پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سینمای اخلاق و معنویت گرایی


سینمای اخلاق و معنویت گرایی
« کریم » مدتهاست که در یک مزرعه پرورش شترمرغ به کار مشغول است . اگرچه درآمد حاصل از کار در مزرعه اندک است اما کریم زندگی آرام و بی دغدغه ای را در کنار همسر و سه فرزندش می گذارند. سمعک « هانیه » دختر بزرگ کریم خراب می شود. از آنجا که کریم بیمه نیست باید برای خرید سمعک جدید پول زیادی پرداخت کند. این در حالی است که فرار یکی از شترمرغ ها از مزرعه موجب اخراج کریم از مزرعه شده و به نوبه خود کریم را با بحران جدیدی روبرو می کند.
کریم که برای تعمیر سمعک به تهران آمده در راه بازگشت به صورت اتفاقی با موتورش مسافرکشی می کند. پول خوبی که از این راه به دست می آید کریم را به کار مسافرکشی با موتور وسوسه می کند. کریم روزها به تهران آمده و تا غروب با موتورش کار می کند و با مبلغ قابل توجهی به خانه باز می گردد. رفت و آمدهای کریم به تهران اگرچه وضعیت مالی کریم را نسبت به گذشته بهتر می کند اما خلق و خوهای او را نیز با تغییر روبرو می سازد.
پسر کوچک کریم به همراه سایر بچه های روستا تلاش می کنند تا آب انبار مخروبه روستا را بازسازی کرده تا در آن ماهی قرمز پرورش دهند. آنان گمان می کنند که با این کار می توانند خیلی زود میلیونر شوند. کریم از اینکه پسرش دائم به فکر بازسازی آب انبار است به شدت ناراحت و نگران است و تلاش می کند تا او را از این فکر منصرف کند اما فرزند او تصمیم خودش را گرفته است .
کریم در حالی که مشغول مرتب کردن انباری منزل است دچار حادثه شده و از ناحیه پا دچار آسیب دیدگی شدید می شود به نحوی که مجبور است بیش از یکماه در منزل استراحت کند. ماندن کریم در منزل و تماشای سعی و تلاش همسر و فرزندانش و همچنین مهربانی های دوستان و همسایگان نسبت به آنها آرام آرام کریم را به حال و هوای پیش از رفتن به شهر باز می گرداند.
کریم شاهد تلاش فرزندش و سایر بچه های روستا می شود که چگونه عاشقانه تلاش می کنند تا ماهی های قرمزی را که به عنوان دستمزد از صاحب کار خود گرفته اند به آب انبار برسانند اما در اثر یک سانحه همه آنها از بین می روند و تنها یک شاه ماهی برای آنان باقی می ماند. شترمرغ فراری پیدا می شود. صاحب مزرعه از کریم می خواهد به کار خود بازگردد زندگی همچون گذشته ادامه می یابد.
نخستین چیزی که با نام مجیدی و سینمای او در ذهن متبادر می شود سینمای عطوفت مهربانی و آدم های محرومی است که علی رغم تلخ کامی ها و شکست های مالی همچنان صبر و شکیبایی پیشه می کنند و امید خود را از دست نمی دهند. کودک معصومیت و فقر به عنوان سه عنصر کلیدی سینمای مجیدی این بار در قالبی جدید و البته پخته تر بر پرده ظاهر می شوند تا افزون بر درو کردن جوایز جشنواره بین المللی فیلم فجر جوایزی را از هر سوی دنیا نصیب خود ساخته و به دنیا اعلام کند که سینمای ایران سینمای اخلاق و معنویت گرایی است .
در واقع آنچه در سینمای ایران تجلی پیدا کرده همان وجهه انسانی است که می تواند در دنیا عرض اندام کند بحث معنویت و توجه به رفتارهای درونی که نیاز جامعه ایرانی و حتی جهانی است و مساله ای را پیش می کشد که برای حفظ تداوم بشریت و سلامت آن الزامی است . وقتی فیلمساز به عنوان دغدغه مسائل اجتماعی را دلسوزانه مطرح می کند تا معضلات را برطرف کند می تواند در دنیا مورد توجه قرار بگیرد.
کریم فیلم آواز گنجشکها با همسر و سه فرزندش زندگی آرام و ساده ای دارد. او در عین فقر و نداری با حیثیت و آبرو زندگی می کند. اما گو اینکه تقدیر می خواهد او را بار دیگر و در شرایطی دیگر محک زند تا گوهر وجود او را بازشناسد. آواز گنجشک ها دعوت برای بازگشت کریم به خویشتن خویش است . فطرت چیزی است که خداوند در وجود ما نهادینه کرده است . آنچه خداوند در ما نهادینه کرده ممکن است در طول زمان غبار بگیرد اما تغییری نمی کند و چیزی نیست که تکراری و یا از مد افتاده تلقی شود. کریم در اثر بیماری که از حرکت و کار ناتوان مانده خلوت و فراقتی دارد که او را به کشف روحیات و روابط درونی خود و خانواده اش قادر می سازد.
فیلم آواز گنجشک ها تاکیدی بر این موضوع است که خداوند متعال همواره بندگان خود را از خطراتی که هر لحظه در کمین آنان نشسته تا با ظاهر فریبنده و رعنای خود گمراه سازد یاری داده و رها می سازد. این موضوع را می توان در سکانسی به تماشا نشست که بر اثر پاره شدن پاکت میوه آن بخش از میوه هایی که با پول غیر حلال خریداری شده بود بیرون ریخته می شود.
اما با وجود تمام وجوه مثبت فیلم نمی توان از این موضوع نیز غافل بود که سینمای مجیدی در اوج نمایش اخلاقیات و صفات متعالی انسانی همچنان القا کننده وضعیت نامطلوبی از وضعیت کشور است . این موضوع در سکانس هایی که کریم در شهر به مسافرکشی مشغول است به خوبی مورد تاکید قرار می گیرد. عواطف پاک و بی آلایش کریم وقتی در شهر مظهر و نماد واقعی کشور ایران واقع می شود به سرعت رنگ باخته و تغییر وضعیت می دهد به نحوی که از یک انسان پاک و بی آلایش که محبت کردن به آشنا و غریبه بهترین تفریحش بود یک انسان سنگ دل و بی عاطفه می سازد که حتی حاضر نیست بی ارزش ترین لوازم دست دوم را به صمیمی ترین اقوام و آشنایانش هدیه کند.
از سوی دیگر در فیلم به وضعیت اسفبار کودکانی نیز اشاره می شود که اوج آمال و آرزوهایشان کسب و کار است گو اینکه این کودکان رقت انگیز نه موقعیتی برای تحصیل دانش و علم اندوزی دارند و نه موقعیتی برای این کار. بی شک نمایش زندگی حقارت آمیز این کودکان تاثیرات پاک نشدنی و جبران ناپذیری بر ذهن مخاطبان خود به خصوص بیگانگانی که تنها راه شناخت و آشنائیشان از ایران و ایرانی همین فیلم هاست خواهد گذاشت .
منصوره زرین پر
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید