پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مبانی فلسفه اسلام و حقوق بشر


مبانی فلسفه اسلام و حقوق بشر
اسناد و متون مربوط به حقوق بشر فارغ از سیر تاریخی شکل گیری آنها،متضمن و مبین طیف وسیعی از مبانی فلسفی است که پایه گذار مفاهیم و ادبیات مرتبط با حقوق بشر می باشد. از آنجا که حقوق بشر به عنوان مفهوم و منطوق بسیار موثر در مقالات نظری و عمل در عرصه بین الملل و حتی داخلی جوامع گوناگون به شمار می رود، و نقشی بی بدیل در دوران معاصر بر عقاید و معارف بشری به لحاظ فرهنگی،معرفتی،سیاسی و اجتماعی داشته است،لاجرم و بویژه در لایه های زیرین نظری خود یعنی در مبانی معرفتی و فلسفی باید دارای قوت و قدرتی فراگیر باشد و به طور طبیعی در چالش با مبانی معارض و گزاره های فلسفی و معرفتی مغایر قرار گرفته و قیاس شود.تا بدین ترتیب نقاط ضعف و قوت آن مشخص و زمینه اصلاح یا تفسیر مناسب آن در جهت کامل تر و صحیح تر ایجاد گردد.در این میان مسلما ادیان و بویژه دین مبین اسلام به لحاظ شکل گیری بر پایه های عظیم معرفتی و معنوی و به عنوان فراگیرترین منبع معنا بخش زندگی و شخصیت انسانها،جامع ترین حقیقت و واقعیتی است که در نسبت با نصوص واصول حقوق بشر به چند و چون و مقایسه و معارضه می پردازد . لذا بررسی مبانی فلسفی دین اسلام در ارتباط با حقوق بشر از اهم موضوعات قابل طرح در این زمینه است. موارد متعددی از مولفه های معرفتی و فلسفی در اسلام و حقوق بشر را می توان مورد توجه قرار داد. در این نوشتار قصد داریم به یکی از مبنایی‌ترین و اساسی ترین آنها اشاره کنیم یعنی : دیدگاه اسلام در انسان شناسی بویژه نسبت به آنچه در این زمینه در اعلامیه جهانی حقوق بشر نمایان است.
همواره در طول تاریخ ادیان دارای مبانی خاص در انسان شناسی بوده اند.اولین مولفه انسان شناسی ادیان و علل الخصوص اسلام قائل شدن به وجود ابعاد معنوی برای انسان و اصالت این بعد نسبت به جنبه مادی وجود او است. مرتبط دانستن انسان با منبع ماورایی خلقت،معنا و توحید نیز از تبعات این اصل اساسی ولایتغیر ادیان به شمار می رود.مهمترین رسالت انبیا نیز تذکر دادن به انسانها جهت ایجاد درک روشن و درونی از این ابعاد معنوی و اصیل وجود خود و قائل شدن به توحید خداوند یگانه بوده است . کما اینکه معاد ،حکمت زندگی، خیر و شر و عذاب و پاداش نیز که از اصول هر دین الهی است جز با فهم کامل از انسان- با تعبیر ذکر شده معنا و مفهومی نمی یابد.
اما در اعلامیه حقوق بشر نیز گزاره های فلسفی که مبانی انسان شناختی آن را مشخص می کند به خوبی قابل استخراج است . محوری ترین اصل و مبنای این اعلامیه توجه به انسانیت انسان است.یعنی تنها منبعی که می تواند ثابت و فراگیر در میان تمام انسان های جهان باشد از هر رنگ و ملیت و... انسانیت آنهاست.بر همین اساس است که برخی حقوق بشر را دین انسانیت نامیده اند.انسانیت به عنوان عنصر ثابت و قابل اتکاء در مقابل تمام مولفه‌های متغیر مثل مذاهب گوناگون،ملیت ها،رنگ و نژاد،جغرافیا و فرهنگ و ... که تمام خواسته ها و آمال و اهداف بشر در این اعلامیه همچون صلح،رفع خطر و آزادی و مساوات و زندگی سعادتمندانه بر پایه آن بنا شده است . در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر این امر با اصطلاح احترام به حیثیت ذاتی بشر عنوان شده است:
“اساس آزادی و عدالت و صلح جهانی شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری است.”
این قسمت در حقیقت شامل سه نکته است:یکی اینکه بشر یک نوع حیثیت ذاتی دارد .دیگر اینکه این شخصیت قابل احترام کلی و شامل همه افراد خانواده بشری است و سوم اینکه اساس آزادی و عدالت و صلح جهانی مبتنی براین است که شخصیت و حیثیت ذاتی بشر به رسمیت شناخته شود. در همین جاست که تفاوت مبنای انسان شناسی اسلام و مکتب مادی و اومانیستی اعلامیه آ شکار می‌شود.چراکه اسلام برای بشر حیثیت ذاتی قائل است (لقدکرمنا بنی آدم ...) و آن را شامل همه افراد بشر می داند لکن ابتنای آزادی و سعادت بشر و حقوق او بر احترام به این حیثیت ذاتی را صحیح و کامل نفی دارند.در نظر اسلام انسانیت صرفا و به خودی خودملاک وحدت انسانها نیست چرا که بر خلاف نظر واضعان این اعلامیه انسانیت لزوما دارای جنبه مثبت نیست و اقتضای حالات منفی را نیز دارد.لذا هرگز نمی توان پذیرفت که اعلامیه حقوق بشر و محور معنا بخش آن یعنی انسانیت فوق ادیان است.
این حقیقتی است که در اعلامیه لحاظ نشده و سبب ضعف و عدم پوشش آن بر تمام جوانب وجود آدمی و عقاید او گشته است.نشان آن نیز تجربه تاریخی آن است که هرگز اتکای صرف به انسانیت نه متضمن و نه ضامن صلح و سعادت بشر نبوده است .لذا در انسان شناسی ادیان و بویژه اسلام اتکاء به منبع فراتر از طبیعت انسانی که معنابخش خود انسانیت نیز هموست،تنها محور قابل اتکاء بشر جهت شناخت خود و آن گاه ساختن جهانی آرام و سعادت بخش برای انسان است.به تعبیر روشن تر تقابل دیدگاه انسان شناسی اسلام و اعلامیه حقوق بشر تقابل دو منظر خدا محوری و انسان محوری است که این بار در قالب اعلامیه حقوق بشر خود را نشان می دهد.اعتقادی اصیل و فطری به خداوند و معنویت الهی که گویی بشر به هر دلیل (با تقصیر یا بدون تقصیر )سعی کرده است آن را نادیده بگیرد و از مراحل بعد از آن شروع کند -یعنی انسانیت. لذا در نهایت می توان گفت که آنچه اسلام در نگاه انسان شناسی خود نسبت به مبنای حقوق بشر مدنظر دارد اعم از مبنایی است که در اعلامیه ذکر شده. انسانیت وحیثیت ذاتی بشر در نظر حکمت اسلامی یکی از زمینه ها و وسیله های جاری شدن روح الهی و فطرت معنوی بشر در زندگی دنیوی جهت شناخت و رعایت حقوق اوست که با قطع از ریشه خود هیچ گونه معنا و مفهومی نداشته و پایه ای سست و بدون ضمانت برای تعریف حقوق بشر و رسیدن به سعادت حقیقی است.
اسماعیل آجرلو
منابع:
* حقوق بشر از دو دیدگاه اسلام و غرب،علامه محمد تقی جعفری
* درسهایی از قرآن ،آیت الله مصباح یزدی
* رساله الحقوق،امام سجاد(ع)
* یادداشتهای استاد مطهری،شهید مطهری
* حقوق بشر،آیت الله جوادی آملی
* اصول فلسفه و روش رئالیسم،علامه محمد حسین طباطبایی
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید