شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

خطر گمراهی


خطر گمراهی
تاریخ حیات انسان‌ها در تمام جوامع بشری آکنده از افراد، گروه‌ها و جریان‌هایی است که به نام هدایت آدمیان، آنان را به تباهی کشاندند و انحرافات گسترده اعتقادی، رفتاری و اخلاقی را پدیدار ساختند. برخی از این انحرافات سر از تاسیس فرقه‌ها و مذاهب درآورده‌اند و در رویارویی با جریان‌ها و افراد حق‌مدار یا در تنازع میان خود، کشتار گسترده انسان‌ها و ویرانی‌و خرابی سرزمین‌هارا موجب شدند و برخی، جز نامی در تاریخی از آنها نمانده است و باید در تاریخ فرقه‌ها و نحله‌ها ردپای آنها راجستجو کرد.
نکته پراهمیت آن است که بسیاری از این انحرافات اعتقادی، سیاسی و رفتاری، در آ‌غاز پیدایی، کمتر از آن بودند که بعدها شدند. در واقع در مقطع ایجاد این انحراف‌ها کمتر کسی فکر می‌کرد که یک جریان کوچک و کم‌اثر، روزی به صورت یک فرقه و جریان در تاریخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی را فراهم آورد. طبعا اگر در زمان مناسب و بهنگام، با این گونه انحرافات برخورد می‌شد و با افشاگری یا ردیه نویسی و حتی ایجاد محدودیت، مانع از عضوگیری و گسترش آن در میان مردم می‌‌شدند، میزان اثرگذاری آن در گستره زمین محدود می‌شد و طبعا در باره زمان،‌ اثری از آنها باقی نمی‌ماند. شاید همین مسئله رمز حساسیت اسلام در مقابل بدعت و بدعت‌گذاران باشد و علت تاکیدی است که این دین حنیف بر مقابله با این گونه انحراف از سوی عالمان دین‌شناس و مسئول دارد.
بر این نکته هم باید تاکید کرد که در سده‌های اخیر فرقه‌سازی و ایجاد تفرقه در سرزمین اسلام و در میان مسلمانان یکی از روش‌های استعماری بوده و بویژه از سوی دولت انگلیس در دستور کار قرار داشته است که ظهور بهائیت و تقویت وهابیت، نمونه‌هایی از این جریان و فرقه سازی استعماری است. این موضوع در سال‌های اخیر‌اشکال تازه‌تر و متفاوت‌تری پیدا کرد که خود ناشی از بحران‌های درونی جوامع غربی در زمینه معنویت انسان است.
غرب امروز اوج تمدن اومانیستی مدرن را نمایندگی می‌کند و انسان را جایگزین خدا قرار داده است. در فرهنگ دینی قرار بود انسان خلیفه الله و جانشین خدا در زمین شود و این مسئله را در پیروی از خداوند و تعالیم پیامبرانش محقق کند اما تمدن مدرن غربی عملا خدا و انبیا را حذف کرده است و به انسان همچون خداوند می‌نگرد و مقام تشریع ارزش‌های اخلاقی و تعالیم اجتماعی را به او واگذار کرده است. در این شرایط عرفان و معنویت که نیاز ذاتی انسان‌هاست، به گونه‌ای بدلی و انحرافی مورد توجه قرار می‌گیرند و حاصل آن عرفان‌های اومانیستی، سکولار و انحرافی است. در این مسیر حتی عرفان‌های شرقی هم وقتی به غرب می‌روند تغییر ماهیت می‌دهند و به صورت انحرافی دوباره به سوی شرق سرازیر می‌شوند.
این وضعیت مستقل از جریان‌های انحراف شیطان‌پرستی است که رسما و علنا مخالفت با اخلاق و معنویت و ارزش‌های انسانی را در دستور کار خود دارند و برای نشان دادن هویت خویش، خداستیزی و اخلاق‌گریزی و آزادی انسان از همه قیودات ارزشی را جار می‌زنند. آنچه اینک به گسترش و نفوذ این گونه انحرافات در جوامع گوناگون مدد می‌رساند ابزارهای رسانه‌ای جدید است که از سوی حامیان این جریان‌های منحرف به استخدام درآمده‌اند و مطابق اسناد و مدارک مورد حمایت سرمایه‌داری جهانی هم هستند. رسانه‌ها و ابزارهای جدید از جمله ماهواره‌ها، سی‌دی‌‌ها و اینترنت،‌ این امکان را برای همه جریان‌های انحرافی فراهم کرده‌اند که به ترویج عقاید و اخلاقیات خاص خود بپردازند و بویژه جوان‌ها را کمابیش به سوی خود بکشانند. غرب امروز، اینک نفسانی‌ترین فرهنگ را با پیشرفته‌ترین فناوری و پیچیده‌ترین تکنیک و شکل ارائه تبلیغ می‌کند و طبعا اشکال گوناگون فرقه‌های اعلام شده و اعلام نشده یکی از نمونه‌‌ها و مظاهر این فرهنگ نفسانی‌اند.
باتوجه به همه مسائل ذکر شده‌ باید تصریح کنیم از پدیده‌هایی که از مدت‌ها پیش در جامعه ما، قابل مشاهده بوده و هست و به طور عجیبی شیوع و گسترش یافته،‌ فرقه‌های مختلف ادعایی و گرویدن گروه‌هایی از اقشار مختلف مردم خصوصا جوانان به سوی آنان است. این مسئله که در ابعاد مختلف تاثیر‌های مهم و فراوانی دارد،‌ نمی‌تواند از نظر کاوشگران مختلف در عرصه اجتماع پنهان مانده و مورد بررسی قرار نگیرد. آنچه این وضعیت را در ایران اسلامی خطرناکتر می‌سازد، تلاش مضاعفی است که دولت‌های مخالف انقلاب اسلامی انجام می‌دهند تا شکاف بین نسلی در ایران را تشدید کنند و گونه‌ای انقطاع فرهنگی را درجامعه انقلابی ایران موجب شوند، به صورتی که با تشدید تعارض فرهنگی نسل جوان با نسل‌های انقلاب و دفاع مقدس، انقلاب بی آینده گردد و شکست احتمالی آن تسریع و تسهیل شود. همین خطر مضاعف است که هوشیاری بیشتر عالمان، دانشگاهیان، مسئولان و دلسوزان اجتماعی را طلب می‌کند و مقابله جدی با همه اشکال انحراف‌های اعتقادی، فکری و رفتاری را ضروری می‌سازد. البته این تقابل نیازمند اندیشه و تفکر و پرهیز از مواجهه احساسی و بی برنامه‌ با مظاهر این انحرافات است و الا بدون کمترین دستاوردی باید شاهد رشد بیشتر این گونه انحرافات اعتقادی و اخلاقی در جامعه بود و رفتارهای به غایت زشت‌تر و ناپسند‌تر را در طیفی از جوانان مشاهده کرد.
بر همین مبنا شورای فرهنگ عمومی کشور از سال ۱۳۸۳ اهتمام ویژه‌ای به این موضوع در سطح جامعه نشان داد وتلاش کرد با درگیر کردن نهادها و سازمان‌های گوناگون در این مسئله به بررسی ریشه‌های رشد و ظهور جریان‌ها و انجمن‌های انحرافی و یافتن راهکارهای مقابله با آنها بپردازد. در جلسات کمیته مربوط در شورای فرهنگ عمومی که ریاست آن را رئیس سازمان تبلیغات اسلامی به عهده داشت و نمایندگان ارکان و نهادهای مهم فرهنگی و سیاسی کشور همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت اطلاعات، صدا و سیما و ... حضور داشتند گروه مذکور در بررسی علل و عوامل رشد تشکل‌ها و انجمن‌های انحرافی، به جمع‌بندی زیر رسید و این موارد را موثر تشخیص داد:
۱) دوری تبلیغات از حکمت و اندیشه‌ورزی و دخالت خرافات و بدعت‌ها در حوزه دین
۲) خلاء قانونی و مشخص نبودن حد و مرز فعالیت این گروه‌ها
۳) عدم انسجام و هماهنگی برای برخورد کارشناسانه و قانونی با این تشکل‌ها
۴) نابسامانی‌ و مشکلات اجتماعی و فرهنگی و فشارهای روحی و روانی افراد جامعه
۵) عوامل سیاسی، تاریخی و اقتصادی
۶) بدعت در مناسک دینی و عزاداری‌های مذهبی
۷) رواج برخی ورزش‌های خاص در جامعه مانند یوگا و ...
۸) بروز رفتارهای گناه‌آلود نابهنجار در جامعه
۹) گسترش فناوری و سرویس‌های اطلاع‌رسانی و آسانی امکان دسترسی به اطلاعات این تشکل‌ها
۱۰) افزایش فعالیت فرقه‌های وارداتی و نو معنویت‌گرایی
هرچند که این کمیته پی از بررسی همه جوانب ماجرا ،‌ راهکارهای خاص و راهکارهای عامی را عرضه و در ضمن آن حیطه وظایف همه نهادهای مسئول از جمله وزارت ارشاد و صدا و سیما را مشخص کرد.
باوجود همه مسائلی که در سطور بالا آمد بازهم سوالی که در اینجا مطرح می‌گردد این است که این گرایش‌های انحرافی و دروغین که در جامعه رو به افزایش است در چه قالب‌هایی خودنمایی می‌کند. و به چه صورت مردم یک جامعه را از راه اصلی خود منحرف می‌کند ؟ آنچه در ادامه می‌آید پاسخی کوتاه و گذرا به این سوال است:
● “فرقه‌ها، چیستی و چرایی؟”
بسیاری از گروه‌های فرقه‌ای به طور فعال اقدام به عضوگیری، گسترش و کسب پول و قدرت در سراسر جهان می‌نمایند. این گروه‌ها اعضا یا هواداران خود را توسط کارهای برنامه‌ریزی شده ذهنی، یا روند بازسازی فکری، استثمار کرده و تحت نفوذ و کنترل کامل در می‌آورند. سوءاستفاده ذهنی می‌تواند به طرق یا روش‌های متعددی انجام شود. در گذشته فرقه‌ها با جذب افراد به اصطلاح حاشیه‌ای اجتماع یعنی افراد بدون وابستگی، افراد سرخورده و افراد ناراضی از هر نسل، جای پای خود را محکم می‌کردند ولی گروه‌های فرقه‌ای امروز آنچنان نحوه برخورد و روش‌های مجاب سازی افراد را حرفه‌ای کرده‌اند که فراتر از چهارچوب معمولی و در متن جریان اصلی جامعه حرکت می‌کنند. فرهنگ لغات معمولی درخصوص فرقه، ‌دارای تعاریف توصیفی معینی است. اما بهتر است از عبارت روابط فرقه‌ای برای بیان دقیق‌تر جریانات و عملکردهایی که در یک فرقه اتفاق می‌افتد استفاده کنیم. روابط فرقه‌ای عبارت از روابطی است که در آن یک فرد آگاهانه افراد دیگر را با استفاده از روش‌های خاصی وادار می‌کند تا به طور کامل (یا نسبتا کامل) درخصوص تقریبا همه تصمیمات مهم زندگیشان وابسته به او باشند. و به این پیروان عقیدتی این طور القا نمایند که او دارای استعداد، نبوغ یا دانش ویژه‌ای است. در بسیاری از موارد هم یک فرد که عموما بنیانگذار فرقه هم هست، در بالای ساختار تشکیلاتی فرقه قرار گرفته و تصمیم‌گیری در وی متمرکز می‌شود. رهبران فرقه‌ها اغلب مردان و انتصابی و تحمیلگر هستند،‌ تمایل به اعمال اراده و تسلط داشته و اغلب به عنوان کار سیستماتیک توصیف می‌شوند، آنان تکریم و ستایش را بر روی خود متمرکز می‌نمایند. در حالی که روحانیون مذهب برحق، تکریم و ستایش پیروان را به سمت خدا معطوف می‌کنند در حالی که رهبران فرقه‌ها تمرکز را بر عشق، ایثار و فداکاری نسبت به شخص خود بنا می‌گذارند.
یک فرقه می‌تواند حول هر محتوایی نظیر سیاست، مذهب، تجارت، سلامت جسم، روانشناسی و ... شکل گرفته باشد.
هر فردی که دارای قاطعیت کافی و مقداری جذبه و توان عوام‌فریبی باشد یا حتی یک بازاریاب خوب که وقت و انرژی صرف کند به سادگی می‌تواند پیروانی حول تقریبا هر موضوعی گرد آورد. فرقه‌ها از هر نوعی که باشند دارای رهبران فرقه‌ای مجربی هستند که افراد محزون، تنها و سرخورده و کسانی که صرفا به دلیلی در دسترس هستند و یا افرادی که به دعوتی در یک نقطه بحرانی در زندگیشان، پاسخ مثبت داده‌اند را مجبور به پیوستن می‌کند.
● “سخن آخر”
در گرایش به عرفان‌های بدلی و مکاتب انحرافی یکی از مولفه‌های مهم و تاثیرگذار میزان بینش و تجزیه و تحلیل اشخاص نیز می‌باشد. انسان‌هایی که با بنیان‌های قوی و اصیل فکری خود را مجهز کرده باشند هیچ گاه در معرض تندبادهای سهمگین و شعارهای خوش آب و رنگ مکاتب منحرف قرار نگرفته و پایشان سست نخواهد شد. این اصل مهم و گریزناپذیری است که از ابتدای تاریخ تاکنون موارد و مصادیق متعددی نشان دهنده آن است.
نگارنده این سطور بر این ادعاست که در بحث توسعه و رشد گرایش اقشار مختلف مردم به افراد و گروه‌های ظاهر فریب صرفا نباید نهادهای فرهنگی را مقصر جلوه داد، چراکه خود ما نیز که قطره‌ای از دریای جوشان ملت محسوب می‌شویم باید به این باور دست پیدا کنیم که اهتمام جدی به سیراب نمودن فکر و اندیشه از مفاهیم اصیل اسلامی و قرآنی قطعا ما را در برابر بسیاری از خطرات این گونه فرقه‌ها حفظ خواهد کرد.
لذاست باید با تمسک به معیارهای قدرتمندی همچون کلام معصومین، آیات قرآن،‌ تفاسیر معتبر و کتب دینی اصیل و ریشه‌دار در هجمه تفکرات بیگانه و شیطانی از نفوذ خطرات مصون و محفوظ بمانیم.
با کمک از ویژه‌نامه کژراهه، اسفند ۸۶، روزنامه جام‌جم
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید