چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

کوچک ترین آتشدان شخصیت


کوچک ترین آتشدان شخصیت
اگر تشبیه آدمیان به لوکوموتیو، شخصیت به «آتشدان» و خلق (مود) به «سوخت» را بپذیریم، آنگاه می توان کوچک ترین «آتشدان شخصیت» را برای افراد دچار اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار (AVOIDANT) دانست. اختلالی که در دسته (کلاستر) شخصیتی C قرار می گیرد؛ دسته یی که آن را با تابلویی که من آن را «پنج میم؛ مضطرب، منضبط، محتاط، میانه رو (معتدل) و محافظه کار» نامیده ام، می توان به خاطر سپرد.
شخصیت دیگری که آن را هم می توان دارای آتشدان شخصیتی کوچک برآورد کرد، شخصیت وابسته است که همانند شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار در گونه های «اختلال» کوچک تر از گونه های «تریت (ویژگی)های پررنگ و کمرنگ» است. ویژگی (تریت)های پررنگ و اختلال این دو شخصیت را می توان آینه و مصداق آشکار راهبرد «آسه برو، آسه بیا تا گربه شاخت نزنه» دانست و البته نگرانی، هراس و دوراندیشی فراوان اینان سبب می شود پیش از برگزیدن و به کار بستن این راهبرد همیشگی، دیرپا و ماندگار، حتی برای لحظه یی بدین واقعیت نیندیشند که گربه از بنیاد شاخی ندارد که آن را به نشیمنگاه دیگری فرو برد.
در افراد دچار اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار، حساسیت بیش از اندازه یی به طرد شدن دیده می شود که ممکن است باعث گوشه گیری و انزوای آنها از جامعه شود. هرچند این افراد شرمگین و خجالتی اند، اما غیرمعاشرتی نیستند و حتی دلبستگی فراوانی به داشتن رابطه با دیگران دارند، اما دلشان می خواهد دیگران ضمانت های استوار و پایداری به آنها بدهند که از آنها خرده گیری و انتقاد نکرده و آنان را بدون سرزنش یا بازخواست می پذیرند. کم رویی و شرمگینی ویژگی شخصیتی بارز آنهاست.
اینان از گرمی و امنیتی که در روابط انسانی وجود دارد، خوششان می آید، اما پرهیز و گریز خود از برقراری رابطه با دیگران را با ترسی که ادعا می کنند از طرد شدن دارند، توجیه می کنند. هنگامی که با کسی سخن می گویند، نبود قطعیت و اطمینان به خود در آنها دیده می شود و با فروتنی و شکسته نفسی حرف می زنند. از سخنرانی در میان جمع یا تقاضا کردن از دیگران می هراسند چرا که به طرد شدن از سوی دیگران بسیار حساس هستند.
بسیاری از اوقات ممکن است بیان دیدگاه های دیگران را به گونه یی تفسیر کنند که گویی تحقیر یا توهینی به آنها بوده است. هنگامی که از کسی تقاضایی می کنند و پاسخ رد می شنوند، از دیگران کناره گیری می کنند و دچار احساس رنجش و دل آزردگی می شوند.
در محیط کار اینان اغلب به حرفه های حاشیه یی روی می آورند. پیشرفت چندانی در کار خود نمی کنند و به دنبال اقتدار بیشتری هم نمی روند. آدم های کم رو، شرمگین و دارای حجب و حیایی به چشم می آیند که دوست دارند همه از دست شان راضی و خشنود باشند. اغلب دلبستگی به برقراری رابطه با دیگران ندارند، مگر آنکه تضمین های بسیار مطمئن و استواری به آنها داده شده باشد که بی هیچ خرده گیری و انتقاد پذیرفته می شوند؛ از این رو اغلب هیچ دوست صمیمی یا قابل اعتمادی ندارند.
نمایی که از «آقای حکمت» -آن مرد شرمگین، نیک گفتار، راست کردار و دوست داشتنی فیلم «رگبار»، با بازی هنرمندانه و از یادنرفتنی شادروان «پرویز فنی زاده»- می توانیم پیش چشم و ذهن آوریم، شاید بهترین و هویداترین تصویر از آدمی دارای ویژگی های پررنگ و شاید حتی اختلال شخصیت های مردم گریز-پرهیزمدار و نظام مند- قانون مدار (وسواسی- جبری) باشد.
این فیلم بر پایه مکتب فیلم درمانی که همان شتاب بخشیدن به روان درمانی با سود جستن از سینما است، می تواند درمانگر را در به «بینش» رساندن مراجعان دچار اختلال شخصیت یا دارای ویژگی های شخصیتی پررنگ «مردم گریز- پرهیزمدار» به خوبی یاری دهد.
آدمیان مردم گریز- پرهیزمدار، در بخش «سرشت»، دارای «آسیب گریزی» و «پاداش مداری» فراوان و چشمگیر اما «نوجویی» و «پشتکار» اندک هستند. در ساختار «منش» اینان، «خودراهبری» اندک و «خودفراروی» و «همکاری» اندک تا متوسط به چشم می آید. اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزگرا می تواند با اختلالات خلقی و اضطرابی و نیز اختلال شخصیت های درخودمانده- تنهایی گزین (اسکیزوئید)، بدبین- کینه توز (پارانوئید)، وابسته- پناه جو (دیپندنت)، شگفت انگیز- خرافه گرا (اسکیزوتایپال) و مرزی- آشوبناک (بوردرلاین) همراه و همبسته شود.
ویژگی های پررنگ و نیز اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار را باید از ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت های درخودمانده-تنهایی گزین (اسکیزوئید)، بدبین-کینه توز (پارانوئید)، وابسته- پناه جو (دیپندنت) و شگفت انگیز- خرافه گرا (اسکیزوتایپال) باز شناخت.
شمار فراوانی از آدمیان در هنگامه های بسیاری از زندگی شان، به ویژه برای رها شدن از اضطراب و دلشوره در ایستار (موقعیت)های دشوار و رخدادها یا گزینه های ناگوار از پرهیز (اجتناب) و کناره گیری (انزوا) سود می جویند، اما آنها که دارای ویژگی های پررنگ یا دچار اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار هستند، پرهیز (اجتناب) و کناره گیری فراگیر رفتاری، هیجانی و شناختی دارند. اینان پرهیز و دوری گزینی ژرف و گسترده خود را حتی به بهای گزاف از دست رفتن آرزوها و آماج شان رها نمی کنند.
چنین افرادی در آرزوی پذیرش از سوی دیگران و داشتن دوستی و برهمکنش با آنان هستند، اما حتی ممکن است این خواست درون ذهنی شان را در جلسات درمانی برای روان درمانگر هم هویدا نسازند. این تنهایی، اندوهگینی و اضطراب در روابط بین فردی با هراس همیشگی آنان از طرد شدن پاس داشته می شود.
بردباری و شکیبایی اندک اینان در برابر ملال و اندوه، ممکن است آنها را به وادی سوءمصرف مواد بکشاند تا دست کم بدین شیوه ذهن و اندیشه شان از هیجانات و شناخت های منفی رهایی یابد.
افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار همانند دیگر شخصیت ها ممکن است با شکایت از مشکلات محور یک همچون افسردگی، اختلالات اضطرابی (وسواس و...)، سوءمصرف مواد، اختلالات خواب و اختلالات روانی-کارکردی (سایکوفیزیولوژیکال) وابسته به تنش و استرس برای مشاوره و درمان مراجعه کنند.
واژه شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار برای نخستین بار از سوی «میلون» در ۱۹۶۹ به کار برده شد، هرچند «کارن هورنای» در بیان یک مورد از مراجعان خود، بیش از ۴۰ سال پیشتر از شناسایی آن از سوی بازبینی سوم کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روان پزشکی امریکا، از آن با عنوان «پرهیزگرا (اجتنابی) در روابط بین فردی» نام برده بود.
در تشخیص این شخصیت، جدا ساختن (افتراق) آن از اختلالات روانپزشکی دیگری که نما و چهره یی همانند و همسان (مشابه) پدید می آورند، جایگاه و اهمیت فراوان دارد. از این رو، کوته وار به بیان شیوه جدا ساختن این نماهای نزدیک به یکدیگر می پردازم. یکی از اختلالاتی که ممکن است بسیار همانند اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار پیش چشم و ذهن نشیند، «ترس و هراس اجتماعی فراگیر» (ژنرالیزه) است؛ اما در این اختلال اغلب اضطراب ایستارهای ویژه و شمارپذیر (معدود)ی مانند سخنرانی در میان گروهی از مردمان رخ می دهند.
اختلال هول (پانیک) و گذرهراسی (آگوروفوبیا) نیز ممکن است نمایی همانند اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار داشته باشند؛ اما حتی در همزمانی این دو اختلال، مشکل فرد ترس فراوان او از رخ دادن یورش هول و دلهره (پانیک) در ایستارها و جاهایی است که فرد از جایگاهی ایمن یا یارانی که می توانند او را از فاجعه های شخصی (پیکری یا روانی) رهایی بخشند، به دور است. در حالی که در شخصیت مختل و نیز مختل مردم گریز- پرهیزمدار مساله ترس و هراس فرد از نقد و پرسشگری یا طرد اجتماع است.
دیدگاه های شخصی از گونه «من ناشایست (بی کفایت) هستم» در هر دو اختلال شخصیت وابسته و نیز مردم گریز- پرهیزمدار چشمگیر هستند؛ اما آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت وابسته، دیگران را نیرومند و توانا برای انجام پشتیبانی خویش می بینند، در حالی که افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار به دیگران به گونه انتقادگران و طردکنندگان بالقوه می نگرند.
از این رو مردم گریز-پرهیزمدارها بر خلاف وابسته ها که همواره در جست وجوی روابط بین فردی نزدیک و صمیمانه هستند از برقراری چنین روابطی می ترسند و خود را در برابر دیگران آسیب پذیر می بینند؛ هرچند در واقع پذیرفته شدن شان از سوی دیگران و داشتن روابط نزدیک گرم و صمیمانه از آمال و آرزوهای ذهنی آنها بوده و هست.
این در حالی است که افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت در خودمانده- تنهایی گزین (اسکیزوئید) و شگفت انگیز- خرافه گرا (اسکیزوتایپال)، کناره گیری و جدایی از اجتماع را پسندیده و گرایش و خواستی درونی برای وانهادن این شیوه زندگی ندارند. ایشان در تاریکخانه های شکوهمند و دوست داشتنی خود، شهریارانی تک اما کامروایند.
اسکیزوئیدها به طور کلی در برابر انتقاد یا طرد شدن از سوی دیگران بی تفاوت اند. اسکیزوتایپال ها نیز هرچند ممکن است به کنش ها و دیدگاه های منفی از سوی دیگران واکنش نشان دهند، اما اغلب بیشتر دچار بدبینی می شوند تا اینکه همانند مردم گریز- پرهیزمدارها به نکوهش خویش بپردازند.
همچون دیگر اختلالات روانپزشکی محور یک، هر چند ناشایع تر، اختلالات شبه پیکری (سوماتوفرم) و اختلالات تجزیه یی نیز ممکن است اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار را همراهی کنند.
اختلالات شبه پیکری ممکن است هنگامی رخ داده و پیشرفت کند که مشکلات پیکری دلیلی برای پرهیز و دوری گزینی از اجتماع پدید می آورد. اختلالات تجزیه یی نیز هنگامی پدیدار می شوند که الگوهای پرهیز و کناره گیری هیجانی و شناختی بیماران به اندازه یی شدید، ژرف و گسترده هستند که در آنها ناهماهنگی و آشفتگی را در هویت، حافظه یا هشیاری و آگاهی شان پدید می آورد.
افراد دارای ویژگی های پررنگ و نیز اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار (اوویدنت) با وجود اینکه به گونه معمول، روابط اجتماعی اندکی با دیگران دارند، در آرزوی نزدیک و صمیمی بودن با آنها هستند. آنها از این روی از برقراری روابط با دیگران یا پاسخ دادن به کوشش های دیگران برای آغاز برهمکنش های دوسویه پرهیز می کنند که می پندارند بی گمان در این گونه روابط طرد خواهند شد؛ چنین طرد و پس زده شدنی برای آنها تحمل ناپذیر است. پرهیز و کناره گیری اجتماعی آنها نمایان و آشکار است. تحمل اندک آنان برای رنج و ملال همچنین آنها را وادار می کند تا با سرگرم شدن به کنش ها و کردارهای دوست داشتنی شان، حواس خود را از چنین شرایط ناخوشایند و منفی پرت کرده و ذهن خویش را از نگرانی رها سازند. آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت مردم گریز -پرهیزمدار باورهای بنیادین (مرکزی) ناکارآمدی پایدار و ماندگاری دارند که با کارکرد اجتماعی آنها رویارویی دارد. این باورها ممکن است آشکارا از سوی ایشان بر زبان آورده نشوند، اما به هر روی درک و باور شخص از خویش و دیگران را باز می نمایاند.
در روزگار کودکی، آدمیان مردم گریز-پرهیزمدار ممکن است فرد مهم و برجسته یی همانند پدر، مادر، آموزگار، همشیر ( خواهر یا برادر) و همتایی داشته اند که برای آنها بسیار منتقد، نکوهش گر و طردکننده بوده باشد. در چنین ایستارهایی طرح واره های ذهنی- شناختی ویژه یی از برهمکنش (تعامل) دوسویه فرد آدم گریز-پرهیزمدار با آن فرد مهم برمی آید که از آن جمله می توان به مواردی همچون «من ناشایست (بی کفایت) هستم»، «من دارای کاستی (نقص) هستم»، «من دوست داشتنی نیستم»، «من متفاوت هستم»، «من بهنجار و سازگار نیستم» اشاره کرد. همچنین در آنها باورهای منفی درباره دیگر مردمان رشد و پیشرفت می کند مانند «مردم به من اهمیتی نمی دهند»، «مردم مرا نکوهش کرده و پس خواهند زد». البته باید یادآور شد همه کودکان دارای فرد مهم و برجسته منتقد، نکوهش گر یا طردکننده دچار شخصیت پررنگ و مختل مردم گریز-پرهیزمدار نخواهند شد.
مردم گریز-پرهیزمدارها در سنجش و ارزیابی کنش و واکنش دیگران در برابر آنها دچار این خطای شناختی می شوند که گویی همه کس با آنها به شیوه نقد، نکوهش و پس زدن فرد مهم و برجسته روزگار کودکی شان برخورد می کند. آنها از این هراس دارند که نتوانند رنج و ملالی را که از این نقد، نکوهش و طرد برمی آید تحمل کنند. بنابراین آنها از ایستارها و روابط اجتماعی پرهیز و کناره گیری می کنند. گاه تا آنجا که به شدت زندگی خصوصی شان را محدود و تنگ می کنند تا از دردی که (به باور و قضاوت آنان) در روابط با دیگران گریزناپذیر خواهد بود، به دور و ایمن بمانند. پیش بینی درباره طرد و پس زده شدن، رنج و ملال پدید می آورد که به خودی خود برای هر آدمی به شدت دردناک است، اما از آن دردناک تر در انتظار و چشم داشت طرد و پس زده شدن است.
چرا که آدم مردم گریز- پرهیزمدار واکنش های منفی دیگران در برابر خودش را با تفسیرهای بسیار شخصی از این دست که «او مرا بدین روی طرد کرد که من ناشایست (بی کفایت) هستم» توجیه پذیر می پندارد. او در این پس زده شدن، تنها کم داشت های خود را سبب ساز طرد برمی شمارد. چنین باورهای منفی شخصی به خودی خود دیگر باورهای ناکارآمد را نیرومندتر کرده و به احساس های بیشتر ناشایستگی (بی کفایتی) و ناامیدی می انجامد. حتی برهمکنش (تعامل)های اجتماعی مثبت نیز یک پناهگاه امن برای دور ماندن از طرد و پس زده شدن از سوی دیگران پدید نمی آورد؛ «اگر یک نفر مرا دوست دارد بدان سبب است که او واقعیت مرا نمی بیند؛ آنگاه که او بتواند واقعیت مرا دریابد، مرا بی درنگ پس خواهد زد.» بنابراین، مردمان دارای ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار به دنبال آن هستند که با کنار کشیدن از روابط اجتماعی منفی و نیز مثبت از رنج و ملال طرد شدن خود را دور نگه دارند. مردم گریز-پرهیزمدارها یک سری فکرهای خودکار خودپرسش (انتقاد)گرانه دارند که هم در ایستارهای اجتماعی و هم هنگامی که در انتظار برخوردهای آینده هستند، از سوی فرد آزموده می شوند. همین فکرها هستند که رنج و ملال پدید می آورند؛ هر چند به آسانی از سوی فرد هنگام ارزیابی روانشناختی بیان نمی شوند. از جمله افکار خودکار (اتوماتیک) منفی معمول آنان می توان به مواردی همچون «من گیرا (جذاب) نیستم»، «من کسل کننده هستم»، «من کودن هستم»، «من یک بازنده هستم»، «من بهنجار و سازگار نیستم» اشاره کرد.
افزون بر آنچه پیشتر گفته شد، مردم گریز- پرهیزمدار (اوویدنت)ها جریانی از فکرهای خودکار دارند که در سمت و سوی منفی، آنچه رخ خواهد داد را پیش بینی می کنند؛ «من هیچ چیز برای گفتن نخواهم داشت»، «من یک ابله از خودم خواهم ساخت»، «او مرا دوست نخواهد داشت»، «او به نقد و نکوهش من خواهد پرداخت». ایشان ممکن است از این فکرها کاملاً آگاه باشند یا نباشند. آنها ممکن است از رنج و ملالی که این فکرها برمی انگیزد، خبردار و هشیار باشند؛ با این وجود شرایط از سوی شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار پذیرفته می شود و به جای آنکه درستی شرایط به آزمون نهاده شود، فرد به گونه یی کنش مند (فعال) از آن گونه ایستارهای اجتماعی که می پندارد در آنها فکرها و اندیشه های خودپرسش (انتقاد)گرانه و رنج و ملال سر بر می آورند، می گریزد.
باورهای شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار به ارزیابی های ناکارآمد درباره روابط با دیگران می انجامد. این گونه مردمان چنین باور دارند که از بنیاد دوست داشتنی نیستند اما چنانچه بتوانند «خود واقعی»شان را پنهان کنند، ممکن است این توانایی را پیدا کنند که دیگران را دست کم برای اندکی، ولو یک لحظه، فریب دهند. آنان می پندارند نمی توانند به هیچ کسی اجازه دهند به آن اندازه به آنها نزدیک شود که بفهمد آن چنان که خودشان می دانند، ناشایست (بی کفایت)، دوست نداشتنی و مانند آن هستند. پنداشت های زیرساختاری اینان مواردی همچون «من باید یک نمای بیرونی دلچسب برای دیگران بیارایم تا مرا دوست داشته باشند»، «اگر دیگران واقعاً مرا می شناختند، دیگر مرا دوست نمی داشتند»، «آن هنگام که آنان مرا بشناسند، خواهند دید که من واقعاً فرومایه (حقیر) هستم» و « نزدیک شدن به من و دیدن واقعیت من برای مردمان خطرناک است» را دربرمی گیرد.
پنداشت های معمول اینان درباره آنچه ایشان باید برای نگاه داشتن روابط دوستانه انجام دهند، چنین درونمایه هایی دارد؛ «من باید او را همه گاه راضی و خشنود نگاه دارم»، «او مرا تنها در صورتی دوست خواهد داشت که من هر آنچه او می خواهد انجام دهم»، «من نمی توانم نه بگویم».
از این رو اینان ممکن است به گونه یی پایدار و ماندگار از جسارت و قاطعیت ورزیدن خودداری کنند؛ «اگر من حتی یک اشتباه کنم، او همه آن نمایی را که از من در ذهن دارد، به چالش خواهد کشید»، «چنانچه من ناخشنودی او را برآورم، او به دوستی مان پایان خواهد داد»، «او متوجه هرگونه کاستی (عیب و نقص) من شده و مرا طرد خواهد کرد».
مردم گریز- پرهیزمدارها در ارزیابی واکنش های دیگران دشواری دارند. آنها ممکن است واکنش های طبیعی و حتی مثبت دیگران را بد برداشت کرده و پاسخ هایی منفی بپندارند.
همانند بیماران دچار ترس و هراس های اجتماعی، برخی آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و به ویژه اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار مستعد آن هستند که بر فکرهای منفی، احساس ها و واکنش های فیزیولوژیک درونی خودشان بیشتر از حالت و بیان چهره و زبان پیکری دیگران تمرکز کنند. برای آنان بسیار مهم است که هیچ کس درباره شان به گونه یی بد نیندیشد چرا که اینان چنین باوری دارند؛ «چنانچه کسی درباره من دید و قضاوت منفی داشته باشد، دیدگاه و انتقاد او باید واقعیت داشته باشد.»
ماندن در ایستارهایی که ممکن است در آن ارزیابی شوند، خطرناک به نظر می رسد چرا که واکنش های منفی یا حتی طبیعی دیگران باورهایی مبنی بر اینکه آنها دوست داشتنی نبوده یا دچار کاستی هستند را تایید کرده و قطعی می سازند. آنها معیاری برای آنکه خودشان را به شیوه یی مثبت ارزیابی کنند، ندارند.
حتی آن گاه که با شواهدی روبه رو می شوند که نشان از این دارد که با دیگران در کشمکش و ستیز نیستند، باز هم پرهیزمدارها چنین شواهدی را کاستی (تخفیف) می بخشند. فکرهای خودکار معمول اینان مواردی همچون «او می پندارد من شایسته و توانمند هستم، اما به واقع من او را فریب داده ام»، «اگر او واقعاً مرا می شناخت، هرگز مرا دوست نمی داشت»، «او به من نزدیک شده است تا دریابد که من واقعاً خیلی دلچسب نیستم» را دربرمی گیرد.
پرهیزمدارها اغلب برخورد ناکارآمدی در برابر احساس ها و هیجان های ملال آور دارند؛ «من نباید اضطراب داشته باشم»، «من همواره باید احساس خوبی داشته باشم»، «دیگران به ندرت دستپاچه، شرمسار یا هراسناک می شوند و احساس بدی پیدا می کنند».
پرهیزمدارها چنین می پندارند که چنانچه اجازه دهند احساس رنج و ملال پیدا کنند، در این احساس ها آنچنان گیر می کنند که دیگر هرگز از آن به در نخواهند آمد؛ «اگر اجازه دهم احساس هایم رها شود، فرو خواهم پاشید»، «اگر احساس بدی پیدا کنم، از کنترل رها شده و دیگر کارآمد نخواهم بود»، «اگر اضطرابم آغاز شود، به بدترین نقطه ام خواهم رسید».
آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار (اوویدنت) کشش و خواستی نیرومند برای دستیابی به آماج درازمدت خود یعنی داشتن روابط بین فردی نزدیک تر دارند. این تفاوت بنیادین اینان با شخصیت های درخودمانده - تنهایی گزین (اسکیزوئیدها) است که نبود نزدیکی و صمیمیت، برایشان همخوان با خودساره (ایگو)شان است.
مردم گریز- پرهیزمدارها خود را تهی و تنها می پندارند و می خواهند دوستان نزدیک تر و حرفه (شغل) بهتر داشته باشند و زندگی خود را دگرگون سازند.
با وجود آنکه اینان به ظاهر برای دست یافتن به آماج خود تلاش می کنند، اما در عمل از به دوش کشیدن احساس ها و هیجان های منفی خودداری کرده و حاضر به پرداخت هیچ هزینه گرانی نیستند. در این راستا آنها آغاز به پوزش آفرینی می کنند تا این شانه خالی کردن را توجیه کنند؛ «من از انجام آن لذت نخواهم برد»، «من بیش از اندازه خسته و کوفته خواهم شد»، «چنانچه آن را انجام دهم، احساس بدتری خواهم داشت»، «بعداً آن را انجام خواهم داد»، «دوست ندارم آن را هم اکنون انجام دهم».
آنگاه که این «بعداً» سر می رسد، باز دوباره از پوزش هایی دیگر سود خواهند جست و کردار پرهیزمدارانه شان را ادامه خواهند داد. افزون بر این، مردم گریز - پرهیزمدارها ممکن است هرگز باور نداشته باشند که شایستگی و آمادگی لازم برای دست یافتن به آماج شان را دارند. اینان پنداشت ها و گمان های نمایانی را پدید خواهند آورد؛ «کاری نیست که من بتوانم برای دگرگون ساختن وضعیت خودم انجام دهم»، «فایده و فرجام کوشش چه خواهد بود؟ من به هر حال توانایی انجام آن را ندارم»، «از دست دادن از سر کوتاهی، بهتر است تا اینکه کوششی بی فرجام و از پیش شکست خورده داشته باشی».
آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار (اوویدنت) ممکن است اندیشه های آرزومندانه یی درباره آینده خود داشته باشند. آنها ممکن است باور داشته باشند که بالاخره روزی، بی هیچ کوشش و رنج و دشواری، ناگهان دست نهان (غیب) برایشان روابطی کامل و کار و حرفه یی بی کاستی به ارمغان خواهد آورد. در واقع آنها اغلب چنین نمی پندارند که تنها در پرتو رنج و کوشش خودشان به آماج شان دست خواهند یافت؛ «یک روز من بیدار خواهم شد و همه چیز آن روز خوش و خرم خواهد بود»، «من نمی توانم خودم زندگی ام را درست و دگرگون کنم»، «همه چیز بهتر و درست خواهد شد، اما نه از گذر رنج و کوشش خودم».
از این رو زندگی افراد دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار درست همانند آدمیان دارای ویژگی های پررنگ و اختلال شخصیت درخودمانده -تنهایی گزین، دور از توده پرفراز و فرود اجتماع، اما برخلاف اسکیزوئیدها در پرهیز و گریزی ناخوشایند ادامه خواهد یافت. اینان شرمگین و شناور در اندیشه های منفی و پنداشت های ناگوار خود روز و شب زندگی را کناره جویانه سپری کرده و به جایگاهی که شایستگی و توانایی ذهنی آن را دارند، دست پیدا نمی کنند.
اینان توان ستاندن حق خود را در رویارویی با دیگران، درست همان گاه که باید و شاید، ندارند و به ویژه از سوی مردمان دچار اختلال شخصیت کلاستر (دسته) B مورد بدرفتاری و بهره کشی قرار می گیرند. بردباری و شکیبایی آنان در این وضعیت ناگوار، شگرف و شگفت انگیز است تا آنجا که آدم مردم گریز و پرهیزمدار تا مدت ها (ماه ها، سال ها و حتی دهه ها) این درماندگی و بیچارگی را بی گله و شکایت بر دوش می کشد؛ اما فراوان دیده شده است که بالاخره یک روز، آدم مردم گریز - پرهیزمدار (اوویدنت)، درست همانند فرد درخودمانده-تنهایی گزین (اسکیزوئید / آسپرگر) فیلم «سگ های پوشالی» (با بازی هنرمندانه و ماندگار داستین هافمن در نقش دیوید سامنر ریاضیدان) توان تحمل این بار گران و گرد هم آمده را از دست داده و کاسه صبرش لبریز می شود.
درست همین هنگام است که آتشفشان به ظاهر آرام، خاموش و شکیبای فرد مردم گریز - پرهیزمدار به ناگاه منفجر شده و گدازه های آتشین، سوزان و ویرانگرش بر دامان او و پیرامونیانش فرو می نشیند. پرخاشگری و خشونتی که چنین آدمی در این هنگامه توفان آتشفشان در رویارویی و ستیز با دیگران روا می دارد، اغلب بسیار فراتر از اندازه لازم و هماهنگ با رخداد و ایستار ناگوار و دلهره آور بوده و می تواند به پیامدهای قانونی (کیفری و حتی جنایی) دشوار و بدفرجامی بینجامد. آیا می توان چنین پرخاشگری نابجا و بیش از اندازه یی را برآمده از روان پریشی (سایکوز) ناگهانی و گذرا دانست؟
گویی یک عمر پرهیز و گریز همیشگی همچون انبان آتشفشانی به ظاهر خفته و خاموش روی هم گرد آمده و به زرادخانه یی ویرانگر و آماده انفجار تبدیل شده است.
آموزگار پرهیزگار و درست کردار فیلم ماندگار و فراموش ناشدنی «رگبار»، با هنرنمایی استادانه شادروان «پرویز فنی زاده» نمونه یی هویدا از ویژگی های پررنگ و شاید تا مرز و اندازه اختلال شخصیت مردم گریز و پرهیزمدار (اوویدنت) است؛ اما نمای آن سرباز امریکایی ریزپیکر مغلوب و مضطرب فیلم «شیرهای جوان» حتی بر بالای کالبد بی جان افسر شکست خورده، ناکام و پشیمان آلمانی (با بازی مارلون براندو) نیز به خوبی می تواند ویژگی های پررنگ (و نه اختلال) شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار را پیش چشم و ذهن ما آورد. تصویری که در دیگر فیلم های واقع نگرانه ژانر جنگی (همچون فیلم های «جوخه»، «غلاف تمام فلزی»، «فارست گامپ»، «نجات سرباز رایان»، «خط سرخ باریک»، «ما سرباز بودیم»، «رمز (باد)گویان»، «نامه های ایوو» و...) بارها تکرار شده است. آنچه در برابر زن جوان و شورشی فیلم «و خداوند زن را آفرید» با بازی زنده، زیرپوستی و هنرمندانه «بریژیت باردو» به عنوان همسر ناخواسته و خسته و ناکام کننده رخ می نمایاند نیز مردی است که ویژگی هایی از شخصیت کلاستر (دسته)C و از جمله شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار را آشکارا داراست.
روانپزشک، روانشناس و مشاور در فرآیند تخصصی «مشاوره و روان درمانی» می تواند به خوبی از فیلم «رگبار» «بیضایی» برای به بینش رساندن مراجع مردم گریز- پرهیزمدار خود نسبت به ویژگی ها یا اختلال شخصیتش بهره گیرد. برای روان درمانگر باورمند به مکتب تازه (سه دهه) از راه رسیده «فیلم درمانی (سود جستن از سینما در شتاب بخشیدن به روان درمانی شناختی یا تحلیلی)»، فیلم خوش ساخت و ماندگار «شیرهای جوان» می تواند جنبه های ارزشمند و گرانبهای فراوانی داشته باشد؛ از آن جمله می توان به پدید آوردن انگیزه برای درمان و تغییر در مراجعان دچار ویژگی های پررنگ یا اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار (اوویدنت) و استوار کردن خواست (اراده) ایشان برای پیگیری تغییر در گذر رفتاردرمانی شناختی یا روان درمانی تحلیلی (روانکاوانه) اشاره کرد. یکی از ساخته های گرانمایه سینما که می تواند بنا بر مکتب «فیلم درمانی» در روان درمانی شناختی- رفتاری این گونه مراجعان نقش درمانی در خور تاملی داشته باشد، همانا کارتون نام آور و دوست داشتنی «شرک» است. «شرک» به خوبی می تواند «نماد پذیرش خویشتن (خودپذیری؛Self acceptance)» باشد. این غول زمخت نازیبای سبزفام اما دلنشین و دوست داشتنی به گونه یی اثرگذار می تواند از سوی روان درمانگر باورمند به مکتب فیلم درمانی برای درمان زخم کهنه «پاشنه آشیل» مراجعان دچار ویژگی های پررنگ و نیز اختلال شخصیت مردم گریز-پرهیزمدار (اوویدنت) به کار گرفته شود. پس از نیرومندسازی «پذیرش خویشتن (خودپذیری)» و در فرآیند آموزش «مهارت های زندگی اجتماعی»، به گونه روزافزون و همیشگی باید «بردباری، شکیبایی و مدارا» مراجع را در «برخوردها و رویارویی (مواجهه)های اجتماعی» استوار و پایدار ساخت تا فرد نخست کم کم بیاموزد که خود به آسانی از خود پرسشگری (انتقاد) کند و سپس آهسته اما پیوسته بتواند شنیدن و پاسخ گفتن به پرسشگری ها و موشکافی های دیگران را در زمره مهارت هایش درآورد.
دیگران پیش چشم و ذهن اوویدنت ها، خرده گیر و سوءاستفاده گر اما شایسته و ارزشمند هستند. برهمکنش سرد، پرهیزمدارانه و گریزگرایانه اوویدنت (مردم گریز- پرهیزمدار)ها در روابط زناشویی همچون شخصیت های پررنگ و نیز مختل کلاستر A (اسکیزوئیدها، پارانوئیدها و اسکیزوتایپال ها) در برابر شخصیت های پررنگ و مختل کلاستر B و به ویژه هیستریونیک (نمایشگر)ها، از دردسرهای سخت و سترگ زوج درمانگران بوده است.
● معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR برای اختلال شخصیت مردم گریز- پرهیزمدار
مهارشدگی در اجتماع و احساس بی کفایتی و پرحساسیتی نسبت به ارزیابی منفی دیگران به گونه الگویی ژرف و فراگیر که از اوایل بزرگسالی آغاز شده باشد و در زمینه های گوناگون به چشم آید؛ به گونه یی که نشانه اش وجود دست کم چهار تا از موارد زیر است.
۱) از کنش های حرفه یی که نیازمند تماس بین فردی چشمگیری باشد، به دلیل ترس از خرده گیری و انتقاد، تایید نشدن یا طرد شدن پرهیز کند.
۲) خواستار رابطه و برخورد با افراد نباشد، مگر با برخی از کسانی که دوست شان دارد.
۳) در روابط صمیمانه هم از ترس تحقیر یا ریشخند شدن، خوددار و حساب شده و محدود رفتار کند.
۴) همواره ذهنش درگیر و گرفتار این مساله باشد که مبادا در ایستار (موقعیت)های اجتماعی بر او خرده گرفته شده یا طرد شود.
۵) به دلیل احساس بی کفایتی در ایستار (موقعیت)های بین فردی نوین، مهار شده باشد.
۶) خود را از دیدگاه اجتماعی، ناتوان و از چشم انداز فردی، بی کشش و ناگیرا (جاذبه) یا نزد دیگران فرومایه بداند.
۷) به گونه یی نامعمول از خطر کردن شخصی یا درگیر شدن در هر کنش نوین پرهیز داشته باشد چرا که ممکن است در این ایستار (موقعیت)ها شرمگین یا دستپاچه شود.
دکتر بهنام اوحدی
روانپزشک و درمانگر مشکلات جنسی زناشویی و خانوادگی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید