پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


فقط من...! / اپیدمی طلاق، مدزدگی مدرن


فقط من...! / اپیدمی طلاق، مدزدگی مدرن
زندگی مشترک همواره با دورنمای زیبایی برای زوجین آغاز می شود و معمولا همراه با عشق و آرامش است اما با گذشت فقط چند هفته یا چند ماه، به دلیل تفاوت هایی بین زن و شوهرها که ناشی از تربیت در دو محیط متفاوت است و همچنین عدم شناخت کافی، مشکلاتی بروز می کند که چنانچه با تدبیر و درایت با آنها برخورد نشود، می تواند بنیان زندگی خانوادگی را به مخاطره بیندازد.
بدون شک کانون خانواده ای که در آن، میان زن و شوهر و اعضای خانواده انس و الفت نباشد مانند جهنم سوزانی است که نخستین آثار سوء خود را بر سلامت روانی و جسمانی اعضا باقی می‌گذارد. کودکان در چنین خانواده سرد و بی روحی، از ناامنی و آشفتگی عاطفی و اضطراب رنج می برند و احتمال ظهور و بروز ناهنجاری های عاطفی و رفتاری در آنان زیاد است. چرا که سرنوشت والدین و فرزندان با یکدیگر گره خورده و رفتار هریک آثار و پیامدهایی بر رفتار دیگری دارد. اما بسیاری از والدین هرگز نمی خواهند بپذیرند که می توانند مشکلات را حل کنند و به وخیم شدن روابط میان اعضای خانواده دامن نزنند. کسانی که حاضر نیستند حتی یک لحظه از من وجودی خویش رها شوند و دیگران را نیز ببینند.
● نه مردسالاری و نه زن‌سالاری
امروزه در زندگی های مشترک نه یک زن تابع مطلق چارچوب تمایلات مرد خود می باشد و نه یک مرد در مفهوم قبلی خود می گنجد. تمام این عوارض و تبعات ناشی از زندگی های ابزاری امروزی، شرایطی را برای بسیاری از زوج های جوان فراهم می سازد که از یک طرف تحت تاثیر اختلافات شدید سلیقه ای قرار می گیرند و از طرفی دیگر بنا بر برخی قهر ها و دعواها و سایر مسایل حاشیه ای والدین خود شده و در تحلیل های کودکانه با نوعی ناکامی مواجه می شوند.
متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی انسان ها، ستیزه ها و دعواهای خانوادگی است که ارکان خانواده را متزلزل می کند و سلامت روانی اعضای آن را نیز به خطر می اندازد. آسیب ها و ستیزه های خانوادگی پدیده ای بسیار پیچیده و چند وجهی است و باید از دیدگاه های گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی مورد مطالعه قرار گیرد.
شاید همان طور که هر انسانی یکتا و منحصر به فرد است، زندگی مشترک هر زوج جوانی نیز یکتا و منحصر به خودش باشد. با وجود این پرداختن به موضوع «آسیب شناسی خانواده» به منظور دست یافتن به راهبردهای پیشگیری، یکی از مهمترین ضروریات آموزش در خانواده است، چون بدون شناخت علل و عوامل، دستیابی به راه های درمان و اصلاح امکان پذیر نخواهد بود.
● ریشه اغلب مشکلات اجتماعی در خانواده است
از آنجا که معمولا آسیب های مختلفی مانند سست شدن باورهای مذهبی، بدآموزی، تنوع طلبی، خیال پردازی، مصرف گرایی و نظایر آن استحکام و سلامت خانواده را تهدید می کنند همین عوامل زمینه ساز هجوم بسیاری از مشکلات و آسیب ها به دامان خانواده و در نهایت اجتماع می شود. عواملی که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را تهدید می کند. چرا که اکثر ناهنجاری های رفتاری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی افراد یک جامعه از خانواده بحرانی ریشه می گیرد.
بسیاری از جامعه شناسان و کارشناسان کاهش پایبندی به ارزش های مذهبی و دینی و تضاد بین زن و شوهر و تسلط هر یک بر دیگری و به رخ کشیدن امکانات مالی، فرهنگی، تحصیلی، اعتیاد به الکل و یا مواد مخدر، سوء اخلاق، ابتلا به فساد و فحشا، مشکلات اقتصادی اعم از مشکل مسکن، شغل و تامین مایحتاج زندگی، اشتغال زن، عدم تفاهم و سازگاری روانی را عامل تزلزل خانواده ها برمی شمارند.
دیگر علل نیز البته از سوی آنها ناپختگی و عدم بلوغ اجتماعی طرفین، توقعات بی جا و چشم و همچشمی ها، اختلالات عاطفی و روانی طرفین، دخالت های بی جا از سوی اقوام، دوستان و همکاران و بسیاری عوامل دیگر عنوان می شود.
عواملی که هر یک اگر نقش منفی خود را به طور کامل ایفا کنند، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. کم شدن و یا از بین رفتن احساس مسئولیت در میان شهروندان، اثرات اقتصادی منفی بر خانواده و در نهایت جامعه خواهد گذاشت.
جمع بندی همه این عوامل را البته می توان در واژه سنگین و پردغدغه طلاق و جدایی جستجو کرد. طلاق به عنوان یک پدیده اجتماعی مخرب – اگر چه در جای خود و در برخی موارد نادر می تواند بهترین گزینه باشد- اثرات منفی بسیاری به جامعه تحمیل می کند.
● طلاق، اولین راه نیست
طلاقی که در بعد عادی و ظاهری آن، با جدایی زن و شوهراز یکدیگر اتفاق می افتد و فرزندانی که در این میان سرگردان می مانند. یا طلاق روانی با زندگی هایی که ظاهرا ادامه دارند اما در باطن بسیار وخیم تر از جدایی معمولی می باشند و به اصطلاح روانشناسان و متخصصان غربی "طلاق روانی" نام می گیرند.
ظهور انتظارات جانبی و بعضا زائد در کنار انتظارات واقعی زندگی در نتیجه تحت الشعاع قرار گرفتن رفتارهای متقابل در تامین یا عدم تامین انتظارات و پیدایش این عامل بیشترین نقش را در بر هم زدن قواعد اصلی زندگی ایفا می نماید.
زن و شوهر در این شرایط تحت تاثیر اختلافات شدید سلیقه ای قرار می گیرند و بنابر برخی مصلحت ها یا امکان جدایی برای آن ها فراهم نیست و یا نمی توانند به سادگی از هم جدا شوند، مجبورند به شرایط موجود تن داده با وجود آنکه زیر یک سقف زندگی می کنند از هم کاملا جدا و بیگانه اند.
این زندگی با برخی محدودیت های اخلاقی و غیره همراه شده در ظاهر زندگی مشترک ادامه می یابد اما با کوهی از مشکلات و معضلات درونی. به مراتب آثار روحی و روانی آن مخرب تر از طلاق قانونی است.
این فرزندان هستند که در این میان به عنوان قربانیان اصلی محسوب می شوند و شاهد نزاع ها و بگومگوها و بی احترامی ها، قهرها و دعواها و سایر مسایل حاشیه ای والدین می باشند. اینجاست که زمینه برای بروز فشارهای روانی فراهم می شود...و اگر زوج جوان فرزندی نداشته باشند، خود به عنوان یک بیمار بالقوه روانی دوباره به آغوش جامعه بازمی‌گردند.
برخی عوامل و زمینه های اصلی طلاق را تغییر ارزشها و نگرش‌های افراد نسبت به طلاق، سست شدن بنیادهای اعتقادی و اخلاقی و عدم تعهد طرفین به وظایف و پیوند زناشویی، روحیه تنوع‌طلبی، توقعات بیجا و غیرعقلایی، دخالت‌های خانواده‌های طرفین، رفاه‌زدگی، بیماری‌های جسمی و روحی، عدم درک متقابل، اعتیاد، ‌فقر، بیکاری، تفاوت‌های فرهنگی و سطح تحصیلات زوجین می توان برشمرد.
جایگاه اجتماعی و اصالت خانوادگی، محرومیت از داشتن مواهب و مزایای زندگی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، بدبینی به جنس دیگر، احساس گناه و سردرگمی، افزایش احتمال گرایش به ارتکاب جرم و بزه و ابتلا به مشکلات عدیده روانی، جسمانی و تربیتی نیز از دیگر این عوامل مطرح می شوند.
دین مقدس اسلام نیز همانند دیگر ادیان الهی همواره افراد جامعه را به تشکیل خانواده و برقراری پیوند زناشویی و تسهیل در امر ازدواج فرا می خواند و امر ازدواج را آئینی الهی و مقدس می شمارد. اسلام به هیچ وجه با انحلال و فروپاشی بنیاد خانواده موافق نیست و به همین علت است که اسلام طلاق را منفورترین حلال ها بر می شمارد.
● مشکلات حل نمی‌شود، اضافه هم می‌شود
طلاق و جدایی زن و مرد اگر مشکلی را از زن و مرد حل کند – که معمولا بر مشکلات هم خواهد افزود- در مورد ساختار روحی و اجتماعی طرفین، قطعا بر مشکلات می‌افزاید.
به طور کلی می توان گفت زن و مرد حتی پس از جدایی و طلاق هم دست از لجاجت و بدبینی نسبت به یکدیگر بر نمی دارند و بسیاری از زنان و مردان مطلقه دورادور سعی دارند شخص مقابل را تحت نظر بگیرند تا به نظر خود مبادا موجبات ناراحتی فرزندان را، طرف مقابل فراهم کند در حالی که همین بازجویی ها از فرزندان از ساعات طی شده با پدر یا مادر موجب بروز برخی مشکلات در ذهن و روان بچه ها می شود که اثرات مخربی در آینده به جا خواهد گذاشت.
دکتر مقدم، جامعه شناس می گوید: مهم ترین عامل وجود طلاق و مسایل و مشکلات اینچنینی در جوامع فعلی ضعف اعتقادات، ارزش های دینی و سنتی است.
امان مقدم آثار و تبعات سوء طلاق را در جامعه نادیده گرفتن اصول دینی و اعتقادی از سوی برخی از جوانان عنوان می کند و تصریح می کند: "بعضی جوانان نادیده گرفتن باورها و ارزش های دینی به مفهوم امروزی بودن و مدرن شدن تلقی می کنند، از این رو بسیاری از سنت ها و ارزش های دینی را در امر ازدواج مدنظر قرار نمی دهند و غافل از اینکه همین نادیده گرفتن ارزش و هنجارهای دینی زمینه ساز بسیاری از مسایل و مشکلات آنها در زندگی زناشویی خواهد شد."
آثار سوء طلاق گریبانگیر زن، مرد و فرزندان آنها می‌شود. زنان بعد از جدا شدن از همسر خود، با مشکلات متعدد اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی مواجه می‌شوند. زنان مطلقه از نظر روحی و روانی آسیب‌پذیر‌تر شده و احساس ناامنی می‌کنند و گاه دچار بدبینی و افسردگی نیز می‌شوند.
در مقابل، مردان نیز با تنهایی خویش دست و پنجه نرم می کنند اما عدم امکان بروز احساسات و نیازهای جسمانی و روانی آنها به مراتب اثرات مخربی به جامعه تحمیل می کند.
یکی از اعضای هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم با اشاره به عوامل اجتماعی و فرهنگی طلاق در جامعه می گوید: با توجه به اینکه که جامعه ما از حالت سنتی خارج شده و به یک جامعه نیمه مدرن تبدیل شده است، شهرنشینی و شروع ازدواج های برون فامیلی و نبود شناخت کافی زوج ها از یکدیگر از عوامل اجتماعی فرهنگی مهم طلاق در جامعه است.
سیدحسین شرف الدین همچنین معتقد است که جوانان می بایست قبل از روی آوردن به طلاق ابتدا به خود شناسی برسند و سپس سعی کنند با صفات و ویژگی های شخص مقابل نیز آشنا شوند.
وی غلبه فردگرایی در تضعیف روحیات جمع گرایی را از دیگر عوامل اجتماعی فرهنگی طلاق در جامعه برشمرده و خاطرنشان می کند: تضعیف روحیه جمع گرایی موجب مرزبندی نامرئی در میان زوج ها می شود به طوری که هر کسی بیشتر خود را می بیند و کمتر به مسایل جمعی و خانواده توجه نشان می دهند در واقع این مسئله استعداد افراد را برای طلاق تشدید می کند.
دکتر شرف الدین نیز توجه به عامل خانواده را در استحکام زندگی زناشویی بسیار مهم برمی شمارد.
وی معتقد است: "خانواده از گروه نخستین است و فضای اخلاقی باید بر آن حاکم باشد چرا که روابط رسمی و سازمانی را نمی پذیرد به همین دلیل بی احترامی و بی توجهی به اصول اساسی در کانون خانواده موجب ایجاد چالش و تقویت زمینه های طلاق می شود."
به هر ترتیب طلاق به هر دلیلی که اتفاق بیفتد هم برای فرد و هم برای جامعه پیامدهایی منفی به همراه خواهد داشت و برای زن و مرد مشکلات عاطفی، روانی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد می‌کند به طوری که گاه در شخصیت اعضای خانواده نوعی آشفتگی و بی‌سامانی به وجود می‌آید که باعث می‌شود زمینه برای گرایش به کجروی اجتماعی و جرایم آماده شود. از این‌رو طلاق را می‌توان مادر آسیب‌های اجتماعی نامید و والدین، مسئولان و کارشناسان اجتماعی را به حل مسایل و مشکلات عدیده ناشی از آن موظف نمود.
و البته که برخی ساختارهای قانونی و مباحث مدنی در کمک کردن به تسهیل طلاق(!) در کشور کمک می‌کند؛ اگرچه بر اساس گفتمان‌های علمی و مذهبی، دوری از اسول و آموزه‌های اخلاقی و مذهبی عامل اصلی پیدایش و رواج طلاق در تمامی جوامع بویژه جوامع جوان شناخته شده است.
پریسا جلالی
منبع : برنا نیوز


همچنین مشاهده کنید