پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سیر ادامه ‌دار رنج‌های روز در شب


سیر ادامه ‌دار رنج‌های روز در شب
برخی نویسندگان برای نگارش متن نمایشی صرفاً به خود واقعیت‌های اجتماعی نظر دارند و تنها کاری که انجام می‌دهند آن است که به واقعیت‌ها شاکله داستانی و انسجام ساختاری می‌بخشند. در نتیجه هنگام اجرا روی صحنه همه چیز ما را به دنیای بیرون ارجاع می‌دهد. در قیاس با این نویسندگان، نمایشنامه‌نویسان دیگری هم هستند که واقعیت‌های اجتماعی و پیرامونی را به زبان نمایش و با ساختار دراماتیک و ویژه‌ای نشان می‌دهند که ضمن ارجاع عناصر و اجزای ساختاری‌شان به واقعیت‌های بیرونی، آن‌ها را به طور همزمان نیز با ویژگی‌ها و شیوه بیان دنیای نمایش می‌آمیزند و به صورت واقعیت‌های دراماتیک درمی‌آورند. در نتیجه دو مقوله واقعیت و نمایش به شکل دو سویه‌ای به همدیگر ارجاع داده می‌شوند، طوری که نمی‌توان واقعیت‌های زندگی را از نمایش جدا کرد و ضمناً جدا کردن نمایش هم از خود زندگی امکان پذیر نیست؛ هر دو در بافت ساختاری اثر در هم تنیده و یکی شده‌اند. ‌
معمولا‌ً در چنین آثاری در کنار بیان صریح واقعیت‌ها یک زبان بصری، تلویحی و غیر مستقیم هم وجود دارد که هر گونه رخدادی را نمادین، تمثیلی و پر رمز و راز می‌کند. نمایش"سیر طولا‌نی روز در شب" اثر یوجین گلا‌دستون اونیل از نوع دوم است، یعنی نگره و بیانی دراماتیک هم دارد. این اثر که توسط اکبر زنجان‌پور کارگردانی شده، هم اکنون در تالا‌ر چهارسو مجموعه تئاترشهر در حال اجراست. ‌
متن نمایش"سیر طولا‌نی روز در شب" اثر اونیل را باید جزء‌آن دسته از نمایشنامه‌های او به حساب آورد که که با الهام از وقایع زندگی خانوادگی خودش نوشته شده است. او زندگی پر فراز و نشیب، دردناک و پرادباری را از سر گذرانده و به همین دلیل در آثارش همواره به رنج و مشکلا‌ت اجتماعی نظر دارد. "ویل دورانت" محقق و پژوهشگر بزرگ و نامدار و نویسنده مجموعه ارزشمند"تاریخ تمدن" در مورد یوجین اونیل می‌گوید:<من هیچ کس را نمی‌شناسنم که برای نابغه شدن بهایی سنگین‌تر از اونیل پرداخته باشد. بزرگترین نمایشنامه‌هایش آن‌هایی هستند که زندگی خود او را تصویر می‌کنند.>
نمایشنامه"سیر طولا‌نی روز در شب" که اونیل آن را در سال ۱۹۳۹ آغاز و در ۱۹۴۱ به پایان رساند وقایع زیادی را در برمی‌گیرد که اگر به سر‌آمده‌های قبلی پرسوناژهای"جیمز تایرون" و"مری تایرون" را که در متن به شکل روایی از زبان خودشان می‌شنویم به کلیت اثر اضافه کنیم، از لحاظ داستانی قابلیت شکل دهی به یک رمان را دارا است.
یوجین اونیل از ذهنیتی ژرف‌نگر و تحلیل‌گری برخوردار است و حتی اجازه می‌دهد پرسوناژهایش به نقد و بررسی زندگی‌شان هم بپردازند. در نتیجه، با رویکردی تحلیلی و انتقادی به رخدادها می‌نگرد. در متن این نمایش غیر از شیوه و سبک دراماتیک اونیل به خود نمایش و دنیای تئاتر هم اشاره می‌شود: جیمز تایرون قبلا‌ً بازیگر تئاتر بوده و از شیفتگان شکسپیر است و گاهی هم مستقیماً به او و آثارش اشاره می‌کند. اونیل با بهره‌گیری از همین پس زمینه و با قرینه‌سازی برای برخی پرسوناژهای نمایشنامه‌های شکسپیر از جمله"اوفیلیا" عملا‌ً ارتباط واقعیت‌های نمایشی به خود زندگی را نشان می‌دهد. او مری تایرون را که در آخر نمایش تا مرز دیوانگی پیش می‌رود، نمونه‌ای واقعی برای اوفیلیا می‌داند و اثرش را هم با عارضه‌مندی نهایی او به پایان می‌برد که نوعی ارج نهادن به هنر تئاتر و نیز کوششی برای اثبات مجدد والا‌یی‌های شکسپیر است. ‌
در متن نمایش رخدادها به حوزه واقعیت ارجاع داده می‌شوند، اما شیوه رخ دادن آن‌ها مربوط به دنیای نمایش است و گرچه حوادث چندان مهلک و وحشتناک نیستند، اما در قیاس با حساسیت بیش از حد و آسیب‌پذیری آدم‌ها، همچون فجایعی جلوه می‌کنند. مادر که به علت عارضه‌مندی‌های روحی و جسمی‌اش محوریت پیدا کرده به علت آسیب دیدن از تجویز نامناسب داروی یک پزشک از او کینه به دل گرفته و از شناخت واقعیت‌های پیرامونش هم عاجز است. او به یک"نابینایی درونی" دچار شده و واقعیت‌ها را نمی‌پذیرد. پدر نیز به علت وضع مالی بدی که در گذشته داشته بسیار مقتصد است. اونیل این خصیصه را هوشمندانه آسیب‌شناسی می‌کند و آن را به شرایط اجتماعی و گذشته جیمز تایرون ربط می‌دهد.
این والدین عارضه‌مند بی آن که قلباً بخواهند به گونه‌ای ناخودآگاه به فرزندانشان آسیب می‌رسانند و چون شخصیت ذاتی آن‌ها نهایی شده و حتمیت یافته است، نمی‌توانند به رغم علا‌قه زیادی که به فرزندانشان دارند، منشاء محبت و عشق واقعی یا عاملی برای برون رفت از موقعیت گرداب گونه خود و دیگران باشند. البته عنوان نمایش هم که متاسفانه در آن کلمه"طولا‌نی" حذف شده، وضعیت این درام تلخ تراژیک را نهایی می‌کند: عنوان"سیر طولا‌نی روز در شب" دقیقاً بیانگر آن است که همه حوادث تلخی که در روز رخ می‌دهند و به شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی هم ربط دارند، در شب تاثیرات خود را در وضعیت عارضه‌مند افراد خانواده نشان می‌دهند و سنگینی و هجوم این رخدادها و تاثیرات دردناک به حدی است که اعضای خانواده را کم خواب و حتی بی‌خواب می‌کند. در نتیجه طول شب هم به روزهای محنت زای آنان اضافه می‌شود که اگر طولا‌نی بودن روزهای تابستان را هم به آن بیفزاییم آن وقت به ژرف‌اندیشی و رویکرد نمایشی"اونیل" به"عنوان" نمایش هم پی می‌بریم.
در این نمایش اونیل به طور هنرمندانه‌ای روز را که تمثیل روشنایی، زندگی، فعالیت و رهایی به شمار می‌رود به نمادی از تیرگی، بیماری و رنج تبدیل کرده است. ‌ پرسوناژهای نمایش"سیر طولا‌نی روز در شب" گرچه همگی تک ساحتی و فلت(‌) flat هستند، اما هر کدام تفاوت‌هایی با دیگری دارند. نوع عارضه‌مندی هیچ کدام از آن‌ها همسان نیست، ولی حاصل برآیندهای همدیگرند. پدر بسیار خسیس است و همواره از منظر اقتصادی به همه چیز حتی بیماری زن و فرزندش می‌نگرد. مادر به علت مصرف مرفین حالتی بینابینی و نیمه هوشیار دارد و کاملا‌ً متلون المزاج و بی‌ثبات است و همین بی‌ثباتی به تدریج او را به سوی جنون می‌برد. ادموند که در این اثر خود یوجین اونیل است، مسلول شده و نیاز به محبت و مراقبت واقعی دارد، اما کسی به فکر او نیست. جیمز تایرون پسر بزرگ خانواده که هم نام پدرش است توقعاتش برآورده نشده و به نحوی بی‌کار، بی‌فایده و به خود رها شده است. او هم در معرض هر گونه حادثه احتمالی قرار دارد. ‌
به طور کلی می‌توان گفت که آن چه بیش از همه برجسته‌تر شده بی‌شباهتی آن‌ها به یک خانواده است. هیچ چیز مشترکی ندارند. به علت عارضه‌مندی‌هایی که طی سال‌ها و از بیرون به درون خانواده منتقل شده، دائم به هم پیله می‌کنند و همدیگر را مقصر می‌دانند. در خود وضعیت هم نشانه‌هایی گویا و هوشمندانه برای آسیب‌دیدگی آن‌ها وجود دارد: درد مفاصل دست‌های مادر تا حد یک نماد از دوران زندگی پر رنج و آکنده از شستن‌ها و رفت و روب‌های یک زن فقیر برجستگی دراماتیک یافته است. همه افراد خانواده هم به نحوی به سیگار، الکل یا مرفین معتاد شده‌اند و شاید همین‌ها آن‌ها را از یک نواختی غمگنانه و کسالت‌بار زندگیشان برای مدتی غافل و غیر هوشیار نگه دارد؛ جیمز تایرون پدر می‌گوید:<هیچ چیز به اندازه سیگار بعد از صبحانه به آدم مزه نمی‌دهد> اما اونیل برای همین‌ها هم قرینه‌سازی‌های اجتماعی دارد. او جمله‌ای شبیه به همین را به محتوای اجتماعی و روانشناختی متناقضی که بیانگر گریز ذهنی مادر از بیماری واقعی ادموند است، از زبان او بیان می‌کند:<هیچ چیز مثل یک سرماخوردگی تابستانی اشتهای آدم رو کور نمی‌کند.> مقایسه این دو جمله تفاوت‌های فردی پدر خانواده و مادر را در رابطه با وضعیت روحی و موقعیت فردی‌شان به خوبی آشکار می‌سازد. ‌
دیالوگ‌ها اغلب کنایی، تلویحی و نمایشی هستند و این خصوصیت‌ها اندیشه‌ورزی و چرایی وضعیت روحی و روانی آدم‌ها را قابل تعمق‌تر کرده است:<مه آدم را از دنیا جدا می‌کنه و دنیا را از آدم. گمان نمی‌کنم دیگه کسی آدم را پیدا کنه.>، <من یه روز خوب می‌شوم، یه روز که همه‌تون خوب شدید>، <هوا آن قدر غلیظ که می‌شود با کارد بریدش> و...
از لحاظ اجرا باید گفت نمایش از طراحی صحنه ساده و مناسبی برخوردار است. منوچهر شجاع با هوشمندی صحنه داخل‌هال منزل را کمی کج انتخاب کرده تا شبیه صحنه نمایش نباشد و به صحنه واقعی خود زندگی منتسب شود و همزمان نوعی عدم تعادل و کج شدگی خود زندگی را نشان دهد. اما ای کاش کمی صحنه را بالا‌ می‌آورد، زیرا اونیل در کنار واقعی‌بودن حوادث و هم‌ارز بودن آن‌ها با مابه‌ازاءهای زندگی، به وجوه دراماتیک و حالت اعلا‌ن و اعلا‌م شدگی آن‌ها نیز نظر دارد. ‌ بازیگران بازی‌های چشگمیری دارند؛ گلچهره سجادیه، اکبر زنجان‌پور، سامان دارابی و علی تاج‌میر در حد و نیاز نمایش و به اقتضای نقش‌هایشان خوب بازی می‌کنند. اگر یک قیاس نسبی قائل شویم، گلچهره سجادیه حالت شکنندگی، ظریف و عصبی و نگران مری تایرون را به بهترین شکل به تماشاگر منتقل می‌کند و از این لحاظ یکی از ماندگارترین بازی‌هایش را ارائه می‌دهد. فرناز جهانسوز در نقش کاتلین یک بازی کمیک و امپرسیونیستی را به نمایش می‌گذارد. حرکات و نحوه دیالوگ‌گویی او بیش از حد اغراق‌آمیز و تاثرگرایانه است.طراحی لباس اکثر بازیگران که توسط ادنا زینالیان انجام شده، مناسب است، اما بهتر بود که لباس جیمز تایرون پدر، که نقش او را اکبر زنجان‌پور به خوبی بازی می‌کند، به رغم ایرلندی‌الا‌صل بودن پرسوناژ، از لحاظ مدل و مخصوصاً طرح پارچه آمریکایی باشد، زیرا در هر حال یک شهروند آمریکایی به حساب می‌آید و بیش از همه تحت تاثیر شرایط زندگی آمریکایی بوده است. ‌
موسیقی کیوان میرهادی بازدهی نمایشی معمول خود را داراست و متناسب با نیاز نمایش به کار گرفته شده است. نور که توسط مجید ناخدا طراحی شده از بهترین و دراماتیک‌ترین کاربری برخوردار است. تاثیر نور قرمز بر کیسه بوکس و نور فضای اتاق که در طول نمایش و براساس برخی داده‌های محتوایی اثر، کم و زیاد می‌شود و نیز تاثیر نور در آغاز هر صحنه و مخصوصاً در پایان صحنه‌ها که تنهایی و به خودماندگی پرسوناژها را با نور موضعی نشان می‌دهد و تک افتادگی و تک ماندگی درونی آن‌ها به صورت ابژه آشکار و بیرونی می‌شود، بسیار تاثیرگذار است. ‌
از لحاظ کارگردانی باید گفت اکبر زنجان‌پور در انتخاب بازیگران درایت قابل توجهی داشته است. هر میزانسن به شکل‌دهی میزانسن بعدی کمک می‌کند و اجرای نمایش طوری است که اکثر پرسوناژها به نوبت و در صحنه‌های جداگانه دو تا دو تا با هم روبه‌رو می‌شوند و با این که نمایش اساساً"دوئودرام" نیست، چندین دوئودرام دو نفره در بطن اجرای کلی شکل می‌گیرد و این به تاثیرگذاری نمایش و شخصیت‌پردازی پرسوناژها کمک کرده است؛ اما نکته‌ای همچون یک پرسش محتوایی و نمایشی ذهن مخاطب را با ابهام روبه‌رو می‌کند: ادموند تایرون(خود یوجین اونیل) با آن که به مرض سل دچار است تا قبل از رجوع به دکتر، چندان مریضی‌اش را نشان نمی‌دهد. اضافه کردن چند سرفه، آن هم در شرایطی که مادر عمداً بر سرماخوردگی و آنفولا‌نزای او تاکید می‌ورزد، تعلیق نمایش را بعد از سپری شدن این بخش و آشکار شدن واقعیت مسلول بودن"ادموند" بسیار تشدید می‌کند که این ترفند به عهده کارگردان است و می‌تواند به سهولت جبران شود. ‌
نکته مهمی در اجرای نمایش"سیر طولا‌نی روز در شب" نیز وجود دارد که باید به آن توجه کرد: نمایش به علت طولا‌نی بودن و نیز رخدادهای دردناک نه چندان هولناک برای تماشاگر تا حدی کسل‌کننده است، اما این به علت عارضه‌مندی اجرا نیست و اساساً ضعف هم تلقی نمی‌شود، بلکه نوعی ویژگی برای اجرای این نمایش خاص است، زیرا نویسنده در خود عنوان نمایش بر"طولا‌نی" بودن همه چیز و در نتیجه بر کسل شدن و به تنگ آمدن مخاطب از نحوه روابط و نوع زندگی آدم‌های نمایش اصرار می‌ورزد. قرار نیست ما از درد و رنج پرسوناژها لذت ببریم و شاد باشیم، بلکه باید خسته و تا حدی بیزار شویم. ضمناً این اثر در اصل یک درام تلخ اجتماعی است که یوجین اونیل عمداً آن را به تراژدی تبدیل می‌کند و به دلیل پوچی و بیهودگی زندگی آدم‌ها که بخشی از درونمایه و محتوای اثر است، مایه‌هایی از یک کمدی ابزورد هم به همراه دارد که با قیاس بیرونی و تحلیل کلیت اثر بر تماشاگر آشکار می‌شود. ‌
لا‌زم به یادآوری است که یوجین گلا‌دستون اونیل به خاطر نوشتن این اثر جایزه پولیتزر را برای چهارمین بار دریافت کرده است. لذا ‌این اثر یکی از بهترین آثار او به شمار می‌رود. ‌ نمایش"سیر طولا‌نی روز در شب" به کارگردانی اکبر زنجان‌پور به طور نسبی در همه حوزه‌های انتخاب بازیگر، بازیگری، طراحی صحنه، نور، لباس، موسیقی و کارگردانی، نمایشی دیدنی، تفکر برانگیز و به یادماندنی است.
حسن پارسایی
منبع : روزنامه سیاست روز


همچنین مشاهده کنید