چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

در استقبال از سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع )


در استقبال از سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع )
ائمه اطهار(ع ) برای تداوم رسالت پیامبر اکرم (ص ) در کنار مقام معنوی هدایت مردم و تشریح و تبیین معارف دین و احکام و قوانین اسلام مسئولیت بزرگ کسب قدرت و تشکیل حکومت را نیز به عهده داشتند. این مسئولیت سیاسی در مقایسه با وظیفه هدایت معنوی و تشریح احکام و معارف دین و با این برهان و استدلال عقلی که زمینه ساز رشد معنوی جامعه و ترویج قوانین و ارزش های اسلامی می باشد و به هر میزان که حکومت دینی وسعت و تداوم یابد حضور تعالیم معنوی و عبادی و اخلاقی و تربیتی اسلام نیز فزون تر می گردد نقشی محوری تر و حیاتی تر دارد.
در یک رویکرد تاریخی در گذشته و دوره معاصر درمی یابیم که حضور معنویت زلال اسلام در دوره ای که پیامبراکرم (ص ) در مکه بود و از تشکیلات حکومتی بهره و نصیبی نداشت با دوره ای که رسول خدا در مدینه بود و به تشکیل حکومت قدرتمند اسلامی توفیق حاصل نمود هرگز قابل مقایسه نمی باشد و از همین جا نقش مهم ولایت سیاسی در پیشبرد هدایت معنوی نمایانده می شود.
همچنین مشخص می شود که معنویت اسلام در دوره پیش از انقلاب که نظام ستمشاهی در تمام تار و پود جامعه و کشور ایران نفوذ و رخنه داشت و مسلمانان در تنگنا و سختی و محروم از گرایش فکری و عملی جامع و گسترده به دین مبین حق بودند با عصر حاضر یعنی دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی که حکومت و نظام اسلامی در استمرار ولایت و حکومت پیامبر(ص ) و ائمه دین (ع ) براساس نظریه ولایت فقیه جامع الشرایط و مدیر و مدبر و آگاه به زمان تاسیس گردیده است هرگز قابل مقایسه نمی باشد.
با این که امامان معصوم (ع ) از مسئولیت الهی کسب قدرت و تشکیل حکومت برخوردار بودند و این مسئولیت در مراتبی بالا از منزلت و اهمیت قرار داشت متاسفانه مردم جامعه آنگونه که شایسته بود این جایگاه و نقش را نشناختند و نتوانستند به عمق اهمیت آن واقف گردند.
تاریخ اسلام شاهد گویایی بر این واقعیت تلخ و سوزاننده جان است که توده های انبوه مردم نه تنها جایگاه و مقام سیاسی امامان معصوم (ع ) را درنیافتند تا براساس آن به وظایف خویش در تبعیت کامل از آن بزرگواران عمل نمایند که در تقابل و تعارض با این تفکر و جایگاه و مقام نیز برآمدند و خاری شدند در چشم و استخوانی شدند در گلوی ائمه اطهار(ع ) و در نهایت انزوای قوانین سیاسی اسلام و عدم موفقیت امامان در کسب قدرت و تشکیل حکومت را موجب گردیدند(۱ )
در اندیشه های سیاسی حضرت امام خمینی هم به جایگاه ائمه اطهار(ع ) در نظام سیاسی اسلام واقف می شویم که مسئولیت تلاش فکری و عملی در مسیر تحقق ولایت سیاسی با کسب همه اهرم های قدرت برای تشکیل حکومت توانمند اسلامی را می نمایاند و هم با تحرکات زمامداران غاصب بنی امیه و بنی عباس آشنا می شویم که در طول تاریخ اسلام و با ترفندها و دسیسه های گوناگون مانع تحقق اهداف و آرمان های والای امامان معصوم برای اداره جامعه و کشور اسلامی شدند و قدرت و حکومت را ـ که حق مسلم و الهی ائمه دین بود ـ در سیطره خود درآوردند و فجایع و جنایات بی شمار علیه اسلام و مسلمین آفریدند.
رهنمودهای ذیل از حضرت امام خمینی درباره ولایت سیاسی حضرت امام رضا(ع ) و ترفندها و دسیسه های بنی عباس برای غصب مقام قدرت و حکومتی که حق مسلم و الهی آن حضرت بود راهگشای نسل جوان برای کسب معرفت و شناخت نسبت به مسئولیت امام رضا(ع ) و سایر ائمه (ع ) در تصاحب قدرت مشروع برای تشکیل حکومت اسلامی می باشد :
« اینکه می بینید هارون حضرت موسی بن جعفر(ع ) را می گیرد و چند سال حبس می کند یا مامون حضرت رضا(ع ) را به مرو می برد و تحت الحفظ نگه می دارد و سرانجام مسموم می کند نه از این جهت است که سید و اولاد پیغمبرند و اینها با پیغمبر(ص ) مخالفند هارون و مامون هر دو شیعی بودند بلکه از باب « الملک عقیم » است ولو اینها می دانستند که اولاد علی (ع ) داعیه خلافت داشته بر تشکیل حکومت اسلامی اصرار دارند و خلافت و حکومت را وظیفه خود می دانند.... مامون حضرت رضا(ع ) را با آن همه تزویر و سالوس و گفتن « یابن عم » و « یابن رسول الله » تحت نظر نگه میدارد که مبادا روزی قیام کند و اساس سلطنت را در هم بریزد. چون پسر پیغمبر(ص ) است و در حق او وصیت شده و نمی شود او را در مدینه آزاد گذاشت . حکام جائر سلطنت می خواستند و همه چیز را فدای این سلطنت و امارت می کردند نه این که دشمنی خصوصی با کسی داشته باشند. چنان که اگر امام (ع ) نعوذ بالله درباری می شد کمال عزت و احترام را به او می گذاشتند و دستش را هم می بوسیدند. برحسب روایت وقتی که امام (ع ) بر هارون وارد شد دستور داد حضرت را تا نزدیک مسند سواره بیاورند و کمال احترام را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه بیت المال شد و نوبت به بنی هاشم رسید مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت ! مامون که حاضر بود از تجلیل و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. هارون به او گفت عقل تو نمی رسد بنی هاشم را باید همین طور نگه داشت اینها باید فقیر باشند حبس باشند تبعید باشند رنجور باشند مسموم شوند کشته شوند وگرنه قیام خواهند کرد و زندگی را بر ما تلخ خواهند ساخت . » (۲ )
حضرت امام خمینی در این سخنان به موضوعاتی اشاره می کنند که در تاریخ زندگی سیاسی حضرت امام رضا(ع ) از اهمیت خاصی برخوردار می باشد.
۱) حضرت امام متذکر می شوند که مخالفت هارون و مامون با امام رضا(ع ) نه به این خاطر است که آنها با پیامبر خدا(ص ) و اولاد او عناد و کینه دارند و همین حالت درونی و عداوت ریشه گرفته در قلب و جانشان عامل مبارزه با امامان می شود. بلکه علت اصلی این است که هارون و مامون تشنه قدرت و حکومت و امکانات مختلف دنیایی نهفته در تشکیلات سیاسی می باشند و همین حالت نفسانی آنها را به مخالفت و معارضه با ائمه دین (ع ) وامی دارد چنان که آنچه باعث مخالفت و مبارزه طلحه و زبیر با حضرت علی (ع ) شد کینه و دشمنی با پیامبر(ص ) و ائمه (ع ) نبود بلکه شیفتگی در برابر قدرت و مقام و ریاست و نیز خودباختگی در برابر ثروت و زر و سیم هایی که در دوره قبل از زمامداری حضرت امام علی (ع ) با آن انس گرفته بودند و نمی توانستند آن را رها کنند و بیشتر و فزون تر از آن را می طلبیدند عامل اصلی می باشد.
حضرت امام به شیعی بودن هارون و مامون اشاره می نماید که مقصود از آن اعتقاد و باور آنان به حقانیت ائمه (ع ) می باشد و همین اعتقاد و باور را طلحه و زبیر نیز داشتند.
برای این که به عمق دیدگاه امام خمینی واقف شویم و دریابیم که هارون و مامون در عین اذعان و اعتراف به حقانیت تشیع و امامت پیشوایان معصوم (ع ) به دلیل تشنگی در برابر قدرت و شیفتگی در مقابل حکومت با آن مطهران می جنگیدند توجه به گفتگوی هارون و مامون را ضروری و راهگشا می دانیم .
در تاریخ آمده است که مامون خلیفه عباسی خود را شیعه می دانست و تشیع خود را اگرچه ریشه دار نبود و آمیخته با حس قدرت طلبی بود از پدرش هارون می دانست .
مامون می گوید : من از پدرم هارون درباره امام کاظم (ع ) پرسیدم .
او گفت : « من پیشوای ظاهری مردم هستم و با زور و غلبه بر آنان مسلط شدم ولی موسی بن جعفر(ع ) امام بر حق است . به خدا سوگند پسرم اگر تو هم در امر حکومت با من بستیزی چشم هایت را از کاسه بیرون خواهم آورد. »
می بینیم که هارون خطاب به فرزندش مامون اولا بر حقانیت امام موسی کاظم (ع ) اعتراف می نماید و او را امام بر حق می شمرد و خود را غاصب مقام خلافت و حکومت اسلامی و ثانیا عطش سیری ناپذیر خود را نسبت به قدرت و حکومت نمایان می سازد و به صراحت اعلام می کند که تشنگی در برابر مقام و ریاست و خلافت باعث مخالفتش با پیشوای معصوم گردیده است . ثالثا وابستگی و دلباختگی خود را نسبت به قدرت و حکومت تا آن مرتبه می داند که با قاطعیت به فرزندش می گوید اگر تو هم در برابر خلافت و قدرت من قرار گیری چشمهایت را از کاسه سر درخواهم آورد!
۲) عبارت « الملک عقیم » ـ « حکومت و قدرت بی زاد و ولد است » ـ که در متن رهنمودهای حضرت امام خمینی به آن اشاره می شود عین تعبیری است که هارون خطاب به مامون می گوید.
مقصود هارون از این عبارت این است که وقتی پای مخاصمه و مخالفت بر سر قدرت و حکومت به میان آید خویشاوندی ها در نزد من هیچ مفهومی ندارد و به طور کامل فراموش می شود و در چنین حالتی همچنان که هیچ پدر شیفته قدرتی بر فرزندش رحم و عطوفت روانمی دارد و گویا که فرزندی نداشته است من نیز مهر و عاطفه ای نسبت به تو نخواهم داشت و کمر به قتل و نابودی ات خواهم بست ! و در نتیجه همین وضعیت و حالت را در برابر امام معصوم که بر حق است و جانشین رسول خدا نیز خواهم داشت !
اصل « الملک عقیم » که خاستگاه آن نفسانیت است و نتیجه طبیعی قدرت پرستی و سلطه طلبی نامشروع می باشد که همه قتل و غارت ها و جنایت ها حتی درباره برگزیدگان خدا در زمین را توجیه می نماید یکی از علل مهم محروم ماندن حضرت امام رضا(ع ) و سایر ائمه معصومین (ع ) از ولایت سیاسی و حکومتی بر مردم جامعه به شمار می رود.
۳) حضرت امام به سیاست شیطانی تزویر و ظاهرسازی مامون برای تحت کنترل درآوردن و جلوگیری از قیام حضرت امام رضا(ع ) اشاره می نماید.
کنترل امام رضا(ع ) و خاموش کردن جرقه های جنبش و خیزش علیه خلافت غاصبانه عباسی از نگاه مامون دارای اهمیت بسیار بود و او برای تحقق آن به دو روش عمل می نمود. روش اول اظهار مودت و محبت های کاذب و نمایش های حمایت از امام (ع ) در برابر مردم جامعه . اوج این سیاست با دعوت امام رضا(ع ) از مدینه به مرو و پیشنهاد سپردن ولایتعهدی به او برای فریب مردم و بازداشتن آنها از فعالیت های سیاسی در مخالفت با بنی عباس تحقق یافت . این دعوت با اجبار و فشار و تهدید به قتل امام صورت گرفت و این فشار و تهدید در خفا و پنهان بود و در چشم مردم ظاهر نمی شد بلکه مردم را به مرور به آن باور می رساندند که به راستی مامون حامی و دوستدار امام رضا(ع ) می باشد!
روش دوم فشار و تصییق های مادی برای به تنگنا و فقر و رنج افکندن امام رضا(ع ) و اصحاب و یارانش بود که به صورت کاستن سهم امام از بیت المال مسلمین به حیطه عمل درمی آمد.
روش دوم نه تنها در دوره امامت و ولایت حضرت امام رضا(ع ) و علیه آن حضرت و خاندان پاکش به مرحله عمل درمی آمد بلکه در حیات سیاسی همه امامان معصوم (ع ) و در حکومت های اموی و عباسی محقق می گردید لکن روش اول یعنی نزدیک شدن به ائمه و اظهار مودت شدید و واگذاری ولایتعهدی برای فریب افکار عمومی فقط در دوره امامت حضرت امام رضا(ع ) به مرحله عمل درآمد و البته امام (ع ) با کیاست و هوشیاری این توطئه و ترفند را باطل نمود و به همین دلیل وقتی مامون نتوانست در نیل به هدف شوم خود توفیق حاصل نماید آن پیشوای معصوم و مظلوم را مسموم نمود و به شهادت رساند و به این ترتیب روش سوم خلفای بنی عباس در تقابل و مبارزه با زعامت سیاسی امامان معصوم (ع ) و خاندان و اصحاب پاک و وفادار آنان که عبارت از « ترور و براندازی » می باشد به مرحله عمل درآمد.
مدارک گویای تاریخی نشان می دهد که ائمه اطهار و بسیاری از وابستگان به اهل بیت (ع ) و شیعیان راستین و وفادار به طرز فجیعی توسط عوامل حکومت بنی امیه و بنی عباس ترور و از میان برداشته شده اند و این روند در دوره غیبت نیز تداوم داشته و حکومت های جبار در سرزمین های اسلامی از جمله ایران بسیاری از علما و فقهای اسلامی را که تداوم دهنده راه ائمه اطهار(ع ) بوده و هستند با روش های گوناگون و با شکنجه و شهادت از سر راه برداشته اند . (۳ )
۴) حضرت امام خمینی پس از مطرح کردن مسئولیت الهی امام رضا(ع ) و سایر امامان در کسب قدرت و تشکیل حکومت و مبارزه با ظلم و جور حاکمان غاصب برای تحقق این حق مسلم و قطعی که برای تداوم اصل زعامت و رهبری اجتماعی و سیاسی پیامبر اکرم (ص ) به ائمه اطهار محول شده است به ضرورت استمرار این حرکت مقدس در دوره غیبت و توسط فقهای جامع الشرایط اینگونه تصریح می نمایند :
« ائمه (ع ) نه فقط خود با دستگاه های ظالم و دولت های جائر و دربارهای فاسد مبارزه کرده اند بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند .
بیش از ۵۰ روایت در وسائل الشیعه و مستدرک و دیگر کتب هست که از سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیری کنید.... از طرف دیگر آن همه روایت که در مدح و فضیلت عالم و فقیه عادل وارد شده و برتری آنها را بر سایر افراد مردم گوشزد کرده اند. اینها همه طرحی را تشکیل می دهند که اسلام برای تشکیل حکومت اسلامی ریخته برای اینکه ملت را از دستگاه ستمکاران منصرف و روگردان سازد و خانه ظلم را ویران کند و درب خانه فقها را به روی مردم بگشاید فقهایی که عادل و پارسا و مجاهد و در راه اجرای احکام و برقراری نظام اجتماعی اسلام می کوشند.
مسلمانان هنگامی می توانند در امنیت و آسایش به سر برده ایمان و اخلاق فاضله خود را حفظ کنند که در پناه حکومت عدل و قانون قرار گیرند حکومتی که اسلام نظام و طرز اداره و قوانینش را طراحی کرده است . اکنون وظیفه ماست که طرح حکومتی اسلام را به اجرا درآوریم و پیاده کنیم . » (۴ )
انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی با هدف اجرای طرح حکومتی اسلام و استمرار مسئولیت و ماموریت الهی ائمه اطهار(ع ) برای تدبیر امور جامعه مسلمین و جلوگیری از ظلم و جور و فساد استبداد داخلی و سیطره استعمار خارجی به وقوع پیوست و سرانجام امام خمینی به عنوان نظریه پرداز اصلی ولایت و حکومت فقهای اسلام در عصر غیبت به هدف مقدس خویش نائل آمد و نظام جمهوری اسلامی ایران به منظور استقرار احکام و قوانین جامع اسلام در همه شئون حیات تاسیس گردید.
با توجه به آنچه از نظر گذشت نتایج ذیل حاصل می شود :
ائمه اطهار(ع ) و نیز حضرت رضا(ع ) فقط از ولایت معنوی برخوردار نبودند بلکه در کنار آن صاحب ولایت سیاسی نیز بودند که آنان را برای کسب اهرم های قدرت و تشکیل حکومت به تلاش و کوشایی وامی داشت .
ولایت سیاسی نه تنها از وظایف و مسئولیت های الهی امام معصوم می باشد و حائز اهمیت بسیار است بلکه به آن دلیل که برای تحقق ولایت معنوی در ابعاد و جلوه های گوناگون زمینه های مساعد را آماده و مهیا می کند از جایگاهی رفیع تر و نقشی بنیادی تر برخوردار می باشد. البته ائمه (ع ) به دلیل موانعی که بر سر راه آنان به وجود آمد نتوانستند ولایت سیاسی خود را محقق سازند و تمام حقایق مربوط به اسلام و اصل امامت و رهبری را به ظهور و بروز درآورند . (۵ )
مامون با مطرح کردن ولایتعهدی امام رضا(ع ) علاوه بر این که آن پیشوای معصوم را از مدینه به مرو آورده و در دربار خویش تحت کنترل کامل درآورد و از فعالیت اجتماعی و بینش زایی برای مردم مسلمان بازداشت در پی آن بود که ولایت سیاسی آن حضرت را مخدوش و خنثی نماید و از عمل بیندازد به این ترتیب که به افکار عمومی جامعه القا کند که مگر شما امام رضا(ع ) را صاحب اصلی حکومت و خلافت نمی دانید و برای تحقق زعامت سیاسی آن حضرت تلاش و فعالیت را بر خویش لازم و واجب تلقی نمی کنید پس هم اینک بنگرید که او را به دربار خود آورده ایم و مقام ولایتعهدی و جانشینی را به آن امام تفویض کرده ایم .
امام رضا(ع ) حرکت مرموز و فریبکارانه مامون را بی اثر ساخت و توسط رابطین خویش با شیعیان حقایق را روشن و آشکار نمود و مشخص ساخت که حکومت غاصب بنی عباس با این تزویر و دسیسه خویش قصد توجیه خود را در سر می پروراند تا با این روش از قیام عمومی جلوگیری کند و از تحقق ولایت سیاسی و حق مسلم و الهی ما جلوگیری به عمل آورد.
اصل کسب قدرت و تشکیل حکومت مسئولیت انحصاری ائمه اطهار(ع ) و محدود به زمان حیات آن مطهران نمی باشد بلکه باید در دوره غیبت توسط فقهای جامع الشرایط که دارای مشخصه های علم تقوا عدالت شجاعت آگاهی به زمان تدبیر و مدیریت کارآمد باشند تداوم یابد و این واقعیتی است که در کلام امامان معصوم (ع ) به آن تصریح شده است . عدم اعتقاد و پایبندی به این اصل مشروع و مستند این تفکر را القا می کند که خداوند متعال در دوره طولانی غیبت مسلمین را به حال خود رها ساخته است تا به دلیل نداشتن مسئولیت برای کسب قدرت و تشکیل حکومت ظلم و جور و جنایت و فساد و تعدی و تجاوز استعمارگران و حکومت های دست نشانده آنها را بپذیرند و هیچ تحرک و فعالیتی از خود نشان ندهند و این با عدل الهی سازگار نمی باشد ضمن آن که قوانین جامع اسلام در ابعاد اجتماعی سیاسی حقوقی اقتصادی قضایی امنیتی و نظامی به صراحت تشکیل حکومت برای تدبیر امور جامعه را در همه اعصار و زمان ها از جمله در عصر غیبت لازم و واجب می دانند.
نویسنده: آیزاک رزنفلد
پاورقی :
۱ ـ مصداق های بارز این شرایط تلخ و ناگوار را در دوره امامت و رهبری حضرت امام حسن مجتبی (ع ) و حضرت امام حسین (ع ) مشاهده می کنیم . کسانی که امام حسن (ع ) را در مصاف با معاویه تنها گذاشتند و بر او شوریدند و بر پیکر مطهرش جراحت وارد کردند و برخلاف خواست امام (ع ) زمینه های گرایش به صلح با معاویه را فراهم آوردند همان مسلمانانی بودند که درک صحیحی از ولایت سیاسی ائمه (ع ) نداشتند. همچنین کسانی که به امام حسین (ع ) نامه نگاشتند و او را به کوفه برای تشکیل حکومت و زمامداری امت دعوت کردند و سپس در یک چرخش و تغییر شگفت انگیز در سپاه یزید درآمدند و بر امام و فرزندان و یارانش تیغ ستم کشیدند و آنان را در قربانگاه کربلا به شهادت رساندند همان مسلمانانی بودند که جایگاه و مقام ولایت سیاسی ائمه (ع ) را درک و فهم نکردند.
۲ ـ ولایت فقیه اثر امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص ۱۴۰ ـ۱۳۸
۳ ـ رجوع شود به کتاب شهدای راه فضیلت اثر علامه امینی
۴ ـ ولایت فقیه ص ۱۴۰ و ۱۴۱
۵ ـ حضرت امام خمینی در رهنمودهایشان در تاریخ ۶۳ ۵ ۱۸ مصادف با ولادت حضرت امام رضا(ع ) این گونه تصریح کردند : « نگذاشتند و نشد که ائمه ـ علیهم السلام ـ آن طوری که می خواستند بروز بدهند حقایق رالله (صحیفه امام جلد ۱۹ ص ۶ )
تاریخ اسلام شاهد گویایی بر این واقعیت تلخ و سوزاننده جان است که توده های انبوه مردم نه تنها جایگاه و مقام سیاسی امامان معصوم (ع ) را درنیافتند تا براساس آن به وظایف خویش در تبعیت کامل از آن بزرگواران عمل نمایند که در تقابل و تعارض با این تفکر و جایگاه نیز برآمدند و خاری شدند در چشم و استخوانی شدند در گلوی ائمه اطهار(ع ) و در نهایت انزوای قوانین سیاسی اسلام و عدم موفقیت امامان در کسب قدرت و تشکیل حکومت را موجب گردیدند
ولایت سیاسی نه تنها از وظایف و مسئولیت های الهی امام معصوم می باشد و حائز اهمیت بسیار است بلکه به آن دلیل که برای تحقق ولایت معنوی در ابعاد و جلوه های گوناگون زمینه های مساعد را آماده و مهیا می کند از جایگاهی رفیع تر و نقشی بنیادی تر برخوردار می باشد
اصل کسب قدرت و تشکیل حکومت مسئولیت انحصاری ائمه اطهار(ع ) و محدود به زمان حیات آن مطهران نمی باشد بلکه باید در دوره غیبت و توسط فقهای جامع الشرایط که دارای مشخصه های علم تقوا عدالت شجاعت آگاهی به زمان تدبیر و مدیریت کارآمد باشند تداوم یابد و این واقعیتی است که در کلام امامان معصوم (ع ) به آن تصریح شده است
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید