پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


امضای جدید حاتمی کیا: منظره های برفی به جای تپه های خاکی


امضای جدید حاتمی کیا: منظره های برفی به جای تپه های خاکی
دست و دل هر مخاطبی با توجه به دو اثر آخر حاتمی کیا برای دیدن فیلم دعوت می لرزد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم اما رقم فروش این فیلم در نخستین روزهای اکران بر لرزش دست و دلم برای دیدن این فیلم غلبه کرد و باعث شد نه یک بار بلکه ۲ بار به دیدن آن بروم.
وقتی برای اولین بار برای دیدن این فیلم راهی سالن سینما شدم در تمام مدت طول اکران در یاد روزهای اکران «آژانس شیشه ای» بودم که مصادف با روزهای اوج حاتمی کیا بود روزهایی که به شخصه در هنگام اکران فیلم «به نام پدر» سخت انتظار تکرارشان را می کشیدم.
اما آنچه حاتمی کیا بر روی پرده سینما در آن روزها به تصویر کشید تمام مخاطبانش را ناامید کرد و این روند نه به شدت روزهای اکران «به نام پدر» ولی در هنگام پخش سریال «حلقه سبز» هم تکرار شد و بسیاری از منتقدین تکرار حاتمی کیا «خاک سرخ» و «آژانس شیشه ای» را غیرممکن دانستند. حاتمی کیا هم در جواب منتقدین شرایط اجتماعی و تحولا ت سیاسی را عامل تاثیرگذار بر روی آثارش دانست واحتمالا هم همان شرایط اجتماعی باعث شده تا حاتمی کیا این بار لنز دوربینش را به سمت یک سوژه اجتماعی بچرخاند و به جای فیلم دراماتیک جنگی، یک فیلم دراماتیک اجتماعی بسازد. اگرچه که نمی توان منکر شد که حاتمی کیا به خاطر نگاه متفاوتی که به مساله جنگ ودفاع مقدس داشت در سینما مطرح شد و توانست مخاطبان خاصی را به خود جلب کند.
فیلم هایی که لوکیشن اصلی آنها اگر چه شاید در بعضی از موارد از مناطق جنگی فاصله بسیاری داشت ولی همیشه داستان انسان هایی را روایت می کرد که سرنوشت آنها به نوعی با جنگ و مساله دفاع مقدس گره خورده است. گره ای که نگاه تازه ای به آن شده بود.
دغدغه حاتمی کیا واستفاده از سینما، برای بیان آنها در شرایطی که کسی جسارت بیان آنهارا نداشت باعث شد تا وی بتواند مخاطب خاصی برای آثارش پیدا کند و طیف این مخاطبان علاوه بر کسانی که در بطن جنگ حضور داشتند و با حاتمی کیا هم فکر بودند شامل نسلی که به دلیل دوری از دوران دفاع مقدس همیشه زیر ذره بین بوده هم می شد در واقع می توان گفت که حاتمی کیا نادیده ها را نه فقط برای نسل سوم به تصویر کشید حال باید دید با توجه به تغییری که حاتمی کیا در نوع سوژه هایش اتخاذ کرده آیا باز هم آن قشر خاص از مخاطبان وی به خاطر نگاه متفاوت حاتمی کیا به مساله دفاع مقدس به سالن سینما می رفتند اکنون هم برای دیدن فیلم های او به سینما می روند؟ یا آنکه نگاه متفاوت دیگر کارگردان ها را به مسائل اجتماعی نسبت به حاتمی کیا ترجیح می دهند و او را که به خاطر تغییر حال و هوای سیاسی و اجتماعی به سمت سوژه های اجتماعی روز آمده وادار به عقب نشینی خواهد کرد. حضور چیستا یثربی به عنوان فیلمنامه نویس در کنار حاتمی کیا مشخص می کند که در داستان این فیلم توجه ویژه ای به نقش زنان امروز اجتماع شده است. ساختار قوی نمایش این فیلم که مرتبط به نوع نگارش فیلمنامه است نشان گر تاثیر وجودی یثربی در این فیلم است.
تفاوت میان دعوت و سایر فیلم های حاتمی کیا از همان سکانس اول مشخص می شود و بازی های متفاوت بازیگران در هر ۵ اپیزود این داستان باعث می شود تا این تفاوت بیشتر از آن چه هست به چشم بیاید و این امر حاصل انتخاب هوشمندانه بازیگران است. حضور مهناز افشار در نقش یک سوپراستار سینما که برای حفظ و تثبیت موقعیت خود تلاش می کند با توجه به شناختی که افشار از این موقعیت دارد و درک عمیق تر این نقش نسبت به نقش هایی که تاکنون ایفا کرده باعث می شود بازی متفاوتی از او شاهد باشیم.
همچنین بازی ویژه ثریا قاسمی در کاراکتری که کاملا متفاوت از نقش هایی مانند مادران پیر و دلسوز و پیرزن های تنها و در حال مرگ که معمولا ایفای آنها در تلویزیون حتی سینما بر عهده وی گذاشته می شود، نمونه هایی از انتخاب های هوشمندانه حاتمی کیا در خصوص بازیگرانش است.
انتخاب هایی که پیش از ساخت فیلم واکنش های مختلفی را به دنبال داشت. اما باید اعتراف کرد که بازی خود حاتمی کیا در حضور کوتاهش در اولین اپیزود این فیلم بهتر از بازی برخی بازیگران بود!! بازی ای که می تواند سر فصل دوره تازه فیلم سازی حاتمی کیا باشد. نگاه و تفکر اجتماعی کارگردان شناخته شده سینمای ایران حتی با توجه به تغییر نوع سوژه تفاوت نکرده و گسترده تر شده است و با کمی دقت می توان تفکر خاص حاتمی کیا را در این چارچوب جدید شناسایی کرد مانند سکانسی که کتاب شازده کوچولو را روی میز دکتر رادیولوژیست نشان می دهد (که البته حضورش در فیلم های سینمای ما رو به کلیشه شدن و شعار زدگی پیش می رود) که توجیه کننده نوع برخورد متفاوت این دکتر بابیمارانش است و همچنین سکانس پایانی اپیزود دوم که چهره واقعی ثریا قاسمی را به تصویر می کشد.
همچنین نماهای برفی که در تمام اپیزود ها به نوعی از آن استفاده شده و نمای پایانی فیلم که از پنجره هلیکوپتر شهر را به تصویر می کشد ودر پایان همه اپیزودها تکرار می شود. اما آخرین اپیزود این فیلم را می توان اپیزود ویژه ای دانست و شاید دلیل آن ارتباط کم رنگی است که این اپیزود با آثار قبلی حاتمی کیا دارد که در سکانسی فرهاد قانمیان از باز کردن قرآن جیبی کوچک خود خودداری می کند به اوج می رسد. ساختار اپیزودیک این فیلم که شاید به علت کل تفاوت های موجود در این فیلم شاید آنچنان به چشم نیاید در هر اپیزود از کیفیت های متفاوتی برخوردار است اما می توان گفت که دو اپیزود آخر ساختاری قوی تر و منسجم تر نسبت به سایر اپیزودها برخوردار است.
اما مهم ترین موضوع قابل بحث، داستان و سوژه فیلم است. فیلم راوی حکایت مرگ و زندگی این دو واقعیت همیشه در کنار هم است که این بار هم حاتمی کیا با نگاه متفاوت آن را برای مخاطب به تصویر می کشد و در هر اپیزود شاهدیم که انسان هایی از طبقات مختلف و به دلایل مختلف قصد انتخاب یکی از این دو حقیقت را برای کسی دارند که خودشان او را دعوت کرده اند و این بار کارگردانی که نسل جدید را با واقعیت جنگ آشنا کرده بود به نوعی در مقام دفاع از نسلی می نشیند که متعلق به تمام دوره هاست و روزی به این دنیا دعوت شده یا خواهد شد و پیامی را می دهد که یادآور دیالوگی از کتاب شازده کوچولو است«من مسوول گلم هستم» که اگر چه در هیچ نمای فیلم نه به طور مستقیم نه غیر مستقیم شنیده نمی شود اما نام فیلم بیانگر همین جمله است و اگر نه شاید نام«انتخاب» برای این فیلم مناسب تر بود و حاتمی کیا استادانه این دیالوگ را ناگفته در تمام سکانس های فیلم به صحنه می کشد و به نوعی می توان گفت پیام اصلی این فیلم این بوده است که نقش بستن لبخند مادرانه یک زن نازا که شفا یافته و یا علا قه مندی همسر یک سوپر استار سینما برای پدر شدن همیشه نمی تواند برای دعوت یک انسان به زندگی کافی باشد. در واقع حاتمی کیا سوالی کلیدی را مطرح می کند سوالی که با صراحت در تیزر این فیلم توسط بازیگران زن این فیلم مطرح می شود: اگر روزی متوجه شوید نا خواسته کسی را به این دنیا دعوت کرده اید چه کار می کنید؟ صورت مساله مهمی که معمولا به جای حل آن شروع به پاک کردن آن می کنیم و نتیجه آن به زیر ذره بین رفتن و به نوعی بلا تکلیفی نسلی می شود که روزی از آنها ناخواسته دعوت به عمل آمده.
در هرحال حاتمی کیا با ساخت این فیلم وارد فصل تازه ای از دوران فیلم سازی اش شده است و منظره های برفی را جایگزین تپه های خاکی کرده است و ورود به این فصل تازه باعث می شود تا منتقدین محتاط تر دست به نقد این فیلم بزنند و حتی در مواردی چشمهایشان را به روی نقص های موجود این فیلم که امیدوار کننده تر از«به نام پدر» بود، ببندند و منتظر آثار دیگر حاتمی کیا در این ژانر بمانند. به این ترتیب با توجه به استقبال مردم و منتقدین از این فیلم و همچنین بازتاب های مختلف که این فیلم در محافل سینمایی و مطبوعاتی داشته است می توان گفت: حاتمی کیا توانسته نمره قابل کسب کند که اگر چه داغ اکران نشدن به رنگ ارغوان را از دل حاتمی کیا و خاطره به نام پدر را از یاد مخاطبان پاک نمی کند; اما شروع خوبی برای فصل تازه حاتمی کیا به حساب می آید.
نویسنده : فراز انصاری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید