شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

گزارش لحظه به لحظه ۳ روز کودتا


گزارش لحظه به لحظه ۳ روز کودتا
با روی کار آمدن جمهوری‌خواهان و ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور در ۱۳۳۲ نفوذ جناح محافظه‌کار که از گسترش کمونیسم و افزایش نفوذ شوروی وحشت داشت، زیاد شد. سازمان «سیا» القا کرده بود که دامه‌ی حکومت مصدق پای شوروی را به ایران باز خواهد کرد. دو سازمان جاسوسی «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» طرحی را که در اصل توسط دولت انگلستان طرح‌ریزی شده بود، برای یک کودتا و براندازی مصدق پیشنهاد کردند و نام آن را «آژاکس» گذاشتند. با این حال آیزنهاور در چند ماه اول زمامداری در برابر اصرار انگلیسی‌ها به توطئه علیه مصدق، مقاومت می‌کرد.
به هر حال، انگلستان برنامه‌ی تضعیف دولت و توطئه‌ها و ترورها را آغاز کرده بود و عوامل آن کشور، در ایران نیز چون از حمایت دربار برخوردار بودند به موفقیت‌های چشمگیری در ایجاد بی‌ثباتی، تشنج و جو وحشت نائل شده بودند.
پس از رد پیشنهاد مشترک آمریکا و انگلستان درباره‌ی حل مسئله نفت و امضای موافقت‌نامه بازرگانی بین ایران و شوروی در ۲۱ خرداد ۱۳۳۲، سرانجام آیزنهاور متقاعد شد و موافقت خود را با اجرای طرح کودتا اعلام کرد.
مسافرت جان فاستر دالس (وزیر امور خارجه‌ی آمریکا) به خاورمیانه و پاکستان، در هفته‌ی آخر اردیبهشت ۱۳۳۲، به عنوان نخستین نشانه‌ی تغییر سیاست آمریکا نسبت به ایران محسوب می‌شود.(۱)
روز دهم خرداد، لوی هندرسن (سفیر آمریکا در تهران)، ایران را به قصد آمریکا ترک کرد تا در برنامه‌‌ریزی طرح ‌«آژاکس» شرکت کند.(۲)
آلن دالس، رئیس سازمان «سیا» بود. او برادر جان فاستر دالس بود؛ در تیرماه ۱۳۳۲، فرمان آغاز عملیات کودتا توسط برادران دالس داده شد. این کودتا قبلاً‌ توسط انگلستان با ایجاد بی‌ثباتی در ایران، عملاً آغاز شده بود. استدلال وزیر امور خارجه آمریکا در شورای امنیت ملی این کشور، باعث شد که آیزنهاور به کودتا رضایت بدهد. او عقیده داشت که در ایران به زودی دیکتاتوری مصدق برقرار می‌شود و بعد هم مسکو به آن جا راه خواهد یافت و در این صورت خاورمیانه با داشتن شصت درصد منابع نفی جهان به خطر خواهد افتاد. قرار شد که عملیات «چکمه» که قبلاً انگلیسی‌ها به تنهایی طراحی کرده بودند، کنار گذاشته شود و طرح مشترک با آمریکا که «آژاکس» نام‌گذاری شده بود، اجرا گردد.
طرح کودتا که کرمیت روزولت، مسئول اجرای آن شده بود، این بود که سرلشکر فضل‌الله زاهدی که به شاه وفادار بود با کمک عوامل انگلستان و پول‌های آمریکا، علیه دولت قیام کند.
در روز ۲۸ تیر ۱۳۳۲، کرمیت روزولت به طور پنهانی از عراق وارد ایران شد. نخستین مأموریت او این بود که شاه را مطمئن کند که این عملیات، واقعی است و از حمایت دولت‌های آمریکا و انگلستان برخوردار است.(۳)
اقدام بعدی، کمک گرفتن از یک افسر عالی‌رتبه‌ی آمریکایی، یعنی ژنرال نورمن شوارتسکف بود. این ژنرال، بین سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ فرمانده ژاندارمری ایران بود.
نامبرده توانسته بود اعتماد کامل شاه را جلب کند و به همین علت، ورود او به تهران بی‌تردید، مصدق را ظنین می‌کرد. کرمیت روزولت با زاهدی و برادران رشیدیان (سیف‌الله و اسدالله) و همچنین با مأمورین خود تماس گرفته بود. برادران رشیدیان، موفق شدند به وسیله‌ی یکی از رابطین مورد اعتماد شاه، دیدار مخفیانه‌ای میان شاه و کرمیت روزولت ترتیب دهند و روزولت به تدریج توانست موافقت شاه را جلب کند.(۴)
روز سوم مرداد ۱۳۳۲، اشرف پهلوی که چند ماه پیش از آن به علت توطئه‌هایی که علیه مصدق می‌کرد، به خارج از کشور تبعید شده بود، به طور ناشناس به تهران بازگشت.
اشرف مستقیماً از فرودگاه به کاخ سعدآباد رفت، تا پیغام و نقشه‌های کودتا را که از خارج آورده بود، به شاه برساند. مطبوعات به شدت به بازگشت اشرف اعتراض کردند و مصدق به شاه اعلام کرد که اشرف طی چهل و هشت ساعت، باید ایران را ترک کند. او قبل از آمدن به ایران، در سوئیس با ژنرال شوارتسکف که از طرف آمریکا عملیات کودتا را هدایت می‌کرد، ملاقات کرده و پیامی از او برای شاه آورده بود. در پاریس هم با عوامل اطلاعاتی سفارت انگلستان و شرکت سابق نفت ملاقات و آمادگی خود را برای همکاری در اجرای کودتا اعلام کرده بود. روز پنجم مرداد، اشرف پهلوی ایران را ترک کرد.(۵)
روز هفتم مرداد، جان فاستر دالس (وزیر امور خارجه‌ی آمریکا) فعالیت گسترده‌ی حزب توده در ایران را نگران‌کننده خواند. روز هشتم مرداد، در یک جلسه‌ی سخنرانی در منزل آیت‌الله کاشانی، میان طرفداران دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی زد و خورد شدیدی درگرفت.
نیمه شب دهم مرداد، کرمیت روزولت (فرمانده عملیات «سیا» در ایران) که توسط ارنست پرون، از شاه وقت ملاقات گرفته بود، پنهانی وارد کاخ سعدآباد شد. در این ملاقات، روزولت برنامه‌ی کودتا را برای شاه شرح داد و نام جاسوسان دیگری را که در عملیات شرکت داشتند به شاه معرفی کرد و برای اطمینان بیشتر شاه گفت که قرار است دولت آیزنهاور تا بیست و چهار ساعت دیگر در یک سخنرانی با جمله‌ی خاصی، عملیات کودتا را تأیید کند و وینستون چرچیل هم از طریق بی.بی. سی همین پیام را بفرستد.
روز یازدهم مرداد، دکتر عبدالله معظمی (رئیس مجلس شورای ملی) استعفا داد و تنها هفده نفر از نمایندگان مخالف دولت بودند که استعفا نکرده بودند.
این هفده نفر به عنوان اعضای قانونی مجلس، برای تعیین رئیس رأی‌گیری کردند و آیت‌الله کاشانی را به ریاست انتخاب کردند.
رفراندوم انحلال مجلس هفدهم در روز دوازده مرداد ۱۳۳۲ در تهران و حومه انجام گرفت و به انحلال مجلس رأی مثبت داده شد. قرار شد رفراندوم شهرستان‌ها یک هفته بعد انجام شود.
دومین ملاقات کرمیت روزولت و شاه روز یازدهم مرداد انجام گرفت. در این ملاقات روی نخست‌وزیری سرلشکر فضل‌الله زاهدی توافق صورت گرفت و مقرر شد که زاهدی در انتخاب وزیران خود آزاد باشد.
شاه که از سرانجام کودتا نگران بود، پیشنهاد کرد که از تهران خارج و به شیراز برود. روزولت مخالفت کرد چون شیراز و اصفهان در دست ایل قشقایی بود و آنها از طرفداران دولت بودند. سرانجام مقرر شد که شاه در مدت عملیات به کنار دریای مازندران برود و منتظر نتیجه بماند.
شاه پس از ملاقات با روزولت، اردشیر زاهدی را به دنبال سرلشکر زاهدی که در اختیاریه‌ی تهران پنهان شده بود، فرستاد. زاهدی روز یازدهم مرداد به طور ناشناس به دیدار شاه رفت و شاه که در آن روزها بسیار مردد، ترسان و آماده‌ی فرار بود، با همه‌ی اطمینانی که به او داده شده بود، از اقدام علیه دولت هراس داشت.(۶)
روز هجدهم مرداد، حزب توده هم بار دیگر نقش خود را در تاریخ سیاسی ایران بازی کرد. تظاهرات بزرگی در تهران بر پا کرد و قدرت و نظم سازمانی خود را به نمایش گذاشت. در این تظاهرات حزب توده خواستار تشکیل مجلس مؤسسان شد تا دربار را به عنوان کانون تحریک توطئه علیه نهضت ملی کشور، برای همیشه بی‌اثر سازد. در این تظاهرات حزب توده، اقدام به زد و خورد خونینی با مأمورین انتظامی کرد.
روز نوزدهم مرداد، رفراندوم در شهرستانها انجام شد و پس از اعلام نتیجه‌ی رفراندوم، دکتر مصدق از شاه به طور کتبی خواست که فرمان انتخابات دوره‌ی هجدهم را صادر کند. ولی شاه دیگر تسلیم خواسته‌های مصدق نشد، زیرا منتظر اجرای عملیات براندازی «آژاکس» بود.(۷)
روز بیست و سوم مرداد، ژنرال مک کلور (رئیس هیأت مستشاری آمریکا در ایران) از سرتیپ ریاحی (رئیس ستاد ارتش) دعوت کرد که برای ماهیگیری به لار برود، ولی ریاحی نپذیرفت.(۸)
روز بیست و چهار مرداد، افسران وفادار شاه در کاخ سعدآباد جمع شدند و فرمان آغاز عملیات صادر شد. در همان روز، سرلشکر زاهدی، سرلشکر نادر باتمانقلیچ را به ریاست ستاد ارتش و سرهنگ نصیری را به فرماندهی عملیات کودتا منصوب کرد.
دکتر مصدق که از احتمال کودتا ‌آگاه شده بود، به ستاد ارتش و نیروهای انتظامی فرمان آماده‌باش و دستگیری کودتاچیان را داد. افسران کودتاگر ابتدا دکتر حسین فاطمی (وزیری امور خارجه‌ی دولت مصدق) را در منزل دستگیر کردند، سپس برای دستگیری رئیس ستاد ارتش به خانه‌اش رفتند. پس از تبادل تیراندازی با تنها نگهبان منزل سرتیپ ریاحی و تسلیم شدن نگهبان، مهندس احمد زیرک‌زاده (نماینده‌ی مجلس و از رهبران حزب ایران) و مهندس حق‌شناس (وزیر راه دولت مصدق) را که با سرتیپ ریاحی یک جا زندگی می‌کردند، بازداشت کردند.
افسران کودتاگر زندانیان خود را ابتدا به قسمت نگهبانی سعدآباد و سپس به ستاد ارتش بردند و در اطراف خیابان کاخ، منتظر سرهنگ نصیری، که برای بازداشت مصدق رفته بود، نشستند. قرار بود مراکز مهم تهران، مثل ستاد ارتش، وزارت جنگ، ایستگاه رادیو و سایر وزارت‌‌خانه‌‌ها، توسط گارد شاهنشاهی اشغال شوند و سرهنگ آزموده هم ارتباط تلفنی ایران را با خارج از کشور قطع کند و مرکز تلفن بازار را از کار بیندازد. نیم ساعت پس از نیمه شب، سرهنگ نصیری که نیروهای خود را در خیابان پاستور متمرکز کرده بود، با دو کامیون سرباز، یک زره‌پوش، یک خودروی بی‌سیم و دو جیپ، برای حمله به خانه‌ی نخست‌وزیر حرکت کرد.
وقتی به خانه‌ی شماره‌ی ۱۰۹ خیابان کاخ رسیدند، نصیری به افسر نگهبان خانه گفت که نامه‌ای از طرف اعلی حضرت برای دکتر مصدق آورده است و می‌خواهد به سرهنگ دفتری (فرمانده پاسگاه نخست‌وزیری) تحویل دهد. سرهنگ دفتری نامه را تحویل گرفت و نزد مصدق برد. بیست دقیقه بعد، دفتری پاسخ کتبی مصدق را تحویل سرهنگ نصیری داد. چند لحظه بعد، سرهنگ عزت‌الله ممتاز از کلانتری یک از راه رسید و از سرهنگ نصیری پرسید که در آن موقع شب با یک گردان سرباز و زر‌پوش در آنجا چه می‌کند؟ افسران همراه نصیری فرار کردند. سرهنگ ممتاز، نصیری را بازداشت و به ستاد ارتش اعزام و بقیه را خلع سلاح کرد.
در ستاد ارتش، سرتیپ ریاحی، سرهنگ نصیری را زندانی و دستور بازداشت افسران گارد شاهنشاهی و خلع سلاح گارد را صادر کرد. با دستگیری نصیری، کودتا شکست خورد.
ساعت چهار صبح ۲۵ مرداد، ارنست پرون، با بی‌سیم خبر شکست کودتا را به شاه داد، سحرگاه، شاه با وضعی ژولیده، همراه ثریا و دو همراه دیگر با هواپیمای اختصاصی ایران را به قصد عراق ترک کرد.(۹)
● تظاهرات خیابانی
ساعت شش بامداد، خبر کودتا از رادیو تهران اعلام شد و ساعت هفت بامداد، اعلامیه‌ی مشروح دولت درباره‌ی ماجرای کودتا از رادیو و روزنامه‌ها پخش گردید.
فرمانداری نظامی، در روز بیست و پنج مرداد اعلامیه داد و برای اطلاع از محل پناهگاه سرلشکر زاهدی و دستگیری او، یکصد هزار ریال جایزه تعیین کرد. خبرنگار آسوشیتدپرس که در آن روزها در تهران به سر می‌برد و از پناهگاه زاهدی خبر داشت، وی را ملاقات کرد. زاهدی اصل فرمان شاه را به او نشان داد و گفت که سرهنگ نصیری مأمور ابلاغ آن بوده است. لشکر گارد شاهنشاهی به دستور رئیس ستاد ارتش خلع‌سلاح شد. دکتر فاطمی، وقتی از فرار شاه آگاه شد، به همه‌ی سفیران، وزیران مختار و کارداران سفارتخانه‌های ایران در سراسر جهان تلگرافی مخابره کرد که چون شاه فرار کرده، خود به خود مخلوع است و نباید مورد استقبال قرار گیرد.
با پخش خبر فرار شاه، مردم به خیابانها ریختند و مانند جشن ملی به شادی و شعار دادن پرداختند. مجسمه‌های محمدرضا پهلوی از میادین بهارستان و توپخانه پایین کشده شد و عکس‌های شاه از همه‌ی ادارات دولتی جمع‌آوری شد. دکتر مصدق اعلام کرد که چون شاه دیگر حضور ندارد، خود رأساً درباره‌ی انحلال مجلس هفدهم تصمیم‌گیری کرده است.(۱۰) به دستور نخست‌وزیر، دکتر فاطمی به همراه دکتر سعید فاطمی و تعدادی سرباز، به کاخ شاه رفته و همه‌ی اتاق‌ها و ساختمان‌ها را مهر و موم کردند.
در این گیر و دار، حزب توده هم به خیابان‌ها ریخته و نام برخی از خیابانها را عوض کرد. کمی بعد از نیم روز بیست و پنج مرداد، هواپیمای شاه به طور ناشناس در فرودگاه بغداد فرود آمد. سفیر ایران در بغداد منتظر بود تا او را به دستور وزارت امور خارجه‌ی ایران دستگیر کند، ولی نوری سعید (نخست‌وزیر عراق) او را به عنوان میهمان پذیرفت و از فرودگاه بیرون برد.
بعد از ظهر روز بیست و پنج مرداد، تظاهرات عظیمی به دعوت جبهه‌ی ملی در میدان بهارستان برپا گردید و برای نخستین بار، شعارهای ضدشاه از سوی مردم سر داده شد.
دولت در تمام روز کوشش کرد که احساسات مردم را آرام کند و نظم عمومی را حفظ نماید. دولت نگران بود که حزب توده از موقعیت و هیجان مردم و بی‌نظمی برای پیاده کردن برنامه‌های از پیش طراحی شده‌ی خود، سوءاستفاده کند.
در این تظاهرات، عده‌ای از نمایندگان جبهه‌ی ملی در مجلس از جمله؛ دکتر علی شایگان، مهندس احمد رضوی، مهندس احمد زیرک‌زاده و جلالی موسوی سخنرانی کردند. دکتر حسین فاطمی در سخنرانی خود به شدت به شاه و رضاشاه حمله کرد. این جملات، مکمل مقاله‌ی شدیداللحن او علیه خاندان پهلوی بود که در «باختر امروز» نوشته بود. بعدها این مقاله و آن سخنرانی، در دادگاه نظامی باعث محکومیت او به اعدام شد.(۱۱)
در این سخنرانی، دکتر فاطمی خواستار لغو نظام پادشاهی و استقرار جمهوری شد. سرلشکر زاهدی که در خانه‌ی یکی از دوستانش در شمیران پنهان شده بود، در حالی که در پتو پیچیده شده بود، به یکی از خانه‌های امن «سیا» در تهران منتقل شد. بامداد روز بیست و ششم مرداد، رادیو از پخش سرود شاهنشاهی که برنامه‌ی روزانه را با آن آغاز می‌کرد، خودداری کرد. رئیس ستاد ارتش به همه‌ی یگان‌ها دستور داد که در سلام صبحگاهی به جای ذکر نام شاه، از واژه‌‌های میهن و ملت استفاده کنند.(۱۲)
نزاع و زد و خوردهای خیابانی در روز بیست و هفتم مرداد نیز ادامه داشت. بعد از ظهر بیست و هفت مرداد، دستور دولت برای پایان دادن تظاهرات خیابانی توسط فرمانداری نظامی تهران اعلام گردید و سربازان با دریافت این دستور به گرفتن و زدن کسانی که علیه شاه تظاهرات می‌کردند، برخاستند. گزارش‌هایی که از جریانات آن ایام در مطبوعات تهران منعکس می‌شد، حکایت از آن می‌کرد که از اواخر روز بیست و هفتم مرداد، شعارهای «زنده باد شاه» و «برقرار باد مشروطه» از سوی سربازان سر داده می‌شد. سربازان در حالی که در خیابان‌های استانبول، نادری، فردوسی، لاله‌زار، منوچهری و شاه‌آباد به دنبال تظاهرکنندگان می‌دویدند، به نفع شاه فریاد می‌زدند.
کودتاگران که بر اثر غافلگیر شدن و شکست کودتا، بامداد روز بیست و پنجم مرداد، دچار بهت و حیرت شده بودند، به زودی روحیه‌ی خود را بازیافتند. در واقع باید گفت که آن‌ها حتی بیش از طرفداران دولت بر اعصاب خود مسلط شدند و در مواضع جدید مستقر شدند. تصویر فرمان نخست‌وزیری زاهدی در نسخه‌های زیاد تهیه شد تا در میان ارتشیان توزیع شود.(۱۳)
کمی بعد از ساعت ده شب آن روز، خبر رسید که در خیابان لاله‌زار، زد و خورد شدیدی بین توده‌ای‌ها و سلطنت‌طلبان صورت گرفت و بعضی از مأموران انتظامی نیز به طرفداران شاه و مخالفان دولت پیوستند. مغازه‌ها و سینماها بسته شد. وضع در آن ناحیه به شدت ناآرام شد.(۱۴)
کرمیت روزولت پس از شنیدن خبر شکست کودتا از رادیو، تصمیم گرفت طرح دوم خود را به اجرا درآورد. این طرح بر این مبنا بود که سرلشکر زاهدی نخست‌وزیر واقعی است و مصدق باید به هر ترتیبی که شده کنار برود.(۱۵)
الف) معرفی عاملین کودتای بیست و هشت مرداد
در میان سردمداران غیرنظامی کودتا، چهره‌ی این افراد که از آشفته بازار ایران، ثروت هنگفتی به چنگ آورده بودند و یا پای علم بسیاری از رجال و عناصر وابسته به بیگانه و سفارتخانه‌ها، گریبان چاک داده بودند به چشم می‌خورد: مهدی میراشرافی (مدیر روزنامه آتش)، جمال امامی، محمدعلی مسعودی، بیوک صابر، مصطفی مقدم، حسن عرب، برادران رشیدیان (اسدالله و سیف‌الله). از میان سردمداران و قداره‌بندان جنوب شهر؛ شعبان جعفری معروف به شعبون بی‌مخ تاجبخش، طیب حاج رضایی، حسین اسماعیل‌پور معروف به رمضون یخی، محمود مسگر (از کارگردانان شهر نو) و از میان فواحش نامدار؛ رقیه آزادپور، معروف به پروین آژدان قزی و ملکه اعتضادی را می‌توان نام برد.
اما در میان صفوف افسران و امرای ارتش و دست‌اندرکار کودتا، نام این اشخاص به چشم می‌خورد: سرتیپ نادر باتمانقلیچ، سرتیپ حسین آزموده، سرتیپ عباس فرزانگان، سرگرد پرویز خسروانی، سرتیپ هدایت‌الله گیلانشاه، سرهنگ منصورپور، سرتیپ عباس گرزن و سرهنگ عزیز امیررحیمی.
سرهنگ عزیز امیررحیمی بعد از کودتا، کاملاً خود را در اختیار حکومت زاهدی قرار داد، ولی شغلی که در خور خویش می‌دانست به او تفویض نشد، او با کمال بی‌پروایی، علیه شاه اعلامیه منتشر می‌کرد. برادران رشیدیان که هنگام جنگ، کاملاً وابسته به سفارت انگلستان و جزو مزدوران رسمی آن سفارتخانه بودند، به پاس خدماتی که برای انگلیسی‌ها انجام دادند، مجوز ورود قماش انگلیسی به کشور را به دست آوردند و در بازار سیاه می‌فروختند.(۱۶)
ب) تظاهرات و شورش‌های خیابانی
بعد از ظهر روز بیست و هفت مرداد، هنگامی که فرمانداری نظامی تهران، ختم تظاهرات مردم را اعلام داشت، محمود مسگر، طیب حاج رضایی و حسین اسماعیل‌پور با عده‌ای از یاران خود به خیابان‌های لاله‌زار و نادری ریختند و به کمک و همراهی جمعی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی به تن داشتند، به تظاهرات شاه‌پرستانه پرداختند.
این تظاهرات، صبح روز ۲۸ مرداد، به سرکردگی شعبان جعفری آغاز شد و توسط دسته‌های مزدور و اوباشی که مجهز به چوب و چماق بودند، همراه با افراد بیکاره‌ای که با دریافت پول سوار کامیون‌ها و اتوبوس‌ها شده بودند، ادامه یافت. سپس فواحشی که به نفع شاه شعار می‌دادند، عکس شاه را در دست گرفته، به میدان آمدند.
هم‌زمان با این تظاهرات، جمعی از گروهبانان و رنجرهای ارتش که برخی از آنها لباس مبدل به تن داشتند، به منظور ارعاب مردم، شلیک‌های هوایی کردند. همین که تظاهرکنندگان به میدان بهارستان رسیدند، به غارت ادارت طرفدار دولت پرداختند و در عین حال، مغازه‌داران و بازاریان را وادار به تعطیلی مغازه‌های خود کردند، هم‌چنین رانندگان تاکسی‌ها و اتوبوس‌های شهری را مجبور کردند که چراغ‌های اتومبیل خود را به رسم شادمانی روشن کنند و عکس شاه را پشت شیشه‌ی اتومبیل نصب نمایند، اما با وجود غارت و تخریب و آزار مردم، فرمانداری نظامی که ممانعت از تظاهرات ضددرباری روز بیست و هفت مرداد را به عهده گرفته بود، برای جلوگیری از اعمال ننگین اراذل و اوباش، اقدام جدی به عمل نیاورد.
کودتاچیان قبل از آغاز کودتا برای جلب نظر مساعد فرماندهان واحدهای ارتش مقیم تهران و یا حداقل بی‌طرف ساختن آنها با فرماندهان مزبور، در تماس بودند. دکتر مصدق که از فعالیت پشت پرده، اطلاع کافی داشت، با اعتماد به فرماندهان ارتش و با پیروی از سیاست مماشات حتی پس از شروع کودتا، عمق حادثه را درک نکرد. به همین دلیل دکتر مصدق، علی‌رغم درخواست و اصرار یارانش مبنی بر اعلام رادیویی آغاز کودتا و استمداد از مردم، از این کار خودداری کرد. بدین ترتیب، در حالی که رهبران نهضت ملی ایران دچار تزلزل و تردید بودند، واحدهای نظامی کودتا به دنبال ارازل و اوباش وارد عمل شدند و نقاط حساس شهر از جمله اداره‌ی تبلیغات و رادیو را به تصرف خود درآوردند و خانه‌ی نخست‌وزیر را محاصره کردند.
سرانجام ساعت سه و نیم بعد از ظهر روز بیست و هشت مرداد سرلشکر فضل‌‌الله زاهدی، سقوط دولت مصدق و انتصاب خود را به نخست‌وزیری از رادیو تهران اعلام کرد.(۱۷)
ج) حمله به مراکز حساس دولتی و تصرف منزل دکتر مصدق
مقارن ساعت ده صبح روز بیست و هشتم مرداد، دسته‌ای از قداره‌بندان و اوباش به دسته‌های سی، چهل نفری تقسیم شدند و هر دسته به یکی از سازمان‌های دولتی و بانک‌های اطراف بازار و میدان ارک یورش بردند و پس از مضروب نمودن نگهبانان آن مراکز و نصب عکس‌های شاه بر سر در آن اماکن، به طرف میدان توپخانه و خیابان‌های مرکزی به راه افتادند.
مهاجمان در حالی که چند کامیون سربازان فرمانداری نظامی، آنها را حمایت می‌کردند، به دفتر حزب ایران که رسیدند، پس از در هم شکستن در ساختمان و غارت وسایل آن، به طرف دفتر روزنامه باختر امروز رفتند و آن را به آتش کشیدند. پس از تاراج مغازه‌‌ها و اماکن دولتی، ساعت یک بعد از ظهر، تظاهرکنندگان در پناه حمایت تانک‌ها و نیروهای انتظامی، ابتکار عمل را به دست گرفته و پس از اشغال فرستنده‌ی رادیویی، آماده‌ی حمله به خانه‌ی ۱۰۹ دکتر مصدق شدند.(۱۸)
ساعت دو بعد از ظهر، شهربانی کل کشور و ستاد ارتش توسط چند تانک و تعدادی کامیون حامل سرباز محاصره شده و سرتیپ محمد دفتری با چند جیپ از گارد مسلح گمرک به شهربانی کل کشور رفت و آنجا را اشغال کرد.(۱۹)
ساعت دو و نیم بعد از ظهر، نخستین حمله‌ی دسته‌های تانک کودتاچیان که عده‌ای از تظاهرکنندگان نیز زیر چتر حمایت آنها در حرکت بودند، به خانه‌ی نخست‌وزیر آغاز شد. طولی نکشید که خیابان‌های اطراف اقامتگاه دکتر مصدق که توسط سرهنگ عزت‌الله ممتاز (فرمانده گارد منزل دکتر مصدق) آرایش جنگی پیدا کرده بودند، تبدیل به صحنه‌ی پیکار مهاجمان و مدافعان گردید.(۲۰) مقارن ساعت پنج بعد از ظهر، گلوله‌باران خانه‌ی شماره‌ی ۱۰۹، یعنی اقامتگاه نخست‌وزیر به وسیله‌ی سربازان گارد شاهنشاهی و دیگر نظامیان آغاز شد. عده‌ای از سران جبهه ملی از قبیل: دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر علی شایگان، محمود نریمان، مهندس رضوی، مهندس کاظم حسیبی و مهندس احمد زیرک‌زاده در آنجا حضور داشتند.(۲۱) مهاجمان با حملات شدید، قصد نفوذ به داخل خانه‌ی نخست‌وزیر را داشتند، ولی افسران، درجه‌داران و سربازان تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز با مهاجمان جنگیدند و همین مقاومت باعث شد که دکتر مصدق و اعضای هیأت دولت و چند تن از یاران او از قسمت شمال شرقی عمارت خارج شده و به منزلی در همان حوالی بروند.
از مدافعان خانه‌ی نخست‌وزیر، دو نفر از افسران به نام‌های سروان بهرامی و ستوان شجاعیان مجروح شدند. علاوه بر افراد تیپ دوم کوهستانی به فرماندهی سرهنگ عزت‌الله ممتاز، یک دسته سرباز از طرف واحد دژبانی به فرماندهی سروان فشارکی و سرهنگ داورپناه نیز مأمور حفاظت از خانه‌ی نخست‌وزیر بودند. این افراد در شب بیست و پنج مرداد و روز بیست و هشت مرداد تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز در دفاع از خانه‌ی ۱۰۹ نخست‌وزیر و نبرد با کودتاچیان مقاومت کردند.
وقتی که اوباش و بیکاره‌ها و افراد گارد شاهنشاهی به خانه‌ی دکتر مصدق نفوذ کردند، با کمال تعجب دیدند که نخست‌وزیر فرار کرده، سپس با بی‌پروایی و خیال آسوده شروع به غارت و تاراج خانه‌ی او کرده و تمام اثاثیه و لوازم خانه را با خود بردند.(۲۲)
پی‌نویس‌ها:
۱ـ کورش زعیم، جبهه‌ی ملی ایران از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد، نشر کاخ، تهران، ۱۳۷۸، صص ۲۵۸ ـ ۲۵۷.
۲ـ همان، ص ۲۶۰.
۳ـ همان، صص ۲۶۷ ـ ۲۶۶.
۴ـ ناصر نجمی، دکتر مصدق بر مسند حکومت، نشر پیکان، تهران، ۱۳۷۷، صص ۲۸۵ ـ ۲۸۴.
۵ـ زعیم، پیشین، صص ۲۷۱ ـ ۲۷۰.
۶ـ همان، صص ۲۷۶ ـ ۲۷۳.
۷ـ همان، صص ۲۷۸ ـ ۲۷۷.
۸ـ همان، ص ۲۷۹.
۹ـ همان، صص ۲۸۲ ـ ۲۸۰.
۱۰ـ همان، صص ۲۸۳ ـ ۲۸۲.
۱۱ـ همان، صص ۲۸۵ ـ ۲۸۴.
۱۲ـ همان، ص ۲۸۶.
۱۳ـ محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت، کارنامه، تهران، ۱۳۷۸، ص ۸۰۸.
۱۴ـ روحانی، فؤاد، زندگی سیاسی مصدق، انتشارت زوار، تهران، ۱۳۸۰، ص ۳۷۰.
۱۵ـ زعیم، پیشین، ص ۲۸۶.
۱۶ـ نجمی، پیشین، صص ۲۷۹ ـ ۲۷۸.
۱۷ـ علوی، امیرحسین، مصدق، مصدق است، انتشارات محور، تهران، ۱۳۸۱، صص ۲۸۷ ـ ۲۸۰.
۱۸ـ نجمی، پیشین، صص ۳۰۰ ـ ۲۹۹.
۱۹ـ نجاتی، پیشین، ص ۴۵۳.
۲۰ـ نجمی، پیشین، ص ۳۰۵.
۲۱ـ نجاتی، پیشین، ص ۴۵۳.
۲۲ـ نجمی، پیشین، صص ۳۰۸ ـ ۳۰۶.
منبع : دوران


همچنین مشاهده کنید