پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

هیچ پاسخ قاطعی وجود ندارد


هیچ پاسخ قاطعی وجود ندارد
پزشک به بیمار ۷۴ ساله‌ای که به دلیل سکته بستری شده بود سری تکان داد و گفت: «دیگر امیدی نیست.» با گفتن این حرف خانواده مات و مبهوت نگاهش کردند. نوه ۲۴ ساله او با حال تهوع به طرف حیات دوید و بقیه شب را دور هم به گریه و زاری گذراندند، ولی فردا صبح که گریان و نگران برای احوالپرسی از مادربزرگ به بیمارستان مراجعه کردند، بیمار بیدار روی تخت نشسته بود و شیر قهوه می‌خورد. پس از آن پرستار او را از تخت پایین آورد که چند قدمی راه برود. بیمار برای بهبود کامل چند هفته‌ای را لازم داشت، ولی سه روز پس از تشخیص دکتر معالج، مادربزرگ با پای خود به خانه رفت...
نویسندگان مسایل اجتماعی پزشکی داستان‌های زیادی را از این دست به یاد دارند، ولی هنوز هم نمی‌دانم چه‌طور همکاران پزشک من با بحرانی شدن وضعیت بیمار تنها دورنماهای بد را ارایه می‌کنند و هر احتمال مثبتی را از نظر می‌اندازند.
● بهبودی مریض بدحال
در دو کتابی که دکتر «گروپمن»، پزشک دانشگاه هاروارد با عنوان‌های «How doctors think»,«The Anatomy of hope» نوشته است به طور دقیق به همین موضوع اشاره شده است. دکتر «گروپمن» می‌گوید: «در تجربیات پزشکی او واقعه بهبودی مریض بد حال واقعه نادری نیست. در مثال بالا نتیجه درمان همیشه قطعی نیست و تا حدود زیادی به ویژگی‌های بدن بیمار برای بهبود بستگی دارد.»
وی ادامه می‌دهد: «در زمینه‌ای که دیگر عملا نمی‌توان کاری کرد، پزشکان ترجیح می‌دهند احتمالات بد را بیان کنند و در کمال حسن‌نیت فکر می‌کنند دادن یک خبربد و سپس بهبود بیمار، خطرش از میان احتمالات مثبتی که به وقوع نمی‌پیوندد، کمتر است. آنها می‌گویند: «برخی مواقع دادن خبر بد از توضیحات مفصل پزشکی آسان‌تر است و با بهبود بیمار شادی او و خانواده خیلی زود روزها و ساعت‌های غم‌انگیز را جبران می‌کند.»
دکتر «گروپمن» می‌گوید: «بهترین گزینه بیان احتمالات خوب و بد در کنار هم است. وقتی از امری مطمئن نیستید بهتر است صادقانه آن را بگویید. پیشنهاد من این است که هم احتمالات بد و هم خوب کاملا توضیح داده شوند. طبیعتا آنچه پیش می‌آید متوسطی از این دو وضعیت است. روراست بودن با حذف هر امیدی در ذهن بیمار تفاوت دارد.»
پزشکی علم ناهنجاری‌های بدن است، ولی حتی در زمان بروز این ناهنجاری‌ها هنوز فرصتی هر چند کمرنگ برای امیدواری وجود دارد.
● تیر خلاص و رفتار سلیقه‌ای
در مورد داستان اول مقاله بیان احتمالات متفاوت می‌توانست به اطرافیان نیرویی بدهد که تا آخرین لحظه در کنار بیمارشان باشند، ولی تیر خلاصی پزشک به هر نوع امیدی، شوکی وارد کرد که به این زودی‌ها برطرف نمی‌شود زمانی که خانواده باید در کنار بیمارشان بودند غم و غصه توان آنها را تحلیل برد.
دکتر راریک می‌گوید: «در آموزش‌های پزشکی عمومی و تخصصی مطالب بسیار کمی در مورد مرگ می‌توان پیدا کرد. بیشترین تجربه‌ای که در این زمینه به دست آوردم دو ماه خدمت اختیاری من در آسایشگاه سالمندان بود. پرستاران این آسایشگاه‌ها معلمان خوبی برای آموزش این مطالب بودند. در سال سوم پزشکی بیماری با سرطان پیشرفته مراجعه کرده بود. وقتی پزشک حقیقت را به او می‌گفت من حتی اجازه نداشتم حضور داشته باشم و گوش بدهم. روش گفتن خبر بد در واقع به سلیقه خود ما بستگی دارد. مطالعات پراکنده با برخوردهای اتفاقی که همکارانم با بیماران بدحال داشتند، منبع آموزش من بود. در واقع روی گرداندن از گفتگو در مورد مرگ کار ما را مشکل‌تر کرده است. مردم باید بفهمند پزشکان همیشه پاسخ صددرصد را نمی‌دانند و تنها می‌توانند حالت‌های گوناگونی را که ممکن است پیش بیاید پیش‌بینی کنند.»
در مقابل دکتر جل‌لمن می‌گوید: «مشکل این است که بیان احتمالات متفاوت می‌تواند درنهایت موجب نارضایتی بیمار و بستگان او شود. آنها می‌خواهند حرفی صریح و شسته رفته بشنوند. حرف‌های صادقانه غیرصریح و دوپهلو حتی با هدف خیرخواهانه، بیمار و خانواده او را سردرگم و آغاز درمان را به تعویق می‌اندازد.»
دکتر «باربارا» در این باره می‌گوید: «ارایه احتمالات متفاوت تنها وقتی می‌تواند صورت بگیرد که موجب سهل‌انگاری بیمار نشود و او وضعیت را جدی بگیرد.»
● اگر به جای آنها بودید
دکتر «والی ‌پ» می‌گوید: «تمام اظهارنظرهای موفق در مواقع متعدد می‌توانند درست باشند.» هنوز هم پزشکان نتوانسته‌اند راه‌حل نهایی پیدا کنند. باید به این سوال قدیمی و همیشگی صادقانه پاسخ داد: «اگر مادر خودتان بود چه می‌کردید؟»
دکتر «جانز» می‌گوید: «دانشجوی سال دوم پزشکی بودم که مادرم پس از چهار سال ابتلا به سرطان پستان در آستانه مرگ قرار گرفت. تصمیم گرفتم همه چیز را رها کنم و تا دم آخر در کنارش باقی بمانم. مادرم در آغوش من و در حالی که برایش زمزمه می‌کردم جان سپرد. پیش از آن به یکی از همکلاسی‌هایم گفته بودم در هر شرایطی منتظر معجزه هستم و او در جواب گفت هرگز آخرین امیدها را از نظر دور نکن. صدای او هنوز در گوشم است. همیشه به عنوان پزشک دانشم را با بیماران خود در میان گذاشته‌ام و تلاش کرده‌ام که امیدشان را از دست ندهند.»
دکتر کاترنیا می‌گوید: «صحبت‌های همکاران همه به نوعی درست بودند، ولی من فکر می‌کنم مردم ترجیح می‌دهند احتمالات را به صورت سیاه یا سفید ببینند. در بین مردم عادی صحبت کردن از اوضاع خاکستری هنوز جایی ندارد. در ایالات متحده به راحتی می‌توان از پزشک ادعای خسارت کرد. شرکت‌های بیمه نرخ‌های خود را بالا می‌برند و دانشکده‌های پزشکی تنها در فکر این هستند که هر سال فارغ‌التحصیل بیشتری بیرون بدهند. با هر احتمال مثبتی که تحقق نیابد اطرافیان بیمار می‌خواهند از پزشک ادعای خسارت کنند. انگار می‌خواهند هر چه را که برای بیمار اتفاق افتاده به گردن پزشک بیندازند. شاید حالا همه به این نتیجه رسیده باشند. وقت آن است که دانشکده‌های پزشکی در کنار درس‌های تخصصی، مهارت‌های ایجاد ارتباط بین پزشک و بیمار و خانواده او را هم به دانشجویان یاد بدهند و با تعدیل قوانین ادعای خسارت دست پزشکان را برای این ارتباط کمی باز بگذارند.»
ترجمه: مرجان یشایائی
منبع: نیویورک تایمز، ۲۷ اکتبر ۲۰۰۷
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید