چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


عذاب کشتن دیگری


عذاب کشتن دیگری
داستان بلند «مرد دهم» مانند بیشتر نوشته‌های گراهام گرین رویه و روندی پر ضرباهنگ و در عین حال معمایی دارد. این داستان که باز هم در آن می‌توان مفاهیم دائمی نویسنده، یعنی وجدان، رستگاری و گناه را مشاهده کرد، بر پایه سرنوشت و وضعیتی بنا شد که طی آن مردی برای گریز از اعدام به دست نازی‌ها حاضر می‌شود تمام دارایی و اموال خود را که بین آنها خانه‌ای اجدادی در حومه پاریس نیز وجود دارد، به مرد دیگری ببخشد تا جای او اعدام شود. پسر جوانی که به قول خودش «حالا مال‌دار شده» این دارایی را به مادر و خواهرش می‌بخشد و می‌میرد... اصلی‌ترین قسمت داستان بلند «مرد دهم» به زمانی مربوط می‌شود که مرد مالباخته از زندان آزاد شده، با نامی دیگر به خانه اجدادی رفته و در هیات پیشخدمت برای خواهر و مادری که مالکان جدید هستند، خدمت می‌کند. خواهر پسر اعدام شده درصدد انتقام از مردی است که جان خود را خریده و برادرش را به اعدام داده است... گرین در مرد دهم با استفاده از یک موقعیت خاص و به قولی متمایز از امری تکرار شونده، شکل هویت قهرمان خود و دیگر هم‌بندان او را تغییر می‌دهد. تشویش ناشی از مردن از یک سو و عذاب وجدان پس از آنکه به‌دلیل مردن دیگری به واسطه تلاش برای زنده ماندن از سویی دیگر از مهم‌ترین احساس‌هایی هستند که قهرمان مرد دهم را به خود دچار می‌کنند.
این هراس که در آن رگه‌ها و نشانه‌های آشکاری از یک سردرگمی و آشفتگی روحی دیده می‌شود، همان مولفه‌ای است که قهرمان را وامی‌دارد تا برای نمردن «شأن اخلاقی»را زیر پا بگذارد، التماس کند، فریاد بزند و در نهایت بدون توجه به تقدیرگرایی‌ای که همگان بر آن صحه گذاشته‌اند، مسیر حوادث را عوض کند. این سرنوشت جبری که تحقق آن با توجه به آموزه‌های کاتولیک منطقی و در عین حال تاریخی به‌نظر می‌آید، از سوی قهرمان مضطرب گراهام ‌گرین به هیچ گرفته می‌شوند. اما بعد از رهایی از بند همین دغدغه‌ها در مقام ندایی درونی‌ـ وجدانی او را به‌خود می‌خواند «آیا من گناهکار هستم؟» این سوال مهم و توجیه‌هایی که در پس آن می‌آیند تمام ذهن قهرمان گرین که از قضا وکیل دادگستری بوده است را در بر می‌گیرد. مشاهده خشم خواهر او معدوم و نفرین‌های او این احساس را که او موجودی بی‌ارزش، دور از اخلاق و از همه مهم‌تری ترسوست دو چندان می‌کند. برزخی شکل می‌گیرد که از یک سو او را به خاطر عمل خودخواهانه‌اش متهم می‌کند و از سوی دیگر اجازه نمی‌دهد تا او حداقل بتواند هویت واقعی و نام و نشان اصلی‌اش را داشته باشد.
هر چند گرین در پایان داستان او را می‌آمرزد و با مرگی حماسی تطهیرش می‌کند، اما این برزخ تنگ و کلافه‌کننده در تمام متن ادامه یافته و دست از سر قهرمان او بر نمی‌دارد. گرین با تکیه بر امری به نام «فقدان» در گذشته قهرمان خود، وضعیت روانی او را پیچیده‌تر می‌کند. قهرمان مردد هم گذشته بزرگی ندارد، خاطرات او بسیار محدود و خالی از جذابیت هستند و در واقع چیزی وجود ندارد تا او به آن چنگ بزند و برای خود پایه و نقطه اتکایی نسبت به وضعیت حال بسازد. او در دوران جنگ نیز همین رویه متوسط بودن و عادی بودن را حفظ کرده و نمی‌تواند نسبت به هم‌بندان خود نیز برتری خاصی داشته باشد. به‌واقع او منفور نیز هست، چون از میان تمام ۳۰‌نفر زندانی‌ای که سه نفرشان باید به قید قرعه اعلام می‌شده‌اند، تنها او بوده که برای حفظ جان خود حاضر شده دیگری جانش را از دست بدهد. هراس مردن در او بسیار شدیدتر و غریزی‌تر از دیگران است و همین هراس باعث می‌شود تا او اخلاق حقیرش را عاملی برای نفرت دیگران قرار دهد. پس روندی به‌وجود می آید که از سویی او را به دلیل معامله جانش که با رضایت طرف مقابل همراه بوده، توجیه‌می‌کند ولی از طرف دیگر او را متهم می‌کند به فراهم آوردن شرایطی که طی آن دیگری می‌پذیرد جای او بمیرد.
این دوگانگی و نبرد شدیدی که میان توجیه پذیری عقلانی و محکومیت اخلاقی وجدان به وجود می‌آید، روان او را متلاشی می‌کند و باعث می‌شود تا او به شکلی پیش‌پا افتاده و به دست مرد شیادی کشته شود. گراهام گرین با دیدگاه مذهبی‌اش در جست‌وجوی نوعی رستگاری و آرامش روحی برای قهرمانی بر می‌آید که عمل او تقدیر خود و دیگری را بر هم زده و شرایط ویژه و خاصی برای او و خانواده مرد معدوم به وجود آورده است. این نگاه معنوی او مدام در حال طرح سوال‌ها و پرسش‌هایی بنیادین است؛ سوال‌هایی که بیش از آنکه به خود قهرمان مربوط شود به شکلی به دیگری و دیگران باز می‌گردد. اینکه آیا بی‌ایمان شدن خواهر مرد اعدام شده به خاطر عمل اوست؟ از مهم‌ترین این پرسش‌‌هاست. فشار مداوم امر ندامت‌گر و خلأ و فقدانی که او در روح خود احساس می‌کند، قهرمان گرین را تا حد جنون پیش می‌برد. در عین حال نقش بازی کردن او برای خانواده مرد اعدامی و تلاشش برای به‌دست آوردن دل خواهر داغ‌دیده بر این رنج و جنون می‌افزاید. در عین حال او جسارت محاکمه خود یا گذر از این وضعیت برزخی را هم ندارد. حتی هیاهوی جنگ و پایان آن و عوض‌شدن تدریجی جهان پیرامون نیز رنج او را تخفیف نداده، بلکه تشدیدش می‌کند.
در واقع تحول او زمانی آغاز می‌شود که می‌شنود «تمام معامله‌ها و خرید و فروش‌هایی که در زمان حکومت نازی‌ها بر فرانسه انجام شده، بی‌ارزش و اسناد آن بی‌اعتبار است.» این حکم قضایی باعث می‌شود تا او دوباره و به‌راحتی خانه و اموال‌اش را از خانواده مرد معدوم بازپس گیرد و دوباره صاحب‌خانه چند صد ساله اجدادی شود. این امر یعنی پایان آن توجیه‌پذیری اخلاقی‌ـ عقلانی‌ای که او را نسبت به عمل انجام داده‌اش تا حدودی مجاب می‌کرد. در این لحظه است که آمرزش و رستگاری از نوع کاتولیکی آن متصور شده و قهرمان گرین در فرآیندی سریع نه تنها هویت واقعی‌اش را فاش می‌کند، بلکه دست دیگری‌ را از اموال دختر و مادر دور می‌کند. مرد دهم از این منظر داستانی به‌شدت مذهبی است . فقدان‌های متعددی که قهرمان گرین را در هیات موجودی متوسطه نشان داده، در یک لحظه تبدیل به امری قهرمانانه می‌شوند و او را تقدیس و تطهیر می‌کند.
مرد دهم با این روند باز هم منش در نهایت محافظه‌کار و میانه‌روی گراهام ‌گرین را در باب امر اخلاقی نمایش می‌دهد. او قهرمان خود را نجات داده و اجازه می‌دهد تا بستری فراهم شود تا امر ایمانی خود و دیگران را بازیافته و درک کند. دختر و قهرمان هر دو به آرامش می‌رسند و گرین جلد پایانی داستان را این‌طور می‌نویسد: «رحمت پروردگار بر او فرود آمد تا از آن پس از آشوب وجدانی در امان باشد، وجدان دقیق و وسواسی یک وکیل دادگستری هم رخصت یافت که به آسایش ابدی بپیوندد.» مرد دهم روایتی است پرشور از رستگاری وجدان. این داستان کنار یک داستان کوتاه دیگر با نام «هیچ‌کس گنه‌کار نیست» منتشر شده؛ هر چند ترجمه فارسی آن به‌خاطر جملات عجیب شاعرانه و فخیم مترجم به سبک روایی گراهام گرین ضربه زده است.
مهدی یزدانی‌خرم
مرد دهم
گراهام گرین
ترجمه: مهران توکلی
ناشر: نشر فرزان روز
شمارگان: ۲۰۰۰ نسخه
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید