم رئیس جمهور شوم به این دلیل که دوست دارم شاهد باشم این کشور دوباره به کشوری بدل شود که یک دختر شش ساله بتواند در آن رشد یابد در حالی که از همان آزادی های من در هنگام شش سالگی بهره مند باشد » این جملات را ریگان در یکی از سخنرانی های خود ایراد داشته بود. با این وجود شواهد تاریخی حکایت از آن دارند که سخنان ریگان بسیار نامانوس و شگفت آور بودند . در سال ۱۲۹۶ هنگامی که ریگان کودکی ۶ ساله بود زنان و اکثریت سیاه پوستان از داشتن حق رای محروم بودند و ورود آمریکا به جنگ اول جهانی سبب بروز جوی ضد آلمانی شده بود تا آنجا که حتی در برخی شهرهای غربی و مرکزی آمریکا گوش دادن به سمفونی « بتهوون » ممنوع بود. اما برای ریگان که گاها فیلمهای سینمایی را با زندگی واقعی اشتباه می گرفت تاریخ همیشه به شکل یک افسانه بود. در ذهن وی تاریخ آمریکا مملو از حماسه مردان شجاع و خوش قلب بود که پیوسته تلاش می کردند درست ترین گزینه را انجام دهند. در نقش رئیس جمهوری ریگان بسیاری از مردم آمریکا را متقاعد می ساخت که آنها دوباره در آن سرزمین افسانه ای زندگی می کنند. ریگان استاد آمیختن خود با سمبل ها و نشانه های مورد احترام آمریکا بود. گذشته « مک کین » با ریگان متفاوت است بر خلاف ریگان که طی جنگ دوم جهانی فقط در نقش سربازان بر پرده سینما ظاهر می شد مک کین حقیقتا از نزدیک شاهد جنگ بود. با این وجود هرچند مک کین ریگان نیست همچنان نماینده اشکال بسیاری از میهن پرستی محافظه کارانه است . وی قدم در جای پای پدران و اجداد خود گذاشته است .
وی دوران جوشش جوانی و حرارت خود را بر خلاف دیگران درس اطاعت آموخت . وی به کشور خود در ویتنام خدمت کرد جنگی منفور که ما به شرکت کنندگان در آن هرگز افتخار نمی کنیم نه به این دلیل که خدمات آنها جهان را جای بهتری برای زندگی بدل کرد بلکه به این خاطر که آنها از جمع و از میان ما هستند.
در هر حال در مورد یک موضوع کلیدی ـ مهاجرت ـ دیدگاه مک کین با دیگر همتایان راست خود متفاوت است . محافظه کاران بر این باورند در حالی که مردم آمریکا با ایده آل های والا اعلامیه استقلال به هم پیوند خورده اند علاوه بر این با دسته ای از سنت های میراث گذشتگان نیز پیوند دارند که مهاجران می بایستی نسبت به آنها تشویق شوند.
محافظه کاران از این گلایه دارند که اگر تازه واردان با فرهنگ عادی جامعه در هم نیامیزند نمی توانند به شکلی حقیقی وطن پرست باشند. مک کین به ندرت پیرامون مخاطرات مهاجرت توده ای بحث می کند اما برای بسیار محافظه کاران این حقیقت که برخی از مهاجران هنوز به بسیاری از سنن و عادات سرزمین مادری خود پایبند مانده اند نگران کنند است . هنگامی که تکریم سنت های مهاجران به ادعایی که سنت های ملی آمریکا نژاد پرستانه هستند ارتباط داده شود محافظه کاران اندک اندک نگران می شوند که تعدد فرهنگی منجر به نا سپاسی و عدم تعلق آشکارا و واضح خواهد شد. این بدین خاطر است که سخنان و گفته های محافظه کاران در رادیو و شبکه فاکس نیوز چندین سال پیش هنگامی که فعالان مهاجران در شهرهای آمریکا دست به راهپیمایی زدند و پرچم مکزیک را در دست داشتند آشفته و پرواهمه به نظر می رسید. این رفتار حکایت از واهمه و هراس شدید آنها داشت مبنی بر اینکه اگر مردم اجازه یابند زبان بومی خود را حفظ کرده به فرهنگ آمریکایی پشت پا زنند و در عوض فرهنگ بومی خود را تکریم کنند آنها از نظر سیاسی همچنان به سرزمین مادری خود پایبند خواهند ماند.
● میهن پرستی لیبرالها :
محافظه کاران خواهان آنند که میهن پرستی را بعنوان میراث گذشته افتخار آمیز خود بنگرند لیبرال ها غالبا میهن پرستی را بعنوان وعده ای در آینده ای نگاه می کنند که گذشته را به فراموشی بسپارد. گفته های اوباما را درباره نیاویختن پرچم کوچک آمریکا بر گوشه یقه لباس او به خاطر بیاورید : « من آن سنجاق را بر سینه خود نصب نمی کنم در عوض می خواهم به مردم آمریکا بگویم آنچه به آن باور دارم این کشور را به کشوری با عظمت بدل خواهد کرد و امیدوارم این سخنان نشانه و شهادتی بر میهن پرستی من باشد » . اینکه اوباماگوید کشورم آمریکا را کشوری بزرگ بدل سازد این سوال را مطرح می کند که آیا آمریکا در گذشته با عظمت نبوده است آمریکا اکنون نیز کشوری با عظمت نیست پاسخ لیبرال ها به این پرسش این است که نه ; آمریکا به اندازه کافی بزرگ و با عظمت نیست . برای لیبرال ها تاریخ آمریکا شرحی از فاصله میان آن ایده آل ها و واقعیت است .
و میهن پرستی آمریکایی تلاش و کوششی برای کاستن از این خلا موجود است . بنابراین میهن پرستی به معنی احترام و پاسداری و تکرار گذشته نیست ; بلکه میهن پرستی به معنی پیش افتادن از گذشته و پیشی گرفتن از آن است . قهرمانان هر دو جناج اگر ریگان به بهترین شکل به سمت میهن پرستی محافظه کارانه فرا می خواند هنوز بسیاری از لیبرال ها خود را با جان اف کندی همراه می بینند رهبری که برای همیشه نماد وعده های تحقق نیافته خواهد بود. اگر ریگان به گذشته می بالید کندی گذشته را تحقیر کرده و مردم آمریکا را در عوض به سوی حرکت به آینده ترغیب می کرد. کندی به مردم آمریکا هشدار می داد « اگر در زمان رو به گذار ثابت بمانیم اگر به دستاوردهای خود قانع باشیم و اگر در مقابل گامهای پیشرفت مقاومت کنیم رویای آمریکایی بوقوع نخواهد پیوست . آنهایی که فقط به گذشته می نگرند یا به حال می اندیشند مطمئن باشند که آینده را از دست خواهند دارد. » شخصیت سیاسی اوباما نیز تا حدود زیادی آمیخته با جوانی و وعده رهایی از محدودیتهای گذشته است .
در حیات مک کین میهن پرستی پیرامون تکرار و تکریم گذشته سیر می کند : فرزند و نوه یک دریاسالار که به قهرمان جنگ بدل می شود. اما در نظر اوباما میهن پرستی فرار و رهایی از گذشته است : نوه یک کشاورز آفریقایی که تجسم رویای آمریکایی می شود. اگر هویت مک کین عمدتا با سنت های میراث گذشتگان شکل گرفته هویت اوباما ناشی از ابتکار فردی است ـ مفهومی کاملا آمریکایی ـ. اوباما یک حرفه یک شهر یک هویت مذهبی برگزیده است . اما اگر محافظه کاران نگرانند که موج اخیر مهاجرت کشور را به ورطه نابودی می کشاند اوباما نماینده عقیده و باور لیبرال است که بر مبنای آن جذب و همانند سازی نسبتا ساده و سهل بوده و تازه واردان آمریکا را تقسیم و جدا نمی سازند بلکه به پیشرفت آن کمک می کنند.
انتخاب اوباما مانند انتخاب کندی در بر دارنده پیروزی بر تعصب نسبت به گذشته است . انتخاب یک آمریکایی آفریقایی تبار مانند انتخاب یک کاتولیک (اشاره به کندی ) نشانه آن خواهد بود که آمریکا کشوری متفاوت و بهتر از گذشته است کشوری که شایسته میهن پرستی همه شهروندان آن است . برای محافظه کاران اما این حمایت باید در اولویت قرار گیرد و سیاست در جایگاه بعدی قرار جای گیرد. در مقابل برای لیبرال ها هواخواهی میهن پرستانه بدون ستیز و نبرد سیاسی غالبا تو خالی است . لیبرال ها بر این عقیده اند که نصب سنجاق پرچم آمریکا روی سینه مطلوب خواهد بود اگر این امر الهام بخش مردم آمریکا برای تلاش جهت تحقق بخشیدن به وعده ملت و کشور باشند. اما آنها نگرانند که آن سمبل ها می تواند به جایگزینی برای تلاش و ستیز خصوصا بوسیله صاحبان قدرت بدل شود و در نتیجه به نمادی برای نفاق و دورویی بدل گردد.
محافظه کاران میل ویژه ای دارند با ماجراها و داستانهای گذشته که جانفشانی و فداکاری فوق العاده مردم آمریکا را به سمبل های میهن پرستانه نشان می دهد متحول شوند. شاهد این ادعا را باید در گفته های مک کین در مورد یکی از هم سلولی های خود در ویتنام شمالی به نام مایک کریستین یافت که به گفته مک کین یک پرچم کوچک آمریکا را به قسمت زیرین پیراهن خود دوخته بود و هر بار که به خاطر این عمل خود به شدت شکنجه می شد دیگر بار شروع به دوختن مجدد پرچم می کرد; حتی هنگامی که استخوانهای دنده وی شکسته بود و چشمانش از شدت شکنجه ورم کرده و کاملا بسته بود. البته هر لیبرال دارای عقل سلیم نیز این ماجرا را تکان دهنده خواهد یافت . اما لیبرال ها بیشتر آن دسته افرادی را مورد توجه خود قراردهند که میهن پرستی خود را در انتقاد و نقد از نقض برترین و والاترین ایده آل های آمریکایی نشان می دهند. برال لیبرال ها سخنرانی فردریک داگلاس (یکی از بردگان سابق ) به نام « روز استقلال آمریکا از نگاه یک برده » الهام بخش میهن پرستی است . در این سخنرانی او شوق و شور مردم در روز استقلال را با فریادها و ناله های بردگان در همان دوران مقایسه می کند و از این روز ابراز انزار می کند مگر به شرط اینکه شرایط تغییر کند.
محافظه کاران از این گلایه دارند که اگر مهاجران تازه وارد با فرهنگ عادی جامعه در هم نیامیزند نمی توانند به شکلی حقیقی وطن پرست باشند. برای بسیاری محافظه کاران این حقیقت که برخی از مهاجران هنوز به بسیاری از سنن و عادات سرزمین مادری خود پایبند مانده اند نگران کننده است .
برای لیبرال ها تاریخ آمریکا شرحی از فاصله میان ایده آل ها و واقعیت ها است . و میهن پرستی آمریکایی کوششی برای کاستن از خلا موجود است . بنابر این میهن پرستی به معنی احترام و پاسداری و تکرار گذشته نیست ; بلکه میهن پرستی به معنی پیش افتادن از گذشته و پیشی گرفتن از آن است .
محافظه کاران که « مک کین » سمبل آن به حساب می آید میل ویژه ای دارند با ماجراها و داستانهای گذشته که جانفشانی و فداکاری فوق العاده مردم آمریکا را به سمبل های میهن پرستانه نشان می دهد متحول شوند. در حیات مک کین میهن پرستی پیرامون تکرار و تکریم گذشته سیر می کند .
دو جبهه رقیب به خوبی آگاهی دارند که میهن پرستی آمریکایی دارای دو چهره است ; میهن پرستی از نوع « تصدیق گذشته » که بیشتر محافظه کاران طرفدار آن هستند و میهن پرستی از نوع « انتقاد و مخالفت » که لیبرال ها از آن پیروی می کنند. اما در عین حال هر دو نوع میهن پرستی می تواند همزمان ارزشمند و یا خطرناک باشد .
انتخاب « باراک اوباما » بعنوان سمبل لیبرال های آمریکا مانند انتخاب کندی دربر دارنده پیروزی بر تعصب نسبت به گذشته است . انتخاب یک آمریکایی آفریقایی تبار مانند انتخاب یک کاتولیک (اشاره به کندی ) نشانه آن خواهد بود که آمریکا کشوری متفاوت و بهتر از گذشته است کشوری که شایسته میهن پرستی همه شهروندان آن است . برای محافظه کاران اما این حمایت باید در اولویت و سیاست در جایگاه بعدی قرار گیرد .
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید