شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


گلشیفته دل و جراتش از من بیشتر بود


گلشیفته دل و جراتش از من بیشتر بود
▪ آقای طالبی " شهاب " فیلم دیوار را چطور برای تو توصیف کردند ؟
ـ می گفتند برادری است که روی خواهرش و خانواده اش تعصب دارد . شهاب پس از فوت پدر ، می خواهد سکان هدایت خانواده را به دست بگیرد . اما به دلیل توانایی های کمش نمی تواند . این مساله آزارش می دهد و عصبی اش می کند .
▪ موتور سواری را چطور یاد گرفتی ؟
ـ قبل از فیلمبرداری روزی سه چهار ساعت روی زمین مسطح تمرین می کردیم . قبل از فیلمبرداری سکانس های دیوار مرگ پایین دیوار می چرخیدیم و کسانی که حرفه ای بودند مراقبمان بودند .
▪ پیشرفتت خوب بود ؟
ـ من در حدی که بتوانم در خیابان های شلوغ موتور سواری کنم یاد گرفتم . روی تخته اول دیوار هم می توانستم بچرخم . دیوار مرگ یک تخته اریب دارد و یک تخته کاملا عمودی . " گلشیفته فراهانی " دل و جراتش از من بیشتر بود و بیشتر از من از تخته ها بالا می رفت . البته برای تخته های بالا از دل استفاده می کردند که حرکات آکروباتیک بلد بود .
▪ تو این شانس را داشته ای که با بازیگران مطرحی همبازی شوی . می خواهم توضیح دهی که از هر کدام چه چیزهایی آموخته ای. مثلا من تجربه همبازی شدن با " محمد رضا فروتن " چطور بود ؟
ـ او یکی از ستاره های محبوب است . از او یاد گرفتم که آدم باید به بازیگر مقابلش اعتماد به نفس و دلگرمی بدهد .
▪ " گلشیفته فراهانی " چطور ؟
ـ بازیگر باهوشی است و هوشش باعث می شود همبازی اش در عمق بازی تنها نماند . به نظر من افتخار بزرگی است که او در یک فیلم خارجی بازی کرده . ریدلی اسکات در هالیوود به ریدلی اسکات بزرگ معروف است . کسی است که " جیم جارموش " برایش بازیگر انتخاب می کند .
▪ با باران کوثری هم که در فیلم " حیران " همبازی بودی
ـ خانم کوثری برای بازیگر مقابلش یک نعمت است . چون درباره نقش بحث می کند و ایده می دهد و نظرات همبازی اش را گوش می کند. آن قدر ایده می دهد که تو جلوی دوربی هیچ مشکلی نداری .
و از همه مهم تر و بر جسته تر زنده یاد " خسرو شکیبایی " که تو دو بازی مشترک با او داشته ای . " حیران " و " اتوبوس شب "
من همیشه گفته ام که او سخاوتمند ترین بازیگر سینما ست . به خاطر این که کم فروشی نمی کرد و برای بهتر شدن کار تماما از خودش مایه می گذاشت. شکیبایی مثل کسی است که دست بازیگر مقابلش را می گیرد و بالا می کشد . حتی اگر خودش آن پایین بماند . شکیبایی بی نهایت با سخاوت بود . واقعا نمی دانم چطور توصیفش کنم .
▪ آن زمان فیلم دومت را تجربه می کردی . جلوی شکیبایی بازی کردن برایت سخت نبود ؟
ـ از روز اول آن قدر با من صمیمی شده بود که احساس نمی کردم ، جلوی یک " خسرو شکیبایی " دارم بازی می کنم . احساس می کردم با یک دوست دارم همکاری می کنم که هر وقت نیاز به کمک داشته باشم به من کمک می کند .
▪ یکی از سکانس های تاثیر گذار " اتوبوس شب " جایی است که " عمو رحیم " به تو کشیده می زند . از آن سکانس خاطره ای داری ؟
ـ آقای شکیبایی گفتند " من نمی زنم " . من گفتم بزنید ، اشکالی ندارد . چند ساعت بعد در یک پلان دیگر کشیده را زدند . گفتند : من نمی خواستم جلوی کشیده گارد بگیری . وقتی ندانی قرار است توگوشی بخوری ، واکنشت طبیعی تر می شود و این به بازی ات کمک می کند .
یادم می آید " شکیبایی " وقتی جایزه اش را برای فیلم " اتوبوس شب " گرفت گفت ، این جایزه حق مهرداد صدیقیان بود
این حرف می تواند بزرگترین افتخار برای یک بازیگر باشد . به ویژه وقتی یک آدم بزرگی مثل " شکیبایی " چنین حرفی بزند . این حرف به همان سخاوت شکیبایی ربط دارد که جایزه اش را حق یک نفر دیگر می داند .
▪ در حال حاضر به چه کاری مشغولی ؟
ـ چند فیلمنامه پیشنهاد شده که دارم بررسی می کنم . یکی اش از همه جدی تر است . هر وقت قرار داد بستم ، اسمش را می گویم .
▪ اگر موافقی برگردیم به چند سال پیش . یعنی زمانی که با بازی در فیلم " عصر جمعه " وارد سینما شدی ؟
ـ من خیلی به بازیگری علاقه داشتم . همیشه در تئاترهای غیر حرفه ای مدرسه بازی می کردم . یک روز آگهی خانم " مونا زندی " را در مجله " بانی فیلم " دیدم که دنبال یک بازیگر ۱۶ – ۱۷ ساله می گشتند . رفتم تست دادم و از بین ۶۰-۷۰ نفر پذیرفته شدم .
▪ در کودکی به سینما علاقه داشتی ؟
ـ خیلی زیاد .اولین فیلمی که در اوج کودکی برایش اشک ریختم " کلاه قرمزی و پسر خاله " بود . یک سکانس دارد که " کلاه قرمزی " چکمه هایش را بر می دارد و شعر می خواند . خیلی سوزناک بود . ان جا فهمیدم یک فیلم می تواند آدم را بخنداند و یا بگریاند . آدم می تواند با دیدن یک فیلم به چیزهای بزرک تری فکر کند . از همان جا به سینما علاقه مند شدم
احسان رحیم زاده
منبع : فیلم‌نگار


همچنین مشاهده کنید