یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


گزارشی درباره آخرین کتاب جوزف استیلگتیز


گزارشی درباره آخرین کتاب جوزف استیلگتیز
● تجارت منصفانه برای همه
در جهان امروز، اقتصاد کشورها به نحو شگفت‌آوری تحت تاثیر روابط تجاری قرار دارد و تجارت به مثابه موتور توسعه اقتصادی کشورها عمل می‌کند و دستیابی به رشد سریع و توسعه پایدار در گرو تحرک در حوزه تجارت خارجی است. اما چگونه می‌توان در عرصه تجارت خارجی با توجه به ریسک‌های موجود در اقتصاد جهانی به رشد و توسعه قابل قبولی دست یافت؟
متاسفانه در کشور ما سیاست‌های تجاری با تغییر مداوم تعرفه‌های کالا و خدمات بدون آنکه اثرات آن در اقتصاد ملی مورد ارزیابی قرار گیرد انجام می‌شود.
هنوز از عضویت و یا عدم عضویت در سازمان جهانی تجارت صحبت می‌شود در حالی که مدت‌هاست زمان لازم را برای عضویت از دست داده‌ایم.
به همین دلیل لازم است نسبت به این مقولات آشنایی بیشتری فراهم شود تا بتوان منافع بیشتری در مذاکرات بین‌المللی به دست آورده، فرصت‌های باقیمانده را از دست نداده و از آن بهره‌مند شویم.
جوزف استیگلیتز (Joseph E.Stiglitz) اقتصاددان و برنده جایزه نوبل در رشته اقتصاد در سال ۲۰۰۱ به خاطر «تحلیل بازارها با اطلاعات نامتقارن» است.
او از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۰ نایب‌رئیس بانک جهانی بود که در ایجاد شاخه جدید دانش اقتصاد «اقتصاد اطلاعات»، نقش بسزایی داشت. نامبرده به عنوان اقتصاددان منتقد سیاست‌های جهانی شدن و چهره مقبول شناخته شده در ایران از نظر عقاید انتقادی از عملکرد صندوق بین‌المللی پول است.
وی با همکاری اندرو چارلتون (Andrew Charlton) عضو پژوهشگر مدرسه اقتصاد لندن و دانش‌آموخته دانشگاه آکسفورد کتاب تجارت منصفانه برای همه را به رشته تحریر درآورده‌اند. اینان معتقدند که جهانی شدن فقط جنبه منفی ندارد. بلکه دو روی دارد. تجربیات بسیاری از کشورها نشان از نتایج مثبت جهانی شدن برای مردم آنها دارد.
نویسندگان این کتاب همچنین معتقدند جهانی شدن انزوای اقتصادی بسیاری از مردم فقیر جهان را به خصوص در کشورهای درحال توسعه کاهش داده و علم و صنعت را در دسترس بسیاری از مردم آنها قرار داده است و کسانی که فقط به جهانی شدن حمله می‌کنند جنبه‌های مثبت آن را نادیده می‌گیرند و برای اثبات نظرات خود مثال‌های زیادی از کشورهای در حال توسعه می‌آورند.
هدف این کتاب تشریح این موضوع است که چگونه می‌توان سیاست‌های تجاری در کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه را به گونه‌ای طراحی کرد که موجب ادغام کشورهای در حال توسعه در نظام تجارت جهانی شده و با کمک به آنها از نتایج مشارکت‌شان در این نظام بهره‌مند شوند این کتاب با این پیش‌فرض آغاز می‌شود که تجارت می‌تواند نیروی مثبت برای رشد و توسعه باشد. در شرایط مناسب، سیاست‌هایی که تعرفه‌ها و سایر موانع موجود بر سر راه مبادله کالاها و خدمات را کاهش می‌دهند می‌توانند تجارت بین کشورها را تسهیل کنند و رفاه به همراه آورند.
با این حال، نویسندگان کتاب خاطرنشان می‌کنند که اگرچه افزایش فرصت‌های تجاری برای کشورهای در حال توسعه مطلوب است، سیاست‌های آزادسازی در این کشورها باید با احتیاط به اجرا گذاشته شود. این کار بسیار پیچیده‌تر از تجویزهای ساده «اجماع واشنگتن» که مجموعه سیاست‌هایی است که به اعتقاد برخی از اقتصاددانان، فرمولی برای افزایش رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه محسوب می‌شود مانند: خصوصی‌سازی، انضباط مالی، آزادسازی تجاری و حذف نظارت‌های دولتی است که با خوش‌خیالی، کشورهای در حال توسعه را به آزادسازی سریع و کودکانه بازارهایشان تشویق می‌کند.
با این حال با شروع هزاره جدید، خوش‌بینی‌ها برای از بین بردن فقر از سر گرفته شد. ظاهرا برای کاستن از چالش‌های اقتصادی‌ای که فقیرترین کشورها با آنها رویارو بودند اجماع جهانی جدیدی در حال شکل‌گیری بود. رهبران جهان عهدنامه‌های تعیین‌کننده‌ای را به امضا رساندند که وضع اسفناک کشورهای فقیر را در صدر برنامه کار جهانی جای می‌داد. در اجلاس هزاره سازمان ملل متحد در سپتامبر سال ۲۰۰۰ در نیویورک، رهبران جهان اهداف توسعه هزاره سازمان ملل شامل کاهش فقر، گرسنگی، بیماری، بیسوادی، تخریب محیط زیست و تبعیض علیه زنان تا سال ۲۰۱۵ همچنین حقوق اساسی بشر، حقوق همه افراد روی زمین برای بهره‌برداری از سلامتی، آموزش، سرپناه و امنیت را به امضا رساندند.
در کتاب حاضر، نویسندگان آن بار دیگر شرایط کنونی تجارت را مورد بازنگری انتقادی قرار می‌دهند و از نگاهی عدالت‌جویانه این سوال را مطرح می‌کنند که جایگاه «عدالت» و «انصاف» در شرایط امروز تجارت بین‌المللی کجاست؟ آیا می‌توان شرایطی را فراهم کرد که همه دنیا بتوانند در شرایط منصفانه به تجارت بپردازند، بی‌آنکه مجبور شوند در مبادلات تجاری از مسیر انصاف خارج شوند.
از جمله در این کتاب بر این نکته تاکید می‌شود برای برخی کشورها، به ویژه کشورهای کمتر توسعه‌یافته فرض‌هایی که این احکام توسعه‌ای بر آنها مبتنی است کاملا قابل اجرا نیستند. مسائلی چون فقر، نابرابری و بازارهای سرمایه ناقص و مخاطره‌آمیز این کشورها را در عمل به سمت دور شدن از پیش‌بینی الگوها سوق می‌دهد.
این مسائل موجب شکل‌گیری آزادسازی تجاری مبتنی بر تنوع و گوناگونی کشورهای در حال توسعه و بر اساس ویژگی‌های خاص و منحصر بفرد آنها می‌شود.
در این کتاب علت اصلی ناکامی‌ها در مذاکرات و گفت‌وگوهای مرتبط با سازمان تجارت جهانی و نشست مدیران مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و آن را ناشی از پافشاری و اصرار کشورهای صنعتی بر حفظ منافع صاحبان صنایع و بازرگانان کشورهای خود و حمایت از اقتصاد ملی می‌داند.
این کشورها در تمام دورهای مذاکرات گذشته بر اعمال اینگونه تبعیض‌ها تاکید داشتند و از باز کردن دروازه‌های خود بر روی کشورهای دیگر به ویژه کشورهای در حال توسعه، حذف و یا کاهش تعرفه‌های گمرکی برای ایجاد فرصت‌های تجاری برابر برای آنها خودداری کرده‌اند و هنوز هم مصرانه این سیاست‌ها را دنبال می‌کنند.
این کتاب منبع مهمی برای آشنایی و شناخت بیشتر از سازمان جهانی تجارت، موافقتنامه‌های مطروحه در آن و نحوه برگزاری مذاکرات و چانه‌زنی‌های تجاری است و حاوی هشدارها و نکات روشنگری درباره زمان مذاکره، نحوه مذاکره و چگونگی پذیرش عضویت در سازمان جهانی تجارت است تا با قبول تعهدات کمتر سطح بالاتری از دسترسی به بازارهای جهانی حاصل شود. مسائل در عرصه تجارت بین‌الملل پیچیدگی‌ها و دشواری‌های فوق‌العاده‌ای می‌یابد.
انتخاب استراتژی‌های مناسب تجارت از جمله انتخاب بین سیاست جایگزینی واردات و یا توسعه صادرات و مباحث مربوط به تشخیص مزیت نسبی هر کشور بسیار دشوارتر از آن چیزهایی هستند که به نظر می‌رسند. در دنیای امروز، با حضور سازمان‌های بین‌المللی، مقررات گوناگون و رشد و توسعه جهانی شدن، مجموعه‌ای متنوع از مقررات و روش‌ها در عرضه روابط بین‌الملل حاکم شده است که کشورها به ناچار باید بین طیفی از رژیم‌های تجاری، درجاتی از آزادی‌های مختلف، گزینه مناسب را انتخاب کنند. لذا نسخه واحدی را نمی‌توان برای همه کشورها تجویز کرد و کشورهای در حال توسعه بیش از هر نهاد و یا سازمان بین‌المللی، خود می‌توانند چاره‌ساز مشکلات خود باشند و بخشی از این مشکلات به محدودیت‌های آنها در دسترسی به بازارهای خارجی مربوط می‌شود.
به همین منظور درس‌هایی از رشد و توسعه کشورها ارائه شده است، برای مثال کره‌جنوبی بعد از جنگ جهانی دوم با وجود آنکه در زمینه تولید برنج از مزیت نسبی برخوردار بود این مزیت را رها کرد و به توسعه صنعتی روی آورد وبا این انتخاب به رشد و توسعه کنونی رسید. در انتخاب استراتژی صادرات و یا خودکفا بودن هم همین سوال مطرح است.
نویسندگان با بررسی موضوعات و اتفاقات به وقوع پیوسته در اجلاس کانکون که در سال ۲۰۰۳ در کشور مکزیک و برای تکمیل مذاکرات دور دوحه برگزار گردید، علت شکست اجلاس را تشریح کرده و نهایتا پایه‌ها، اصلاحات و اصولی که می‌باید برای موفقیت چنین موافقتنامه‌هایی بنا گردد را برشمردند.
استیگلیتز و چارلتون در این کتاب داشته‌ها و تجربیات خود را از اقتصاد جهان به سیاستگذاران کشورهای در حال توسعه معرفی و عرضه می‌دارند تا آنان بتوانند برای حضور جدی‌تر در عرضه اقتصاد بین‌الملل، تنوع بخشی به اقتصاد ملی و تجارت خارجی، قدم‌های موثر و گام‌های مستحکمی بردارند و توصیه نمودند موافقتنامه‌های مربوط به تجارت جهانی با نگاهی منصفانه مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد تا این اطمینان حاصل شود که در آنها سهم عادلانه‌ای برای کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته شده است. به علاوه، نویسندگان راه‌حل‌هایی ارائه داده‌اند تا از طریق آن به اعتلای اقتصاد جهانی و کشورهای فقیر کمک و مساعدت شود.
از آنجایی که این کتاب نگاهی واقع‌بینانه و انتقادی دارد و روش جدیدی را برای حل مسائل تجارت جهانی و مباحث اقتصاد بین‌الملل ارائه می‌دهد، تجربیات سایر کشورها، توصیه‌ها و رهنمودهای کتاب می‌تواند دستمایه‌ای ارزشمند برای افزایش دانش علاقه‌مندان، موضوعات و مباحث درسی دانشگاهی و تصمیم‌سازی سیاستگذاران باشد.
● توصیه‌هایی برای تجارت جهانی
جوزف استیلگیتز این روزها درمیانه ششمین دهه از زندگی خودش هنوز آن طبع معترضانه خودش را حفظ کرده است. استیگلیتز هنوز هم همان قدر منتقد سیاست های دولت امریکا ست که روزگاری بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را به خاطر توصیه های نابه جا مورد انتقاد قرار می داد. پروفسور جوزف استیلگیتز که کوله بار پری از جوایز،تشوق ها و تمجیدها و البته انتقادها و اهانت ها را بر دوش دارد این روزها بیشتر به فکر کرسی اش در دانشگاه کلمبیا و ادامه تحقیقات و تالیفات خود است.
جوزف استیگلیتز در نهم فوریه سال ۱۹۴۳ در ایالت ایندیانا در سواحل جنوبی دریاچه میشیگان به دنیا آمد.
استیگلیتز در۳۶ سالگی مدال معتبر “جان بیتز کلارک” را از آن خود کرد. این مدال به افرادی با کمتر از ۴۰ سال سن اعطا می شود که اقدامات قابل توجهی در زمینه پیشرفت وفراگیر شدن علم اقتصاد انجام دهند. استیگلیتز در شرح زندگی خودش می نویسد”باید چیز خاصی در هوای شهر ما وجود داشته باشد که ما را به سمت اقتصاد سوق داده است. اولین برنده جایزه نوبل اقتصاد پل ساموئلسون و چند اقتصاددان برجسته دیگرهم در همین شهر به دنیا آمده اند.” استیگلیتز در سال ۱۹۹۲ به دولت کلینتون پیوست و به عنوان یک عضو وارد گروه مشاوران اقتصادی دولت شد و پس از آن هم ریاست همین گروه را بر عهده گرفت.
پس از انتخاب مجدد کلینتون از دولت خارج شد وبه عنوان معاون رئیس بانک جهانی وارد سیاست گذاری های این نهاد بین المللی شد.پس از این که بانک جهانی به مرور تغییرات روی داده در کشورهای کمونیستی که طبق سیاست های صندوق بین المللی پول و وزارت خزانه داری امریکا به سمت اقتصاد آزاد در حرکت بودند، پرداخت. استیگلیتز به جرگه منتقدین پیوست و معتقد بود که این دو نهاد هیچ توجهی به شرایط حاکم در آن کشورها و وضعیت اقتصادی مردم آن‌ها ندارند و صرفا دنباله رو سیاست های خودشان هستند.
انتقادهای تند و تیز استیلگیتز باعث شد تا لارنس سامرز وزیر خزانه داری ایالات متحده اخراج استیگلیتز را شرط انتخاب مجدد جیمز ولفنسون به ریاست بانک جهانی قرار دهد و اقتصاددان منتقد را قربانی معامله‌ای کند که البته ولفنسون همیشه آن را رد کرده است.
استیگلیتز پس از آن به دانشگاه برگشت و انتقاد هایش را با تالیف کتب مختلف و تدریس در دانشگاه با شدت بیشتری ادامه داد.استیگلیتز در سال ۲۰۰۱ جایزه نوبل اقتصاد را به خاطر فعالیت ها و بنیان گذاری اقتصاد اطلاعات ازآن خود کرد. استیگلیتز در زمان حضور در دولت از طرفداران سرسخت محیط زیست به شمار می‌رفت وفعالیت های زیادی برای آگاهی مردم از تغییرات آب و هوایی انجام داد. او حتی در تدوین پیش نویس قانونی در مورد زباله های سمی کمک های فراوانی کرد که البته این قانون هیچ گاه در ایالات متحده به تصویب نرسید.
کتاب “تجارت منصفانه برای همه” از آخرین تالیفات وی است که به کمک اندرو چارلتون در باب انتقاد از روند کنونی جهانی شدن نوشته شده است.رابرت بیچ در قسمتی از مقاله اش در نیویورک تایمز با عنوان “فقیرها فقیرتر می‌شوند”، می‌نویسد:جوزف استیگلیتز استاد دانشگاه کلمبیا و اندرو چارلتون محقق دانشکده اقتصاد لندن بیان می کنند که کشورهای فقیر فکر می کنند که کشورهای ثروتمندتر هنوز معاملات نادرستی به آنان تحمیل می‌کنند و البته حق با ان هاست.
معامله بهتر و پرمنفعت‌تر این است که این کشورها بتوانند با توجه به شرایط پیرامونی خود کم کم به سمت تجارت آزاد حرکت کنند. مولفان کتاب اصرار دارند که کشورهای ثروتمند باید به کشورهای فقیر در آماده سازی آن ها برای ورود به تجارت کمک کنند و موانع تجاری که باعث می شود تا کشورهای در حال توسعه نتوانند بسیاری از کالاها وخدماتشان را به آنها بفروشند را بردارند.
استیگلیتز و چارلتون نشان می دهند که پنداشت های اقتصادی استاندارد در کشورهای در حال توسعه غلط از آب درمی آیند. در بازار هایی که در افریقا یا هر مکان توسعه نیافته دیگری باز می شوند، مردم نمی توانند به راحتی وارد رقابت صنایع جدید شوند.سیستم حمل و نقل در این کشورها ضعیف است، مسکن به حد کفایت وجود ندارد و آموزش مهارت های شغلی بسیار اندک است.
در ضمن این افراد به خاطر فقدان و یا کمبود شبکه های سلامت و درمان بسیار آسیب پذیرند. اکثر مردم به اعتبارات و بیمه ها دسترسی ندارند چون شرکت های مالی در این کشورها بسیار شکننده هستند،بنابراین قادر نیستند که خودشان راسا و به تنهایی اقدام به راه اندازی تجارت بکنند و یا از فرصت‌هایی که تجارت آزاد برایشان پیش می‌آورد استفاده کامل را ببرند. بسیاری از این کشورها دچار طاعون بیکاری هستند و حتی ممکن است که این تجارت جدید باعث از بین رفتن شغل های زیادی نیز بشود.
مولفان کتاب معتقدند مسیری که در طول آن بازار این کشورها به روی تجارت باز می شود باید با توسعه موسسات جدید-جاده ها،مدارس،بانک ها و موسسات مشابه- همراه باشد تا این تغییرات را ساده تر پیش ببرد و فرصت های واقعی خلق شود. مولفان بیان می کنندد که بدون حضور چنین موسساتی توسعه تجارت به خودی خود بیشترمضر خواهد بود تا سودمند.استیلگیتز و چارلتون اشاره می کنند که پس از آزاد سازی تجارت درآرژانتین، کلمبیا،شیلی، کاستاریکا و اوروگوئه بی عدالتی رواج بیشتری یافته است.
در حالی که ۱۰ سال از قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی می گذرد دستمزدها در مکزیک کمتر از آن چیزی است که قبلا بوده و نابرابری و فقر افزایش یافته است. بسیاری از مشاغل تولیدی که پس از قرارداد تجارت آزاد امریکای شمالی وارد مکزیک شدند دیگر در چین از بین رفته اند چون چین سرمایه گذاری زیادی در آموزش عمومی داشته در حالی که مکزیک به علت فقدان درآمدهای مالیاتی قادر به انجام چنین کاری نبوده است.
طبق نظر استیگلیتز و چارلتون آن دسته از کشورهای در حال توسعه که در دستیابی به رشد اقتصادی سریع موفق بوده اند تا حدی بازارشان را محافظت کرده بودند تا به مرور موفق به رفع موانع موجود شدند. برای مثال رشد اقتصادی چین در دهه ۱۹۷۰ اتفاق افتاد که هنوز چین بازارهایش را کاملا باز نکرده بود. علاوه بر این مولفان هشدار می دهند که یک نوع برنامه برای همه مناسب نیست. کشورهای ثروتمند نباید کشورهای ضعیف را مجبور کنند که از یک بسته یکسان دستور العمل برای آزادسازی بازار استفاده کنند.
کشورهای فقیر نیازهای متفاوتی دارند.این کشورها هر کدام در مرحله متفاوتی از توسعه اقتصادی به سر می برند و ظرفیت های متفاوت سیاسی و بنیادی دارند.
استیگلیتز و چارلتون در کتابشان می نویسند که کشورهای ثروتمند باید به کشورهای در حال توسعه کمک کنند تا بتوانند با اصلاح خودشان سهمی عادلانه در منافع تجاری داشته باشند. کشورهای توسعه یافته نباید بیش از این تولید کننده های منسوجات خودشان را حمایت کنند، به کشاورزانشان یارانه پرداخت کنند(لایحه کشاورزی امریکا در سال ۲۰۰۲ معادل ۸۳ میلیارد دلار بیش از لوایح پیشین به کشاورزی یارانه تخصیص داده بود)، از کشتیرانی و ساختمان سازی خودشان محافظت کنند در حالی که کشورهای فقیر را برای سقوط صادرات جریمه می‌کنند.
مولفان این کتاب حتی پا را از این فراتر نهاده و اعلام می کنند که تمامی کشورهایی که به سازمان تجارت جهانی (WTO) می پیوندند باید متعهد شوند که دسترسی به بازارهایشان را برای کشورهای در حال توسعه و فقیرتر کاملا آزاد بگذارند و سرانجام این که ملل ثروتمند باید اجازه دهند تا هراز گاهی کارگران فاقد مهارت از کشورهای فقیرتر به انجا مهاجرت کنند تا پولی به دست آورده و برای خانواده خود ارسال کنند. نکته تعجب برانگیز این است که چگونه استیگلیتز که خود در واشنگتن زندگی کرده است به این سوال آشکار پاسخ نمی دهد که “چگونه می‌توان کشورهای ثروتمند را به عمل به این نسخه توصیه شده وادار کرد؟
این در حالی است که در بسیاری از همین کشورهای توسعه یافته و ثروتمند شهروندانی هستند که شغلشان را از دست می دهند و درآمدهایشان کمتر شده است وبه حق یا ناحق با جهانی سازی مخالفند. این یکی از مهم ترین دلایلی است که باعث شده تا جهانی سازی به همان اتدازه و شدت کشورهای در حال توسعه در کشورهای پیشرفته نیز مخالف داشته باشد. در دسامبر ۱۹۹۹ همین امریکایی ها بودند که در اعتراض به جهانی شدن راهپیمایی کردند ویا این که همین چند ماه پیش در یک دولت جمهوری خواه با کنگره ای به رهبری جمهوری خواهان و حمایت کامل رهبران تجاری امریکا قرارداد تجارت آزاد امریکای مرکزی تنها با ۲ رای در مجلس نمایندگان به تصویب نرسید.
در حالی که استیگلیتز و چارلتون مصرانه خواستار بازنگری قراردادهای تجاری غیرمنصفانه هستند به قراردادهای غیر منصفانه داخل امریکا توجهی نمی کنند.طبقه ثروتمند در حال ثروتمند تر شدن است و طبقه متوسط در مخمصه خودش گرفتار است. در واقع اصلاح مکانیسم هایی که مولفان معتقدند در کشورهای در حال توسعه صورت نمی پذیرد-مثل مدارس عمومی مناسب و شبکه های درمانی و اجتماعی کافی- در خود امریکا نیز روز به روز کمتر و کمتر می شود.
دکتر مسعود کرباسیان
رضا طهماسبی
منبع : شهروند امروز