چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


از زبان بازیگران فیلم «تسکین ناچیز» من رابرت دونیرو نیستم


از زبان بازیگران فیلم «تسکین ناچیز» من رابرت دونیرو نیستم
بازی در این فیلم فشار مضاعفی به من تحمیل کرد. چون از یک طرف می‌خواستم بازی بهتری نسبت به فیلم «کازینو رویال» ارائه دهم و از طرف دیگر هر اخباری مبنی بر امکان اعتصاب بازیگران به گوش می‌رسید و ممکن بود در وسط فیلمبرداری کار به کلی متوقف شود. به علاوه زمان نمایش فیلم هم از قبل اعلام شده بود و همگی‌ باید تلاش می‌کردیم نسخه آماده‌ نمایش برای فصل پاییز آماده شود. در «کازینو رویال» بیشتر صحنه‌های اکشن را با حضور بدلکار فیلمبرداری کردیم اما این‌بار چون خودم هم کمی کارآزموده شده بودم می‌خواستم تا جایی که امکان دارد در صحنه‌های پر زد و خورد حضور واقعی داشته باشم که البته دشواری‌های خاص خودش را هم داشت. صحنه‌های اکشن این فیلم از صحنه‌های «کازینو رویال» هم خطرناک‌تر بودند اما هیچ ترسی بابت آسیب فیزیکی به خودم راه ندادم و تنها می‌ترسیدم نکند نتوانم از پس آنها بربیایم. هم من و هم مارک در میان مجموعه فیلم‌های جیمز باند شیفته نسخه‌های اولیه‌ای هستیم که در دهه ۶۰ تولید شده‌اند و البته حتما می‌دانید که این نسخه‌های بر تمامی فیلم‌های این مجموعه تاثیر گذاشته‌اند. در «تسکین ناچیز» تلاش کردیم تا جایی که امکان دارد به فیلم‌های اولیه مجموعه رجوع کنیم و به همین دلیل مثلا جیمز باند در این فیلم دائما از کشوری به کشور دیگر می‌رود و جای ثابتی ندارد. خیلی‌ها خیال می‌کنند «کازینو رویال» و «تسکین ناچیز» دو قسمت از یک سه گانه هستند که قرار است سر و شکل جدیدی به مجموعه فیلم‌های جیمز باند بدهند که البته به نظر خودم هم همین‌طور است. خصوصا اگر قسمت سوم را هم مارک کارگردانی کند که آن وقت حتما چیز دندان‌گیری نصیب تماشاگران می‌شود. مارک کارش را بلد است و در هر زمینه‌ای می‌‌تواند فیلم‌های درخشانی کارگردانی کند که شما را میخکوب می‌کند.
شخصا از اینکه توانستم در «تسکین ناچیز» در فیلمنامه و ابراز ایده‌های جدید نقش داشته باشم خیلی خوشحالم و اگر کس دیگری جای مارک بود شاید نمی‌توانستم اینقدر در تولید فیلم و فیلمنامه مشارکت کنم و علاوه بر بازیگری نقش دیگری هم در فیلم داشته باشم. این را هم اضافه کنم که با نظر کسانی که معتقدند من در این فیلم به بداهه‌پردازی روی آورده‌ام مخالفم. اقرار می‌کنم که بازیگری در حد و اندازه‌های رابرت دونیرو نیستم و نمی‌توانم خارج از آنچه در فیلمنامه نوشته شده است و غیر از آنچه کارگردان از من می‌خواهد کاری انجام دهم.
● نگاهی به گذشته
▪ جودی دنچ: بازگشت به پروژه جیمز باند آنقدر فوق‌العاده و شگفت‌انگیز بود که برای بازی در فیلم به هیچ چیز دیگری فکر نکردم. البته همکاری با مارک (فارستر) هم در اشتیاقم دخیل بود چراکه به نظرم وی یکی از بهترین کارگردان‌هایی است که تا به حال با آنها کار کرده‌ام و بازی کردن در فیلمی به کارگردانی وی واقعا لذت‌بخش است. مارک از آن کارگردان‌هایی است که از آنچه می‌خواهد دقیقا‌ آگاه است و در دقت در اجرای تک تک نماها در نوع خودش یک پدیده است. نظم و انضباطی که وی به گروه تزریق می‌کند هم مثال‌زدنی است و شیوه کار وی باید سرمشق کارگردان‌های تازه‌کار قرار بگیرد. از طرف دیگر باید اعتراف کنم که دنیل (کریگ) در «تسکین ناچیز» بیشتر احساس راحتی می‌کند و از آن تندمزاجی و رفتارهای عصبی «کازینو رویال» فاصله گرفته است. به علاوه دنیل انرژی فیزیکی واقعا زیادی دارد و تلاش و کوشش وی برای ایفای نقشش بر کار دیگر بازیگران هم اثر مثبت می‌گذارد. در مورد خودم باید اقرار کنم از آن بازیگرانی هستم که خیلی دیر به سینما پا گذاشتم و قبل از آن سال‌ها در تئاتر بازیگری می‌کردم. ۳۸ ساله بودم با نقش «خانم براون» همه چیز برایم رنگ عوض کرد. پیش از آن در چند فیلم دیگر حضور داشتم اما «خانم براون» چهره جدیدی از من به نمایش گذاشت. مردم از من می‌پرسند در این مدت چه کار می‌کرده‌ام و وقتی می‌بینم بخشی از مهم‌ترین دوران کاری‌ام قبل از ورود به سینما نادیده گرفته می‌شود واقعا ناراحت می‌شوم. در واقع هیچ‌کس چیزی از دوران کلاسیک بازیگری من نشنیده است. خصوصا تماشاگران جوان که فقط با فیلم‌های چند سال اخیر آشنا هستند و هیچ زحمتی به خود نمی‌دهند تا به گذشته هم نگاهی بیندازند.
▪ شرور خجالتی
ـ متیو آمالریک: نقشی که من در این فیلم بازی می‌کنم در میان شخصیت‌های شرور مجموعه فیلم‌های جیمز باند از ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار است. وی در میان جمعیت خجالت‌زده می‌شود و هرگز هم با صدای بلند صحبت نمی‌کند. اما در خلوت کلا به آدم دیگری تبدیل می‌شود که تمایلات عجیب و غریبی هم دارد. قبل از شروع فیلمبرداری به کارگردان گفتم شاید بد نباشد برای شخصیت دومینیک گرین در این فیلم سرم را بتراشم، سبیل بگذارم یا مثلا از یکی از چشم‌هایم خون بیاید اما کارگردان گفت چشم‌هایت به تنهایی برای انتقال احساس منفی این شخصیت کافی خواهد بود. به همین دلیل به سراغ مسائل درونی رفتم و با خودم گفتم چرا چنین آدمی باید از شرارت رنج ببرد؟ با خودم گفتم حتما پای انگیزه‌هایی روانی در میان است و بر اساس همین ایده شخصیت دومینیک را شکل دادم. متاسفانه در زندگی کنونی ما به سختی می‌توان شخصیت‌های شرور را از شخصیت‌های مثبت متمایز کرد و در این فیلم هم دقیقا به همین نکته پرداخته شده است. ظاهر طبیعی دومینیک وقتی اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم مارک فارستر کارگردانی است که می‌خواهد به همه چیز وجهی واقع‌گرایانه بدهد و اگر وی پشت این کار قرار نداشت هرگز قبول نمی‌کردم در یکی از مجموعه فیلم‌های جیمز باند نقش شخصیتی شرور را بر عهده داشته باشم. مارک عاشق بازیگرانش است و برای آنها ارزش و احترام زیادی قائل است.
دنیل کریگ
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید