شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


ترس فرهنگ است یا آموخته


ترس فرهنگ است یا آموخته
● ترس از لفظ تا معنا:
در فرهنگ لغات فارسی ترس به مفهوم بیم ، خوف ، ترسیدن و واهمه بکار رفته است. اما علاوه بر این موارد می توان به واژ ه های مترادفی اعم از بی جرات ، ترسو ، بی دل و جگر نسبت به واکنش چیزی و یا ترس داتن از چیزی و رعب و وحشت اشاره نمود. در تعریف ان نیز می توان با بهر هگیری از هر کدام از معانی لفظی ترس تعریف مجزایی را برای این مقوله مد نظر داشت. بدین معنا که می توان گفت ترس عبارتست از کسی که از چیزی بیم ویا خوف دارد و یا نسبت به ان چیز از خود واکنشی ترس گون را به نمایش می گذارد. یا می توان گفت ترس یعنی : ترسیدن که ترسیدن متواند به اشکال مختلف ظاهر شود.
یعنی این ترس می تواند نسبت به یک انسان باشد و یا یک حیوان و یا سایر اشیا و یا می توان گفت ترس یعنی واهمه از چیزی که ان چیز در نگاه فرد ترس گون است ، یعنی فرد را می ترساند. در مجموع می توان از واژ ی ترس چنین تعاریفی را ارایه داد: ترس عبارتست از یک نوع ویژ گی ذاتی و درونی که در همه ی افراد بصورت بلقوه وجود دارد که این ترس می تواند با برخورد ها و رفتارها ی اجتماعی شدت یافته و یا می تواند کاهش یابد و یا ترس عبارتست از یک فرهنگ که این فرهنگ اموخته شده وبر اساس همین اموختگی خود ی را نشان می دهد. به بیانی ترس می تواند یک ویژ گی بیرونی باشد که بر اساس در امیختگی فرد با اجتماع که از خانواده شروع می شود و بعد گسترش می یابد ، ایجاد گردیده است.
به عنوانمثال اموزش والدین به کودک در خصوص اشیا و...یک نوع اموزشترس گون باشد ، همان اموزش ها با عث رفتار کودک در اجتماع وحتی سنین بالا نیز می شود. مثلا وقتی ما در شناخت کودک نسبت به مار که موجودی ترسناک هم هست ، یک نوع اموزش درست و خلاف انچه که برداشت می شود ، انجام دهیم ، بی گمان این نوع اموزش در بازدهی رفتار کودک نسبت به این موجود تاثیر مثبت خواهد داشت. بنابراین این که می گوییم ترس می تواند یک ویژ گی درونی و ذاتی هم باشد ، بدین خاطر است که در خیلی از موارد ، ویژ گی های درونی در ایجاد ترس ، مدخل نیستند و این ترس نا خود اگاه در فرد ایجاد می گردد. مثلا دیدن دیو یا پلنگ برای یک کودک می تواند ترسناک باشد ، بدون این که فبلا این کودک چنین مو جو داتی را دیده باشد. ولی باز هم با این تفاصیل نوع شناخت و فهمی که گذشتگان برای این موجود ترسیم کرده اند ، در ایجاد ترس بی تاثیر نیست
● ترس چگونه ایجاد می شود ؟
ازاین که ترس چگونه ایجاد می شود ویا به بیانی ساده چگونه بوجود می اید. می توان چند دلیل عمده را برشمرد. نخست این که در ایجاد شد ن ان همان طور که ذکر ان رفت عوامل بیرونی مدخل هستند. یعنی تعامل و نوع معاشرت و حوادث ناگواری که در زندگی افراد رخ می دهد ، در شکل گیری ترس موثرند. بدین سان که این تعاملات و حوادث ترس سازنند. مثلا یک فرد شجاع ونترس با وجود امدن یک حادثه ترسو می شود. به نحوی که ازاین گونه موارد در بطن اجتماع بفور پیدا می شود. به عنوان مثال تصادف نمونه ی بارز این مهم است. به گونه ای که بارها اتفاق افتاده است که فرد تصادف نموده و علایم همین تصادف باعث شده که دیگر این فرد سوار ماشین نشود. یعنی علت ترسیدن از ماشین همان تصادف ناگوار ی بوده است که برای فرد رخ داده است. ویا حوادث دیگری ا ز فبیل زلزله ، اتش سوزی ، فتل های ناگوار و...که هر کدام از این حوادث می توانند ترس ساز باشندبه نحوی که با ظاهر شدن انها و حتی اوردن نام انها بر زبان فرد دچار ترس می شود لذا این نوع حوادث بر اثر ایجاد شدن و دیدن و تجربه کردن فرد و البته علائم ترسناکی که بر جای می گذارند و یا به اصطلاح پیامدهای که بوجود می آورند ؛ این علائم و یا پیامد ها چون ترسناک و خطر سازند ، بنابراین با هر عکس العملی از سوی آنها فرد یک نوع واکنش ترس گون به نمایش می گذارد. نکته دوم تعاملات است.
تعامل و یا به بیان ساده همان گفتگو یا ارتباط اجتماعی در خیلی از موارد سبب ایجاد ترس در افراد می شود و این مهم به اثبات نیز رسیده است. چه اینکه در خیلی از موارد با تعریف از پیامدهای یک شی ار سوی فردی که در برخی از مواقع نیز تعمدی و در برخی مواقع هم غیر عمد صورت می گیرد ، باعث می گردد تا در مخاصب رعب و وحشت ایجاد گردد. مثلا وقتی که یک بزرگسال برای یک کودک از علائم بد و ترسناک دیو لب به سخن وا می دارد و یا ویژگی های یک موجود را طوری بیان می دارد که کودک دچار ترس و واهمه شود ، علت این امر همان صورت پذیرفته است در ثانی ترس می تواند به صورت بیرونی و نسبت به موجوداتی باشد که ترسناک هستند. به مانند مار ـ دیو ـ پلنگ ـ نهنگ ـ شیر ـ خرس ـ جن ـ گرگ و تنهایی در شب که البته بحث آن جداست که به آن خواهیم پرداخت. لذا این موجودات به علت اینکه می توانند جان فرد را به خطر بیندازند و یا آسیب را به فرد وارد سازند ، ترسناکنند. ولی در برخی از موارد نیز افرادی پیدا می شوند که از حیوانات ترس ندارند. بنابراین نگاه و آموزشی که به عنوان یک فرهنگ فراگیر از این گونه حیوانات بر جای مانده است ، سبب شده تا اکثر افراد حتی با گفتن نام این موجودات دچار ترس و واهمه شوند. مثلا یک مار غیر سمی که هیچ ترس و واهمی ندارد ، چون نامش مار است ، لذا اکثر مردم نیز از آن ترس دارند و یا یک پلنگ خانگی یا شیر نیز به خاطر همان تعریف علائم ترسناک آن که در اذهان عموم پایگاه زده است ، با آوردن نام و یا دین آن فرد می ترسند.
علاوه بر این موارد می توان گفت که ترس بر اثر یک نوع کنش ترسناک از سوی موالید چهار گانه ( انسان ، موجودات ، جمادات و نبادات ) صورت می پذیرد که این کنش نیز می تواند به دلایل مختلفی ایجاد گردد و بر اساس همین کنش ها نیز فرد واکنش نشان می دهد. مثلا دیدن یک درخت بسیار تنومند که در شب شکل و شمایلی به مانند دیو و یا یک موجود ترسناک دیگر را نمایش می گذارند ، می تواند برای یک فرد ، ترسناک باشد. و یا قیافه ی نازیبای یک فرد در شب و یا حتی در روز باعث ترس در یک کودک و حتی می تواند در یک فرد بزرگسال هم صورت گیرد. نکته دیگر اجنه هستند که با توجه به اینکه اکثر افراد نیز رویت نگردند ، و از جن ترس دارند و این مهم نیر به خاطر این است که شکل و شمایل و رفتار جن را بد و ترسناک جلوه داده اند که فرد بر اساس همین آموزش در حرکت و عمل است.
بنابراین اغلب موجوداتی که یا به صورت واقعی و یا به شکل بدی که آنها را در اذهان عموم جا انداخته اند ، در شکل گیری ترس در افراد مدخلند. نکته بدی تنهایی در شب است که بر اساس مشاهدات لازم اکثر افراد از تنهایی درشب می ترسند که این مهم می تواند به چند دلیل باشد. یکی اینکه آدم موجودی اجتماعی است و بیشتر جمع را دوست دارد. دوم اینکه خود تنهایی و آن هم در شب ترس آور است. چون بر آنان که تعریف درستی از مقوله ی تنهایی ندارند ، براثر تصویرسازی هایی که توسط ذهن انجام می دهند ، خود به خود ترس و واهمه را ایجاد می کنند و نکته سوم ذهنیت فرد است که قبلا این ذهنیت خیلی از علائم ترسناک را در خود جای داده است ، به طوری که این علائم با تنهایی در شب بیشتر کلاف و هم آوا می شوند.
● ترس فرهنگ است یا آموخته:
این که می گوییم ترس فرهنگ است یا آموخته به این سادگی هم میسور نیست. چه اینکه ابتدا نیاز به تعاریفی از فرهنگ و آموخته است و تطبیق این دو با موضوع است که خیلی موارد مبهم را روشن می سازد. در تعریف فرهنگ می توان گفت که فرهنگ عبارتست از : یکسری معانی و اعتقادات و ایده های مشترکی که منش و رفتارهای اجتماعی نیز از آنها استقبال و حمایت می کنند و یا به بیانی این معانی و اعتقادات و ایده های مشترک به تبع از جبر اجتماعی عمل می نمایند. بنابراین یک فرهنگ وقتی ایجاد می شود که اجتماع پذیرای آن باشد و در غیر این صورت آن ایجاد نمی تواند فرهنگ قلمداد شود. در تعریف آموخته نیز که درنوع خود می تواند یک فرهنگ باشد می توان گفت به موردی گفته می شود که از خارج به ما انتقال می یابد. و از معنی خود واژه آموخته نیز می توان دریافت که مقوله ی است که ما آن را می آموزیم و این آموخته نیز از کسی و یا چیزی به ما انتقال می یابد.
لذا با تعاریفی که از فرهنگ آموخته دست داد ، می توان اذعان داشت که ترس هم می تواند فرهنگ باشد و هم می تواند آموخته باشد. فرهنگ بدین مفهوم که ترس به مانند فرهنگ از معانی و اعتقادات مشترکی بهره می جوید یعنی چون ترس یک مقوله ی اجتماعی است ، لذا این مقوله ی اجتماعی خارج از دایره فرهنگ نیست. آموخته نیز بدین سان که بر اساس تعریف و مواردی که در چگونگی ایجاد ترس عنوان شد ، ترس نیز می تواند یک آموخته باشد چون در خیلی از زمینه ها وجود خارجی دارد و بر اثر تعامل و آموزش های غلط شکل می گیرد. یعنی به تعبیری خیلی از افراد در جهت آموختن ویژگی های آن به اجتماع دریغ نمی کنند. با این تفاصیل ترس یک مقوله ی اجتماعی است که از دیرباز هم مورد تامل و توجه بوده و تاکنون نیز جایگاه خود را حفظ کرده ، لذا اینکه ما در عدم فرهنگ و یا آموخته بودن آن دچار شک و تردید باشیم ، بی گمان خارج از دایره ی تعقل و منطق است. و یا می توان گفت که حداقل از این منظر می توان فرهنگ و یا یک آموخته باشد.
● ترس در دو بعد معنوی و اجتماعی:
مهم ترین و کاربردترین بحث در زمینه ترس می تواند همین بعد معنوی و اجتماعی ترس باشد. یعنی ما بدانیم که ترس در این دو بعد محل بحث و وارسی است. در بعد معنوی آن می توان گفت که این مقوله بسیار مفید و سازنده است. مفید بدین مفهوم که هر چه ما نسبت به خدا و قانون طبیعت ترس و واهمه داشته باشیم ، این ترس نه تنها ما را به سعادت واقعی نزدیک تر می کند ، بلکه در سرنوشت اخروی ما نیز بسیار موثر است. و سازنده بدین معنا که ترس از اقتدار و هیمنه ی خدا و انجام اموری که شایسته ما نسیت و یا در دایره ی انسانی ما نمی گنجد ، می تواند حرکتی مفید در جهت رساندن ما به اهداف متعالی در زندگی اجتماعی باشد. بنابراین ترس از خدا و اموری که در شکل گیری اعمال ما بسیار اهمیت دارند، بی گمان مفید ترین استعانتی است که می تواند در جهت ترقی و تعالی ساختمان معنوی ما موثر افتد. پس نتیجه می گیریم که ترس در بعد معنوی نه تنها برای بشر مفید و سازنده می باشد ، بلکه راه های ناهموار آن را نیز هموار می سازد.
نکته دیگر ترس در بعد اجتماعی است. مهمترین جمله در این خصوص می تواند سخن نغز و آموزنده ی حضرت علی (ع) باشد که می فرماید: " بزرگترین گناه ترس است. " درون مایه این سخن گران سنگ می توان گفت که همان بعد اجتماعی ترس بوده که مد نظر واقع شده است. چرا که برای انجام هر کاری ترس از انجام آن کار می تواند به ضرر و حتی خسران فرد ، تمام شود و در اینجاست که کلمه گناه امده است و گناه به عنوان کلمه بازدارنده در جهت عدم روی آوردن به ترس و ویژگی های عقیم آن است. لذا نیت اصلی جمله فوق از امام اول شیعیان شاید گفت همان روی آوردن به مقوله شجاعت باشد که انسان باید در دایره ی زندگی خود لحاظ کند. و طبعا کسی می تواند فرد موفقی در زندگی باشد و به بیانی به اهداف متعالی و آرزوهای اجتماعی دست یابد که در انجام امور ، ترس به دل را ندهد. چرا که اکثر بزرگان از همین روش استفاده برده اند. یعنی به بیانی یک نویسنده واقعی و یا یک هنرمند واقعی و یا یک دانشمند و عالم واقعی همیشه به مقوله ی شجاعت نگاه ویژه داشته و یا می توان گفت که شجاعت مهمترین عامل و یا فاکتور مثبت آن در جهت شکل گیری شخصیت واقعیشان بوده است ولی با این حال هم در حوزه اجتماعی و در برخی از موارد نیز ترس می تواند کار ساز باشد. یعنی باید در انجام اموری که در پیشرفت و سعادت واقعی اسنان تاثیر منفی دارد ، امتناع کرد. که همین احتراز و اجتناب از این امور سبب می شود تا که فرد در جاده پیشرفت بتواند به مقصد واقعی خویش برسد.
نتیجه اینکه ترس در دو بعد معنوی و اجتماعی بسیار مهم و کارگشا است ، ولی به شرطی که نگاه ما به این ابعاد و مقوله ی ترس نگاهی واقعه بینانه و مثمر ثمر باشد. واقع بینانه بدین خاطر که ما اموری که باعث ثواب و صواب برای اجتماع می باشد به انجام برسانیم و از اموری که سبب تشویش و خدشه دار کردن منزلت خویش و اجتماع می گردد ، اجتناب کنیم. که در هر دو حالت مقوله ی ترس بسیار مهم است. در حوزه اجتماعی نیز باز بدین منوار بوده ، چه اینکه هر فردی در انجام امور یا حسن فعلی دارد و یا حسن فاعلی. بنابراین حسن فعلی باشد که مقوله ی ترس جایگاهش بسیار بجا و مبرهن است و اگر حسن فاعلی هم باشد باز جایگاه ترس مهم است.
عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید