پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سندیکا، کوتاه‌ترین راه


سندیکا، کوتاه‌ترین راه
این مهم بر کسی پوشیده نیست که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که دارای هفت هزار سال تاریخ است و از جهت ثروت منابع طبیعی سرزمینی ثروتمند داریم، اما به دلیل داشتن مدیریت‌های نالایق، مردم ایران دموکراسی و عدالت اجتماعی را به معنای واقعی کلمه تجربه نکرده‌اند و با اینکه در طول تاریخ از فراز و نشیب‌های بسیار گذر کرده‌ایم در جهان کنونی به نسبت دیگر ملل مترقی جهان از جهات مختلف عقب نگه داشته شدیم. از گذشته‌ها که بگذریم بعد از انقلاب ۵۷ انتظار بر این بود که تحولات بنیادین صورت پذیرد و بسیاری از جریانات دگرگون گردیده و با فقر و ظلم مبارزه شده، عدالت اجتماعی جایگزین نابرابری‌ها شود اما چنین نشد. فاصله طبقاتی هر روز بیشتر از روز پیش به‌طور مهارنشدنی توسعه پیدا کرد.
ثروتمندان (سرمایه‌داران) از هر امکانی استفاده کرده و با فراغ‌‌بال بر زیاده‌خواهی‌های خود افزوده و به انباشت ثروت‌های بی‌حساب خویش ادامه می‌دهند و در نتیجه فشار روزافزون زندگی معیشتی مزدبگیران و زحمتکشان زیر خط فقر، از مسئله حل نشده مسکن و بیکاری و گرانی گرفته تا ابعاد زندگی روزمره بیشتر منعکس می‌گردد، برای اثبات مسائل مطرح شده دلایل بسیاری وجود دارد که به نکاتی چند اشاره می‌شود:
ـ ابتدا به این مسئله مهم و کلیدی می‌پردازم که طبقه کارگر جهان آنچه را برای رسیدن به زندگی بهتر قانون کار و حقوق کار مترقی به‌دست آورده و با پشت سر گذاشتن بیش از دو قرن مبارزه صنفی اجتماعی از طریق وحدت و همبستگی کارگران در اتحادیه‌های سندیکایی و حضور نمایندگان مستقیم کارگران در مجالس قانونگذاری و دفاع از خواسته‌ها و دستاورد‌ها دقیقا از طریق نهادهای سندیکایی و فدراسیون‌های کارگری صورت پذیرفته و امکان‌پذیر گشته و به‌همین دلیل کارگران خواهان احیا و بازگشایی سندیکاهای خویش می‌باشند و مطابق اصل ۲۶ قانون اساسی ‌جمهوری اسلامی نیز بر این مسئله تاکید شده. کارگران آزادند نهاد‌های کارگری خود را تحت هر نام انتخاب کنند و نباید آنان را در این امر منع و یا مجبور به پذیرش عضویت در جریان‌های دیگری نمایند. از نظر جهانی هم با توجه به مصوبات کنوانسیون‌ها و مقاوله‌‌‌نامه‌های بین‌المللی اصل ۸۷ و ۹۸ سازمان جهانی کار که دولت وقت جمهوری اسلامی هم آن را تایید و امضا نموده برای به رسمیت شناخته شدن سندیکاهای کارگری در تمامی جهان تاکید شده است. فعالیت‌های کارگری و سندیکایی در ایران هم تاریخچه‌ای ۱۰۰ ساله دارد که از شهریور ۲۰ مشخصا با فراز و نشیب‌های بسیاری روبه‌رو بود و دستاوردهایی نیز در راه حفظ حقوق کارگران و اجرای بخش‌هایی از حقوق کار به دنبال داشت و تا جایی که به‌عنوان کارگر کفاش و یکی از فعالان سندیکای مستقل کارگران کفاش در جریان احیا و بازگشایی سندیکاها چند سالی بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ حضور داشتم و تا سال ۶۲ که سندیکاهای کارگری به طور غیرقانونی تعطیل شد همراه فعالان سندیکایی بودم، در صنف کفاش از بدو احیای مجدد سندیکا آن قسمت از مواد قانون کار که قبلا تا حدودی اجرا می‌شد در دوران خفقان و سرکوب اجرا نمی‌شد و از اجرای قانون بیمه‌های اجتماعی هم خبری نبود اما سندیکاها توانستند بنا به خواست کارگران و حمایت آنان به‌رغم مخالفت‌های کارفرمایان و حمایت حکومت وقت از آنان همراه بود، قانون بیمه‌های اجتماعی را در صنوف (سال‌های ۴۶ و ۴۷) اجرایی کنند و با اجرای بخش‌های دیگری از قانون کار که شامل حقوق و مزایای تعطیلات سالیانه و در بعضی از صنوف همراه با ساعت کار به اجرا در آورند و از همه مهم‌تر مقابله با ماده ۳۳ قانون کار ضد کارگری که به کارفرمایان اجازه می‌داد کارگران را به راحتی و بنا به دلخواه خود هر زمان که بخواهند از کار اخراج نمایند به مقابله برخاسته و تا جایی که قدرت داشتیم جلوی اجرای ماده ۳۳ را گرفته و در بسیاری از موارد سندیکاهای مستقل توانستند کارفرمایان را در برابر این عملکرد ضد کارگری متوقف نمایند. از نظر عملکرد داخلی در صنف و اماکن کارگری کوشش سندیکا بر این بود که با برگزاری جلسات شبانه و کنفرانس‌ها هفتگی در محل سندیکا برپایی کلاس‌های متعدد انتشار نشریات و اطلاعیه‌های سندیکایی آگاهی و اطلاعات کارگران را در ارتباط با جریان‌های کارگری بالا برده و به این ترتیب نظم و انضباط کاری را در محیط‌‌های کارگری حاکم نماییم و با تشویق کارگران به ورزش و تشکیل تیم‌های ورزشی فوتبال، کشتی، وزنه‌برداری، شطرنج و ترتیب مسابقات بین صنوف و کارخانجات در این زمینه هم موفقیت‌هایی داشتیم.
در جریان انقلاب هم سندیکاهای مستقل کارگری دوشادوش دیگر اقشار مردم شرکت فعال داشته و به این ترتیب در موفقیت و پیروزی انقلاب نیز سهم بزرگی دارند. اما با کمال تاسف و برخلاف انتظار سندیکاهای مستقل کارگری در سال۶۲ بدون هیچ دلیلی با بسته شدن با زور سندیکاها و حتی تعاونی‌های سندیکایی با غارت اموال خود روبه‌رو شدند.
در نتیجه این حرکت کاملا دفاع از دستاوردهای کارگری از دست نیروهای کار ایران گرفته شد و بدون ارائه هیچ دلیل و منطق و قانونی سندیکاها از سال۶۲ به رسمیت شناخته نمی‌شوند، نمونه روشن آن احیای مجدد سندیکاهای قانونی و مستقل کارگران شرکت واحد تهران است که با گذشت چهار سال هنوز جمعی از فعالان این سندیکا با وجود هزینه سنگین بیکاری و زندان روبه‌رو هستند و فشار زیادی روی زندگی و خانواده آنان قراردارد و درگیر به‌رسمیت شناخته شدن سندیکای قانونی خویش از طرف دولت می‌باشند و برای بازگشت به کار منتظر تصمیم کارفرما هستند. حال ببینیم جای خالی سندیکا در صنوف مختلف و کارخانجات خصوصا صنف کفاش چه اثرات منفی‌ای داشته:
ـ کارگاه‌های تولیدی که توسط خود کارفرمایان مغازه‌دار و فروشگاه‌ها اداره می‌گردید تعطیل گشته، کارگران اخراج شده کارگاه‌ها به‌جای کار و کارگر تولید تبدیل به انبار کالاهای وارداتی از خارج خصوصا کفش‌ها و دیگر کالاهای چینی گردیده، سرمایه‌های تولیدی به‌سمت بخش تجاری سوق داده شد و به‌این ترتیب اولین زنگ خطر بیکاری کارگران به‌صدا در می‌آید و به‌دنبال این جریان است که فرار کارفرمایان از اجرای آن بخش از قانون کار و بیمه‌های اجتماعی که کم‌وبیش با تلاش سندیکا و پیگیری کارگران اجرا می‌گردید به‌دست فراموشی سپرده می‌شود.
کارگاه‌های با سرمایه اندک تولیدی که بیشتر به خاطر مقابله با بیکاری از جانب خود کارگران برپا شده هر روز کوچک و کوچک‌تر و با حضور یکی دو کارگر پراکنده‌تر می‌گردند و با ادامه واردات بی‌رویه، کارگران با کم‌کاری و بیکاری بیشتری روبه‌رو هستند. از عدم‌اجرای قانون کار که بگذریم مسئله اجرای قانون بیمه‌های اجتماعی آن هم به دلیل اجباری بودن آن پیش می‌آید. این جریان به‌طور قراردادی توسط کارفرمایان کارگاه‌های بزرگتر و کارگران بیشتر و سابقه‌دارتری اداره و اجرا می‌گردد و در کارگاه‌های کوچک‌تر در صورت امکان (یعنی وجود جواز کار) و موافقت کارفرما چون خود او نقش چندانی ندارد و لیست بیمه کارگر پرداخت می‌شود.
در غیر این صورت کارگران برای آنکه با بیکاری بیشتری مواجه نشوند بدون اینکه روی بیمه‌شدن پافشاری چندانی داشته باشند مشغول کار می‌شوند زیرا در این گونه کارگاه‌ها دقیقا کار به‌طور فصلی پیش می‌رود (بین هفت تا هشت ماه در سال کاردارند.) واردات بدون کنترل کالاها خصوصا کفش و پوشاک نه فقط کارگران را با مشکلات معیشتی و بیکاری رو‌به‌رو کرده که تولیدکنندگان خرده‌پا را نیز درگیر نابسامانی‌های مخصوص به خود نموده و در این بازار آشفته آنها کمتر از کارگران سرگردان نیستند، چراکه جریانات اقتصادی یک یا دو قشر از اقشار جامعه را در بر نمی‌گیرد. در حال حاضر به طور مشخص مزدبگیران و بازنشستگانی که زیر خط فقر قرار دارند درگیر جریان هستند در حالی که نیروهای کار جوان با دردست داشتن مدارک تخصصی که هر کدام نزدیک به ۱۵ سال عمر خود را به تحصیل و سربازی گذرانده‌اند اکنون به جمع خانواده‌های خود پیوسته آماده ورود به بازار کار بوده و چنین امکانی پیش روی آنان قرار ندارد و این معضل پیچیده نیز به دیگر مشکلات خانواده‌ها افزوده شده است.
در اینجا بر می‌گردیم به مطالبی که اول طرح شد که همانا وجود یا عدم‌وجود سندیکاست. بی‌آنکه اعتقاد داشته باشیم اگر سندیکاها تعطیل نمی‌شد مسائل و مشکلات کارگری هم به‌وجود نمی‌آمد، معتقدم در صورت تعطیل نشدن یا به رسمیت شناخته شدن تشکل‌های کارگری و وحدت و همبستگی نیروهای کار در نهادهای خودشان ادامه پیدا می‌کرد قطعا جریان صنفی اجتماعی و اقتصادی کارگران روند به مراتب بهتر و قابل قبولی می‌داشت. در اینجا نتیجه می‌گیریم که سندیکاهای کارگری در جهت دفاع از حقوق حقه کارگران و حضور مستقیم نمایندگان خود در مجالس قانونگذاری و تدوین اجرای قوانین کار حقوق کار و قوانین تامین اجتماعی تعریف شده مترقی در جوامع مختلف جهانی و اجرای بخشی از آنها در کشور ایران در زمانی که فعالیت داشتند با قدرت و توان بالایی امتحان خود را به‌درستی پس داده‌اند و به همین دلایل است که کارگران و هواداران سندیکا، خواهان احیا و بازگشایی سندیکاهای مستقل کارگری خویش همانند دیگر کشور‌ها و به‌رسمیت شناخته شدن آن از جانب دولت می‌باشند. به امید آن روز.
جواد مهران گهر
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید